اندیشههای سیاسی شهید مدرس
نويسنده:رضا عیسینیا
در نخستین بخش این نوشتار، مختصری درباره زندگی و ویژگیهای شخصیتی شهید مدرس و سپس اندیشه سیاسی او تحت عناوین «سیاست و حکومت از دیدگاه مدرس»، «مبانی مشروعیتحکومت از دیدگاه شهید مدرس»، «قوای سه گانه و جایگاه آنها در دیدگاه شهید مدرس» را مورد بحث و بررسی قرار دادیم . در بخش دوم و پایانی آن، ادامه دیدگاهها و اندیشههای سیاسی آن بزرگ مرد سیاست ایران را پی میگیریم .
وظایف و اختیارات حاکم و حکومت اسلامی در دیدگاه شهید مدرس را میتوان اجمالا بصورت زیر طبقهبندی کرد:
1 . ایجاد آسایش و رفاه برای مردم کشور;
2 . دریافت مالیات از شهروندان;
3 . اجرای عدالت در جامعه;
4 . حفظ مرزهای کشور اسلامی;
5 . عمران و آبادی کشور .
همانطور که گفته شد، یکی از وظایف و اختیارات حکومت در زمینه سیاست داخلی، اجرای عدالت میباشد . شهید معتقد است که در جامعه اگر عدل رعایتشد، نظام جامعه از هم گسسته نمیشود ولی اگر عدل رعایت نشود، جامعه در تمام ابعادش متضرر خواهد گردید . البته عدل در دیدگاه مدرس، یعنی از جایش گرفتن بقدر امکان و به مصرف همانها رساندن بقدر امکان، شهید در این باره میگوید:
« عدل آن است که از مورد گرفته شود و به مورد خرج شود . از همانهایی که گرفته میشود، خرج همانها شود . این معنی عدل است . از ملت پولی که گرفته میشود، به مصارفی برسد که به نفع آن ملتباشد . (1)
سپس نتیجه میگیرد که اگر این فعل نیک در جامعه تحقق یابد، هرگز به اقتصاد و مملکت ضرر وارد نمیشود .
همانطور که گفته شد، یکی دیگر از وظایف حکومت، دریافت مالیات میباشد و شهید مدرس در این قسمتبه ضرورت و اهمیت پرداخت و دریافت مالیات در کشور اشاره میکند و معتقد است که اگر شهروندان در امر پرداخت مالیات نظاممند باشند، آن کشور دستبسوی کشورهای بیگانه دراز نکرده و مجبور به استقراض خارجی نخواهد شد .
البته لازم به تذکر است که شهید مدرس در این موضوع آنقدر حساس میشود و مسؤولیت میکند تا جایی که به عنوان یک فقیه طراز اول که نماینده فقهای دیگر در مجلس میباشد، حکم میدهد که آنهایی که میتوانند مالیات بدهند و یا باید مالیات بدهند، ولی در امر پرداخت مالیات تعلل و استنکاف میکنند، خائنین به ملت و وطنفروش محسوب میشوند و باید این افراد مجازات شوند . (2) یکی دیگر از وظایف حکومت، ایجاد رفاه و آسایش برای مردم میباشد، یعنی حکومتباید با ایجاد مؤسسات و وزارتخانه، امورات مردم و مطالبشان را سریعتر انجام دهند . در این باره نظر شهید مدرس اینچنین است:
«عرض میشود که غرض از وضع قانون، آسایش خلق است، در امور معاشیه و اگر فایده، هم برای دولت داشته باشد، خیلی خوب است(. مثلا) خصوص اداره پست که غرض اصلی از آن، آسایش خلق است که امور تجارت و مطالبشان به سرعت پیش برود . » (3)
همانطور که گفته شد، یکی از وظایف حکومت، ایجاد رفاه و آسایش برای مردم میباشد و احتمالا با اندکی دقت میتوان گفت که ایجاد رفاه و آسایش در دو شاخه نمود پیدا میکند، یکی در عمران و آبادی کشور که بطور اجمال در بالا به آن اشاره شد و دومی در تامین العباد; حال این تامین، تامین جانی باشد یا مالی و یا فکری، فرقی نمیکند . به هر حال، وظیفه حکومت اسلامی است که راهها را امن و نیز اجتماع را از هر نوع پلیدی و جنایت دور کند و همچنین از حیث فکری، مردم به تبادل و تضارب افکار پرداخته تا به رشد و تعالی افکار برسند . شهید مدرس در این باره میگوید: «حاکم یک جمعیتباید از مال آن جمعیت، آن جمعیت را اداره کند و هم جامع اداره کردنش در تحت این کلمه است که تعمیرالبلاد و تامین العباد . البته هم تعمیر بلاد مخارج مالی دارد و هم تامین عباد محتاج به خرج مال است . » (4)
