حكايت ابابيل طبس
بدون شك ماجرايى كه در طبس اتفاق افتاد و با شكست نيروهاى امريكايى مواجه شد يكى از بزرگترين معجزات قرن است؛ چرا كه آنها با برخوردارى از دقيق ترين و پيچيده ترين امكانات نظامى و با تدارك همه جانبه و هماهنگى كليه عوامل داخلى و خارجى به بهانه آزادسازى جاسوسان خود اما در حقيقت به قصد نابود ساختن نظام اسلامى تهاجم خود را آغاز كردند.
سران كاخ سفيد و مقامات پنتاگون از موفقيت اين عمليات اطمينان كامل داشتند اما از آنجايى كه خداوند همواره حافظ اين ملت و انقلاب بوده است، در طبس نيز امدادهاى غيبى خداوند عينيت يافت تا بار ديگر بر طاغوتيان زمان ثابت شود كه اراده الهى بر هر چيز كه تعلق بگيرد شدنى است.
ما به ارزيابى حركت هاى امريكا در قبال انقلاب اسلامى پرداخته و جريان حمله ۵ ارديبهشت را با استفاده از اسناد به دست آمده از لانه جاسوسى و نيز با بهره گيرى از صحبت هاى كارتر كه به صورت خاطره جداگانه اى به چاپ رسيده، بررسى مى كنيم.
«۴ نوامبر ۱۹۷۹ تاريخى است كه من هرگز فراموش نخواهم كرد. صبح زود برژينسكى اطلاع داد كه سفارت ما در تهران توسط حدود ۳ هزار مبارز اشغال شده و ۵۰ الى ۶۰ تن از كاركنان امريكايى به گروگان گرفته شده اند. من و ونس بلافاصله اطمينان خاطرى را كه دولت ايران به ما داده بود، بررسى كرديم. بازرگان سعى كرده به وعده خود مبنى بر حفاظت از ديپلمات ها عمل كند اما چند ساعتى از واقعه گذشت بدون اينكه عمل قاطعى انجام گيرد. ما دچار نگرانى فزاينده اى شديم و ما با مقامات كابينه بازرگان و شوراى انقلاب تماس گرفتيم. تمام كوشش هاى ما بى نتيجه ماند. مبارزين يك شبه به قهرمان تبديل شدند (امام) خمينى از آنان تقدير به عمل آورد. هيچ يك از مقامات دولتى حاضر نبود با آنها مخالفت كند.»
به هر حال تسخير جاسوسانه، خواب خوش طلايى امپرياليسم را بر هم زد و روند انقلاب را تغيير داد و اميدهايى را كه امريكا در مورد بازگشت انقلاب ايران به دامان غرب داشت به هم ريخت. تلاش هاى پى در پى و به دنبال هم امريكا براى خاتمه دادن به قضيه و نيز اقدامات احتياطى براى تنبيه ايران يكى پس از ديگرى اجرا شدند.
شيوه هاى گوناگونى در اين رابطه از سوى امريكا به كار گرفته شد. نخستين اقدام امريكا مذاكره رويارو و نيز ارسال نماينده براى ملاقات با امام (ره) و شوراى انقلاب بود كه قاطعانه با حكم امام مجبور به بازگشت شدند.
تلاش هاى بعدى امريكا كه بايد آن را گام هاى تهديدآميز خواند شامل محاصره اقتصادى و حملات تبليغاتى سياسى مى شود. خاطرات كارتر در اين زمينه چنين مى گويد:
«روز ۶ نوامبر در كتابچه يادداشت روزنامه ام نوشتم: «ما بررسى اقدامات تنبيهى را شروع كرديم.» ۵۷۰ امريكايى در ايران داشتيم. من به شركت هايى كه آنها را در استخدام داشتند، دستور دادم امريكاييان را از ايران خارج كنند. من همچنين از الجزاير، ترك ها، پاكسانى ها، ليبيائى ها و سازمان آزادى بخش فلسطين خواستم بين ما وساطت كنند. هفته اول نوامبر ۱۹۷۹ آغازگر مشكل ترين دوره زندگى من بود. سلامت گروگان هاى امريكايى مهمترين مساله بود. صبح زود در كاخ سفيد قدم مى زديم و شب ها تا دير وقت بيدار مانده، سعى مى كردم درباره اقداماتى كه مى توانست به آزادى آنها منجر شود، فكر كنم. من به تمام پيشنهادها از تحويل شاه تا انداختن بمب اتمى بر روى تهران گوش مى كردم. من از پاپ خواستم مستقيما با (امام) خمينى تماس بگيرد و او نيز موافقت كرد.
براى آماده كردن امكانات عمل نظامى دستور دادم عكس هاى ماهواره اى از محل استقرار هواپيما و ساير نيروهاى مسلح ايران تهيه شود.»
۲- از اهم زمينه هايى كه موجبات اين هجوم را فراهم ساخت بايد به شكست كوشش هاى ديپلماتيك و طرح هاى امريكا جهت آزادسازى جاسوسان خود اشاره كرد. (ماموريت افرادى چون رمزى كلارك، هانس، حبيب شطى، بنى صدر و قطب زاده)
۳- در خلال تلاش هاى دشمن، عوامل و ايادى امريكا يعنى گروهك هاى چپ و راست و منافق، اين بار نيز به بهانه حفظ سنگر دانشگاه و مخالف با تعطيل شدن آن و تقابل با انقلاب فرهنگى، با به راه انداختن هياهوى بسيار به جنگ و جدال و خون ريزى و سنگربندى مشغول شدند و آن چنان ماهرانه جو را آماده ساختند كه گويى اين بخش نيز جزيى از طرح كلى تجاوز نظامى بوده است.
۴- آتش افروزى هاى رژيم بعث عراق در مرزهاى خود با ايران و غائله كردستان. شگفتى ماجراى تجاوز وقتى روشن مى شود كه بدانيم دولت تجاوزگر امريكا در خصوص چنين ماموريتى متجاوز از ۵ ماه تمام در صحراهاى آريزونا (جايى كه تقريبا شرايط كوير ايران را داراست) تعليمات پيچيده و فشرده اى را به كماندوهاى خود داده بود و از پيچيده ترين تكنيك هاى نظامى اعم از تسليحات نظامى و دفاعى تا صنايع مدرن هواپيمايى استفاده كرده و بودجه نامحدودى را براى اين عمليات اختصاص داده بود. سازمان هواشناسى امريكا وضع جوى ايران بخصوص منطقه فرود در صحراى طبس را كاملا مورد پيش بينى عملى قرار داده بود و به علت اين كه هواى آن شب مهتابى بود، ورود هر نوع هواى غير مطلوب و وقوع طوفان بعيد به نظر مى رسيده است.
