هنر مينياتور
نويسنده: دكتر على اصغر حلبى
مينياتور(1)به معنى عام، هر نقاشى به قطع كوچك است. كلمه از واژه لاتين مىنيوم (2) مشتق شده است، و آن كلمه براى رنگآميزى قرمز در قرون وسطى در نسخههاى مذهب بكار رفته است. سه نوع عمده از مينياتور را ممكن است نام برد: مينياتورهاى ايرانى و هندى كه شامل تصويرها و تذهيبكارى نسخههاى داستانها است، تذهيبهاى نسخههاى اروپايى قرون وسطى، كه در آنها شخصيتهاى مذهبى و رويدادهاى دينى در رنگهاى درخشان، طلا و نقره تصوير شده، و حتى گاه در چهارچوب يك خط اصلى قرار گرفته است، و سرانجام تصويرهاى كوچك اروپايى و آمريكايى كه با روغن نقاشى و يا با رنگهاى آبى بر روى كاغذ، مقواى نازك، پوست گوساله، پوست مرغ، آهن، عاج يا ميناكارى بر روى آهن تصوير يا حك شده است.
از مهمترين استادان مينياتور، هنس هولبين (3) در آلمان، جان اسمارت (4) ، نيكولاس هيلارد (5) ، ساميوئل كوپر (6) ، و ريچارد كاسوى (7) در انگلستان، ژان و فرانسواكلوئه (8) ، جى. بى. جى آوگوستين (9) ، وژان آنوره فراگونار (10) در فرانسه، شارل ويلسن پيل (11) ، ادوارد گرين مالبن (12) ، و رابرت فيلد (13) ، در ايالات متحده.
و آن در حقيقت نوعى نقاشى است كه خاص مشرق زمين (چين و ژاپن و بويژه ايران) است، كه در آن قواعد علم مناظر و مرايا (نورشناسى) و كالبدشناسى رعايت نمىشود (14) ، و رنگآميزى در آن جنبه تزيينى دارد، و جزئيات آن با ريزهكارىهاى خاص نشان داده مىشود .
تاريخچه. وقتى كه شاه اسماعيل در سال 916 ه ـ ق./1510م. هرات را تسخير كرد، بهزاد هنوز نقاش دربار هرات بود. شاه اسماعيل بهزاد و عدهيى ديگر از نقاشان را با خود به تبريز برد. گفتهاند كه شاه مذكور آنقدر بهزاد را گرامى مىداشت كه او را به نصف مملكت خود معاوضه نمىكرد. اين نقاش مشهور تا زمان پيرى (سال 928 ه.ق. /1522م). به كار خود ادامه داد و رياست كتابخانه سلطنتى را كه در حقيقت فرهنگستان هنر ـ يعنى نقاشى، خوشنويسى و صحافى بود ـ بعهده داشت.
مينياتورى بسيارى زيبا و جالب توجه كه منظره جنگ شتران را نشان مىدهد در تصرف دولت ايران است كه مىگويند بهزاد در سن 70 سالگى آنرا كشيده. اگرچه عده زيادى از صنعتگران به دربار صفوى در تبريز منتقل شدند، ولى بعضى از آنان در هرات ماندند و سبك مخصوص خود را ادامه دادند. بسيارى از مينياتورهاى عالى هرات پس از رفتن بهزاد ساخته شده اين صنعتگران به ريزهكارى كه از خصايص سبك تيمورى است اهميت بسيار مىدادند. اين توجه به جزئيات اشياء مانند قالى، كف اطاق، لباس و تزئينات معمارى نقاشيهاى هرات را در ميان بزرگترين مينياتورهاى ايران قرار مىدهد و ثابت مىكند كه بهزاد تنها نقاشى بزرگ هرات نبود و رقبايى نيز داشته است.
