مقدمه
احمد فارس شدياق نه تنها در زمينه ادبيات عرب به همراه محمود صفوت الساعاتي (1880-1825) شاعر و نويسنده مصري، ناصيف اليازجي (1800-1871) و پيترس بستاني (1819-1883) دور نويسنده لبناني، شيوه نويني در نثر عربي پايهگذاري کرده است، بلکه در عرصه سياسي نيز داراي ديدگاهها و نظرات قابل توجهي است که در آثار به جا مانده از وي تبلور يافته که بيشتر حاصل سه نظام سياسي اسلامي، عثماني، و اروپايي سازش ايجاد کند و بر اين باور است که بين آنچه در اسلام، نظام شورايي؛ در دولت عثماني مجالس مشورتي و آنچه در اروپا نظام دمکراسي ناميده ميشود، سازگاري و ملازمت وجود دارد. او با تکيه بر آيات و احاديث بر نظام شورايي که اسلام بر آن تأکيد کرده، پاي ميفشرد و اصول مهمي از قبيل: آزادي، عدالت، مساوات و برابري و استبداد زدايي را به عنوان پيش درآمد تحقق نظام سياسي شورايي به شمار ميآورد.شرح حال
1. زندگي
احمد فارسي شدياق در 1220 ق / 1804 م در روستاي عشقوت در منطقه کسروان لبنان به دنيا آمد. (2) او در مدرسه عين ورقه تحصيلات ابتدايي را به اتمام رساند و از ده سالگي به سرودن شعر (3) و هنر خطاطي روي آورد و از راه استنساخ کتب روزگار ميگذراند. (4) در اين زمان اسعد، برادرش، از مذهب ماروني به آيين پروتستان گرويد که خشم کليساي ماروني را برانگيخت و سرانجام به مرگ اسعد انجاميد. از اين رو احمد فارسي شادياق، پس از مرگ برادر، بيم آن داشت که زندگي وي نيز در لبنان به مخاطره بيفتد، از اين رو در 1240 ق/1825 م به مصر مهاجرت نمود. (5) فارس شد باقي با روشهاي افراطي رجال مذهبي ماروني مخالفت کرد. و بر اين باور بود که تغيير آيين به منزله از بين رفتن ويژگيهاي شخصيتي افراد نيست. (6)شدياق به توصيهي مسيونرهاي آمريکايي در 1240 ق/1825 م به مصر رفت و در آنجا به تعليم و تربيت پرداخت و به ادبيات عرب تسلط يافت. (7) از اين رو محمد علي پاشا والي مصر (فوت 1265 ق/1849 م) مسئوليت روزنامه الوقانع المصريه را به او واگذار کرد. (8) او در 1249 ق/ 1834 م به کشور مالت رفت و افزون بر تدريس در مدارس مسيونرهاي آمريکايي به تصحيح کتابهايش پرداخت و به مذهب پروتستان پيوست. (9) در 1264 ق/1848 م به دعوت انجمن کتاب مقدس به دانشگاه کمبريج انگليس رفت و در آنجا در ترجمه کتاب مقدس به زبان عربي مشارکت نمود. اين ترجمه در 1266 ق/1850 م در لندن به چاپ رسيده است. (10)
شدياق سپس به فرانسه و برخي ديگر از کشورهاي اروپايي سفر کرد. در پاريس با احمد باي زمامدار تونس آشنا شد و در مدح او قصيدهاي سرود. باي نيز او را به تونس دعوت کرد و شده باقي در 1273 ق / 1857 م با عزيمت به تونس سردبيري روزنامه الرائد التونسي را برعهده گرفت. او در آنجا اسلام آورد و احمد فارس ناميده شد. (11) سپس در 1273 ق/1857 م دولت عثماني او را به آستانه دعوت کرد. احمد فارسي به آنجا عزيمت نمود و در 1277 ق/1861 م اداره روزنامه الجوائب را عهدهدار شد. الجوائب به تدريج در عراقي، هند، ايران، مصر منطقه شامات و مغرب عربي رواج يافت و خود او مجموعه مقالاتي ادبي و اخلاقي در اين روزنامه مينوشت که بعدها با عنوان منتخبات الجوانب تدوين شد. (12) در