شوراى امنيت ملى امريكا سرگرم طرح نقشه اى نظامى به منظور آزادى گروگان هاى سفارت امريكا در تهران مى باشد. بر طبق اين نقشه كه قسمتى از آن در خارج و بخشى از آن در ايران قرار است انجام گيرد، گروه ويژه مشتركى با همكارى سازمان جاسوسى اسراييل به وجود آمده است. در ۲۲ نوامبر ۱۹۷۹ در جلسه مشتركى با شركت غرروايزمن وزير دفاع اسراييل، سفير امريكا در تل آويو و وابسته نظامى امريكا جزييات همكارى اسراييل در اين عمليات روشن گرديد. در اين جلسه تصميم گرفته شد كه از افسران و طراحان برنامه حمله به فرودگاه «انتبه» در اوگاندا از جمله «شيمون پرز» نيز استفاده شود.
افراد اين گروه ويژه، ۸۲ تن از لشكر ويژه هوا- زمين امريكا مى باشند كه هم اكنون در پايگاه فورت براگ تحت آموزش مى باشند و به زودى از طريق آلمان غربى به پايگاه آكروتينى در قبرس و سپس به اسراييل اعزام خواهند گرديد. يك دولت همسايه ايران نيز موافقت نمود كه ايالات متحده از پايگاه هاى نظامى خود و يك پايگاه نظامى به منظور جمع آورى و تهيه اطلاعات استفاده نمايند.
در كنار اين گروه يك دسته شامل افسران سابق ارتش و ساواك ايران نيز به تهران اعزام شده اند تا مكان دقيقى براى گروگان ها پيدا كنند. چندروز پس از اعزام اين گروه، گروه دومى به تهران اعزام مى گردند، تا حمله شبانه به سفارت را براى آزادى گروگان ها رهبرى نمايند.»
در دنباله همين نامه در مورد تلاش هاى ضد انقلابى امريكا مى خوانيم:
«طرحى نيز به منظور ساقط نمودن حكومت آيت الله خمينى كه شامل تضعيف موقعيت ايران و بى اعتبار كردن آيت الله مى باشد به دستور شخص كارتر تحت بررسى است. بدين منظور به سرويس هاى اطلاعاتى امريكا در خاورميانه دستور داده شده كه عمليات و حملات تروريستى را بر عليه ايران آغاز نمايند.»
با توجه به اين اظهارات مى توان به راحتى درك كرد كه كودتاى تيرماه ۵۹ در دنباله طرح حمله نظامى ناموفق به ايران بوده است. اقدام بعدى در داخل كشور براى آماده نمودن زمينه حمله نظامى، جمع آورى توپ ها از حوزه عملياتى امريكا بود. ۳ روز به زمان عمليات مانده، بر طبق تلفنگرامى ۱۰ آتشبار يعنى ۸۰۰ توپ ۲۳ ميليمترى ضد هوايى از شيراز به تهران، مشهد، بابلسر به بهانه اعزام به غرب جمع آورى مى شوند، در حالى كه در انبارهاى نيروى هوايى توپ موجود بود.
طرح عمليات گسترده نظامى دچار نواقص ديگرى مى شود كه با يارى خدا و الطاف بيكران او سرانجام منجر به شكست كامل آن مى گردد. ما در اينجا براى مزيد اطلاع، خاطرات كارتر را كه در همين زمينه لحظات تاسف بارش را توصيف مى كند مى آوريم: «ساعت ۲۵/۱۰ بامداد به وقت واشنگتن، هواپيماها طبق برنامه برخاستند. ساعت ۱۲ بعد از ظهر: نخستين مطلب اين بود كه دو هلى كوپتر قبل از رسيدن به محل ممكن است مجبور به فرود شوند.
اگر چه پيش بينى وضع هوا خوب بوده است هلى كوپترها دچار طوفان شن شده اند، يك هلى كوپتر به ناو برگشته و ديگرى در صحراى جنوبى رها شده است. ما اين مطلب را زمانى با خبر شديم كه خدمه اين هواپيما نجات پيدا كردند.
پست ايرانى متوجه شده است دو هواپيما در ارتفاع كم بدون چراغ پرواز مى كند. بخش جاسوسى ما بى سيم هاى ايران را كنترل مى كرد.
ساعت ۱۵/۳ بعد از ظهر دو هلى كوپتر بر زمين نشستند. نيروى دريايى، فكر مى كند هلى كوپترهاى ديگر بر زمين نشسته و خدمه هاى آنها را با خود برده اند. بنابراين شش هلى كوپتر در راه است. هلى كوپترها تا نيم ساعت ديگر به صحراى يك مى رسند. هيچ اعلام خطرى از سوى ژاندارمرى صورت نگرفته است.
تقريبا بلافاصله پس از فرود هواپيماها يك اتوبوس پر از مسافر و سپس يك تانكر حامل سوخت و بعدا يك وانت بار به آن نقطه مى رسند. من دستور دادم مسافرين اتوبوس را با هواپيما تا پايان عمليات به مصر ببرند.
ساعت ۱۰/۴ بعد از ظهر: دو هلى كوپتر در حال سوختگيرى هستند.
ساعت ۴۵/۴ دقيقه: براون اطلاع داد به نظر من بايد عمليات را متوقف كنيم. يكى از هلى كوپترها در صحراى يك دچار مشكلى در سيستم هيدروليكى شده است. بنابراين تعداد هلى كوپترهاى مورد لزوم از شش فروند كمتر است. به دنبال اين مساله درخواست تعليق عمليات داده مى شود. پس از آن به بكويت و وات كه فرماندهان عمليات نظامى هستند پيشنهاد تعليق عمليات را به اين علت كه دست كم به شش هلى كوپتر نيازمند است، ارايه مى دهد.
ساعت ۵۷/۴ بعد از ظهر پيشنهاد مورد قبول واقع و عمليات متوقف مى شود.
ساعت ۵۸/۵ بعد از ظهر گزارشى دريافت مى شود مبنى بر اينكه يك هلى كوپتر به يك هواپيماى سى-۱۳۰ برخورد كرده است و تعدادى تلفات به جاى گذاشته است.
«من حالت بيمار گونه اى داشتم. هر ثانيه براى من ساعت ها مى گذشت.»
برژينسكى حالت كارتر را پس از صدور دستور توقف عمليات و عقب نشينى و آتش گرفتن هواپيما و هلى كوپتر امريكا چنين توصيف كرده است:
«وى بعدا سرش را ميان دو دستش گرفت و به مدت چند ثانيه روى ميز گذاشت. من فوق العاده دلم براى او سوخت. همينطور براى كشورم. ساعت ۱۵/۵ بود كه كارتر خبر ديگرى مبنى بر برخورد يك هلى كوپتر با هواپيماى سى-۱۳۰ و آتش گرفتن آنها از ژنرال جونز دريافت كرد. اين برخورد همراه با تلفات جانى بوده است. كارتر با شنيدن اين خبر به مانند مار زخمى به خود پيچيد و آثار درد و نگرانى بر تمامى صورت او آشكار شد.»