باید عنایت داشت که یکی دیگر از وظایف حکومت، حفظ مرزهای کشور اسلامی است . شهید مدرس در عین حالی که این وظیفه حکومت را تبیین و تشریح میکند، به مساله مهم فقهی هم اشاره مینماید و آن، این است که آیا جهاد یا جنگ در عصر غیبت امام معصوم علیه السلام مجاز استیا خیر؟ در پاسخ به این سؤال، میتوان گفت که همچنان که اکثریت فقها قائل به عدم جواز جهاد ابتدایی هستند، شهید مدرس در زمان غیبت، اعتقاد به جهاد ابتدایی ندارد، اما به جهاد دفاعی معتقد است و میگوید که «هر کس به ما حمله کند، در هر لباسی که باشد، چه با کلاه شاپو چه با عمامه! فرقی نمیکند، هر کسی که به سرزمین ما تجاوز کند، او را با تیر خواهیم زد و این فعل و عمل را همانند نماز یک فعل واجبی برای مسلمانان کشور اسلامی میشمرد . » (5)
ب . وظایف و اهداف حکومت در زمینه سیاستخارجی
یکی از موضوعات مباحثسیاسی، موضوع سیاستخارجی و روابط با کشورهای خارجی است که این موضوع یکی از بحثهای کلیدی و بسیار مهم اندیشه سیاسی شهید مدرس را تشکیل میدهد، آن هم تحت عنوان سیاست موازنه عدل; البته جالب و کلیدی بودن این اندیشه و نظر را میتوان با در نظر گرفتن فضای سیاسی آن عصر بهتر درک کرد; چرا که ایران آن عصر جامعهای بود از درون آفت زده و از بیرون هم ترمینال دو قدرت بزرگ (و به گفته خود شهید مدرس دو قدرت که یکی اعقل و دیگر عامل و یکی قوی و دیگری اقوی) روسیه و انگلیس، دو قدرت که هر وقت اراده میکردند، به بهانهای ایران را مابین خود تقسیم کرده و منابع و معادن و ثروت مادی و انسانی آن را به تاراج میبردند .
در این فضای آلوده که عدهای از دولتمردان به همسایه شمالی عشق میورزیدند و نوکری آن را افتخاری بس عظیم برای خود قلمداد میکردند و عدهای هم برای همسایه جنوبی خوش رقصی کرده و اجیر آنها میشدند و افتخار میکردند که بریتانیای کبیر برای آنها مقرری معین نموده و بخاطر آن سرمایه ملت و مملکت را یکجا به اجنبی هبه میکردند; در چنین فضایی، بزرگ مردی و مجاهدی وارسته و دارای تفکر توحیدی، صدای سیاست« نه شرقی و نه غربی» را سر میدهد و دنبال اثبات عزت و شرف ایران اسلامی و ملت مسلمان است; چرا که از فرهنگ قرآن الهام گرفته و آشنا به آیه نفی سبیل و عالم و آگاه به مسائل سیاسی است . صفت وارستگی و عدم تعلق به زرق و برقهای دنیوی را به خود اختصاص داده و بر این اساس، میتواند چنین شعاری را طرح و اجرا کند . لذا ندا سر میدهد که روابط ما با تمام کشورها، چه همسایه و چه غیر همسایه، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، بر اساس صلح و صفا و صمیمیت و برادری است و ما خواهان روابط حسنه با تمام دول جهان میباشیم، در عین حال که خواستار صلح و صفا و روابط هستیم، به کسی هم اجازه سلطه نمیدهیم . با این توضیحات مختصر، میتوان وظایف و اهداف حکومت در زمینه سیاستخارجی را در دیدگاه شهید مدرس این گونه فهرست کرد:
1 . تامین حاکمیت و استقلال کشور;
2 . تدوین و اجرای اصول سیاستخارجی بر پایه دیانت;
3 . مبارزه با بیگانه در صورت تعدی و تجاوز به کشور;
4 . روابط حسنه با تمام دول جهان بدون هیچ گونه سلطه و دخالت در امور یکدیگر;
5 . دستیابی به استقلال سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در سایه اعمال سیاست توازن عدمی;
6 . توجه به مسائل و مشکلات مسلمانان جهان اسلام .
