کتابچهي موقوفات يزد
نويسنده گان: عبدالوهاب طراز
ايرج افشار
ايرج افشار
کتابچهي موقوفات يزد
مقدمه
1-جامع الخيرات: متن وقفنامهي مفصل و بسيار مهم سيد رکنالدين محمد حسيني يزدي از رجال قرون هفتم و هشتم که موقوفات و تأسيسات مهميايجاد کرد. متن وقفنامهي او با زحمات اساسي آقاي محمد تقي دانش پژوه در فرهنگ ايران زمين (جلد نهم) و سپس به انضمام مقدمه و فهارس بطور مستقل انتشار داده شد (تهران، 1341 ش).
2-وقفنامهي امير چقماق و بيبي فاطمه خاتون: متن وقفنامهي موقوفات امير چقماق و حرمش از قرن نهم هجري نخستين بار بصورتي مغلوط در يزد (13) انتشار يافت. سپس من آنرا با تصحيحاتي که ميسر بود و با همکاري آقايان محمدتقي دانش پژوه و دکتر عباس زرياب خويي در آن شد در انتهاي کتاب «جامع مفيدي» بچاپ رسانيديم.
3-تاريخ يزد: تأليف جعفر بن محمد بن حسن جعفري يزدي از تأليفات قرن نهم هجري که اينجانب آنرا تصحيح و نشر کرد. (تهران، 1337 ش).
4-تاريخ جديد يزد: تأليف احمد بن حسين بن علي الکاتب يزدي مربوط به اواخر قرن نهم هجري که بر اساس همان کتاب قبلي و مأخوذ از آنست. و طبع مغلوطي از آن انتشار يافته است (يزد، 1317 ش).
5-جامع مفيدي: تأليف محمد مفيد مستوفي بافقي از آثار قرن يازدهم هجري که در سه جلد بوده و فقط جلد سوم آن بطور کامل باقي مانده است و آنرا من تصحيح کردم و با تعليقاتي انتشار دادم. (تهران، 1340 ش)
6-کتابچهي موقوفات يزد، تأليف عبدالوهاب طراز که در سال 1257 قمري تدوين شده است و اينک درين صحايف انتشار مييابد و درين سطور به توصيف و معرفي آن ميپردازيم.
عبدالوهاب طراز يزدي از شاعران و خوشنويسان قرن سيزدهم هجري است. وي در شعر قرن سيزدهم مقاميدارد و از شاعران خوب اين عصر بشمار ميآيد.
وفات وي را آيتي در «آتشکدهي يزدان» و بنقل از او ابن يوسف در فهرست مجلس (جلد سوم) سال 1221 نوشتهاند. اين تاريخ نميتواند درست باشد، زيرا چنانکه که در مقدمهي کتاب حاضر ميبينيم وي اين کتابچه را در سال 1257 بنام حاجي ميرزا آقاسي و در عهد سلطنت محمدشاه قاجار تأليف کرده است.
هدايت در مجمع الفصحاوفات وي را مقارن تأليف کتاب خود ضبط کرده است و چون تاريخ اتمام تأليف کتاب مذکور سال 1288 است پس ميتوان گفت که طراز بنابر اشارهي هدايت بعبارت «استماع افتاده که درين اوان رحلت يافته است» در حدود سنهي مذکور وفات کرده است و به بهرحال سنهي 1221 غلط است.
ممکن است تاريخ درست وفات وي سال 1261 هجري باشد که عبدالصمد طراز در مجلهي ارمغان (311:15) نوشته است. بنابر اطلاعات مندرج در همين مقاله تولد وي در سال 1224 روي داده است.
از سوانح احوالش مطلبي بدست نيامد جز اينکه خود و پدرش تجارت پيشه بودهاند. طراز شاعري را از سنين نزديک بيست آغاز کرد و در قصيدهاي که در ستايش اميرکبير است اشارهاي به سن بيست سالگي خود دارد.
از اين کتابچه دو نسخه ديدهام يکي متعلق به آقاي سعيد نفيسي
است که بوسيلهي يکي از شاگردان قديم ايشان رونويسي شده است.
