مقدمه ای که کلینی بر کتاب الکافی نوشته است ، نسبت به بسیاری از کتابهای حدیثی دوره او و سنتی که محدثان در تدوین کتابهای حدیثی داشته اند ، امری تا اندازه ای بدیع و نو است و نشان از ساختار تالیفی کتاب و طرح از پیش تنظیم شده مولف برای تألیف / تصنیف این کتاب دارد . این مقدمه در حقیقت می تواند برای شناخت اندیشه و رویکرد کلینی بسیار مفید باشد . کلینی در خطبه ی آغازین کتاب الکافی [1] به مثابه یک صاحب نظر در مسائل عقیدتی و کلامی و آشنا با دشواره ها و مسائل طرح شده در کلام اسلامی فرا می نماید ، گرچه در عین حال باید گفت که او در این خطبه از سنتی در خطبه ها و گفتارهای توحیدی شیعی بهره گرفته است که از پیشتر متضمن عباراتی تنزیهی درباره ذات خداوند و صفات او بوده است[2]. تعابیر او در این باره همه در نوعی عقاید تنزیهی ریشه دارد که دست کم تأکید بر آن در برخی محافل شیعی در آن زمان تازگی داشته است. از همین خطبه آغازین منظر کلینی به خدا ، انسان ، جامعه و تاریخ از نقطه نظر اندیشه " نجات " و " تاریخ مقدس " قابل شناسایی است . کلینی در مورد ذات و صفات خداوند بر این نکات تأکید می کند : خداوند ذاتی است دست نایافتنی که در عین جبروت و تعالی ذات ، مجاری ملکوت عالم در ید قدرت اوست . عالم را به ابداع و بدون یاری گرفتن از چیزی و به صورت " خلق لا من شیئ " آفریده است [3] و با ذات متصف به صفات ربوبی و اطلاقی خود در خلقت تصرف می کند . خداوند بدون یاری گرفتن از حجابی که مانع او از عالم مخلوق باشد در حجاب و ستر به سر می برد و ذاتی است دست نایافتنی . با این وصف بدون آنکه نیازمند رؤیت باشد ، شناخته می شود و بدون آنکه حاجتمند میانجی گری صورتی باشد ، به وصف می آید و بدون داشتن جسم به نعت می آید . خرد آدمیان از دست یافتن به کنه ذات او ناتوان است و ابعاد او فراچنگ عقل بشری قرار نمیگیرد . ذات خدا از هر گونه وهمی به دور است و در تیررس چشم هیچ موجودی قرار نمی گیرد . اما با این وصف خدا سمیع و علیم است و به همین دلیل در عین علو ذات خود ، با جهان خلقت مرتبط است و این نسبت, ذات خداوند را از مقام علو خود بیرون نمی برد (با تعبیر: "علا فاستعلی و دنا فتعالی ") .
کلینی در دنباله به مسئله حجت خداوند و ارسال رسولان به منظور شناخت خدا می پردازد و با تعابیری از این عقیده خود پرده بر می دارد که ذات خداوند که برای خرد آدمیان نایافتنی است، تنها در سایه هدایت انبیاء و حجتهای الهی با "نور عقل"[4]، مورد دلالت قرار می گیرد (با تعبیر : " ولیعقل العباد عن ربهم ما جهلوه فیعرفوه بربوبیته ...") . پس از آن هم , مسئله امامت و استمرار آن و جایگاه امام در هدایت و مرجعیت دینی را مطرح می کند . در حقیقت این خطبه آغازین همچون مقدمه ای است برای مقاصد و اهداف مولف در کتاب و همچنین خلاصه بسیار کوتاهی است از آنچه در سرتاسر کتاب الکافی مجال ظهور و بیان پیدا کرده است.