اما توضیح مطالب فوق، با استناد به سخنان شهید مدرس میباشد . شهید مدرس در یکی از نطقهای خود در مجلس شورای ملی، وقتی اوضاع جهان و در آن میان وضعیت ایران عصر خود را بیان و تشریح میکند، در باب روابط با دول بیگانه اینچنین میگوید: « منشا سیاست ما دیانت ماست . ما با تمام دنیا دوستیم، مادامی که متعرض ما نشدهاند . هر کس متعرض ما بشود، متعرض او خواهیم شد . همین مذاکره را با مرحوم صدراعظم شهید عثمانی کردم گفتم: اگر کسی بدون اجازه ما وارد سر حد ایران شود و قدرت داشته باشیم، او را با تیر میزنیم، خواه کلاهی باشد، خواه عمامهای باشد، خواه شاپو سیر داشته باشد . . . دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما، ما با همه دوستیم و همین طور دستور داده شده است . » (6)
البته برای مدرس فرقی نمیکند که بیگانه شرقی باشد یا غربی . آنچه برای او در روابط خارجی مهم است، تحصیل عزت و عظمت و منافع مسلمین است .
مدرس باز بودن درهای کشور و یا به تعبیر خودش، به همه جا در داشتن را بر مبنای موازنه عدمی یعنی فلسفه سیاسی خود میداند و اعتقاد دارد که روابط حسنه با تمام دول جهان باید بدون هیچ گونه سلطه و دخالت در امور یکدیگر وجود داشته باشد . او میگوید:« با تمام دول جهان باید روابط حسنه داشته باشیم، بدون اینکه دول قوی بخواهند بر ما سلطه سیاسی یا اقتصادی و یا هر گونه سلطه دیگری داشته باشند . » (7)
همانطور که گفته شد، به عقیده مرحوم مدرس، نیل به خودکفائی سیاسی و دستیابی به استقلال فرهنگی و اقتصادی کشور، جز در سایه اعمال سیاست توازن عدمی و جلوگیری از نفوذ قدرتهای استعماری شرق و غرب در ایران میسر نیست . او به کرات بدین موضوع تصریح کرده است که ضرورت دارد توازن عدمی را نسبتبه همه دولتها مراعات کنیم، نه توازن وجودی را و از تمایل به هر سیاستخارجی چه رنگ شمال داشته و چه جنوب و چه شرق و چه غرب بپرهیزیم . (8)
دراین باره شهید مدرس میگوید:
«ما را بگذارید که صلاح و فساد خودمان را میدانیم . . . من مناسب نمیبینم که دولتها دوستهای خصوصی پیدا کنند، یکی تعریف ما را بکند یکی مذمت، من اگر خوبم، اگر بد، تو برو خود را باش . من که با همه خوبم، هیچ دوست ندارم که یک دولتی چه در اینجا و چه در مرکز خود، تعریف مرا بکند . من اگر خوبم، برای خودم و اگر بدم، برای خودم هستم . من از هر دولتی که بخواهد دخالت در امور بکند، میترسم و باید توازن عدمی را نسبتبه همه مراعات کرد، نه توازن وجودی، یعنی شما برای خودتان، ما هم برای خودمان . » (9)