ما واقعا باعث شرمسارى كشور بزرگمان (امريكا) شديم. خودم را بسيار حقير احساس مى كردم. نمى خواستم صحبت كنم، يا هيچ كار ديگرى انجام دهم؛ فقط احساس مى كردم كه ديگر آبرويى باقى نمانده بود.»
مطلب فوق عين مطلبى است كه چارلى بكويت، فرمانده عمليات نافرجام طبس، در كتاب خود به نام «نيروى دلتا» در مورد احساسش هنگام بازگشت از طبس به رشته تحرير درآورده است.
هاميلتون جردن رييس كاركنان كاخ سفيد در كتاب خود به نام «بحران» در رابطه با آنچه در لحظه دريافت خبر برخورد هلى كوپتر و هواپيما در طبس در كاخ سفيد گذشت، مى نويسد: كارتر گوشى را برداشت و گفت: «ديويد (جونز) چه خبر؟»
ما حرف هاى جونز را نمى شنيديم. ولى حالت چهره كارتر و پريدگى رنگ او نشان مى داد كه خبرهاى بدى مى شنود. كارتر لحظه اى چشمانش را بست و در حالى كه به زحمت آب دهانش را قورت مى داد پرسيد: «آيا كسى هم مرده است؟»...
همه ما به دهان او زل زده بوديم. چند ثانيه بعد گفت: «مى فهمم... مى فهمم» و گوشى تلفن را گذاشت، هيچكس سوال نكرد تا اينكه خود كارتر پس از چند ثانيه سكوت گفت: «مصيبت تازه اى پيش آمده. يكى از هلى كوپترها به يك هواپيماى سى-۱۳۰ خورده و آتش گرفته و احتمالا چند نفرى هم كشته شده اند...»
هاميلتون جوردن در ادامه مى نويسد:
«تصور اينكه گروهى از داوطلبان نجات گروگان ها، خود جان باخته و در يك بيابان دور در آن سوى دنيا به خاك هلاكت افتاده اند، چون كابوسى بر فكر و روح من سنگينى مى كرد. از اطاق كابينه بيرون آمدم تا كمى در هواى آزاد قسمت جنوبى كاخ قدم بزنم و افكار خودم را منظم كنم، ولى هواى خفه و مرطوب بيرون بيشتر ناراحتم كرد. با حال تهوع به داخل كاخ برگشتم و به دستشويى خصوصى رييس جمهور رفتم.»
كارتر در مورد لحظه ديدار با سرهنگ بكويت و گريه هر دو مى گويد: «او با چشمان اشك آلود شروع به صحبت كرد و گفت: آقاى رييس جمهور من مى خواهم از طرف خود و اعضاى گروه دلتا به مناسبت عدم موفقيت و انجام اين ماموريت از شما عذرخواهى كنم. من با شنيدن اين حرف به گريه افتادم.»
ماجراى اشغال لانه جاسوسى و حوادث مربوط به آن آنچنان تاثير به سزايى داشت كه كارتر در اين ارتباط مى گويد:
«عجيب است كه سرنوشت انتخابات رياست جمهورى اين كشور بزرگ، نه در شيكاگو يا نيويورك، بلكه در تهران تعيين مى شود!»
به اذن خداوند، حشرات هم به تكليف خود عمل كردند:
نكاتى ديگر از عمليات طبس، از كتاب نيروى دلتا كه نويسنده آن فرمانده عمليات طبس است، نقل مى گردد:
آنها در مسير حركت به سمت ايران در مصر و عمان توقف داشتند و قرار بود شب را در مصر به استراحت بپردازند. اما در مصر با آنچنان هجومى از سوى مگس ها مواجه مى گردند كه خواب را از آنها مى ربايند و اين امر موجب خسته و خواب آلود بودن نيروهاى عملياتى دلتا هنگام عمليات در طبس مى گردد.
بكويت در اين رابطه مى نويسد: «بيرون پايگها منظره اى دلگير و بى پايان در گرماى آسمان بى ابر محو مى شد. مگس ها همه جا بودند و روى هر جنبده اى و هر چيزى مى نشستند و همه سعى مى كردند بخوابند؛ اما با وجود هواى داغ و سوزان و با هيجان ناشى از ماموريت، عده زيادى نتوانستند استراحت كنند.»
هجوم مگس ها به حدى بود كه بكويت در مورد ترك مصر مى نويسد:
«كسى از ترك مصر ناراحت نبود. مگس ها و كثافت با پرواز توسط دو فروند سى ۱۴۱ پشت سر گذارده شد.»
در مورد خواب آلودگى نيروهاى عملياتى دلتا در طبس، يعنى زمانى كه بايد همه در اوج بيدارى باشند، بكويت در مورد يك عضو عمليات كه در داخل هواپيماى سى-۱۳۰ بود مى نويسد: «لحظاتى قبل از برخورد هلى كوپتر به آن (هواپيما) چرت مى زد. هنگام انفجار، وى چرتش پاره شد و به صفى از افرادى كه در حال خروجى از يكى از دريچه هاى هواپيما بودند پيوست. دود و آتش همه جا را فرا گرفته بود. موتورها هنوز كار مى كردند. موتور هلى كوپتر هنوز كار مى كرد و همچنان بدنه هواپيما را مى شكافت و به داخل آن رخنه مى كرد و هواپيما را به شدت تكان مى داد. عضو مزبور ناگهان فكر كرده بود كه هنگام چرت زدن وى، (هواپيماى) سى-۱۳۰ به پرواز درآمده است و اكنون وقت عمليات پرش با چتر است. وقتى نوبت او براى ترك هواپيما رسيد، به طور خودكار وضعيت پرش با چتر را به خود گرفت واقدام به سقوط آزاد كرد و مثل تپه روى زمين پهن شد بعد از آن، همقطارش از او پرسيده بود كه وقتى پريد، بدون چتر چكار مى خواست بكند؟ او جواب داده بود: «نمى دانم. من در آن لحظه فقط فكر مى كردم كه بايد بپرم.»
گزارش هواشناسى در روز عمليات، مساعد بودن هوا را گزارش مى كرد و بكويت كه با هواپيما وارد ايران شده بود، در طبس شاهد هواى صاف بود به طورى كه مى نويسد:
«هوا خنك و صاف بود و ستاره ها به سادگى قابل رويت بودند. نور ماه براى ديدن افرادى كه سى چهل يارد دورتر ايستاده بودند، كافى بود.»