کلینی در دنباله سبب تألیف کتاب را پاسخ به درخواست شخصی می داند که از وی تعبیر به برادر کرده است[5]. این شخص که از عباراتش بر می آید که خود اهل علم بوده به کلینی از زمانه و جهالت مردمان و بازار کساد دانش و دانشیان شکایت برده و در نهایت این پرسش را از کلینی کرده بوده که آیا دیانت ورزی بدون علم و مبتنی بر جهل شایسته است ؟ توضیحات این شخص در دنباله برای ما روشن می کند که شکایت وی به راستی برای چه بوده است ؟ وی دیانت تقلیدی مردم روزگار خود و تکیه آنان بر خرد و استحسانات عقلی در دریافت حقائق را مورد انتقاد قرار می دهد. پاسخ کلینی به پرسش این دوست، باز می تواند ما را با جهان بینی کلینی آشناتر کند. کلینی در پاسخ سبب تمایز انسان از حیوان را به عقل و خرد انسانی می داند و عقل را سبب امر و نهی می شناسد . کلینی عقل را آلت تکلیف می خواند و وجود آن را برای امر و نهی الهی ضروری می داند . وی مقتضای عدل و حکمت خداوند را وجود تکلیف می داند و معتقد است که اهل عقل با شواهد ربوبی و حجتهای روشن به سوی معرفت توحیدی رهنمون می شوند و همین امر آنان را به شناخت دین خدا یاری می رساند . وی با استناد به آیات قرآن استدلال می کند که اهالی خرد می بایست با یاری گرفتن از سوال از اهل علم و از طریق ادب و تعلم خود را پذیرای معرفت دین کنند . کلینی به دلیل وجود حجت و لزوم تکلیف ، ضرورت علم به دین و تکالیف الهی را مطرح می کند و تکلیف را تنها با بصیرت و یقین قابل انجام می داند و آن را مستوجب ثواب و جزای الهی می خواند . از اینرو با استناد به آیات و احادیث [6] از ضرورت اتکای علم و عمل دینی بر یقین و نه بر شک و عدم بصیرت سخن به میان می آورد. این موضوع یکی از اصلی ترین دشواره های فکری امامیه در این دوران و از موارد مهم استدلالی برای اثبات ضرورت وجود و استمرار حجت الهی / امام برای ایشان قلمداد می شد[7].
آنگاه کلینی[8] با ذکر مسئولیت جهالت مبتنی بر دوری از معرفت یقینی در ایجاد عقاید باطل , از ادیان فاسد و مذاهب شنیع زمانه سخن به میان می آورد که به نظر او تمامی شروط کفر و شرک را در خود جمع کرده اند . در اینجا منظر او نسبت به ایمان / کفر کاملا با عقاید فرقه ای شیعه در دوران بحرانی شیعی همخوانی دارد . بی تردید مقصود کلینی از این ادیان و مذاهب بیشتر مذاهب درون اسلامی و عقاید و باورهای دینی ای بوده است که در ایران قرن چهارم قمری ظهور داشته است ؛ اما در این میان توضیحات بعدی او نشان می دهد که کلینی بیش از همه نظرش به سنیان است که بر طریقه امامان شیعه نیستند . در اینجا محک درست ایمان مبتنی بر بصیرت را کلینی به اتکاء دینداری بر کتاب خدا و سنت پیامبر می داند و هرگونه استحسان ، تقلید و تأویل بی پایه علمی را در این زمینه رد می کند . پیداست که وی در پیش زمینه تفکرات امامیه درباره ضرورت یقین دینی و عدم درافتادن فقه و عقاید در پیروی از " ظن " و استحسانات عقلی و تقلید [9]، نظر به سنیان دارد. در اینجا کلینی با استناد به یک حدیث ، ایمان این گروه از مردم را ایمانی عاریتی و غیر مستقر می خواند[10].