یکی از مصادیق مخالفتبا موازنه وجودی و اعتقاد به موازنه عدمی شهید مدرس را میتوان در مخالفتبا قرار داد 1919 دید، که خود شهید در این باره میگوید: «این قرار داد منحوس، یک سیاست مضر به دیانت اسلام، مضر به سیاستبیطرفی ما بود . . . کابینه وثوقالدوله خواست ایران را رنگ بدهد، اظهار تمایل به دولت انگلیس کرد، بر خدا و ملت ایران قیام نمود . حال هم هر کسی تمایلی به سیاستی نماید، ما یعنی ملت ایران با او موافقت نخواهیم نمود . چه رنگ شمال و چه رنگ جنوب و چه رنگ آخر دنیا . . . . » (10)
یا در جای دیگر میافزاید:
« . . . یک اشخاصی رنگ پیدا کردند، آمدند و گفتند که عقیده ما تمایل به سیاست انگلیس است . شاید یکی پیدا بشود و بگوید عقیده سیاسی من روس است، ما بر ضد همه هستیم . ایرانی مسلمان باید مسلمان و ایرانی باشد . هر رنگی غیر از این داشته باشد، دشمن دیانت ما، دشمن استقلال ماست . » (11)
مدرس کسی بود که مشکل ایران را در دو چیز عمده و اساسی مشاهده میکرد، یکی در استبداد، که باعث ناتمام ماندن اهداف انقلاب مشروطه، از دست رفتن قدرت پارلمان، بازگشت قدرت از پارلمان به پادشاه و منصب پادشاهی و ترویج تفکر فضیلت طلبی میشد; بنابراین تلاش میکرد که استبداد را نابود کرده و بر این باور بود که در هر صورت، باید قوانین اسلامی جاری و ساری شود و برای اجرای قوانین اسلامی نظام میتواند مشروطه باشد و هم میتواند جمهوری باشد; البته نه جمهوری تقلبی رضاخانی و استدلال میکند که مشکل حکومت در عصر غیبت میتواند جمهوری باشد .
خلاصه اینکه راه حلی که شهید برای مشکل اول و رهایی از آن ارائه میکند، این است که دین از سیاست نباید جدا باشد; چرا که وقتی ملت مسلمان ایران و اندیشمندان مسلمان از سیاست فاصله گرفتند و تفکر جدایی دینی از سیاست ترویجیافت، بر این اساس، نااهلان بر روی کار آمدند و مشکلاتی برای ایران آفریدند که از آن جمله، مشکلات استبداد میباشد . فلذا تنها راه نجات از این مشکل، اعتقاد نظری و عملی به ادغام و عینیت دین و سیاست و حضور فقها و اندیشمندان مسلمان در صحنه سیاسی میباشد . و مشکل دوم را در سلطه بیگانگان و وجود سیاست ایجابی در ایران میبیند و بر این اعتقاد است که تمام گرفتاریها بخاطر این است که عدهای وطن فروش با اجانب همکاری کرده و در صدد فروش ایران و باعثبدبختی و عقبماندگی ایرانیان شدهاند و طرفداری از انگلیس و روس میکنند و «انگلوفیل» بازی و «روسوفیل» بازی در میآوردند; در چنین فضای اجتماعی و سیاسی است که مدرس سیاستسلبی و موازنه عدمی را مطرح میکند که بعدها الگویی برای دیگران، از جمله رهبران نهضت ملی کردن نفت ایران میشود و شهید مدرس با اینکه به سیاستسلبی در سیاست داخلی و خارجی اعتقاد دارد، ولی هیچ وقتبر این باور نیست که سیاست عدمی یعنی عدم ارتباط با دیگران، بلکه کشوری را قوی می داند که کشورش به همه سو در داشته باشد و در عین استقلال، بتواند از فن و تکنولوژی دیگران هم استفاده و بهره ببرد .