آنها منتظر هلى كوپتر بودند كه بايد يك ربع بعد از آنها وارد طبس مى شدند. ولى از آنها خبرى نمى شود. آنها در حقيقت در مسير حركت از عمان به ايران دچار طوفان شن عظيمى شده بودند. قرار بود ۸ هلى كوپتر به طبس بيايند. ولى در نهايت فقط ۶ هلى كوپتر به طبس رسيدند و دو تاى آنها بر اثر شدت طوفان از ميانه راه به عمان بازگشته بودند.
بكويت درارتباط با گفت و گويش با اولين خلبان هلى كوپترى كه وارد طبس شده بود، مى نويسد:
«چيزهايى كه مى گفت به قدرى تاثرآور بود كه اگر مى توانستيم، هلى كوپتر را در بيابان مى گذاشتيم و با سى-۱۳۰ ها با خانه برمى گشتيم.»
بكويت در رابطه با خلبان دومين هلى كوپتر كه در طبس فرود آمده بود نوشته است:
«او از هلى كوپتر دور شد، زياد و تند صحبت مى كرد و چيزهاى وحشتناكى مى گفت.»
بكويت از قول او نقل مى كند كه:
«من نمى دانم چه كسى در سطح من كارها را اداره مى كند؛ اما اينقدر مى توانم بگويم كه براى لغو اين عمليات بايد همه چيز به دقت مدنظر قرار گيرد. نمى دانيد بر من چه گذشته است. با بدترين طوفان شنى كه تاكنون ديده بودم مواجه شديم. بسيار دشوار بود. پيش خود فكر كردم مطمئن نيستم كه بتوانيم عمليات را انجام دهيم. واقعا مطمئن نيستم كه بتوانيم آن را انجام دهيم.»
در حالى ۸ كه هلى كوپتر براى عمليات پيش بينى شده بود، فقط ۶ هلى كوپتر به طبس رسيده بودند و اين تعداد حداقل هلى كوپترهاى مورد نياز براى موفقيت در عمليات نجات گروگان ها بود. اما يكى از هلى كوپترها نيز اعلام مى كند كه قادر به ترك طبس نيست. ماموريت با ۵ هلى كوپتر ممكن نبود و براساس برنامه هاى از پيش تعيين شده در چنين صورتى چاره اى جز توقف عمليات نداشتند. آنها بايد هلى كوپتر را جا مى گذاشتند و ايران را به سرعت ترك مى كردند. دستور لغو عمليات توسط كارتر صادر مى شود. طوفان شن كار خود را كرده و عمليات با شكست مواجه شده بود ولى اين افتضاح براى امريكا كافى نبود و اراده خداوند متعال در حفاظت از انقلابى كه حضرت امام (ره) رهبرى آن را بر عهده داشت، رسوايى بيشترى را براى امريكا مقرر كرده بود.
خداوند با معجزه «طوفان شن» به يارى حكومت اسلامى آمده بود. شايد «مگس ها» در مصر نيز ماموريت خود را انجام داده و استراحت را از نيروهاى دلتا ربوده بودند. اين دفعه نوبت «تندباد» بود كه ماموريت الهى خويش را انجام دهد. نيروهاى دلتا عمليات فرار را آغاز مى كنند. بكويت با تاكيد بر اينكه «وقتى براى گريه نداشتند» در ارتباط با حادثه بعدى مى نويسد: «در ميان تندباد، يكى از هلى كوپترها را ديدم كه از زمين بلند شد و به سمت چپ كج شد و به آرامى به عقب خزيد. سپس صداى مهيبى بلند شد. صداى انفجار بمب نبود. صداى شكستن نبود، صداى چيزى بود كه با يك ضربه متلاشى شود. يك انفجار بنزين. گلوله آتشين آبى رنگى مثل بالون به هوا رفت. ظاهرا هلى كوپتر سرگرد شافى به سى-۱۳۰ كه در شمالى ترين قسمت ايستاده بود و عنصر آبى را تازه سوار كرده بود، برخورد كرد... شعله هاى آتش تا ارتفاع سيصد، چهارصد پايى مى رسيد. هوا مثل روز روشن بود... در ميان آتش، هلى كوپتر را مى ديدم كه به سمت چپ هواپيما برخورد كرده است.
موش هاى ردى منفجر مى شدند. گردونه هاى آتش در آسمان مى چرخيدند. مثل اين بود كه افراد درون گوى آتش حركت مى كردند.»
حتى مرور كوتاهى بر واقعه طبس و طرح آن و نيز نگاهى به شكست عبرت آموز متجاوزان مى تواند الهى بودن اين انقلاب را به جهانيان نشان دهد، ما در اين رابطه بيشتر نمى گوييم، فقط متذكر مى شويم كه امريكا و ايادى اش پس از اين طرح از پا ننشستند و دست به حركت هاى انتقام جويانه زدند كه حاصل آن كشتار تعدادى از مردم بى گناه كشورمان بود و حتى طرح ضد انقلابى كودتا را پى ريزى كردند كه به لطف خدا در نطفه خفه شد. اين اقدام با اينكه از نظر نظامى و عملياتى بسيار حايز اهميت بود و در صورت موفقيت يكى از اقدامات بزرگ وتاريخى امپرياليسم تلقى مى شد ولى پس از شكست از سوى رسانه هاى امپرياليستى به گونه اى وانمود شد كه از اهميت آن بكاهد، زيرا اگر در آن زمان مردم جهان و مردم امريكا پى به جزييات طرح مى بردند و مى فهميدند كارتر كه مزدورانه دم از حقوق بشر مى زند در حالت صلح به كشورى حمله كرده و به قصد آزادسازى ۵۲ نفر مى خواهد دهها نفر حداقل افراد مستقر در سفارت امريكا را قتل عام بكند، ديگر آبرويى براى آنها باقى نمى ماند.
در اين جا از فرصت استفاده كرده و ياد پاسدار شهيد محمد منتظر قائم، فرمانده سپاه يزد كه تنها شهيد عمليات تروريستى نظامى امريكا بود را گرامى مى داريم و شكست توطئه هاى ناجوانمردانه امريكا را از خداوند بزرگ خواستاريم.
مسجد شكر
به مناسبت شكست ذلت بار و فراموش نشدنى توطئه نظامى امريكا، در محل سقوط هواپيما و بالگردهاى امريكايى، مسجدى به همت مردم و مسوولين نظام، در حال ساخت است كه به شكرانه اين موهبت الهى- شكست امريكا- و با اشاره رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اى، آن را مسجد شكر نام نهاده اند. باشد تا اين بنا براى هميشه در دل كوير براى نسل هاى آينده باقى بماند و شكر گزار خداوند باشند. خداوند روح پرفتوح امام (ره) و شهيد اين حادثه را با شهداى كربلا محشور فرمايد. ان شاءالله.