شخصی که کلینی مقدمه کتابش را با پرسشهای او آغاز کرده ، در دنباله از وی درباره مسائل مورد اختلاف پرسش کرده بود که به نظرش به دلیل اختلاف روایات در آن موضوعات بوده است . اگر بخواهیم سیر منطقی بحث کلینی را در اینجا به درستی دریابیم ، باید بگوییم که در بحث از ضرورت وجود یقین دینی و دوری از هرگونه ظن و استحسان ، برای امامیه از سوی خود آنان و از سوی مخالفانشان حتی در دوره پایانی حضور امامان این پرسش مطرح بوده است که چگونه با وجود آنکه امامیه بر ضرورت یقین دینی در فقه و عقاید تأکید می کنند ، ولی در عین حال هم , خود از اختلاف و تعارض احادیث امامان در همین موضوعات رنج می برند , بطوری که همین امر موجبات اختلاف نظر میان محافل مختلف شیعیان امامی را فراهم کرده است [11]. در همین زمینه است که کلینی در اینجا به مشکل اختلاف احادیث توجه نشان داده و به نقل از همان "برادر ایمانی" مشار الیه گفته است که اختلاف روایات به دلیل اختلاف علل و اسباب آن است ؛ اما مشکل آن "برادر ایمانی" این بوده که به کسی که به دانش او اطمینان باشد و بتوان از وی درباره این اختلافات دینی پرسش کرد ، دسترسی ندارد[12] , از اینرو آن شخص آرزو کرده که کتابی [13]را در اختیار داشته باشد که در آن از همه علوم دین آنچه را برای یک متعلم ضروری و مکفی است در بر داشته باشد (با تعبیر: " کتاب کاف ...ما یکتفی به المتعلم ")[14] ، کتابی که شایسته مراجعه برای علم دین و عمل به آن ( یعنی مسائل اعتقادی و فقهی ) هر دو با هم بوده[15] و مبتنی باشد بر احادیث صحیح از امامان و سنتهایی که مبنای عمل به فرائض الهی و سنن نبوی اند (با عبارت: " ...بالآثار الصحیحة عن الصادقین ... ") . بدین ترتیب تلویحا روشن می شود که مقصود کلینی از تألیف کتاب الکافی ، تدوین یک کتاب حدیثی برای اهداف صرفا حدیثی و ارائه سعه روایی و گردآوری اندوخته های حدیثی خود نبوده ، بلکه هدف او تدوین یک کتاب درباره علم و عمل دینی و با قصد ارائه احادیث و آثار صحیح و مورد عمل امامیه بوده است که طبعا کارکرد عملی همانند رساله های عملیه فقیهان متأخر شیعه را داشته باشد[16].
کلینی در پاسخ درخواست دوست خود می نویسد که هیچ کس نمی تواند با "رأی" خود میان احادیث "متعارض" و "مختلف فیه" نظر کند و تمییز بخشد و اختلاف روایات را چاره کند . کلینی سپس با نقل چند حدیث می کوشد ملاکهایی را برای رفع اختلاف اخبار بر اساس دستورات امامان پیشنهاد کند . وی نخست به این حدیث توجه می دهد که این احادیث را بر قرآن عرضه کنید و هرآنچه موافق قرآن بود برگیرید و هر آنچه مخالف بود ، فرو گذارید [17].
این در حقیقت نخستین محک و معیار برای حل مشکل تعارض اخبار است . سپس با نقل یک حدیث دیگر دومین ملاک را این می داند که می بایست در میان اخبار متعارض ، آنچه را که موافق فتوای سنیان (با تعبیر : " القوم ") است ، کنار گذاشت . سومین ملاک را کلینی با نقل حدیثی دیگر بیان می دارد . بنابر این حدیث می بایست در میان اخبار متعارض ، آنچه را که " مجمع علیه " هست ، برگرفت و مابقی را رها کرد . با این وصف دنباله سخن کلینی در این مورد نشان می دهد که وی به کار گیری این ملاکها و معیارها را هم چندان راه حل نهایی مشکل تعارض اخبار نمی داند ؛ چرا که فحوای عبارت وی چنین می رساند که با این ملاکها تنها شمار اندکی از احادیث را می توان چاره سازی کرد [18].
بنابراین کلینی راه حل دیگری ارائه می دهد که به نظر او کار سازتر است. وی می گوید که احتیاط در واگذاری "علم" اخبار متعارض به خود امامان است، ولی در عین حال می توان در" عمل" فراخور "توسعه"[19] رفتار کرد. به تعبیر دیگر کلینی به رد کردن اخبار متعارض امامان علاقمند نیست و معتقد است که باید ضمن پذیرش اخبار , فراخور توسعه عمل نمود . بنابراین کلینی با همین منطق کوشیده است در کتاب الکافی و بر اساس کتب مورد اعتماد خود اخبار و احادیث مورد اعتماد را جمع و طبقه بندی کند و در مورد اخبار معتمد اما متعارض و در حقیقت اخباری که با مبانی سه گانه فوق سازگاری نمی یابند ، نیز تنها به این نیت که همگی می توانند بنابر "توسعه" مبنای عمل قرار گیرند، آنها را در کتابش نقل کرده است. روشن است که کلینی دانشمندی امامی در دوران غلبه تفکر حدیث گرایانه است و هنوز در زمان او شیوه های اجتهادی و اصولی، جز در محافل محدودی از امامیان گسترش نیافته بوده است. در دنباله متن مقدمه الکافی، کلینی خداوند را شکر می گزارد که توانسته است درخواست دوستش را برآورده کند[20].