الجوانب اخبار علمي در غرب و مقالههاي متنوع تاريخي و جغرافيايي و همچنين اخبار مربوط به اختراعات و اکتشافات را چاپ ميکرد. (13) شدياق تصحيح کتابهاي عربي چاپ الطباعه الشاهانيه دربار عثماني را به عهده گرفت. (14) در 1886 م و در دوران زمامداري توفيقي پاشا (1268 ق / 1852 م - 1310 ق/1892 م) از مصر بازديد کرد و مورد احترام وي قرار گرفت، اما بار ديگر به ترکيه بازگشت و در 1304 ق/ 1887 م در 82 سالگي در آستانه درگذشت و بنا به وصيتش پيکر او به لبنان منتقل شد و در منطقه حازميه نزديک بيروت دفن گرديد. (15)
2. آثار
1. کشف المخباعن فنون اروبا، که مجموعهاي است از سياحت او در اروپا و بيان احوال مردم و آداب اجتماعي آنها و با آنچه در شرقي وجود داشته، مقايسه کرده است. بخشهايي از اين کتاب در نشريه الرائيل تونسي در 1280/ 1863 و 1282/ 1865 در تونس و در 1281/ 1864 در آستانه چاپ شده است. (16)2. الساقي علي الساقي في ما هو الفارياق، که سفرنامه وي به اروپا است. و در آن به شرايط دشواري که در آغاز اقامت در اروپا با آن روبهرو بوده، برخي از روحانيون مسيحي ماروني که به خاطر تغيير مذهب برادرش، اسعد، دستشان به خون او آغشته شده و نيز واژههاي مترادف اشاره شده است. اين کتاب در 1266 ق/ 1850 م در پاريس و در 1386 ق / 1966 در مصر منتشر شد. (17)
3. الواسطه في معرفه احوال مالطه، که در آن به جغرافياي کشور مالت و تاريخ و احوال اجتماعي و سياسي و زبان و آداب و رسوم ساکنان آن ديار پرداخته شده است. بخشيهايي از آن در 1242 ق/1863 م و بخشهاي ديگر در 1243 ق / 1864 م در تونس و همچنين در 1260 ق / 1881 م در آستانه به چاپ رسيده است. (18)
4. الجاسوس علي القاموس، که نقد و بررسي کتاب القاموس المحيط فيروزآبادي است شدياق در اين کتاب به مقايسهي شيوه بيان مترادفات در القاموس با ديگر فرهنگهاي لغت عرب پرداخته و در 1261 ق/ 1882 م در آستانه به چاپ رسيده است. (19) ديگر تأليفات وي عبارتند از: سر اليال في القلب و الابدال، (20) اللفيف في کل معني ظريف، (21) کنز الرغائب في منتخحبات الجولائب. (22)
با توجه به آنکه نويسنده فهرستي از آثار خود را ننوشته است، نميتوان آمار دقيقي از تأليفات او ارائه کرد. از او تاکنون 39 اثر او به چاپ رسيده و 17 اثر ديگر وي به صورت دست نوشته باقي مانده است. 19 عنوان کتاب در مورد ادبيات کلاسيک عرب تحقيق و چاپ کرده است. (23)
انديشهي سياسي
نظام حکومتي مطلوب و دو رکن اساسي آن
از ديدگاه او نظام ديني ثيو قراطي نه ميتواند نظامي در خدمت نهضت و تمدن باشد و نه حکومت استبدادي مطلق . او از دو نظام پادشاهي مشروطه و نظام جمهوري حمايت ميکند (24) و در مقايسه با دو نظام مورد نظرش، سلطنت مشروطه را بر حکومت جمهوري ترجيح ميدهد. او معتقد است هر نظامي را فارغ از شکل و ساختار آن الزاماً بايد بر اساس آزادي استوار شده باشد. (25) او تلاش زيادي براي قانع کردن سلاطين و علما و عموم مردم کرد که دمکراسي غربي به طور عمومي نظامي است که شوراي اسلامي آن را منکر نميشود، بلکه با وجود تفاوتها، مشترکات زيادي وجود دارد. (26) از ديد شد باقي شورا و آزادي لازم و ملزوم يکديگرند، زيرا ماهيت شورا، بحث و گفتگو و نقد آرا و انديشههاست که به تدريج اين امر منجر به آزادي ميشود. (27)1. شورا و مشروطيت
