از زندگی کلینی جز «کافی» چیزی در دست نیست. کافی شناسنامه کلینی است و کلینی را باید در آیینه کافی به تماشا نشست. کافی قلّهای است که بدون فتح آن اجتهاد ممکن نیست و اقیانوسی است که بدون عبور از آن فهم معارف دین میسّر نیست. ایمان، نور و زهد و پارسایی گردآورنده مهمترین کتاب حدیثی شیعه ـ ثقة الاسلام کلینی ـ را به تماشا مینشینیم. سر بر در خانهاش میساییم و نسل جوان ایران اسلامی و دنیای اسلام را به بهرهگیری از حرارت و فروغ آفتاب حدیث فرا میخوانیم.
میلاد آفتاب
در زمانی که صدایی جز صدای سم اسبان بنیعباس در سرزمینهای اسلامی به گوش نمیرسید در سرزمین ایران یعنی قلب تشیّع ـ روستای «کلین»* ـ در خانهای آکنده از عشق اهل بیت ـ علیه السّلام ـ کودکی متولد شد که تاریخ حیات او با «غیبت صغری» عجین شد. محمّد نامی بود که یعقوب بن اسحاق برای فرزند خویش برگزید و اذان و اقامه اولین کلماتی بودند که گوش او را نوازش دادند. اوّلین کلاس درس او دامان پاک و پر مهر مادری عطوف و عفیف بود. محمّد مراحل ابتدایی علوم اسلامی را نزد پدر و دایی بزرگوارش علی بن محمد بن ابراهیم بن ابان که از استادان علم حدیث بود، گذراند. وی پس از گذراندن دوران آغازین تحصیل و آشنایی با منابع رجالی و حدیثی، از کلین مهاجرت کرد و با کولهباری از معرفت و شناخت مکتب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ برای شکوفایی خلاّقیتهای درونی و سیراب شدن از دریای بیپایان علوم وحی و پیمودن کمالات اخلاقی و انسانی به «ری» وارد شد. اگر چه فاصله 38 کیلومتری کلین تا «ری» برای او که با زادگاه خویش وداع همیشگی کرد مسافتی طولانی بود و غم غربت و دوری از خانواده آزارش میداد، امّا برای کسی که برای خدا گام برمیدارد و برای خدا زندگی میکند این همه آسان است.گزینش هدف
در هنگام ورود کلینی به «ری» بیشتر مردمان این شهر از پیروان مذاهب حنفی و شافعی بودند امّا به دلیل وجود شیعیان دلباختهای در اطراف این شهر، اکثر اهل تسنن «ری» همواره تحت تأثیر اخلاق و رفتار اسلامی آنها قرار داشتند. از این رو این دیار به شهری شیعه نشین معروف بود. «ری» در آن زمان شهری بزرگ بود و عقاید و مذاهب گوناگونی در کنار هم و در آرامش کامل در آنجا به حیات خود ادامه میدادند. امّا این آرامش گاه دستخوش حرکتهای سیاسی میشد. فرقة اسماعیلیه با انگیزة تسلط بر ایران در این نقطه بیش از دیگران سرمایهگذاری کرده بود و به ترویج و تبلیغ تفکر و آراء خود میپرداخت. از این رو «ری» به نقطة برخورد آراء و اندیشههای فرقة اسماعیلیه و مذهب شافعی، حنفی و شیعه تبدیل شده بود. کلینی در این زمان در کنارِ گذراندن تحصیلات خود نه تنها با عقاید و اندیشههای دیگر مذاهب و فرقهها آشنا شد بلکه به ماهیت واقعی بعضی از این فرقهها که میرفت تشیع را از مسیر واقعیاش خارج کنند پی برد. او درد را شناخت و درمان را تشخیص داد. درد، جدایی مردم از سخنان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و دارو، رساندن این سخنان به مردم بود. او در این زمان هدف خویش را برگزید و به دور از هیاهو مسیر خود را مشخص کرد و تصمیم گرفت به فراگیری و نوشتن احادیث بپردازد. از این رو در محضر استادان بزرگی چون «ابوالحسن محمد بن اسدی کوفی ساکن ری»[1] به فراگیری حدیث پرداخت و در نوشتن و بحث و گفتگو پیرامون احادیث از خود شایستگی بسزایی نشان داد. او بیشتر وقت زندگی خود را صرف حدیث کرد. امّا با این حال از واقعیتهای اطراف خویش و از مسائلی که شیعیان با آن دست به گریبان بودند، غافل نبود. او از کسانی نبود که عزلت گزیند و فقط به فکر نجات خویش باشد، بلکه در دورانهای پرآشوب همواره همگام و همراه با جامعة شیعی بوده. در دورانی که «قرمطیان» با عقاید التقاطی خود، که مخلوطی از عقاید زردشتی، مانوی و اسلامی بود[2] به مبارزه با عقاید و مقدسات مسلمین پرداختند، کلینی با شجاعت شیعی خویش عقاید آنها را به نقد کشید و برای آگاه کردن شیعیان از این حرکت انحرافی کتاب «الرد علی القرامطه» را نوشت و در دسترس شیعیان قرار داد.عصر کلینی را باید عصر حدیث نامید. زیرا نهضتی که برای فراگیری و نوشتن احادیث آغاز شده بود سراسر ممالک اسلامی را فرا گرفته بود و تشنگان علم حدیث از این شهر به آن شهر و از این محفل به آن محفل در جستجوی روایتگری بودند تا از او حدیثی فرا گیرند و بر اندوختههای خویش بیفزایند. تلاش اهل سنت در این عصر به قدری چشمگیر بود که میتوان گفت اهل سنت هر چه دارد از این عصر دارد. در این عصر که زمانش به حدود تقریبی یک قرن میرسد کتابهای شش گانه حدیثی اهل سنت (صحاح ستّه) تدوین شد.