درست در پایان مقدمه، کلینی دیگر بار به مناسبت ذکر عناوین پاره ای از ابواب کتابش، به اهمیت عقل می پردازد و آن را قطب می خواند که حجت در تکلیف بر مدار آن است و بر اساس آن ثواب و عقاب معنی می یابد. این تأکید دوباره، به خوبی نشانگر گرایش کلینی به معنای مورد نظر از عقل در احادیثی است که بعدا در کتاب العقل و الجهل الکافی، آنها را روایت کرده است؛ عقل به معنی حجتی الهی که از آن تعبیر به نور می شود، نوری که تنها به دلالت انبیاء و امامان برای انسان موجب انکشاف و حجت و معرفت است.
پی نوشتها :
[1] نک : کلینی ، 1 / 2 به بعد
[2] دست کم بخشی از این خطبه آغازین منقول است از روایتی منسوب به امام رضا که در الکافی، 1/105؛ علل الشرایع شیخ صدوق، 1/9-10؛ همو، التوحید، ص 98 نقل شده است.
[3] بر خلاف نظر متکلمان و موافق با نظر فیلسوفان اسلامی و عقاید اسماعیلیان نوافلاطونی . در دنباله هم کلینی عقایدی در همین چارچوب ارائه می دهد. این نظر کلینی ریشه در سنتی از تفکر توحیدی امامان شیعی دارد که در جای دیگر آن را بررسی کرده ایم؛ یعنی تقابل مسئله "خلق لا من شیء" با "خلق من لا شیء".
[4] آنچنانکه در روایات کتاب الکافی عقل مورد توصیف قرار گرفته است که مقصود از آن معنی اشراقی عقل است و نه آلت تفکر به معنی علم حصولی.
[5] نک : کلینی ، 1 / 5 .
[6] در اینجا کلینی در دو حدیث به " العالم " استناد می دهد که بنابه شیوه معمول در دوره پایانی حضور امامان و ایام غیبت صغرای امام غائب ، به امام اشاره دارد ، برای نمونه ای دیگر ، از همین دوره نک : متن فقه الرضا که مکرر ارجاع به "العالم" دارد، مانند ص 103.
[7] برای نمونه ای دیگر تقریبا از همین دوره ، نک : تفسیر منسوب به نعمانی.
[8] نک : کلینی ، 1 / 7-8
[9] برای این موارد در همین دوره مورد بحث ، نک : مدرسی ، مقدمه ای بر فقه شیعه، مقدمه؛ نیز: مقاله من درباره اصحاب حدیث امامیه در مجله کتاب ماه دین.
[10] نک : کلینی ، 1 / 8 .
[11] این مسئله در دوره کلینی مورد توجه ابوزید علوی بوده است ، نک : مدرسی، مکتب در فرایند تکامل، ص 282-283 ؛ نیز نک : اعتراض دانشمند برجسته شیعه زیدی، ابوالحسین هارونی، اندکی بعد در اواخر سده چهارم قمری به اختلاف احادیث امامیان که همین امر موجبات تغییر مذهب او از امامی به مذهب زیدی را فراهم کرد . نک : شیخ طوسی ، تهذیب الاحکام ، جلد اول، مقدمه شیخ طوسی، ص 2-3.
[12] احتمالا کلینی کتاب خود را در پاسخ درخواست کسی نوشته که از شهرهای اصلی شیعی آن زمان یعنی قم ، ری ، کوفه و بغداد دور بوده است . احتمال اینکه مقصود از این منطقه ، جایی در ناحیه شامات باشد ، به دلیل سفر کلینی به شامات دور نیست ، برای این سفر نک: ابن عساکر، تاریخ دمشق، 56/297-298.
[13] رجوع به کتاب برای دریافت علم و عمل یقینی و به دور از ظن و باورهای غیر یقینی در چاچوب انتقاد از رجوع به اخبار آحاد و عدم بهره گیری از شیوه های اصولی در برخورد با احادیث بعدا خود مورد انتقاد حلقه متکلمان بغداد قرار گرفت . به طور خاص شریف مرتضی (درگذشته 436 ق) با اشاره به کتاب الکافی ، مراجعه به این کتاب و کتب همانند را به عنوان مراجع مکتوب بدون مراجعه به تلاشهای اصولی – فقیهانه نادرست قلمداد کرد و از این نقطه نظر روش اهل اخبار و محدثان غیر عمیق را مورد انتقاد قرارداد . نک : شریف مرتضی، "جوابات المسائل الرسیة الاولی"، رسائل الشریف المرتضی، 2/331 تا 333.