انديشه سياسي شدياق اساساً بر اصل شورا و مشروطيت استوار است. شدياق سعي ميکرد ميان سه نظام سياسي اسلامي و عثماني و اروپايي سازش ايجاد کند. او بر اين باور است که در اسلام شورا و در دولت عثماني، مجالس مشورتي و آنچه در اروپا دمکراسي ناميده شده، با هم سازگاري و ملازمت دارند. (28) او بر حکومت شورا که اسلام بر آن تأکيد کرده با استناد به آيات و احاديث نبوي، بر ضرورت مشورت در حکومت تأکيد ميکند، و بر آزادي و عدالت از يکسو و منع استبداد از سوي حاکم پاي ميفشرد. (29) او به نظام شاهنشاهي مشروطه انگليس بسيار علاقمند و از آن متأثر بود و همواره از محاسن اين نظام سخن ميراند و انگليس را آزادترين کشور دنيا ميدانست و بر عدم تعارض ميان شوراي اسلامي با دمکراسي غربي تاکيد ميورزيد. (30)جوهر انديشه سياسي او صرف نظر از نوع نظام حاکم، همان شورا است. او در واقع شورا را مشارکت مردم در حکومت از طريق نمايندگانشان ميداند و مينويسد: بهترين اصول سياست آن است که مردم از آنچه که دولت ميخواهد برايشان انجام دهد، مطلع شوند و دولت نيز از خواسته مردم آگاه شود. هر اندازه که اطمينان ميان مردم و دولت مستحکمتر باشد، ميتوان گفت که آن کشور توسعه يافتهتر و از امنيت و سعادت بيشتري برخوردار است. بهترين نمونه عيني تحقق اين رابطه شورايي ميان دولت و مردم، شوراهاي نمايندگي است که شدياقي بر آن بسيار تاکيد کرده و آن را دومين اصلي بعد از آزادي مطبوعات در انگليس ميشمرد که انگلستان را به آزادترين کشور دنيا تبديل کرده است. او بارها در مورد ضرورت لزوم و اهميت مجلس نمايندگان و پارلمان و ديگر مجالس مردمي تاکيد کرده است. (31)
2. آزادي
شدياق در باب آزادي معتقد است هيچ کس آزادي مطلق ندارد زيرا عملکرد افراد به طور طبيعي اجحافي در حق ديگران خواهد بود و آزادي ديگران را محدود ميسازد. آزادي از ديد وي آن است که انسان از هر آنچه که برايش منفعت دارد برخوردار شود، بدون آنکه سبب ضرر و زيان ديگران شود و از آنجا که هيچ کس حد و مرز سودش را نسبت به ضرر و زيان ديگران نميتواند تميز و تشخيص دهد، مصلحت اقتضا ميکند که رعايت احکام شرعي و قواعد و قوانين سياسي پايبند باشد و آنها را رعايت کند. (32)1. 2. آزادي سياسي
از ابزارهاي ضروري تمدن اين است که انسان در همه عرصهها آزادي عمل داشته باشد زيرا تمدن واقعي بدون آزادي همه جانبه به وجود نميآيد هر چند مفهوم آزادي کاملاً روشن نيست و بسته به عادتها و سنتها ميباشد و آزادي امري زيبا و پسنديده است که همه انسانها آرزوي بهرهمندي از آن را دارند، ولي وقتي منجر به هتک حرمت و ادب شود، بايد آن را محدود نمود. (33) او معتقد بود نمونه عيني آزادي سياسي که عامل آبادي کشورها و عدالت حاکمان و فرمانروايان ميشود را ميتوان در حکومتهاي مشروطه جستجو نمود! (34)2. 2. آزادي زنان