منبع:
/س
سران كاخ سفيد و مقامات پنتاگون از موفقيت اين عمليات اطمينان كامل داشتند اما از آنجايى كه خداوند همواره حافظ اين ملت و انقلاب بوده است، در طبس نيز امدادهاى غيبى خداوند عينيت يافت تا بار ديگر بر طاغوتيان زمان ثابت شود كه اراده الهى بر هر چيز كه تعلق بگيرد شدنى است.
ما به ارزيابى حركت هاى امريكا در قبال انقلاب اسلامى پرداخته و جريان حمله ۵ ارديبهشت را با استفاده از اسناد به دست آمده از لانه جاسوسى و نيز با بهره گيرى از صحبت هاى كارتر كه به صورت خاطره جداگانه اى به چاپ رسيده، بررسى مى كنيم.
شيوه امپرياليسم امريكا در قبال انقلاب اسلامى قبل از حمله نظامى
«۴ نوامبر ۱۹۷۹ تاريخى است كه من هرگز فراموش نخواهم كرد. صبح زود برژينسكى اطلاع داد كه سفارت ما در تهران توسط حدود ۳ هزار مبارز اشغال شده و ۵۰ الى ۶۰ تن از كاركنان امريكايى به گروگان گرفته شده اند. من و ونس بلافاصله اطمينان خاطرى را كه دولت ايران به ما داده بود، بررسى كرديم. بازرگان سعى كرده به وعده خود مبنى بر حفاظت از ديپلمات ها عمل كند اما چند ساعتى از واقعه گذشت بدون اينكه عمل قاطعى انجام گيرد. ما دچار نگرانى فزاينده اى شديم و ما با مقامات كابينه بازرگان و شوراى انقلاب تماس گرفتيم. تمام كوشش هاى ما بى نتيجه ماند. مبارزين يك شبه به قهرمان تبديل شدند (امام) خمينى از آنان تقدير به عمل آورد. هيچ يك از مقامات دولتى حاضر نبود با آنها مخالفت كند.»
به هر حال تسخير جاسوسانه، خواب خوش طلايى امپرياليسم را بر هم زد و روند انقلاب را تغيير داد و اميدهايى را كه امريكا در مورد بازگشت انقلاب ايران به دامان غرب داشت به هم ريخت. تلاش هاى پى در پى و به دنبال هم امريكا براى خاتمه دادن به قضيه و نيز اقدامات احتياطى براى تنبيه ايران يكى پس از ديگرى اجرا شدند.
شيوه هاى گوناگونى در اين رابطه از سوى امريكا به كار گرفته شد. نخستين اقدام امريكا مذاكره رويارو و نيز ارسال نماينده براى ملاقات با امام (ره) و شوراى انقلاب بود كه قاطعانه با حكم امام مجبور به بازگشت شدند.
تلاش هاى بعدى امريكا كه بايد آن را گام هاى تهديدآميز خواند شامل محاصره اقتصادى و حملات تبليغاتى سياسى مى شود. خاطرات كارتر در اين زمينه چنين مى گويد:
«روز ۶ نوامبر در كتابچه يادداشت روزنامه ام نوشتم: «ما بررسى اقدامات تنبيهى را شروع كرديم.» ۵۷۰ امريكايى در ايران داشتيم. من به شركت هايى كه آنها را در استخدام داشتند، دستور دادم امريكاييان را از ايران خارج كنند. من همچنين از الجزاير، ترك ها، پاكسانى ها، ليبيائى ها و سازمان آزادى بخش فلسطين خواستم بين ما وساطت كنند. هفته اول نوامبر ۱۹۷۹ آغازگر مشكل ترين دوره زندگى من بود. سلامت گروگان هاى امريكايى مهمترين مساله بود. صبح زود در كاخ سفيد قدم مى زديم و شب ها تا دير وقت بيدار مانده، سعى مى كردم درباره اقداماتى كه مى توانست به آزادى آنها منجر شود، فكر كنم. من به تمام پيشنهادها از تحويل شاه تا انداختن بمب اتمى بر روى تهران گوش مى كردم. من از پاپ خواستم مستقيما با (امام) خمينى تماس بگيرد و او نيز موافقت كرد.
براى آماده كردن امكانات عمل نظامى دستور دادم عكس هاى ماهواره اى از محل استقرار هواپيما و ساير نيروهاى مسلح ايران تهيه شود.»
انگيزه ها و زمينه هاى تجاوز امريكا:
۲- از اهم زمينه هايى كه موجبات اين هجوم را فراهم ساخت بايد به شكست كوشش هاى ديپلماتيك و طرح هاى امريكا جهت آزادسازى جاسوسان خود اشاره كرد. (ماموريت افرادى چون رمزى كلارك، هانس، حبيب شطى، بنى صدر و قطب زاده)
۳- در خلال تلاش هاى دشمن، عوامل و ايادى امريكا يعنى گروهك هاى چپ و راست و منافق، اين بار نيز به بهانه حفظ سنگر دانشگاه و مخالف با تعطيل شدن آن و تقابل با انقلاب فرهنگى، با به راه انداختن هياهوى بسيار به جنگ و جدال و خون ريزى و سنگربندى مشغول شدند و آن چنان ماهرانه جو را آماده ساختند كه گويى اين بخش نيز جزيى از طرح كلى تجاوز نظامى بوده است.
۴- آتش افروزى هاى رژيم بعث عراق در مرزهاى خود با ايران و غائله كردستان. شگفتى ماجراى تجاوز وقتى روشن مى شود كه بدانيم دولت تجاوزگر امريكا در خصوص چنين ماموريتى متجاوز از ۵ ماه تمام در صحراهاى آريزونا (جايى كه تقريبا شرايط كوير ايران را داراست) تعليمات پيچيده و فشرده اى را به كماندوهاى خود داده بود و از پيچيده ترين تكنيك هاى نظامى اعم از تسليحات نظامى و دفاعى تا صنايع مدرن هواپيمايى استفاده كرده و بودجه نامحدودى را براى اين عمليات اختصاص داده بود. سازمان هواشناسى امريكا وضع جوى ايران بخصوص منطقه فرود در صحراى طبس را كاملا مورد پيش بينى عملى قرار داده بود و به علت اين كه هواى آن شب مهتابى بود، ورود هر نوع هواى غير مطلوب و وقوع طوفان بعيد به نظر مى رسيده است.
