بايسته هاي تربيت اجتماعي نوجوانان
الف) كيفيّت معاشرت شايسته با مردم
1. خوش اخلاقي با مردم
امام علي عليه السلام مي فرمايد:
و حسن الخلق خير قرين (2)؛ خوش خلقي بهترين همدم (براي انسان) است.
حضرت راه سلامت ماندن در ميان مردم را، اخلاق نيكو برشمرده و مي فرمايد:
تسلم من النّاس بحسن الخلق (3)؛ با خوش اخلاقي، خود را از شرّ مردم نگه دار!
2. نيكو سخن گفتن با ديگران
حضرت به امام حسين عليه السلام مي فرمايد:
اعلم اي بُنَيّ انّه من لانت كلمته و وجبت محبّته (4)؛ اي فرزندم! بدان هركس كه سخنش نرم باشد، مهر و محبّتش به ديگران ضرورت يابد.
حضرت در فراز ديگري در كيفيّت سخن گفتن با مردم چنين آورده است:
و لا تقل ما لا تعلم بل لا تقل كلما تعلم و لاتقل ما لا تحبّ ان يقال لك (5)؛ آنچه نمي داني نگو! بلكه هر آنچه مي داني، اظهار مكن! نيز حرفي را كه نمي خواهي به تو بگويند، مگو!
3. خيرخواهي براي ديگران
حضرت علي عليه السلام به امام حسن عليه السلام مي فرمايد:
وامحض اخاك النّصيحة حسنة كانت او قبيحة و ساعده علي كلّ حال (6)؛ خالصانه براي برادرت خيرخواهي كن، بپسندد يا نپسندد، و در هر حال با او مساعدت كن!
4. رعايت ادب
امام علي عليه السلام به امام حسين عليه السلام مي فرمايد:
الأدب خير ميراث (7)؛ ادب، بهترين ارث از گذشتگان است.
در جاي ديگر مي فرمايد:
دل و جان خود را با ادب روشن و فروزان كن!(8)
از اينجا معلوم مي شود كه رعايت «آداب اجتماعي» اثر زيادي بر روح و روان آدمي دارد.
5. عزّت نفس
خداوند، عزّت را مخصوص خود، پيامبر و مؤمنان قرار داده است: «ولله العزّة و لرسوله و للمؤمنين»(9).
اميرمؤمنان عليه السلام راه رسيدن به عزّت را، بي نيازي از مردم بيان كرده و به امام حسين عليه السلام مي فرمايد:
اَي بُنَيّ! عزّ المؤمن غناه عن النّاس؛(10) فرزندم! عزّت مؤمن به بي نيازي از مردم است.
6. عفو و گذشت
يكي از اصول «تربيت اجتماعي» گذشت از خطاهاي ديگران است؛ زيرا هر انساني (غير از معصومان عليهم السلام) در زندگي مرتكب خطاهايي مي شود و چه بسا پس از فهميدن خطاي خود، از آن پشيمان شده و قصد تكرار آن را نداشته باشد.
حضرت به امام حسن عليه السلام مي فرمايد:
و اقبل عذر من اعتذر اليك و خذ العفو من النّاس؛(11) هركس پوزش طلبد، عذرش را بپذير و گذشت از مردم را، پيشه خود ساز.
در جاي ديگر مي فرمايد:
فانّ العدل مع العفو اشدّ من الضّرب لمن كان له عقل (12)؛ همانا عدالت همراه با عفو براي خردمند، از كتك زدن سخت تر است.
7. حفظ اسرار
در معاشرت با ديگران، گاهي متوجّه برخي نكات مي شويم كه آنان دوست ندارند براي عموم افشا شود؛ اينجاست كه «حفظ اسرار ديگران»، يك وظيفه اجتماعي خواهد شد.
اميرمؤمنان عليه السلام به امام حسين عليه السلام مي فرمايد:
و من هتك حجاب غيره انكشف عورات بيته (13)؛ هركس پرده آبروي ديگران را پاره كند، عيب هاي خانواده اش (نيز) بر ملا و آشكار مي گردد.
از اين كلام استفاده مي شود كه افشاي عيب هاي پنهاني ديگران، موجب آشكار شدن عيوب خانوادگي انسان نيز مي گردد و بين اين دو، نوعي رابطه علّت و معلول برقرار است.
8. امر به معروف و نهي از منكر
انسان مؤمن نبايد تنها به سلامت خويش خرسند باشد؛ بلكه مي بايست نسبت به محيط زندگي و جامعه خود احساس مسؤوليت كند و با زشتي هاي آن مبارزه نمايد و براي زندگي معنوي و اخلاقي جامعه در تلاش باشد.