او معتقد است بدون آزادي و نهضت زنان هيچ نهضتي در جهان اسلام به وجود نميآيد. او بر خلاف نظر مصلحان بزرگ جهان اسلام چون طنطاوي، بستاني، قاسم امين و ديگران که خواستار آزادي محدود براي زنان بودند، بر آزادي کامل و بيحد و حصر زنان قائل است. او در يک قرن پيش، منادي آزادي زنان مانند مردان و مشارکت آنان در امور جامعه و کار و علم محسوب ميشود و معتقد است، زنان بايد با انتخاب هر شغلي که به آن علاقمند هستند در عرصههاي اجتماعي و سياسي جامعه مشارکت کنند. و نيز نبايد در اين مورد مخالفت کنند. (35)مساوات و برابري
مواضع شدياقي در مورد برابري و مساوات از مواضعش نسبت به آزادي سختگيرانهتر است. او مانند بسياري از انديشمندان سده نوزدهم ميلادي داراي موضعگيري صنفي بر ضد مساوات ميباشد. او مساوات را به دو دليل ديني و اجتماعي نميپذيرد و معتقد است، چگونه ميتوان ميان مردم مساوات برقرار کنيم در حاليکه خداوند بعضي را بر ديگري در رزق برتري داده و ديگر اينکه اختلاف طبقات موجود و تمايز برخي بر برخي ديگر نيز مزيد بر علت خواهد بود. (36)او در حاليکه اينگونه مساواتها را رد ميکند، مساوات در فرصتهاي شغلي و مساوات ديني ميان مسلمانان و ساير طوايف مانند مسيحيت را ميپذيرد. او شايد به دليل اعتقاد به اصالت مسيحي و يا به علت کشته شدن برادرش اسعد، به دست مارونيها و يا براي تمجيد سياست دولت عثماني که خواستار وفاق ميان مسلمانان و مسيحيان شده بود، قائل به اين برابري شده باشد. (37) او ظاهراً با مقوله مساوات از بعد نظري موافق بود ولي در عمل آنچه که باعث هرج و مرج و استبداد و مخالفت با آداب و سنتها که مردم با آن انس گرفتهاند، مخالفت ميکرد. (38) او از مساوات اجتماعي حاکم بر انگليسي ابراز رضايت ميکرد و معتقد بود که تمام مردم در هر پست و مقامي که باشند در برابر قانون يکسان بوده و از حقوق برابر برخوردارند. (39)
عدالت
شدياق براي عدالت اهميت خاصي قائل است و در آثارش مرتب از آن نام ميبرد و به آن اشاره ميکند و تأکيد دارد که عدالت اصل و اساس هر اقدامي است تا جايي که حتي دزدان اگر به اين مسئله پايبند نباشند، نميتوانند کاري از پيش ببرند. او به همين دليل عدل را به عنوان يکي از اصول اعتقادي اش که بر آزادي و انصاف استوار است، محور و مبنا قرار داده است. (40) او عدالت را هدف اصلي در سياست و حکومت ميشمارد و تاکيد دارد که تمام کشورها بايد به دور از اين که نظام آن دولتها جمهوري يا پادشاهي باشد، عادل و دادگستر باشند. او اجراي عدالت را وابسته به وجود قانون ميداند و مينويسد اگر منافع اداري و نظامي به قوانين مشخصي محدود نشود، عدالت برقرار نميشود. (41) از ديد او عدالت زوالناپذير است و با از بين رفتن شخصي يا اشخاصي از بين نميرود و هرگاه حاکمي از بين برود «عدالت» که حق طبيعي انسانهاست، جايگزيني وي را آسانپذير ميکند. (42) شدياق در حاليکه با نظام اختلاف طبقاتي در جامعه مخالف نيست، اعتقاد دارد که وجود ثروتمند و فقير در يک جامعه همانند زيبايي و زشتي امري اجتنابناپذير است. او ضمن تأکيد بر عدالت و مساوات معتقد است عدالت به معناي اجتماعي آن وجود خارجي ندارد.انقلاب