هدف اصلى؛ ساقط نمودن حكومت آيت الله خمينى
شوراى امنيت ملى امريكا سرگرم طرح نقشه اى نظامى به منظور آزادى گروگان هاى سفارت امريكا در تهران مى باشد. بر طبق اين نقشه كه قسمتى از آن در خارج و بخشى از آن در ايران قرار است انجام گيرد، گروه ويژه مشتركى با همكارى سازمان جاسوسى اسراييل به وجود آمده است. در ۲۲ نوامبر ۱۹۷۹ در جلسه مشتركى با شركت غرروايزمن وزير دفاع اسراييل، سفير امريكا در تل آويو و وابسته نظامى امريكا جزييات همكارى اسراييل در اين عمليات روشن گرديد. در اين جلسه تصميم گرفته شد كه از افسران و طراحان برنامه حمله به فرودگاه «انتبه» در اوگاندا از جمله «شيمون پرز» نيز استفاده شود.
افراد اين گروه ويژه، ۸۲ تن از لشكر ويژه هوا- زمين امريكا مى باشند كه هم اكنون در پايگاه فورت براگ تحت آموزش مى باشند و به زودى از طريق آلمان غربى به پايگاه آكروتينى در قبرس و سپس به اسراييل اعزام خواهند گرديد. يك دولت همسايه ايران نيز موافقت نمود كه ايالات متحده از پايگاه هاى نظامى خود و يك پايگاه نظامى به منظور جمع آورى و تهيه اطلاعات استفاده نمايند.
در كنار اين گروه يك دسته شامل افسران سابق ارتش و ساواك ايران نيز به تهران اعزام شده اند تا مكان دقيقى براى گروگان ها پيدا كنند. چندروز پس از اعزام اين گروه، گروه دومى به تهران اعزام مى گردند، تا حمله شبانه به سفارت را براى آزادى گروگان ها رهبرى نمايند.»
در دنباله همين نامه در مورد تلاش هاى ضد انقلابى امريكا مى خوانيم:
«طرحى نيز به منظور ساقط نمودن حكومت آيت الله خمينى كه شامل تضعيف موقعيت ايران و بى اعتبار كردن آيت الله مى باشد به دستور شخص كارتر تحت بررسى است. بدين منظور به سرويس هاى اطلاعاتى امريكا در خاورميانه دستور داده شده كه عمليات و حملات تروريستى را بر عليه ايران آغاز نمايند.»
با توجه به اين اظهارات مى توان به راحتى درك كرد كه كودتاى تيرماه ۵۹ در دنباله طرح حمله نظامى ناموفق به ايران بوده است. اقدام بعدى در داخل كشور براى آماده نمودن زمينه حمله نظامى، جمع آورى توپ ها از حوزه عملياتى امريكا بود. ۳ روز به زمان عمليات مانده، بر طبق تلفنگرامى ۱۰ آتشبار يعنى ۸۰۰ توپ ۲۳ ميليمترى ضد هوايى از شيراز به تهران، مشهد، بابلسر به بهانه اعزام به غرب جمع آورى مى شوند، در حالى كه در انبارهاى نيروى هوايى توپ موجود بود.
چگونگى اجراى توطئه
طرح عمليات گسترده نظامى دچار نواقص ديگرى مى شود كه با يارى خدا و الطاف بيكران او سرانجام منجر به شكست كامل آن مى گردد. ما در اينجا براى مزيد اطلاع، خاطرات كارتر را كه در همين زمينه لحظات تاسف بارش را توصيف مى كند مى آوريم: «ساعت ۲۵/۱۰ بامداد به وقت واشنگتن، هواپيماها طبق برنامه برخاستند. ساعت ۱۲ بعد از ظهر: نخستين مطلب اين بود كه دو هلى كوپتر قبل از رسيدن به محل ممكن است مجبور به فرود شوند.
اگر چه پيش بينى وضع هوا خوب بوده است هلى كوپترها دچار طوفان شن شده اند، يك هلى كوپتر به ناو برگشته و ديگرى در صحراى جنوبى رها شده است. ما اين مطلب را زمانى با خبر شديم كه خدمه اين هواپيما نجات پيدا كردند.
پست ايرانى متوجه شده است دو هواپيما در ارتفاع كم بدون چراغ پرواز مى كند. بخش جاسوسى ما بى سيم هاى ايران را كنترل مى كرد.
ساعت ۱۵/۳ بعد از ظهر دو هلى كوپتر بر زمين نشستند. نيروى دريايى، فكر مى كند هلى كوپترهاى ديگر بر زمين نشسته و خدمه هاى آنها را با خود برده اند. بنابراين شش هلى كوپتر در راه است. هلى كوپترها تا نيم ساعت ديگر به صحراى يك مى رسند. هيچ اعلام خطرى از سوى ژاندارمرى صورت نگرفته است.
همه هواپيماهاى سى-۱۳۰ به زمين نشستند.
تقريبا بلافاصله پس از فرود هواپيماها يك اتوبوس پر از مسافر و سپس يك تانكر حامل سوخت و بعدا يك وانت بار به آن نقطه مى رسند. من دستور دادم مسافرين اتوبوس را با هواپيما تا پايان عمليات به مصر ببرند.
ساعت ۱۰/۴ بعد از ظهر: دو هلى كوپتر در حال سوختگيرى هستند.
ساعت ۴۵/۴ دقيقه: براون اطلاع داد به نظر من بايد عمليات را متوقف كنيم. يكى از هلى كوپترها در صحراى يك دچار مشكلى در سيستم هيدروليكى شده است. بنابراين تعداد هلى كوپترهاى مورد لزوم از شش فروند كمتر است. به دنبال اين مساله درخواست تعليق عمليات داده مى شود. پس از آن به بكويت و وات كه فرماندهان عمليات نظامى هستند پيشنهاد تعليق عمليات را به اين علت كه دست كم به شش هلى كوپتر نيازمند است، ارايه مى دهد.
ساعت ۵۷/۴ بعد از ظهر پيشنهاد مورد قبول واقع و عمليات متوقف مى شود.
ساعت ۵۸/۵ بعد از ظهر گزارشى دريافت مى شود مبنى بر اينكه يك هلى كوپتر به يك هواپيماى سى-۱۳۰ برخورد كرده است و تعدادى تلفات به جاى گذاشته است.
«من حالت بيمار گونه اى داشتم. هر ثانيه براى من ساعت ها مى گذشت.»
برژينسكى حالت كارتر را پس از صدور دستور توقف عمليات و عقب نشينى و آتش گرفتن هواپيما و هلى كوپتر امريكا چنين توصيف كرده است:
«وى بعدا سرش را ميان دو دستش گرفت و به مدت چند ثانيه روى ميز گذاشت. من فوق العاده دلم براى او سوخت. همينطور براى كشورم. ساعت ۱۵/۵ بود كه كارتر خبر ديگرى مبنى بر برخورد يك هلى كوپتر با هواپيماى سى-۱۳۰ و آتش گرفتن آنها از ژنرال جونز دريافت كرد. اين برخورد همراه با تلفات جانى بوده است. كارتر با شنيدن اين خبر به مانند مار زخمى به خود پيچيد و آثار درد و نگرانى بر تمامى صورت او آشكار شد.»