سبك جديدى كه در زمان سلطنت شاه طهماسب توسعه يافته به عقيده بسيارى مينياتورسازى را به منتهى درجه ترقى رسانيد. در اوايل پادشاهى او بهزاد در قيد حيات بود. آقاميرك از شاگردان بهزاد و از دوستان نزديك سلطان بود. يكى از شاگردان وى كه سلطان محمد نام داشت به مقام نقاش باشى دربار رسيد و پيشواى عدهيى از نقاشان معروف گرديد. سلطان محمد به شاه جوان درس نقاشى مىداد. سه سال بعد از جلوس به تخت سلطنت يك نسخه شاهنامه براى شاه طهماسب تهيه گرديد كه 256 تصوير داشت. اين كتاب در تصرف بارون ادوارد روتشيلد (15) در پاريس است. و نقاشى آن به سلطان محمد نسبت داده شده است. كارهاى اين استاد از حيث تنوع، رنگآميزى نقشه، تركيب و نيز از نظر توجه مخصوص به ريزهكارى مشهور است. نقاشيهاى زمان صفوى روى هم رفته از كارهاى بسيار ريز عصر تيمورى درشتتر مىباشد. با وجود اين در بعضى از مينياتورهاى صفوى بقدرى دقت در نمودن لباس بعمل آمده كه حتى نقشه پارچه بخوبى نمايانده شده. عمامه نخستين شاهان صفوى دور كلاهى پيچيده شده به طورى كه نوك كلاه از وسط عمامه بيرون مىآمد.
اين قسم كلاه و عمامه مخصوص خاندان صفوى بود. نوك آن در اوايل هميشه قرمز رنگ بود، ولى بعد رنگهاى ديگر نيز در مينياتورها ديده شده و بسر گذاردن آنها متداول گرديده. تاريخ يك مينياتور را مىتوان اغلب از شكل عمامه و لباس تعيين كرد. يكى از معروفترين مجموعههاى نقاشى ايران نسخه مصور خمسه نظامى است كه اكنون در موزه بريتانياست. تصاوير اين كتاب بوسيله نقاشان مشهور دربار براى شاه طهماسب. وقتى كه در حدود بيست سالگى بود، تهيه گرديده . نام اشخاص ذيل زير مينياتورهاى آن ديده مىشود. آقاميرك، سلطانمحمد، ميرزاعلى، مولانا مظفرعلى و ميرسيدعلى. اين اشخاص مشهورترين نقاشان عصر خود بودند و در اين يك جلد كتاب شاهكارهاى هر پنج تن هنرمند جمعآورى شده. چهارده تابلو نقاشى اصلى آن كتاب بوسيله لارنس بينيون ـ (Binyon ـ Lawrence) چاپ رنگى شده و انتشار يافته است.
علاوه بر اينها، 396 ورق اين كتاب داراى حاشيه تزيين شده بسيار اعلى از طلا مىباشد كه نقش آن اشكال حيوانات و گل و غيره است. در ميان گروه استادان فنى، ميرسيد على مقامى بلند دارد، چه وى در تجسم مناظر زندگانى طبيعى و زندگى دهقانى يدى طولى داشته. حيوانات را شبيه به اصل كشيده، چادر را به طرزى زيبا تزيين نموده و هنرمندى صنعتگر حقيقى در اشكال گل و پرنده و اشياى دقيق ديگر مشهود است. همايون پادشاه هند پس از شكست خوردن از افغان به دربار شاه طهماسب گريخت و شاه ايران از او پذيرايى مجلل كرد.
او چند سال در دربار شاه طهماسب اقامت نمود و به هنگام بازگشت به محل حكمرانى خود، ميرسيد على را كه در تبريز با او آشنا شده بود و نيز عبدالصمد شيرازى را با خود برد. اين دو هنرمند كه در خدمت همايون به هند رفتند، مؤسس سبك مخصوص هنر مغول در شمال هندوستان شدند. بوسيله نقاشىهاى آنان، سبك جديد از تركيب عناصر نقاشى ايرانى و مناظر و تصاوير هندوستان ايجاد گرديد. تصاوير زمان شاه طهماسب معمولا مناظرى از شاهكارىهاى ادبى قديم ايران است، مانند شاهنامه فردوسى، خمسه نظامى، اشعار سعدى، حافظ و يوسف و زليخاى جامى. علاوه بر مصور ساختن كتب، تصاوير و نقاشىهاى جداگانه نيز كشيده مىشد. بسيارى از اينها تصوير جوانان خوشاندام است كه جامهيى زيبا در بردارند و بعضى از آنها ممكن است تصوير خود شاه طهماسب باشد. از كارهاى ديگرى كه در اين زمان به درجه عالى رسيد، تزيين حاشيه صفحات كتب بود. در اين حاشيهها درخت، گل و حيوانات به رنگ طلا و نقره در زمينه رنگى كشيده شده و معمولا جداگانه ساخته و تهيه مىشد و بعدا به صفحههاى كتاب متصل مىگرديد.