دلايلي در دست است که نشان ميدهد در انديشه شدياق، جايي براي انقلاب نيست. مثلاً براي انقلاب فرانسه عباراتي مانند: فتنه و آشوب به کار ميبرد و به آن توجه نميکند و دلايل آن را تحليل نميکند و به انقلاب 1852 وقعي نمينهد و در مقابل انقلاب 1871 موضعي خصمانه ميگيرد و از مردم فرانسه به شدت انتقاد ميکند. (43) او همچنين موضع بسيار ناميد کننده در مقابل قيام احمد عرابي پاشا در سال 1882 در مصر گرفت و در مقابل 1000 ليره انگليسي بيانيه دولت عثماني مبني بر شورشي بودن عرابي پاشا را در الجوانب چاپ کرد که اعتبار او را در افکار عمومي مسلمانان و مصريان مخدوش نمود. (44)سکولاريسم
شدياق در بسياري از آثارش به ويژه در الساق علي الساق و الجوانب منادي جدايي دين از سياست است. او مخالف هرگونه حکومت ديني است که قدرتش را به تفويض الهي و نه انتخاب مردم ميگيرد. ظاهراً دلايل اين مخالفت، کشتن برادرش اسعد، و تأثير پذيرفتن از مذهب پروتستان است که مخالف دخالت کليسا در سياست بود. (45) البته جدايي دين از دولت از ديد شده باقي به معناي مقابله دولت با اديان نيست و يا اينکه دولتها بايد بيدين باشند، بلکه منظور عدم دخالت در امور يکديگر است. (46) او معتقد است که دولت بايد ديندار باشد تا حدي که مانع از ظلم و تعدي و تجاوز آن شود، ولي حق ندارد اين دين را بر مردم تحميل کند؛ چون دين يک مسئله اعتقادي است و بسته به نظر و علاقه جامعه است. (47)حدود اختيارات دولت و مخالفان
شدياق به حقوق افراد و نقش آن در بيداري مردم ايمان داشت و معتقد است حقوق مدني افراد اقتضا ميکند که دولت در امور شخصي و خصوصي افراد دخالت نکند و تنها در آن دسته از کارهاي افراد که ممکن است مخل به نظم جامعه باشد، ميتواند مداخله نمايد. (48)مخالفان از ديد شدياق حق مخالفت و ابراز نظر دارند. بهترين نمونه آن انگليسيها قلمداد ميشوند که دو دستهاند:
1. مخالفت مطبوعاتي: که نمونه آن در انگلستان ديده ميشود و ميگويد که خبرنگاران حق انتقاد از عملکرد دولت دارند و بايد آن را متنبه و به کار درست راهنمايي کنند.
2. مخالفت پارلماني: که در مجلس انجام گرفته و نمايندگان پارلمان از کار دولت انتقاد ميکنند و کارهاي نادرست آنها را مورد نقد قرار ميدهند. (49)
جمعبندي
احمد فارسي شدياق به عنوان اديبي برجسته و سياستمداري جهان ديده، داراي آثار و تأليفات متعددي در اين دو قلمرو مطالعاتي ميباشد. تفکر سياسي وي که بيشتر حاصل مشاهدات و سفرهايي است که به کشورهاي مختلف داشته است، به صورت پراکنده در تاليفات وي و در مقالاتي که در جرايد منتشر کرده است، منعکس شده است. ديدگاه وي در مورد نظام حکومتي مطلوب و مقايسه نظامهاي مختلف سياسي بيشتر برآيند سفرهايي است که وي به کشورهاي مختلف اروپايي و امپراطوري عثماني داشته است. از نظر او نظام حکومتي مبتني بر دين و حکومت استبدادي مطلقه کاملاً مردود بوده و از دو نظام پذيرفته شده پادشاهي مشروطه و نظام جمهوري، نظام پادشاهي مشروطه ارجحيت دارد. او با تکيه بر اصلي شورا و مشروطيت در اسلام بر اين عقيده است که ميان سه نظام سياسي اسلامي، عثماني و اروپايي ملازمت و سازش وجود دارد و آنچه در اسلام شورا، در دولت عثماني مجالس مشورتي و در اروپا، دمکراسي ناميده ميشود با هم سازگاري دارد. او شورا را مشارکت مردم در حکومت از طريق نمايندگانشان ميداند و بر اين باور است که بهترين