ديگر نسخه اي است متعلق به کتابخانهي مرحوم عباس اقبال و پس از مرگ آن دانشمند فقيد به دانشکدهي ادبيات منتقل شده اينک بشمارهي (12 ب) در کتابخانهي دانشکدهي ادبيات ضبط است و آقاي محمدتقي دانش پژوه و در صفحهي 388 فهرست کتابخانهي مذکور آنرا معرفي کردهاند. همين نسخه است که اساس طبع ما قرار گرفت و چون نسخهاي خوش خط و مذهب و پاکيزه و نزديک بعهد مؤلف است بيشتر مورد اعتبار است.
اين کتابچه چنانکه از آغاز آن برميآيد بايد شامل بر دو باب و يک خاتمه باشد، ولي متأسفانه هر دو نسخه فاقد قسمت «خاتمه» است.
توضيح -براي اينکه تعداد موقوفات معين باشد موقوفات هر قسمت جداگانه شماره گذاري شد.
متن کتابچه موقوفات يزد
بسم الله الرحمن الرحيم
سپاس بيکران بر مواقف نعماي منعمي مخصوص و موقوف که ارتفاع بقاع سبع شداد از آثار توانائي او برهاني مشهود و معروف، واقفي که هشت بهشت از براي ارباب طاعتش بمصدوقهي «هذه جنات عدن فادخلوها خالدين » وقفي است مؤبد و هفت دوزخ در سراي اهل معصيتش بفحواي «هذه جهنم التي کنتم توعدون» حبسي است مخلد، پروردگاري که برهان جلالتش رسالت رسول هاشمي و نبوت سيد کايناتست که اقوي دليل رسالتش جلالت وصي بر حق و وصايت امام موجودات که احسن آيت خلافتش امامت ابناي بزرگوار و نبيرهي اطهار اوست.
نفوس في عکوس لغيت حلوا
عليهم يا اولي الالباب صلوا
پس از سپاس و ستايش چون نخست کاري که شايستهي عطفهي عنان همت ارباب دانش است و اول مقامي که لايق وقوف مطاياي اهل بينش، کوشش در تحصيل رضاي کردگار است و استرضاي خاطر شهريار اکنون که بخشايش ذو الجلال آفاق جهان را بروزگار دولت فرخنده فال خديو بيمثال فرخ و خرم خواست و اقصاي کيهان را بانتظام نظام زيبندهي شاهنشاه شگرف چنانچه خواست او است شهرياري که از
گنجنامهي موهبتش صفوف شايستگان به روز و دلکش شاهنشاهي که از آتشخانهي سطوتش طبقات ستم پيشگان در آتش جهانگيري که از سيلان آب شمشيرش بنياد مخالفان ملک را در سيلاب هلاک جهانداري که کله گوشهي اجلالش غيرت فزاي شمسهي افلاک
مليک ملوک الارض کل مؤيد
ابوالسيف و الهيجاسميمحمد
حکيم آنکه چون آفريند جهان
چنين شهرياري جهانبان کند
خلد الله ملکه وادام دولته، مداردين و دولت و مرکز ملک و ملت حکيم رباني که در ترويج حدود شريعت بيضا بحکمت علمياز سواد نامه يد بيضا نمايد و در تشييد ثغور مملکت دارا به حکمت عملي از زبان خامه دهان ثعبان گشايد.
قد حاز ما شاء من علم و من عمل
و زينة المرء عم قارن العملا
له الدولة العليا استقلت بدينه
و اکرم الزين دين زين الدولا
مولانا الاجل الاعظم ملاذ الاسلام و المسلمين غياث الدنيا و الدين حاجي ميرزا آقاسي زادالله بسط يده و جعل الرحمن مساء امسه حاملا لمکارم غد و غده همواره نفس نفيس را وقف بر اصلاح امور قاطبهي انام داشته و پيوسته صلاح حال کافهي عباد مصلحت ذات پاک انگاشته بهر چه در آن گمان نفعي بحال عباد و بلاد بر بترتيب آن بدون عرض اقدام نمايد و بهر که ظن استعدادي کند بتربيت او بي مضايقه ابواب انعام گشايد. در گشايش ابواب البر بنانش مفتاحي پر فتوح و در بخشايش دعاة الخير انجاحش بابي مفتوح، با آنکه خود بذات ريف دقيقه اي از دقايق جزوي و کلي اين مراتب را فرو نميگذارد.