در اواخر سلطنت شاه طهماسب نقاشى بنام استاد محمدى شهرت يافت. مىگويند كه او پسر و شاگرد سلطان محمد بود. علاوه بر نقاشىهايى كه وى كشيده، سبكى جديد و زيبا در نقاشى رنگى بوجود آورده است. از سوى ديگر، به سبب ظرافتى كه وى در تصويرسازى انسان و جانوران بكار برده، شهرت دارد. در زمان شاه طهماسب سبك مهمى در نقاشى در بخارا ايجاد شد و به درجه عالى رسيد. از هنرمندان مشهورى كه در اين شهر مشغول بودند، شيخزاده و محمود مذهب مشهور هستند. مىگويند شيخزاده شاگرد بهزاد بود و مينياتورهاى بخارا به سبك كارهاى استاد بزرگ مذكور است و آن براى رنگهاى روشن مخصوصا رنگ قرمز روشن كه در بسيارى مشهود است، معروف مىباشد. عمامههايى كه در نقاشىهاى بخارا ديده مىشود وصفى مخصوص دارند و دور كلاه مخروطى شكلى پيچيده شدهاند كه نوك آن از وسط عمامه بيرون است.
شاه عباس معروف به «كبير» از بزرگترين حاميان و مشوقان اين صنعت بود، و خود نيز نقاشى مىكرد. در تاريخهاى زمان او اسم عده زيادى از نقاشان و خوشنويسان ذكر شده، ولى بسيارى از آنان مشهور نيستند. هنر مينياتورسازى كه در زمان شاه طهماسب به منتهى درجه ترقى خود رسيده بود، در اين موقع رو به انحطاط رفت. هنرمندان عصر شاه عباسى وقت خود را به نسخه برداشتن از كتب صرف مىكردند. از كتبى كه در اين عهد مكرر مصور و با مينياتور تزيين مىشده شاهنامه فردوسى است. تصوير اشخاص و نقاشىهايى از زندگانى روزانه و معمولى اين زمان مرسوم گرديد. تأثير هنر اروپا در اين دوره نيز مشهود مىگردد. سعى شده كه به جاى سبك تزيينى مينياتورهاى نخستين، مناظر طبيعى و تصوير اشخاص و دورنما كشيده شود. روى هم رفته رنگآميزى اين زمان ـ با اينكه نوع تازهيى از رنگهاى پرتقالى و بنفش بكار برده شده ـ به خوبى دوره قبل نيست. وضع لباس در زمان شاه عباس تغيير مىكند.
تصاويرى كه از بانوان اين عصر كشيده شده آنان را معمولا با شالى نشان مىدهد كه روى سر كشيدهاند. جامههايى كه همواره در مينياتورها ديده مىشود، قبايى بلند است كه تا روى زمين مىرسد، ولى در زمان شاه عباس كمرچينى كه تا بالاى زانو مىرسيد و روى آن كمربند مىبستند، بعضى اوقات در مينياتورها جاى قبا را گرفته. لباس مردم معمولى و بازارى اين زمان در بعضى مينياتورها ديده مىشود. از ميان صنعتگران اين دوره مشهورتر از همه رضاى عباسى است. اگر چه او مينياتورساز نيز بود، ولى بيشتر به جهت نقاشى رنگى معروف است. در اين فن وى مؤسس سبكى مخصوص است و دست او در ترسيم خطوط منحنى بسيار قوى است. اين خطوط با خطوط ديگر توأم شده و مخصوصا موىسر و ريش خوب نمايش داده شده است. موضوعهايى كه كشيده اغلب تصاوير زوار دراويش و جوانان را نشان مىدهد. سبك او بعد از وى مورد تقليد ديگران واقع گرديد و بسيارى از صنعتگران به شيوه او نقاشى مىكردند. يكى از پيروان معروف وى شفيع عباسى پسر اوست كه در زمان شاه عباس دوم مىزيسته است. بايد دانست كه در اين ايام انحطاط شروع شده و صنعت نقاشى روى به انحطاط نهاده است.