[14] این عبارت با عنوان کتاب الکافی مناسبت دارد و احتمالا به همین دلیل این کتاب را الکافی خوانده اند. به هر حال در خود مقدمه کتاب الکافی و یا در سرتاسر این متن جایی که دلالت کند که این کتاب از سوی خود نویسنده به کتاب الکافی خوانده می شده دیده نمی شود. عنوان الکافی که در آغاز و یا انجام نسخه ها ی این کتاب دیده می شود به سادگی می تواند اثر ناسخان باشد و نه خود الکلینی. در مورد اینکه این کتاب بیشتر در ادوار متقدم معروف به کتاب الکلینی بوده و نه کتاب الکافی، نک: نجاشی، ص 377 . در همینجا اشاره ای هم به این است که این کتاب، کتاب الکافی نامیده شده است (یسمی الکافی)؛ شاید از سوی نسل شاگردان کلینی. در مورد نام الکافی در منابع دو نسل پس از کلینی، مثلا، نک: رسائل الرتضی، 1/408-409 ؛ در اینجا کسی که پاسخ پرسشی را از شریف مرتضی طلب کرده، می گوید که کلینی خودش این کتاب را الکافی لقب داده بوده است؛ نیز نک: رسائل المرتضی، 2/ 331.
[15] بنابراین باید گفت کتاب الکافی در پاسخ به پیش زمینه مشکل اختلاف و تعارض احادیث نوشته شده بوده و یا بهرحال این مسئله از مهمترین انگیزه های تألیف کتاب بوده است .
[16] در این دوره و کمی پس از آن هم یکی از انواع ادبی مورد توجه فقیهان امامیه تدوین کتابهای دستینه و مختصر و مفید به منظور ارائه احکام فقهی و با مقدمه ای درباره مسائل عقیدتی بود که در آن بیشتر تلاش می شد ، عین عبارات احادیث مورد عمل و اطمینان بخش امامان که بر صحت آن کم و بیش اتفاق نظر وجود داشت ، به صورت متن تنظیم شده از سوی این مؤلفان ارائه شود . در این کتابها اسناد احادیث و حتی نام امامان هم حذف می شد ولی جمله بندی ها تقریبا محفوظ می ماند . در این کتابها , احادیث موضوع بندی شده و در قالب بخشها و ابواب فقهی و با عباراتی در قالب فتوا ارائه می شد. از جمله باید در دوره معاصر کلینی به کتاب الشرایع علی ابن بابویه که پاره هایی از آن مورد استفاده فرزندش شیخ صدوق در کتابهایش قرار گرفته و نیز به کتابهای خود صدوق با عناوین المقنع و نیز الهدایة در شمار همین دستینه ها اشاره کرد. کتاب المقنعة شیخ مفید و کتاب النهایة شیخ طوسی نیز در همین شمار قابل ذکرند . کتاب مجهول المؤلف فقه الرضا که پنداشته می شود منسوب به امام رضا است و برخی آن را همان کتاب الشرایع پدر شیخ صدوق و برخی دیگر همان کتاب التکلیف ابن ابی العزاقر شلمغانی می دانند ، کم و بیش در قالب همین دستینه ها نوشته شده است . از سوی آیة الله بروجردی ، فقیه نامدار شیعه در دوره معاصر ، این کتابها که در حقیقت" فقه منصوص" در برابر " فقه روایی" بوده، با عنوان "المسائل المتلقاة " نامیده شده و وی برای این کتابها از منظر میزان موثوقیت و عمل به فتاوی آنها اهمیت زیادی قائل بوده است. تمایز کتاب الکافی با این دست کتابها ، این بود که کلینی به متن و سند احادیث پایبند بود ، گرچه کتاب خود را در قالبی کاملا موضوع بندی شده و به اصطلاح محدثان در قالب " تصنیف " ارائه کرده بوده است.
[17] نک : کلینی ، 1 / 8 .
[18] نک : کلینی ، 1 / 9 . مقایسه کنید با تفسیر عبارت او در این باب در شرح کافی ملاصالح مازندرانی ، نقل شده در پاورقی یک همان صفحه . شاید هم مقصود کلینی این بوده که تنها شمار اندکی از احادیث امامان مجمع علیه هستند.
[19] یعنی امکان عمل به یکی از آنها و از جمله آسانترین حکم در میان احادیث متعارض.
[20] نک : کلینی ، 1 / 9
/س