جملهي امنا و خدام شاهنشاه اسلام را ايد الله سلطنته بتشويق و
ترغيب بر اشاعهي خيرات و افاضهي مبرات ميدارد و تمامي خدم و حشم جمعي باقتضاي ميلان خاطر همايون شهريار و جريان حکم حکيم دولتمدار و مقتضاي سجيت پاک باهتمامي بليغ و سعيي جميل در تأسيس مباني بر و تعمير خرابي بقاع الخير جهد و کوشش نموده ادعيهي سحر خيزان و اثنيهي دعاگويان از براي ولي نعمت خود ذخيرهي دو گيتي ميسازند، خاصه دولتخواه دانشمند پاسدار حقوق نعمت امين اين دولت ابد پيوند، قايد لشکر اسلام و رايت فرخندهي جيوش ظفر فرجام، آيت عدل وانصاف السفير المشتهر في آلافاق بين الاشراف، ديرين چاکر درگاه شاهنشاه جهان پناه محمدحسين خان آجودان باشي حکمران دارالعبادهي يزد زيدت شوکته که از هنگام ورود تأسيس و تعمير بنيان عدالت و مباني نبالت و رعايت رعيت [را] وجههي همت ساخته و حواشي مملکت [را] از قواعد و رسوم بي اعتدالي و ستم پرداخته، از آنجمله اخيار ديرين و ابرار پيشين در خطهي يزد که في الحقيقة معبد يزدان و اطيب بلدانست مساجد و مدارس و خوانق و تکايا و ساير بقاع خير بنيان نهاده و حدايق واراضي و مياه و غيرها بتدريج بر آن وقف نموده بودند و اغلب بواسطهي انقلاب زمان و تسامح متوليان پارهاي از تصرف وقف خارج و پارهاي در تصرف متولي ضايع مانده.
لهذا در غرهي شهر رمضان المبارک سنهي هزار و دويست پنجاه و هفت هجري همت خان ذي شوکت بتمشيت و اصلاح کليهي موقوفات دايره و بايره توجه نمود و جمعي از ارباب ديانت و امانت از فضلا و مقدسين و کارآگاهان محاسب بر تعيين و تميز و تثبيت تمامي موقوف و موقوف عليه معين و مقرر فرمود و در اندک زمان تهذيب اعيان موقوفه
و مداخل و مخارج و تشخيص ديانت متوليان عهد و خانيان و تعيين نظراء باستصواب حکام شرع اقدس بعمل آمد و تا اينکه اين خلاصهي آثار بر صفحهي روزگار بماند، و اولا بجهت يمن دولت جاويد مدت و ثانيا بقاي نظام امور موقوفات که از اين پس دست تغلب بر تغيير و تضييع آن دراز نگردد داعي دولت قاهره عبدالوهاب طراز را بترتيب کتابچهي مشتمل بر تفاصيل مراتب معموله مأمور ساخت و بر دو باب و خاتمه قرار گرفت.
باب اول -در موقوفات بلده
باب دويم -در بلوک.
باب اول بر پنج فصل:
فصل اول -در مساجد،
فصل دويم -در مشاهد،
فصل سيم -در مدارس،
فصل چهارم -در مقابر
فصل پنجم -در ساير ابواب البر و موقوفات و مداخل آن.
اجاره استيجاره هذه السنه پيش از وضع ماليات ديواني در ذيل شرح ابنيه نوشته ميشود و مصارف نيز هر چه معين باشد پس از ذکر موقوفات مرقوم خواهد شد، و الله الموفق و المعين.
الف