برگرفته از كتاب تاريخ تمدن اسلام، ص 346
/خ
از مهمترين استادان مينياتور، هنس هولبين (3) در آلمان، جان اسمارت (4) ، نيكولاس هيلارد (5) ، ساميوئل كوپر (6) ، و ريچارد كاسوى (7) در انگلستان، ژان و فرانسواكلوئه (8) ، جى. بى. جى آوگوستين (9) ، وژان آنوره فراگونار (10) در فرانسه، شارل ويلسن پيل (11) ، ادوارد گرين مالبن (12) ، و رابرت فيلد (13) ، در ايالات متحده.
مينياتورسازى در ايران
چنانكه ياد شد، «مينياتور» عبارت از هر تصوير يا شكلى كه در مقياس كوچك ساخته باشند . همين طور گفتهاند كه: مينياتور (در نقاشى) عبارت از تصوير كوچكى است كه در پرداختن آن ريزهكارى بكار رفته باشد.و آن در حقيقت نوعى نقاشى است كه خاص مشرق زمين (چين و ژاپن و بويژه ايران) است، كه در آن قواعد علم مناظر و مرايا (نورشناسى) و كالبدشناسى رعايت نمىشود (14) ، و رنگآميزى در آن جنبه تزيينى دارد، و جزئيات آن با ريزهكارىهاى خاص نشان داده مىشود .
تاريخچه. وقتى كه شاه اسماعيل در سال 916 ه ـ ق./1510م. هرات را تسخير كرد، بهزاد هنوز نقاش دربار هرات بود. شاه اسماعيل بهزاد و عدهيى ديگر از نقاشان را با خود به تبريز برد. گفتهاند كه شاه مذكور آنقدر بهزاد را گرامى مىداشت كه او را به نصف مملكت خود معاوضه نمىكرد. اين نقاش مشهور تا زمان پيرى (سال 928 ه.ق. /1522م). به كار خود ادامه داد و رياست كتابخانه سلطنتى را كه در حقيقت فرهنگستان هنر ـ يعنى نقاشى، خوشنويسى و صحافى بود ـ بعهده داشت.
مينياتورى بسيارى زيبا و جالب توجه كه منظره جنگ شتران را نشان مىدهد در تصرف دولت ايران است كه مىگويند بهزاد در سن 70 سالگى آنرا كشيده. اگرچه عده زيادى از صنعتگران به دربار صفوى در تبريز منتقل شدند، ولى بعضى از آنان در هرات ماندند و سبك مخصوص خود را ادامه دادند. بسيارى از مينياتورهاى عالى هرات پس از رفتن بهزاد ساخته شده اين صنعتگران به ريزهكارى كه از خصايص سبك تيمورى است اهميت بسيار مىدادند. اين توجه به جزئيات اشياء مانند قالى، كف اطاق، لباس و تزئينات معمارى نقاشيهاى هرات را در ميان بزرگترين مينياتورهاى ايران قرار مىدهد و ثابت مىكند كه بهزاد تنها نقاشى بزرگ هرات نبود و رقبايى نيز داشته است.
سبك جديدى كه در زمان سلطنت شاه طهماسب توسعه يافته به عقيده بسيارى مينياتورسازى را به منتهى درجه ترقى رسانيد. در اوايل پادشاهى او بهزاد در قيد حيات بود. آقاميرك از شاگردان بهزاد و از دوستان نزديك سلطان بود. يكى از شاگردان وى كه سلطان محمد نام داشت به مقام نقاش باشى دربار رسيد و پيشواى عدهيى از نقاشان معروف گرديد. سلطان محمد به شاه جوان درس نقاشى مىداد. سه سال بعد از جلوس به تخت سلطنت يك نسخه شاهنامه براى شاه طهماسب تهيه گرديد كه 256 تصوير داشت. اين كتاب در تصرف بارون ادوارد روتشيلد (15) در پاريس است. و نقاشى آن به سلطان محمد نسبت داده شده است. كارهاى اين استاد از حيث تنوع، رنگآميزى نقشه، تركيب و نيز از نظر توجه مخصوص به ريزهكارى مشهور است. نقاشيهاى زمان صفوى روى هم رفته از كارهاى بسيار ريز عصر تيمورى درشتتر مىباشد. با وجود اين در بعضى از مينياتورهاى صفوى بقدرى دقت در نمودن لباس بعمل آمده كه حتى نقشه پارچه بخوبى نمايانده شده. عمامه نخستين شاهان صفوى دور كلاهى پيچيده شده به طورى كه نوك كلاه از وسط عمامه بيرون مىآمد.