حضرت به فرزندش امام حسن عليه السلام مي فرمايد:
وأمر بالمعروف تكن من اهله و انكر المنكر بلسانك و يدك (14)؛ به نيكي امر كن تا از اهل آن باشي و ناپسند را با دست و زبان انكار (و جلوگيري) كن.
ب) ارتباطات سازنده
1. دانشمندان
حضرت به امام حسين عليه السلام فرمود:
و من خالط العلماء وقّر(15)؛ هركس با دانشمندان معاشرت داشته باشد، باوقار گشته و مورد تكريم قرار مي گيرد.
و در جاي ديگر، به فرزندش محمد بن حنفيه مي فرمايد:
يا بُنَيّ اقبل من الحكماء مواعظهم و تدبّر احكامهم (16)؛ فرزندم! پندهاي حكيمان را بپذير و در انديشه هاي آنان بينديش.
2. خويشاوندان
صله رحم و يا ارتباط عاطفي و صميمي با بستگان، يكي ديگر از تأكيدات امام علي عليه السلام در «عرصه تربيت اجتماعي» است. با اين دستور، همبستگي فاميلي استحكام يافته و اختلافات جزئي تبديل به بحران و درگيري نخواهد شد.
حضرت به امام حسين عليه السلام مي فرمايد:
و من التّكرّم صلة الرّحم و من يرجوك او يثق بصلتك اذا قطعت قرابتك (17)؛ ارتباط با بستگان، نشان از بزرگي است. اگر از خويشانت بريدي، ديگر چه كسي مي تواند به تو اميدوار و يا به پيوندت اطمينان داشته باشد؟
حضرت گاهي سفارش فرموده است:
در صورتي كه آنها از تو بريده اند، تو ارتباطت را با آنان حفظ كن!
و نيز مي فرمايد:
و اكرم عشيرتك فانّهم جناحك الّذي به تطير و اصلك الّذي اليه تصير و بهم تصول و هم العدّة عندالشّدّة فاكرم كريمهم و عد سقيمهم واشركهم في امورهم و تيسّر عند معسور لهم (18)؛ خويشانت را عزيز شمار، آنان بال و پر تو اَند كه با آنها پرواز مي كني و ريشه تو اَند كه به آنها باز مي گردي و به آنها بر دشمن چيره مي شوي. خويشان، ذخيره روز مبادا هستند؛ كريمشان را گرامي شمار، بيمارشان را عيادت كن، در كارها شريكشان ساز و در مشكلات بر آنها آسان گير.
3. مؤمنان
ارتباط مؤمنان با يكديگر، علاوه بر زمينه سازي حلّ مشكلات آنان، موجب تقويت دين و آيين مي شود؛ چرا كه در عمل، اين مؤمنان هستند كه بارِ حمايت از دين و حاكميت آن را به دوش مي كشند.
حضرت به امام حسن عليه السلام مي فرمايد:
اطع اخاك و ان عصاك و صله و ان جفاك (19)؛ از برادرت اطاعن كن، گرچه او از تو نافرماني كند و با او ارتباط داشته باش، هرچند به تو جفا كند!
همچنين مي فرمايد:
احمل نفسك مع اخيك عند صرمه علي الصّلة و عند صدوده علي اللّطف والمسألة و عند جموده علي البذل و عند تباعده علي الدّنوّ و عند شدّته علي اللّين و عند جرمه علي الاعتذار حتّي كانّك له عبد و كانّه ذو نعمة عليك (20)؛ آنگاه كه برادرت از تو بريد، خود را به پيوند وادار و چون اعراض كرد، بر مهرباني و درخواست و چون دريغ كرد، بر بخشش و چون روي كرد، بر نزديكي و چون درشتي كرد، بر نرمي و چون خطا كرد، بر پوزش، چنان كه گويي تو بنده اي و او ولي نعمت.
4. همسايگان
همسايه، نعمت بسيار خوبي است در صورتي كه انسان قدر و منزلت آن را بداند و به حقوق و وظائف نسبت به آنان پايبند باشد.
حضرت به امام حسن عليه السلام مي فرمايد:
مِن حُسن الجوار تفقّد الجار(21)؛ از خوش همسايگي، احوال پرسي از همسايه است.
5. اهل خير
برخي از مؤمنان، پيوسته با امور خير سر و كار دارند و مشكلات مردم را با سر پنجه همّت خود رفع مي نمايند. آنان جسم خود را به سختي مي اندازند تا مردم آسوده خاطر زندگي نمايند. امام علي عليه السلام به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود:
و لقاء اهل الخير عمارة القلوب (22)؛ ديدار با اهل خير، موجب آبادي دل ها مي شود.