اصول سياست آن است که مردم از جريان امور مطلع باشند و دولت نيز از مطالبات مردم آگاهي يابد. اين تعامل ميان دولت و مردم سبب تقويت مشروعيت حکومت و توسعه و تعالي کشور خواهد شد. از ديد وي نظام شاهنشاهي مشروطه انگليسي، بهترين شکل عيني نظام پادشاهي مشروطه است که ميتواند الگويي براي ساير کشورها باشد. او در باب آزادي معتقد است آزادي به صورت مطلق سبب تضييع حقوق ديگران خواهد شد، از اين رو ضروري است مردم با رعايت احکام شرعي، در چارچوب قوانين و مقررات اجتماعي و مدني از آزادي بهرهمند شوند. وي با اشاره به حقوق اجتماعي زنان، ضرورت اجرا و تداوم آن را در آزادي اجتماعي زنان جستجو ميکند و بر پاسداشت ان تاکيد ميکند.از منظر شدياق، مساوات و برابري در جامعه با وجود تمايزات ذاتي که خداوند اينگونه مقدر کرده است، بي معني است. اما وي در مورد مسايل اجتماعي به ويژه اعتقادات به اين تساوي و برابري ميان اديان احترام ميگذارد که بيشتر تحت تأثير مرگ برادرش به دست مارونيها ميباشد. وي عدالت را هدف متعالي هر حکومتي ميداند و تأکيد ميکند تمامي کشورها صرف نظر از شکل حکومتي که دارند بايد عادل و داد گشتر باشند. از نظر او عدالت زوالناپذير است و شرط بقا و تداوم حکومت نيز در اجراي عدالت و برقراري عدل در جامعه ميباشد. در ديدگاه شدياق، از انقلاب به عنوان يک پديده ضدارزشي و با القابي نظير فتنه و آشوب نام برده شده است. او منادي جدايي دين از سياست است و معتقد است دولت نبايد در امور شخصي و خصوصي افراد دخالت کند و ميبايست حقوق مدني افراد محفوظ و مورد احترام باشد.
پينوشتها:
1- عضو هيئت علمي بنياد دايرةالمعارف اسلامي.
2- بطرس البستاني، دائرهالمعارف، بيروت: دارالمعرفه، بيتا، ج 10، ص 428.
3- فيليپ حتي، تاريخ لبنان، منذ اقدام العصور التاريخيه الي عصرنا الحاضر، بيروت: دارالثقافه، 1972 م، ص 554.
4- زکي محمد مجاهد، الاعلام الشرقيه في المائه الرابعه عشره الهجريه، بيروت: دارالمغرب الاسلامي، 1996 م، ج 3، ص 977.
5- «اشهر الحوادث و اعظم الرجال»، مجله الهلال، سال 2، جزء 4 و 5، مارس و آوريل 1994 م، ص 419.
6- رياض غنام، مقاطعات جبل لبنان في القرن التاسع عشر، بيروت: نيسان، 2000 م، ص 252، طنوس بن يوسف الشد ياق، اخبار الاعيان في جبل لبنان، بيروت : دار نظير عبود، 1995 م، ج 1، ص 137.
7- أديب مروه، الصحافه العربيه نشأتها و تطورها، بيروت : دارالمکتبه الحياه، 1961 م، ص 160.
8- جرجي زيدان، تراجم مشاهير الشرق في القرن التاسع عشر، بيروت: منشورات دارالمکتبه الحياه، بيتا، ص 103.
9- Albert Hourani, Arabic thought in the liberal age 1708 - 1939, Cambridge university press, 1983, p. 98.
10- عجاج نويهض، بروتکلات حکماء صهيون، دمشقي: طلاس الدر اسات و النشر، 1989 م، ج 3، صص 300 -299؛ عماد الصلح، احمد فارس شد ياق آثاره و عصره، بيروت: شرکه المطبوعات للتوزيع و النشر، 1987 م، صص 56 -55.
11- جرجي زيدان، پيشين، صص 107-105.
12- لويس شيخو، تاريخ الاداب العربيه، بيروت: المکتبه الشرقيه، 1991م، ج 2، ص 74؛ نقولا زياده، لبنانيات تاريخ و صور، لندن: رياض الريس للکتب و النشر، 1992 م، ص 82.