اين قسم كلاه و عمامه مخصوص خاندان صفوى بود. نوك آن در اوايل هميشه قرمز رنگ بود، ولى بعد رنگهاى ديگر نيز در مينياتورها ديده شده و بسر گذاردن آنها متداول گرديده. تاريخ يك مينياتور را مىتوان اغلب از شكل عمامه و لباس تعيين كرد. يكى از معروفترين مجموعههاى نقاشى ايران نسخه مصور خمسه نظامى است كه اكنون در موزه بريتانياست. تصاوير اين كتاب بوسيله نقاشان مشهور دربار براى شاه طهماسب. وقتى كه در حدود بيست سالگى بود، تهيه گرديده . نام اشخاص ذيل زير مينياتورهاى آن ديده مىشود. آقاميرك، سلطانمحمد، ميرزاعلى، مولانا مظفرعلى و ميرسيدعلى. اين اشخاص مشهورترين نقاشان عصر خود بودند و در اين يك جلد كتاب شاهكارهاى هر پنج تن هنرمند جمعآورى شده. چهارده تابلو نقاشى اصلى آن كتاب بوسيله لارنس بينيون ـ (Binyon ـ Lawrence) چاپ رنگى شده و انتشار يافته است.
علاوه بر اينها، 396 ورق اين كتاب داراى حاشيه تزيين شده بسيار اعلى از طلا مىباشد كه نقش آن اشكال حيوانات و گل و غيره است. در ميان گروه استادان فنى، ميرسيد على مقامى بلند دارد، چه وى در تجسم مناظر زندگانى طبيعى و زندگى دهقانى يدى طولى داشته. حيوانات را شبيه به اصل كشيده، چادر را به طرزى زيبا تزيين نموده و هنرمندى صنعتگر حقيقى در اشكال گل و پرنده و اشياى دقيق ديگر مشهود است. همايون پادشاه هند پس از شكست خوردن از افغان به دربار شاه طهماسب گريخت و شاه ايران از او پذيرايى مجلل كرد.
او چند سال در دربار شاه طهماسب اقامت نمود و به هنگام بازگشت به محل حكمرانى خود، ميرسيد على را كه در تبريز با او آشنا شده بود و نيز عبدالصمد شيرازى را با خود برد. اين دو هنرمند كه در خدمت همايون به هند رفتند، مؤسس سبك مخصوص هنر مغول در شمال هندوستان شدند. بوسيله نقاشىهاى آنان، سبك جديد از تركيب عناصر نقاشى ايرانى و مناظر و تصاوير هندوستان ايجاد گرديد. تصاوير زمان شاه طهماسب معمولا مناظرى از شاهكارىهاى ادبى قديم ايران است، مانند شاهنامه فردوسى، خمسه نظامى، اشعار سعدى، حافظ و يوسف و زليخاى جامى. علاوه بر مصور ساختن كتب، تصاوير و نقاشىهاى جداگانه نيز كشيده مىشد. بسيارى از اينها تصوير جوانان خوشاندام است كه جامهيى زيبا در بردارند و بعضى از آنها ممكن است تصوير خود شاه طهماسب باشد. از كارهاى ديگرى كه در اين زمان به درجه عالى رسيد، تزيين حاشيه صفحات كتب بود. در اين حاشيهها درخت، گل و حيوانات به رنگ طلا و نقره در زمينه رنگى كشيده شده و معمولا جداگانه ساخته و تهيه مىشد و بعدا به صفحههاى كتاب متصل مىگرديد.