ج) راه هاي كسب محبوبيّت اجتماعي
اوّل: نرمي در گفتار؛ حضرت مي فرمايد:
«واعلم اي بُنَيّ انّه من لانت كلمته وجبت محبتّه (23)؛ پسرجان! بدان هر كه نرم گفتار است، (مردم) دوستش دارند.
دوم: ترك حسادت؛ امام علي عليه السلام مي فرمايد:
و مَنْ ترك الحسد كانت له المحبّة عند النّاس (24)؛ هركس حسد را وانهد، محبّت مردم را (به خود) جلب كند.
آسيب شناسي تربيت اجتماعي نوجوانان
در يك تقسيم كلّي، مي توان آن آسيب ها را به «آسيب هاي معرفتي»، «آسيب هاي رفتاري» و «آسيب هاي گفتاري» دسته بندي نمود كه تفصيل آنها به شرح ذيل است:
الف) آسيب هاي معرفتي
1. خود بزرگ بيني
از آنجا كه انسان مؤمن هميشه عظمت و كبريايي خالق خود را در ذهن و خاطره دارد، هيچ گاه به خود اجازه گردن فرازي در مقابل ديگران را نمي دهد. امام علي عليه السلام به فرزندش امام حسين عليه السلام مي فرمايد:
مَنْ تكبّر عن النّاس ذلّ (25)؛ هركس در مقابل مردم گردن فرازي كند، خوار و زبون گردد.
2. تحقير و كوچك شمردن ديگران
حضرت به امام حسن عليه السلام چنين سفارش فرمود:
يا بنيّ لاتسته برجل تراه ابداً، ان كان اكبر منك فعد انّه ابوك و ان كان مثلك فهو أخوك و ان كان اصغر منك فاحسب انّه ابنك (26)؛ مبادا كسي را كوچك شماري؛ زيرا يا او بزرگتر از توست، كه بايد او را به جاي پدر خود به حساب آوري و يا همانند توست، كه برادر تو است و يا كوچك تر از توست، كه بايد او را فرزند خود محسوب كني!
3. بدگماني
مؤمن مي بايست نسبت به مؤمن ديگر گمان نيكو داشته باشد و در صورتي كه اموري را مشاهده كند كه احتمال گناه و پليدي در آن وجود دارد، بايد آن را توجيه نمايد؛ مگر در صورتي كه گناه بودن آن قطعي و مسلّم گردد.
امام علي عليه السلام به فرزندش امام حسن عليه السلام مي فرمايد:
ولايغلبنّ عليك سوءالظّنّ فانّه لايدع بينك و بين خليل صلحاً و قد يقال من الحزم سوءالظّنّ (27)؛ مبادا بد گماني بر تو چيره شود، كه ميان تو و هيچ رفيقي جاي صلح و صفا نمي گذارد و گاهي (براي توجيه كار زشت خود) گفته مي شود: بدگماني، مقتضاي دورانديشي است!
ب) آسيب هاي رفتاري
1. دشمني با مردم
دشمني و كينه توزي با مردم، از امور ناپسندي است كه حضرت نسبت به آن هشدار داده است. ايشان به فرزندش مي فرمايد:
اي بُنَيّ بئس الزّاد الي المعاد العدوان علي العباد(28)؛ پسرجان! چه بد توشه اي است براي روز قيامت دشمني با مردم!
2. ظلم و تعدّي
ظلم، نقطه مقابل عدل است و عدل، معاني متعدّدي دارد. گاهي عدل به معناي «قرار دادن شيي ء در جايگاه مناسب خود» است و ظلم به معناي مقابل آن.
در برخي استعمال ها، عدل به معناي «رعايت حقوق ديگران» آمده است كه در اين صورت، ظلم به معناي تضييع حقوق آنان به كار مي رود.
حضرت در مورد ضايع كردن حقوق ديگران مي فرمايد:
لاتضيعنّ حقّ اخيك اتّكالاً علي ما بينك و بينه فانّه ليس لك بأخ من اضعت حقّه (29)؛ به اتّكاي روابط دوستانه، حقّ برادرت را ضايع نكن، چه آنكس كه حقّش را پايمال كني، برادر نتوان گفت.
امام علي عليه السلام بدترين نوع ظلم را، ظلم به افراد ضعيف عنوان كرده و مي فرمايد:
و ظلم الضّعيف افحش الظّلم (30)؛ ستم كردن بر ناتوان، زشت ترين ستم هاست.