معجزه طبس، از زبان مقامات امريكايى
ما واقعا باعث شرمسارى كشور بزرگمان (امريكا) شديم. خودم را بسيار حقير احساس مى كردم. نمى خواستم صحبت كنم، يا هيچ كار ديگرى انجام دهم؛ فقط احساس مى كردم كه ديگر آبرويى باقى نمانده بود.»
مطلب فوق عين مطلبى است كه چارلى بكويت، فرمانده عمليات نافرجام طبس، در كتاب خود به نام «نيروى دلتا» در مورد احساسش هنگام بازگشت از طبس به رشته تحرير درآورده است.
هاميلتون جردن رييس كاركنان كاخ سفيد در كتاب خود به نام «بحران» در رابطه با آنچه در لحظه دريافت خبر برخورد هلى كوپتر و هواپيما در طبس در كاخ سفيد گذشت، مى نويسد: كارتر گوشى را برداشت و گفت: «ديويد (جونز) چه خبر؟»
ما حرف هاى جونز را نمى شنيديم. ولى حالت چهره كارتر و پريدگى رنگ او نشان مى داد كه خبرهاى بدى مى شنود. كارتر لحظه اى چشمانش را بست و در حالى كه به زحمت آب دهانش را قورت مى داد پرسيد: «آيا كسى هم مرده است؟»...
همه ما به دهان او زل زده بوديم. چند ثانيه بعد گفت: «مى فهمم... مى فهمم» و گوشى تلفن را گذاشت، هيچكس سوال نكرد تا اينكه خود كارتر پس از چند ثانيه سكوت گفت: «مصيبت تازه اى پيش آمده. يكى از هلى كوپترها به يك هواپيماى سى-۱۳۰ خورده و آتش گرفته و احتمالا چند نفرى هم كشته شده اند...»
هاميلتون جوردن در ادامه مى نويسد:
«تصور اينكه گروهى از داوطلبان نجات گروگان ها، خود جان باخته و در يك بيابان دور در آن سوى دنيا به خاك هلاكت افتاده اند، چون كابوسى بر فكر و روح من سنگينى مى كرد. از اطاق كابينه بيرون آمدم تا كمى در هواى آزاد قسمت جنوبى كاخ قدم بزنم و افكار خودم را منظم كنم، ولى هواى خفه و مرطوب بيرون بيشتر ناراحتم كرد. با حال تهوع به داخل كاخ برگشتم و به دستشويى خصوصى رييس جمهور رفتم.»
كارتر در مورد لحظه ديدار با سرهنگ بكويت و گريه هر دو مى گويد: «او با چشمان اشك آلود شروع به صحبت كرد و گفت: آقاى رييس جمهور من مى خواهم از طرف خود و اعضاى گروه دلتا به مناسبت عدم موفقيت و انجام اين ماموريت از شما عذرخواهى كنم. من با شنيدن اين حرف به گريه افتادم.»
ماجراى اشغال لانه جاسوسى و حوادث مربوط به آن آنچنان تاثير به سزايى داشت كه كارتر در اين ارتباط مى گويد:
«عجيب است كه سرنوشت انتخابات رياست جمهورى اين كشور بزرگ، نه در شيكاگو يا نيويورك، بلكه در تهران تعيين مى شود!»
به اذن خداوند، حشرات هم به تكليف خود عمل كردند:
نكاتى ديگر از عمليات طبس، از كتاب نيروى دلتا كه نويسنده آن فرمانده عمليات طبس است، نقل مى گردد:
آنها در مسير حركت به سمت ايران در مصر و عمان توقف داشتند و قرار بود شب را در مصر به استراحت بپردازند. اما در مصر با آنچنان هجومى از سوى مگس ها مواجه مى گردند كه خواب را از آنها مى ربايند و اين امر موجب خسته و خواب آلود بودن نيروهاى عملياتى دلتا هنگام عمليات در طبس مى گردد.
بكويت در اين رابطه مى نويسد: «بيرون پايگها منظره اى دلگير و بى پايان در گرماى آسمان بى ابر محو مى شد. مگس ها همه جا بودند و روى هر جنبده اى و هر چيزى مى نشستند و همه سعى مى كردند بخوابند؛ اما با وجود هواى داغ و سوزان و با هيجان ناشى از ماموريت، عده زيادى نتوانستند استراحت كنند.»
هجوم مگس ها به حدى بود كه بكويت در مورد ترك مصر مى نويسد:
«كسى از ترك مصر ناراحت نبود. مگس ها و كثافت با پرواز توسط دو فروند سى ۱۴۱ پشت سر گذارده شد.»
در مورد خواب آلودگى نيروهاى عملياتى دلتا در طبس، يعنى زمانى كه بايد همه در اوج بيدارى باشند، بكويت در مورد يك عضو عمليات كه در داخل هواپيماى سى-۱۳۰ بود مى نويسد: «لحظاتى قبل از برخورد هلى كوپتر به آن (هواپيما) چرت مى زد. هنگام انفجار، وى چرتش پاره شد و به صفى از افرادى كه در حال خروجى از يكى از دريچه هاى هواپيما بودند پيوست. دود و آتش همه جا را فرا گرفته بود. موتورها هنوز كار مى كردند. موتور هلى كوپتر هنوز كار مى كرد و همچنان بدنه هواپيما را مى شكافت و به داخل آن رخنه مى كرد و هواپيما را به شدت تكان مى داد. عضو مزبور ناگهان فكر كرده بود كه هنگام چرت زدن وى، (هواپيماى) سى-۱۳۰ به پرواز درآمده است و اكنون وقت عمليات پرش با چتر است. وقتى نوبت او براى ترك هواپيما رسيد، به طور خودكار وضعيت پرش با چتر را به خود گرفت واقدام به سقوط آزاد كرد و مثل تپه روى زمين پهن شد بعد از آن، همقطارش از او پرسيده بود كه وقتى پريد، بدون چتر چكار مى خواست بكند؟ او جواب داده بود: «نمى دانم. من در آن لحظه فقط فكر مى كردم كه بايد بپرم.»
گزارش هواشناسى در روز عمليات، مساعد بودن هوا را گزارش مى كرد و بكويت كه با هواپيما وارد ايران شده بود، در طبس شاهد هواى صاف بود به طورى كه مى نويسد:
«هوا خنك و صاف بود و ستاره ها به سادگى قابل رويت بودند. نور ماه براى ديدن افرادى كه سى چهل يارد دورتر ايستاده بودند، كافى بود.»