/س
وظایف، اختیارات و مسؤولیتهای حکومت
وظایف و اختیارات حاکم و حکومت اسلامی در دیدگاه شهید مدرس را میتوان اجمالا بصورت زیر طبقهبندی کرد:
1 . ایجاد آسایش و رفاه برای مردم کشور;
2 . دریافت مالیات از شهروندان;
3 . اجرای عدالت در جامعه;
4 . حفظ مرزهای کشور اسلامی;
5 . عمران و آبادی کشور .
همانطور که گفته شد، یکی از وظایف و اختیارات حکومت در زمینه سیاست داخلی، اجرای عدالت میباشد . شهید معتقد است که در جامعه اگر عدل رعایتشد، نظام جامعه از هم گسسته نمیشود ولی اگر عدل رعایت نشود، جامعه در تمام ابعادش متضرر خواهد گردید . البته عدل در دیدگاه مدرس، یعنی از جایش گرفتن بقدر امکان و به مصرف همانها رساندن بقدر امکان، شهید در این باره میگوید:
« عدل آن است که از مورد گرفته شود و به مورد خرج شود . از همانهایی که گرفته میشود، خرج همانها شود . این معنی عدل است . از ملت پولی که گرفته میشود، به مصارفی برسد که به نفع آن ملتباشد . (1)
سپس نتیجه میگیرد که اگر این فعل نیک در جامعه تحقق یابد، هرگز به اقتصاد و مملکت ضرر وارد نمیشود .
همانطور که گفته شد، یکی دیگر از وظایف حکومت، دریافت مالیات میباشد و شهید مدرس در این قسمتبه ضرورت و اهمیت پرداخت و دریافت مالیات در کشور اشاره میکند و معتقد است که اگر شهروندان در امر پرداخت مالیات نظاممند باشند، آن کشور دستبسوی کشورهای بیگانه دراز نکرده و مجبور به استقراض خارجی نخواهد شد .
البته لازم به تذکر است که شهید مدرس در این موضوع آنقدر حساس میشود و مسؤولیت میکند تا جایی که به عنوان یک فقیه طراز اول که نماینده فقهای دیگر در مجلس میباشد، حکم میدهد که آنهایی که میتوانند مالیات بدهند و یا باید مالیات بدهند، ولی در امر پرداخت مالیات تعلل و استنکاف میکنند، خائنین به ملت و وطنفروش محسوب میشوند و باید این افراد مجازات شوند . (2) یکی دیگر از وظایف حکومت، ایجاد رفاه و آسایش برای مردم میباشد، یعنی حکومتباید با ایجاد مؤسسات و وزارتخانه، امورات مردم و مطالبشان را سریعتر انجام دهند . در این باره نظر شهید مدرس اینچنین است:
«عرض میشود که غرض از وضع قانون، آسایش خلق است، در امور معاشیه و اگر فایده، هم برای دولت داشته باشد، خیلی خوب است(. مثلا) خصوص اداره پست که غرض اصلی از آن، آسایش خلق است که امور تجارت و مطالبشان به سرعت پیش برود . » (3)
همانطور که گفته شد، یکی از وظایف حکومت، ایجاد رفاه و آسایش برای مردم میباشد و احتمالا با اندکی دقت میتوان گفت که ایجاد رفاه و آسایش در دو شاخه نمود پیدا میکند، یکی در عمران و آبادی کشور که بطور اجمال در بالا به آن اشاره شد و دومی در تامین العباد; حال این تامین، تامین جانی باشد یا مالی و یا فکری، فرقی نمیکند . به هر حال، وظیفه حکومت اسلامی است که راهها را امن و نیز اجتماع را از هر نوع پلیدی و جنایت دور کند و همچنین از حیث فکری، مردم به تبادل و تضارب افکار پرداخته تا به رشد و تعالی افکار برسند . شهید مدرس در این باره میگوید: «حاکم یک جمعیتباید از مال آن جمعیت، آن جمعیت را اداره کند و هم جامع اداره کردنش در تحت این کلمه است که تعمیرالبلاد و تامین العباد . البته هم تعمیر بلاد مخارج مالی دارد و هم تامین عباد محتاج به خرج مال است . » (4)