3. همنشيني با نا اهلان
اثر همنشيني در اخلاق و رفتار به سرعت آشكار مي گردد؛ از اين رو، سفارش شده كه انسان تا مي تواند با افراد نا آگاه و بي دين همنشيني نداشته باشد.
حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:
و ايّاك و مقاربة من رهبته علي دينك (31)(؛با كسي كه دينت را به مخاطره مي افكند، همنشين مشو!
حضرت در فراز ديگري مي فرمايد:
سرانجام دروغ، مذمّت و سرزنش مردم است و سلامت، در راستگويي است و عاقبت دروغ، بدترين عواقب است.
اي بُنيّ! العافية عشرة اجزاء تسعة منها في الصّمت الاّ بذكرالله و واحد في ترك مجالسة السّفهاء(32)؛ فرزندم! سلامت ده جزء دارد، نه جزء آن در سكوت از غير ذكر خداست و يك جزئش در همنشيني نكردن با ابلهان.
حضرت، فرزندش را از ارتباط با اراذل برحذر داشته و مي فرمايد:
و من خالط الانذال حقّر(33)؛ هركس با اوباش ارتباط داشته باشد، خوار و زبون مي گردد.
ج) آسيب هاي گفتاري
1. دروغ
حضرت علي عليه السلام در اين خصوص مي فرمايد:
و عاقبة الكذب الذّمّ و في الصّدق السّلامة و عاقبة الكذب شرّ عاقبة(34)؛ سرانجام دروغ، مذمّت و سرزنش مردم است و سلامت، در راستگويي است و عاقبت دروغ، بدترين عواقب است.
حضرت به فرزندش توصيه مي كند كه مستند سخنان تو مي بايست فرد مورد اعتماد باشد و گرنه ممكن است زبان به دروغ بازشود:
ولا تحدّث الاّ عن ثقة فتكون كاذباً و الكذب ذلّ (35)؛ از مردم نامطمئن خبري نقل نكن، كه دروغگو درمي آيي و دروغگويي، مايه ذلّت است.
2. سرزنش
از نظر حضرت، هرگاه انسان خطايي مرتكب شود، نبايد او را زياد سرزنش كرد؛ زيرا اين رفتار باعث كينه توزي شده و اعتماد به نقس او را از بين مي برد. امام علي عليه السلام به فرزندش مي فرمايد:
ولاتكثر العتاب فانّه يورث الضّغينه و يجرّ الي البغضة(36)؛ زياد سرزنش مكن؛ زيرا نتيجه اش به وجود آمدن كينه است و منجر به دشمني مي شود.
3. سخن زشت و خنده آور
شايسته است كه انسان در سخن گفتن به گونه اي رفتار نمايد تا مورد خنده و تمسخر ديگران قرار نگيرد؛ زيرا اين عمل موجب بي شخصيتي در اجتماع گشته و از احترام و عزّت انسان مي كاهد. حضرت مي فرمايد:
و ايّاك ان تذكر من الكلام قذراً او تكون مضحكاً و ان حكيت ذلك عن غيرك (37)؛ مبادا سخني پليد و يا مضحك بگويي، گرچه آن را از ديگران حكايت كني!
4. زياد سخن گفتن
حضرت از زياد سخن گفتن در مواردي كه ضروري نيست، مذمّت نموده و مي فرمايد:
و من كثر كلامه كثر خطاؤه و من كثر خطاؤه قلّ حياؤه و من قلّ حياؤه قلّ ورعه و من قلّ ورعه مات قلبه و من مات قلبه دخل النّار(38)؛ هركه حرفش زياد است، اشتباهش بسيار و هركه اشتباهش زياد است، حيا و شرمش كم و هركه شرمش اندك است، پرهيزگاري اش اندك و هركه پرهيزگاري اش كم باشد، دلش مي ميرد و هركه دلش بميرد، وارد دوزخ مي شود.
نتيجه گيري
نظام تربيت اجتماعي، داراي مباني و زيرساخت هايي است كه از ديدگاه امام علي عليه السلام اختيار انسان، جمع گرايي و پذيرش حقوق اجتماعي، از جمله آن مباني است.
هدف از تربيت اجتماعي از ديدگاه امام علي عليه السلام تعاون و همكاري براي انجام فرامين الهي است كه اين امر، خود به قرب الهي و غايت خلقت انسان و جهان برمي گردد.
تربيت اجتماعي نوجوانان از ديدگاه حضرت علي عليه السلام داراي سه حوزه روش ها، بايسته ها و آسيب شناسي است.
حضرت در بُعد «روش هاي تربيت اجتماعي نوجوانان»، استدلال، موعظه، الگوپذيري، اعتدال، مشورت تجربه تاريخي و زمان شناسي را بيان كرده است.