آنها منتظر هلى كوپتر بودند كه بايد يك ربع بعد از آنها وارد طبس مى شدند. ولى از آنها خبرى نمى شود. آنها در حقيقت در مسير حركت از عمان به ايران دچار طوفان شن عظيمى شده بودند. قرار بود ۸ هلى كوپتر به طبس بيايند. ولى در نهايت فقط ۶ هلى كوپتر به طبس رسيدند و دو تاى آنها بر اثر شدت طوفان از ميانه راه به عمان بازگشته بودند.
بكويت درارتباط با گفت و گويش با اولين خلبان هلى كوپترى كه وارد طبس شده بود، مى نويسد:
«چيزهايى كه مى گفت به قدرى تاثرآور بود كه اگر مى توانستيم، هلى كوپتر را در بيابان مى گذاشتيم و با سى-۱۳۰ ها با خانه برمى گشتيم.»
بكويت در رابطه با خلبان دومين هلى كوپتر كه در طبس فرود آمده بود نوشته است:
«او از هلى كوپتر دور شد، زياد و تند صحبت مى كرد و چيزهاى وحشتناكى مى گفت.»
بكويت از قول او نقل مى كند كه:
«من نمى دانم چه كسى در سطح من كارها را اداره مى كند؛ اما اينقدر مى توانم بگويم كه براى لغو اين عمليات بايد همه چيز به دقت مدنظر قرار گيرد. نمى دانيد بر من چه گذشته است. با بدترين طوفان شنى كه تاكنون ديده بودم مواجه شديم. بسيار دشوار بود. پيش خود فكر كردم مطمئن نيستم كه بتوانيم عمليات را انجام دهيم. واقعا مطمئن نيستم كه بتوانيم آن را انجام دهيم.»
در حالى ۸ كه هلى كوپتر براى عمليات پيش بينى شده بود، فقط ۶ هلى كوپتر به طبس رسيده بودند و اين تعداد حداقل هلى كوپترهاى مورد نياز براى موفقيت در عمليات نجات گروگان ها بود. اما يكى از هلى كوپترها نيز اعلام مى كند كه قادر به ترك طبس نيست. ماموريت با ۵ هلى كوپتر ممكن نبود و براساس برنامه هاى از پيش تعيين شده در چنين صورتى چاره اى جز توقف عمليات نداشتند. آنها بايد هلى كوپتر را جا مى گذاشتند و ايران را به سرعت ترك مى كردند. دستور لغو عمليات توسط كارتر صادر مى شود. طوفان شن كار خود را كرده و عمليات با شكست مواجه شده بود ولى اين افتضاح براى امريكا كافى نبود و اراده خداوند متعال در حفاظت از انقلابى كه حضرت امام (ره) رهبرى آن را بر عهده داشت، رسوايى بيشترى را براى امريكا مقرر كرده بود.
خداوند با معجزه «طوفان شن» به يارى حكومت اسلامى آمده بود. شايد «مگس ها» در مصر نيز ماموريت خود را انجام داده و استراحت را از نيروهاى دلتا ربوده بودند. اين دفعه نوبت «تندباد» بود كه ماموريت الهى خويش را انجام دهد. نيروهاى دلتا عمليات فرار را آغاز مى كنند. بكويت با تاكيد بر اينكه «وقتى براى گريه نداشتند» در ارتباط با حادثه بعدى مى نويسد: «در ميان تندباد، يكى از هلى كوپترها را ديدم كه از زمين بلند شد و به سمت چپ كج شد و به آرامى به عقب خزيد. سپس صداى مهيبى بلند شد. صداى انفجار بمب نبود. صداى شكستن نبود، صداى چيزى بود كه با يك ضربه متلاشى شود. يك انفجار بنزين. گلوله آتشين آبى رنگى مثل بالون به هوا رفت. ظاهرا هلى كوپتر سرگرد شافى به سى-۱۳۰ كه در شمالى ترين قسمت ايستاده بود و عنصر آبى را تازه سوار كرده بود، برخورد كرد... شعله هاى آتش تا ارتفاع سيصد، چهارصد پايى مى رسيد. هوا مثل روز روشن بود... در ميان آتش، هلى كوپتر را مى ديدم كه به سمت چپ هواپيما برخورد كرده است.
موش هاى ردى منفجر مى شدند. گردونه هاى آتش در آسمان مى چرخيدند. مثل اين بود كه افراد درون گوى آتش حركت مى كردند.»
حتى مرور كوتاهى بر واقعه طبس و طرح آن و نيز نگاهى به شكست عبرت آموز متجاوزان مى تواند الهى بودن اين انقلاب را به جهانيان نشان دهد، ما در اين رابطه بيشتر نمى گوييم، فقط متذكر مى شويم كه امريكا و ايادى اش پس از اين طرح از پا ننشستند و دست به حركت هاى انتقام جويانه زدند كه حاصل آن كشتار تعدادى از مردم بى گناه كشورمان بود و حتى طرح ضد انقلابى كودتا را پى ريزى كردند كه به لطف خدا در نطفه خفه شد. اين اقدام با اينكه از نظر نظامى و عملياتى بسيار حايز اهميت بود و در صورت موفقيت يكى از اقدامات بزرگ وتاريخى امپرياليسم تلقى مى شد ولى پس از شكست از سوى رسانه هاى امپرياليستى به گونه اى وانمود شد كه از اهميت آن بكاهد، زيرا اگر در آن زمان مردم جهان و مردم امريكا پى به جزييات طرح مى بردند و مى فهميدند كارتر كه مزدورانه دم از حقوق بشر مى زند در حالت صلح به كشورى حمله كرده و به قصد آزادسازى ۵۲ نفر مى خواهد دهها نفر حداقل افراد مستقر در سفارت امريكا را قتل عام بكند، ديگر آبرويى براى آنها باقى نمى ماند.
در اين جا از فرصت استفاده كرده و ياد پاسدار شهيد محمد منتظر قائم، فرمانده سپاه يزد كه تنها شهيد عمليات تروريستى نظامى امريكا بود را گرامى مى داريم و شكست توطئه هاى ناجوانمردانه امريكا را از خداوند بزرگ خواستاريم.
مسجد شكر
به مناسبت شكست ذلت بار و فراموش نشدنى توطئه نظامى امريكا، در محل سقوط هواپيما و بالگردهاى امريكايى، مسجدى به همت مردم و مسوولين نظام، در حال ساخت است كه به شكرانه اين موهبت الهى- شكست امريكا- و با اشاره رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اى، آن را مسجد شكر نام نهاده اند. باشد تا اين بنا براى هميشه در دل كوير براى نسل هاى آينده باقى بماند و شكر گزار خداوند باشند. خداوند روح پرفتوح امام (ره) و شهيد اين حادثه را با شهداى كربلا محشور فرمايد. ان شاءالله.
منبع:
/س