باید عنایت داشت که یکی دیگر از وظایف حکومت، حفظ مرزهای کشور اسلامی است . شهید مدرس در عین حالی که این وظیفه حکومت را تبیین و تشریح میکند، به مساله مهم فقهی هم اشاره مینماید و آن، این است که آیا جهاد یا جنگ در عصر غیبت امام معصوم علیه السلام مجاز استیا خیر؟ در پاسخ به این سؤال، میتوان گفت که همچنان که اکثریت فقها قائل به عدم جواز جهاد ابتدایی هستند، شهید مدرس در زمان غیبت، اعتقاد به جهاد ابتدایی ندارد، اما به جهاد دفاعی معتقد است و میگوید که «هر کس به ما حمله کند، در هر لباسی که باشد، چه با کلاه شاپو چه با عمامه! فرقی نمیکند، هر کسی که به سرزمین ما تجاوز کند، او را با تیر خواهیم زد و این فعل و عمل را همانند نماز یک فعل واجبی برای مسلمانان کشور اسلامی میشمرد . » (5)
ب . وظایف و اهداف حکومت در زمینه سیاستخارجی
یکی از موضوعات مباحثسیاسی، موضوع سیاستخارجی و روابط با کشورهای خارجی است که این موضوع یکی از بحثهای کلیدی و بسیار مهم اندیشه سیاسی شهید مدرس را تشکیل میدهد، آن هم تحت عنوان سیاست موازنه عدل; البته جالب و کلیدی بودن این اندیشه و نظر را میتوان با در نظر گرفتن فضای سیاسی آن عصر بهتر درک کرد; چرا که ایران آن عصر جامعهای بود از درون آفت زده و از بیرون هم ترمینال دو قدرت بزرگ (و به گفته خود شهید مدرس دو قدرت که یکی اعقل و دیگر عامل و یکی قوی و دیگری اقوی) روسیه و انگلیس، دو قدرت که هر وقت اراده میکردند، به بهانهای ایران را مابین خود تقسیم کرده و منابع و معادن و ثروت مادی و انسانی آن را به تاراج میبردند .
در این فضای آلوده که عدهای از دولتمردان به همسایه شمالی عشق میورزیدند و نوکری آن را افتخاری بس عظیم برای خود قلمداد میکردند و عدهای هم برای همسایه جنوبی خوش رقصی کرده و اجیر آنها میشدند و افتخار میکردند که بریتانیای کبیر برای آنها مقرری معین نموده و بخاطر آن سرمایه ملت و مملکت را یکجا به اجنبی هبه میکردند; در چنین فضایی، بزرگ مردی و مجاهدی وارسته و دارای تفکر توحیدی، صدای سیاست« نه شرقی و نه غربی» را سر میدهد و دنبال اثبات عزت و شرف ایران اسلامی و ملت مسلمان است; چرا که از فرهنگ قرآن الهام گرفته و آشنا به آیه نفی سبیل و عالم و آگاه به مسائل سیاسی است . صفت وارستگی و عدم تعلق به زرق و برقهای دنیوی را به خود اختصاص داده و بر این اساس، میتواند چنین شعاری را طرح و اجرا کند . لذا ندا سر میدهد که روابط ما با تمام کشورها، چه همسایه و چه غیر همسایه، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، بر اساس صلح و صفا و صمیمیت و برادری است و ما خواهان روابط حسنه با تمام دول جهان میباشیم، در عین حال که خواستار صلح و صفا و روابط هستیم، به کسی هم اجازه سلطه نمیدهیم . با این توضیحات مختصر، میتوان وظایف و اهداف حکومت در زمینه سیاستخارجی را در دیدگاه شهید مدرس این گونه فهرست کرد:
1 . تامین حاکمیت و استقلال کشور;
2 . تدوین و اجرای اصول سیاستخارجی بر پایه دیانت;
3 . مبارزه با بیگانه در صورت تعدی و تجاوز به کشور;
4 . روابط حسنه با تمام دول جهان بدون هیچ گونه سلطه و دخالت در امور یکدیگر;
5 . دستیابی به استقلال سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در سایه اعمال سیاست توازن عدمی;
6 . توجه به مسائل و مشکلات مسلمانان جهان اسلام .