در اواخر سلطنت شاه طهماسب نقاشى بنام استاد محمدى شهرت يافت. مىگويند كه او پسر و شاگرد سلطان محمد بود. علاوه بر نقاشىهايى كه وى كشيده، سبكى جديد و زيبا در نقاشى رنگى بوجود آورده است. از سوى ديگر، به سبب ظرافتى كه وى در تصويرسازى انسان و جانوران بكار برده، شهرت دارد. در زمان شاه طهماسب سبك مهمى در نقاشى در بخارا ايجاد شد و به درجه عالى رسيد. از هنرمندان مشهورى كه در اين شهر مشغول بودند، شيخزاده و محمود مذهب مشهور هستند. مىگويند شيخزاده شاگرد بهزاد بود و مينياتورهاى بخارا به سبك كارهاى استاد بزرگ مذكور است و آن براى رنگهاى روشن مخصوصا رنگ قرمز روشن كه در بسيارى مشهود است، معروف مىباشد. عمامههايى كه در نقاشىهاى بخارا ديده مىشود وصفى مخصوص دارند و دور كلاه مخروطى شكلى پيچيده شدهاند كه نوك آن از وسط عمامه بيرون است.
شاه عباس معروف به «كبير» از بزرگترين حاميان و مشوقان اين صنعت بود، و خود نيز نقاشى مىكرد. در تاريخهاى زمان او اسم عده زيادى از نقاشان و خوشنويسان ذكر شده، ولى بسيارى از آنان مشهور نيستند. هنر مينياتورسازى كه در زمان شاه طهماسب به منتهى درجه ترقى خود رسيده بود، در اين موقع رو به انحطاط رفت. هنرمندان عصر شاه عباسى وقت خود را به نسخه برداشتن از كتب صرف مىكردند. از كتبى كه در اين عهد مكرر مصور و با مينياتور تزيين مىشده شاهنامه فردوسى است. تصوير اشخاص و نقاشىهايى از زندگانى روزانه و معمولى اين زمان مرسوم گرديد. تأثير هنر اروپا در اين دوره نيز مشهود مىگردد. سعى شده كه به جاى سبك تزيينى مينياتورهاى نخستين، مناظر طبيعى و تصوير اشخاص و دورنما كشيده شود. روى هم رفته رنگآميزى اين زمان ـ با اينكه نوع تازهيى از رنگهاى پرتقالى و بنفش بكار برده شده ـ به خوبى دوره قبل نيست. وضع لباس در زمان شاه عباس تغيير مىكند.
تصاويرى كه از بانوان اين عصر كشيده شده آنان را معمولا با شالى نشان مىدهد كه روى سر كشيدهاند. جامههايى كه همواره در مينياتورها ديده مىشود، قبايى بلند است كه تا روى زمين مىرسد، ولى در زمان شاه عباس كمرچينى كه تا بالاى زانو مىرسيد و روى آن كمربند مىبستند، بعضى اوقات در مينياتورها جاى قبا را گرفته. لباس مردم معمولى و بازارى اين زمان در بعضى مينياتورها ديده مىشود. از ميان صنعتگران اين دوره مشهورتر از همه رضاى عباسى است. اگر چه او مينياتورساز نيز بود، ولى بيشتر به جهت نقاشى رنگى معروف است. در اين فن وى مؤسس سبكى مخصوص است و دست او در ترسيم خطوط منحنى بسيار قوى است. اين خطوط با خطوط ديگر توأم شده و مخصوصا موىسر و ريش خوب نمايش داده شده است. موضوعهايى كه كشيده اغلب تصاوير زوار دراويش و جوانان را نشان مىدهد. سبك او بعد از وى مورد تقليد ديگران واقع گرديد و بسيارى از صنعتگران به شيوه او نقاشى مىكردند. يكى از پيروان معروف وى شفيع عباسى پسر اوست كه در زمان شاه عباس دوم مىزيسته است. بايد دانست كه در اين ايام انحطاط شروع شده و صنعت نقاشى روى به انحطاط نهاده است.
پى نوشت:
Miniature.1
Minium.2
Hans holbein, the younger .3
John Smart .4
Nicholas Hilliard.5
Samuel cooper .6
Richar Cosway.7
Jean andFrancois Clouet .8
J.B.J.Augustin .9
Jean Honore Fragonard .10
Charles Wilson Peale .11
Edward Green Malbone .12
Robert Field. .13
.14 چون نقاشان اين فن اصول مناظر و مرايا (يعنى نور شناسى) را نپذيرفتهاند، لذا فواصل و نسبتهاى نقشها غير طبيعى به نظر مىرسد، ولى چنان متناسب مىنمايد كه خيره كننده است.
برگرفته از كتاب تاريخ تمدن اسلام، ص 346
/خ