کلینی در این عصر مشغول فراگیری و نوشتن احادیث بود. در این زمان شاگردان امام هادی ـ علیه السّلام ـ ، امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ و امام رضا ـ علیه السّلام ـ هنوز زنده بودند. امّا از آنها جز کتابها و جزوههای کوچک و پراکنده چیزی در دست نبود و بسیاری از این کتابها و جزوهها نیز در همین عصر از بین رفت.
خطر نابودی احادیث، این میراث گرانقدر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ هر لحظه احساس میشد. زیرا با وفات این حاملان احادیث و غیب امام زمان ـ علیه السّلام ـ شیعیان از این سخنان گرانبها محروم میشدند. کلینی با شناخت عصر خود و موقعیت حساس زمانی و درک اینکه تشیع اگر از این مرحله به سلامت بگذرد برای همیشه از انحراف و التقاط رهایی یافته است، برای تکمیل هدف و رسالت خویش به قم شهر محدثان و شاگران اهل بیت ـ علیه السّلام ـ مهاجرت کرد. در این زمان در قم راویان و محدثان در هر مسجد و حسینیهای به نقل حدیث میپرداختند و بسیاری از اینان در شمار آخرین محدثانی بودند که بدون واسطه از زبان ائمه ـ علیهم السّلام ـ حدیث شنیده بودند. وجود این فرزانگان موجب شد که عاشقان کلام اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ به این شهر مهاجرت کنند و کلینی یکی از این افراد بود. او با استفاده از محضر استادان بزرگی چون احمد بن محمد بن عیسی اشعری، احمد بن ادریس قمی (معروف به معلّم)، عبدالله بن جعفر حمیری (مؤلف کتاب قُربُ الاسناد) و فرزند او محمد بن عبدالله حمیری به فراگیری حدیث پرداخت. استادان و محدثانی که کلینی برای شکوفایی اندیشة خدایی خود از آنها بهره جسته است در حدود سی و پنج نفر میباشند. بیشک همة استادان کلینی در تشکل شخصیت او نقش داشتهاند امّا در این میان به رادمردی برمیخوریم که کلینی را با او و او را با کلینی میشناسیم. کسی که نامش در یک سوم سلسله سندهای روایات کافی است. شخصیتی که نامش باکافی جاودانه شد. محدثی که در اسناد بیش از هفت هزار و یکصد و چهل روایت (7140) چون ستاره میدرخشید.[3] او علیبن ابراهیم قمی است که کتاب تفسیر او پایة تفسیرهای تشیع گردید. و شاید اگر کلینی پروانهوار به گرد شمع وجود او نمیچرخید و او را لحظهای چه در حال بیماری و چه سلامت در خانه و مدرسه رها میکرد و از او غافل میماند، روایات و احادیثی که سلسله سندش به او ختم میشود چون دیگر آثار او برای همیشه از میان میرفت. امّا کلینی این اقیانوس حدیث را رها نساخت. او که تشنة کلام اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ بود جرعه جرعه نوشید و به این نوشیدن اکتفا نکرد بلکه دریایی از این کوثر عشق را برای شیعیان پس از خود به یادگار نهاد.
هجرتی دیگر
گرچه قم مرکز تشیع به شمار میرفت و هر جوینده کلام اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ را سیراب میکرد امّا عطش سیریناپذیر کلینی او را بر آن داشت تا آن دیار مقدس را به امید یافتن روایات و احادیث ناشنیده ترک کند. او روستاها و شهرهای بیشماری را پشت سر نهاد و هر جا محدثی مییافت از او حدیث فرا میگرفت. کوفه یکی از شهرهایی بود که کلینی به آن قدم نهاد. در آن زمان کوفه یکی از مراکز بزرگ علمی به شمار میرفت و کمتر محدث و یا محققی بود که در سفرهای خود به آن شهر وارد نشده و از محضر عالمان آنجا استفادهای نکرده باشد.کوفه در حقیقت جای تبادل نظر و نقطة آغاز در جهان اسلام به شمار میرفت که همه آزادانه در آن به تبلیغ مذهب خود میپرداختند. از این رو هر یک از نویسندگان و محدثان مذاهب گوناگون اسلامی مجلس درس و بحثی برای خود برپا داشته بودند و به نقل احادیث خویش میپرداختند. «ابن عقده» یکی از کسانی بود که در این شهر سکونت داشت. او از حافظان بزرگ حدیث به شمار میرفت و حافظه قوی او موجب شده بود که آیتی از آیات حافظه در جهان شود.[4]
بسیاری از بزرگان مذاهب از محضر او کسب علم میکردند. او اگر چه از نظر مذهبی «زیدی جارودی» بود امّا زهد و پارسایی از او محدثی موثّق ساخته بود که همة مذاهب در نقل احادیث به او اعتماد داشتند. کلینی نیز از این مرد بزرگ استفاده کرده، از او روایاتی فرا گرفت.
پی نوشت :
[1] . مفاخر اسلام، علی دوانی، ج 3، ص 26.
[2] . فرهنگ فرق اسلامی، محمد جواد مشکور، ص 395.
[3] . معجم رجال الحدیث، آیت الله خویی، ج 11، ص 194.
[4] . مفاخر اسلام، ج 3، ص 55.
/س