اما توضیح مطالب فوق، با استناد به سخنان شهید مدرس میباشد . شهید مدرس در یکی از نطقهای خود در مجلس شورای ملی، وقتی اوضاع جهان و در آن میان وضعیت ایران عصر خود را بیان و تشریح میکند، در باب روابط با دول بیگانه اینچنین میگوید: « منشا سیاست ما دیانت ماست . ما با تمام دنیا دوستیم، مادامی که متعرض ما نشدهاند . هر کس متعرض ما بشود، متعرض او خواهیم شد . همین مذاکره را با مرحوم صدراعظم شهید عثمانی کردم گفتم: اگر کسی بدون اجازه ما وارد سر حد ایران شود و قدرت داشته باشیم، او را با تیر میزنیم، خواه کلاهی باشد، خواه عمامهای باشد، خواه شاپو سیر داشته باشد . . . دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما، ما با همه دوستیم و همین طور دستور داده شده است . » (6)
البته برای مدرس فرقی نمیکند که بیگانه شرقی باشد یا غربی . آنچه برای او در روابط خارجی مهم است، تحصیل عزت و عظمت و منافع مسلمین است .
مدرس باز بودن درهای کشور و یا به تعبیر خودش، به همه جا در داشتن را بر مبنای موازنه عدمی یعنی فلسفه سیاسی خود میداند و اعتقاد دارد که روابط حسنه با تمام دول جهان باید بدون هیچ گونه سلطه و دخالت در امور یکدیگر وجود داشته باشد . او میگوید:« با تمام دول جهان باید روابط حسنه داشته باشیم، بدون اینکه دول قوی بخواهند بر ما سلطه سیاسی یا اقتصادی و یا هر گونه سلطه دیگری داشته باشند . » (7)
همانطور که گفته شد، به عقیده مرحوم مدرس، نیل به خودکفائی سیاسی و دستیابی به استقلال فرهنگی و اقتصادی کشور، جز در سایه اعمال سیاست توازن عدمی و جلوگیری از نفوذ قدرتهای استعماری شرق و غرب در ایران میسر نیست . او به کرات بدین موضوع تصریح کرده است که ضرورت دارد توازن عدمی را نسبتبه همه دولتها مراعات کنیم، نه توازن وجودی را و از تمایل به هر سیاستخارجی چه رنگ شمال داشته و چه جنوب و چه شرق و چه غرب بپرهیزیم . (8)
دراین باره شهید مدرس میگوید:
«ما را بگذارید که صلاح و فساد خودمان را میدانیم . . . من مناسب نمیبینم که دولتها دوستهای خصوصی پیدا کنند، یکی تعریف ما را بکند یکی مذمت، من اگر خوبم، اگر بد، تو برو خود را باش . من که با همه خوبم، هیچ دوست ندارم که یک دولتی چه در اینجا و چه در مرکز خود، تعریف مرا بکند . من اگر خوبم، برای خودم و اگر بدم، برای خودم هستم . من از هر دولتی که بخواهد دخالت در امور بکند، میترسم و باید توازن عدمی را نسبتبه همه مراعات کرد، نه توازن وجودی، یعنی شما برای خودتان، ما هم برای خودمان . » (9)
یکی از مصادیق مخالفتبا موازنه وجودی و اعتقاد به موازنه عدمی شهید مدرس را میتوان در مخالفتبا قرار داد 1919 دید، که خود شهید در این باره میگوید: «این قرار داد منحوس، یک سیاست مضر به دیانت اسلام، مضر به سیاستبیطرفی ما بود . . . کابینه وثوقالدوله خواست ایران را رنگ بدهد، اظهار تمایل به دولت انگلیس کرد، بر خدا و ملت ایران قیام نمود . حال هم هر کسی تمایلی به سیاستی نماید، ما یعنی ملت ایران با او موافقت نخواهیم نمود . چه رنگ شمال و چه رنگ جنوب و چه رنگ آخر دنیا . . . . » (10)
یا در جای دیگر میافزاید:
« . . . یک اشخاصی رنگ پیدا کردند، آمدند و گفتند که عقیده ما تمایل به سیاست انگلیس است . شاید یکی پیدا بشود و بگوید عقیده سیاسی من روس است، ما بر ضد همه هستیم . ایرانی مسلمان باید مسلمان و ایرانی باشد . هر رنگی غیر از این داشته باشد، دشمن دیانت ما، دشمن استقلال ماست . » (11)
نتیجه
مدرس کسی بود که مشکل ایران را در دو چیز عمده و اساسی مشاهده میکرد، یکی در استبداد، که باعث ناتمام ماندن اهداف انقلاب مشروطه، از دست رفتن قدرت پارلمان، بازگشت قدرت از پارلمان به پادشاه و منصب پادشاهی و ترویج تفکر فضیلت طلبی میشد; بنابراین تلاش میکرد که استبداد را نابود کرده و بر این باور بود که در هر صورت، باید قوانین اسلامی جاری و ساری شود و برای اجرای قوانین اسلامی نظام میتواند مشروطه باشد و هم میتواند جمهوری باشد; البته نه جمهوری تقلبی رضاخانی و استدلال میکند که مشکل حکومت در عصر غیبت میتواند جمهوری باشد .