امام علي عليه السلام در بُعد «تربيت اجتماعي»، موضوعاتي از قبيل: خوش اخلاقي، نيكو سخن گفتن با مردم، خيرخواهي، رعايت ادب، عزّت نفس، عفو، حفظ اسرار و امر به معروف و نهي از منكر را طرح كرده است.
حضرت معتقد است كه ارتباط با برخي افراد و اقشار، بسيار سازنده است كه ارتباط با دانشمندان، خويشاوندان، مؤمنان و همسايگان از آن جمله اند.
در نهايت، حضرت راه هاي كسب «محبوبيّت اجتماعي» را در دو ويژگي «نرمي در گفتار» و «ترك حسادت» دانسته است. و بالاخره از نظر امام علي عليه السلام تربيت اجتماعي با آسيب هايي مواجه است كه مي توان آنها را در سه بُعد معرفتي، رفتاري و گفتاري خلاصه كرد.
منابع:
1. قرآن كريم.
2. تحف العقول، ابومحمد حسن بن علي بن حسين بن شعبه الحرّاني، علميه اسلاميه، تهران، 1354 ش.
3. نهج البلاغه، سيد رضي موسوي، صبحي صالح، هجرت، قم، 1395 ق.
4. كنزالعمّال، علاءالدين علي المتقي بن حسام الدين الهندي، مؤسّسة الرسالة، بيروت، 1413 ق.
5. جامعه از ديدگاه نهج البلاغه، ولي الله برزگر كليشمي، سازمان تبليغات اسلامي، اوّل، 1372 ش. 6. جامعه شناسي آموزش و پرورش، امان الله قرائي مقدّم، انتشارات كتابخانه فروردين، دوم، 1375 ش.
7. تربيت و جامعه شناسي، اميل دوركيم، ترجمه علي محمد كاردان، انتشارات دانشگاه تهران، 1376 ش.
8. اصول تربيت، علي اصغر احمدي، انتشارات سازمان انجمن و اولياء، اوّل، 1378 ش.
9. ماهنامه تربيت، وابسته به وزارت آموزش و پرورش، سال دهم، فروردين 1374 ش.
10. مقدّمه اي بر جهان بيني اسلامي، شهيد مطهّري، انتشارات صدرا، قم.
11. تربيت و شخصيت انساني، سيد مجتبي هاشمي كاوندي، دفتر تبليغات اسلامي، اوّل، 1374 ش.
12. الاسلام و اسس التشريع، عبدالمحسن فضل الله، دارالكتاب الاسلامي، بيروت، 1399 ق.
13. جامعه و تعليم و تربيت، علي شريعتمداري، اميركبير، تهران، سيزدهم، 1374 ش.
14. نهج السعادة في مستدرك نهج البلاغه، محمدباقر محمودي، مؤسّسة التضامن الفكري، بيروت، اوّل، 1385 ق.
15. بحارالانوار، محمدباقر مجلسي، داراحياء التراث العربي، بيروت.
16. غررالحكم، عبدالواحد آمدي، ترجمه محمد علي انصاري قمي.
17. پرورش مذهبي و اخلاقي كودكان، علي قائمي، انتشارات اميري، 1364 ش.
18. نورالثقلين، عبدعلي بن جمعة العروسي الحويزي، مؤسّسه مطبوعاتي اسماعيليان، قم، چهارم، 1373 ش.
پی نوشت:
1. فتح / 29.
2. تحف العقول ص 91.
3. همان، ص 84.
4. همان، ص 78.
5. نهج البلاغه، صبحي صالح، ص 397.
6. ر.ك: تحف العقول، ص 80 و 81.
7. همان، ص 88 و 89.
8. همان. ص 83.
9. منافقون / 8.
10. تحف العقول، ص 97.
11. همان، ص 88.
12. همان، ص 89.
13. همان، ص 84.
14. همان، ص 72.
15. همان، ص 86.
16. نورالثقلين، ج 4، ص 20.
17. تحف العقول، ص 84.
18. همان، ص 89.
19. همان، ص 88.
20. نهج البلاغه، ص 403.
21. تحف العقول، ص 87.
22. همان، ص 83.
23. همان، ص 93.
24. همان، ص 90.
25. همان، ص 84.
26. كنزالعمّال، ج 16، ص 217.
27. تحف العقول، ص 82.
28. همان، ص 93.
29. نهج البلاغه، ص 403.
30. همان، ص 402.
31. تحف العقول، ص 81.
32. همان، ص 91.
33. همان، ص 90.
34. همان، ص 82.
35. همان.
36. همان، ص 87.
37. همان، ص 88.
38. همان، ص 90.
/خ