خلاصه اینکه راه حلی که شهید برای مشکل اول و رهایی از آن ارائه میکند، این است که دین از سیاست نباید جدا باشد; چرا که وقتی ملت مسلمان ایران و اندیشمندان مسلمان از سیاست فاصله گرفتند و تفکر جدایی دینی از سیاست ترویجیافت، بر این اساس، نااهلان بر روی کار آمدند و مشکلاتی برای ایران آفریدند که از آن جمله، مشکلات استبداد میباشد . فلذا تنها راه نجات از این مشکل، اعتقاد نظری و عملی به ادغام و عینیت دین و سیاست و حضور فقها و اندیشمندان مسلمان در صحنه سیاسی میباشد . و مشکل دوم را در سلطه بیگانگان و وجود سیاست ایجابی در ایران میبیند و بر این اعتقاد است که تمام گرفتاریها بخاطر این است که عدهای وطن فروش با اجانب همکاری کرده و در صدد فروش ایران و باعثبدبختی و عقبماندگی ایرانیان شدهاند و طرفداری از انگلیس و روس میکنند و «انگلوفیل» بازی و «روسوفیل» بازی در میآوردند; در چنین فضای اجتماعی و سیاسی است که مدرس سیاستسلبی و موازنه عدمی را مطرح میکند که بعدها الگویی برای دیگران، از جمله رهبران نهضت ملی کردن نفت ایران میشود و شهید مدرس با اینکه به سیاستسلبی در سیاست داخلی و خارجی اعتقاد دارد، ولی هیچ وقتبر این باور نیست که سیاست عدمی یعنی عدم ارتباط با دیگران، بلکه کشوری را قوی می داند که کشورش به همه سو در داشته باشد و در عین استقلال، بتواند از فن و تکنولوژی دیگران هم استفاده و بهره ببرد .
پي نوشت :
1) محمد ترکمان، پیشین، جلد دوم، ص 478 .
2) محمد ترکمان، پیشین، جلد اول، ص 229 .
3) همان، ص 123 .
4) همان، ص 315 .
5) محمد ترکمان، پیشین، جلد دوم، ص 167 - 166 .
6) حسین مکی، پیشین، ص 209، همچنین رجوع کنید به محمد ترکمان، مدرس در پنج دوره تقنینیه، ج 2، ص 464 .
7) علی مدرس، نگاه مدرس به فرهنگ و تمدن غرب، کتاب سروش، چاپ اول 1375، انتشارات صدا و سیما، ج 1، ص 211 .
8) حسین رزمجو، مدرس و اصل توازن عدمی او در سیاست، مشکوة، بهار 1370، ص 92 - 91 .
9) حسین مکی، پیشین، ص 211 .
10) علی مدرسی، مرد روزگاران، جلد اول، چاپ دوم (بیجا، بینا، 1374)، ص 405 .
11) محمد ترکمان، پیشین، جلد اول، ص 196 .
/س