13- عماد احمد الصلح، پيشين، صص 105-104.
14- عجاج نويهض، پيشين، ج 3، ص 296.
15- جرجي زيدان، پيشين، صص 109 -108؛ زکي محمد مجاهد، پيشين، ج 3، ص 978؛ بطرس بستاني، پيشين، ج 10، ص 439.
16- ر. ک.، احمد فارس شد ياق، کشف المخبأ عن فنون اروبا، تونس، 1283 ق، تمامي صفحات؛ عبدالهادي المطوي، احمد فارس الشد ياق، بيروت : دارالمغرب الاسلامي، 1989 م، ج 1، صص 201-199.
17- ر. ک.، احمد فارس شدياق، الساق علي الساق في ماهو الفارياق، مصر، 1919 م، تمامي صفحات؛ جرجي زيدان، پيشين، صص 112-111.
18- ر. ک.، احمد فارس شدياق، الواسطه في احوال مالطه، 1834 م، تمامي صفحات؛ عبدالهادي المطوي، پيشين، ج 1، صص 198-197.
19- ر. ک.، احمد فارس شدياق، الجاسوس علي القاموس، قسطنطنيه، 1299 ق، تمامي صفحات؛ عبدالهادي المطوي، همان، ص 209.
20- ر. ک.، احمد فارس شد ياق، سر اليال في القلب و الابدال، الآستانه، 1284 ق، تمامي صفحات.
21- ر. ک.، احمد فارس شد ياق، اللفيف في کل معني ظريف، مالطه، 1839 م، تمامي صفحات.
22- ر. ک.، احمد فارس شدياق، کنز الرغائب في منتخبات الجوائب (سبعه اجزاء)، الاستانه: 1288 ق، تمامي صفحات.
23- Carl Brockelman, Arabischen litterateur, lei den, E. J. Brill, 1983, vol. 2. p.769.
24- احمد فارس شدياق، کنزالرغائب في منتخب الجوائب، پيشين، ج 2، صص 78 و 213؛ عبدالهادي مطوي، پيشين، ج 2، ص 623.
25- احمد فارس شدياق، همان؛ عماد الصلح، پيشين، ص 223.
26- عبدالهادي مطوي، پيشين، ج 2، صص 607-606.
27- عماد الصلح، پيشين، ص 221.
28- عبدالهادي مطوي، پيشين، ج 2، ص 605؛ عماد الصلح، همان، ص 216.
29- احمد فارس شد ياق، کنزالرغائب في منتخب الجوائب، پيشين، ج 1، صص 65، 175 و 177.
30- عبدالهادي مطوي، پيشين، ج 2، ص 602؛ به نقل از : الجوائب، جريده الاسبوعيه، القسطنطنيه: مطبعه الجوائب، سنه 1299 ق، 6 سپتامبر 1864، ص 152.
31- عبدالهادي مطوي، پيشين، ج 2، صص 227-225؛ به نقل از : الجوائب، همان، 3 ژانويه 1865، ص 169، 4 دسامبر 1866 م، ص 265، 4 مارس 1877 م، ص 848.
32- عبدالهادي مطوي، همان، ج 2، ص 598؛ به نقل از: الجوائب، همان، 23 مي 1862 م، ص 50.
33- احمد فارس شد ياق، کنزالرغائب في منتخبات الجوائب، پيشين، ج 1، صص 116-115؛ عبدالهادي مطوي، همان، ج 2، ص 600.
34- لويس عوض، تاريخ الفکر المصري الحديث، الفکر السياسي و الاجتماعي، قاهره: دارالهلال، بيتا، ج 2، صص 213-214؛ عماد الصلح، پيشين، ص 203.
35- احمد فارس شدياق، کنز الرغائب، پيشين، ج 2، ص 123؛ لويس عوض، همان، ج 2، ص 219؛ عماد الصلح، همان، ص 204.
36- احمد فارسي شدياق، الواسطه في احوال مالطه، پيشين، صص 497-48.
37- احمد فارس شدياق، کنزالرغائب، پيشين، ج 1، ص 102؛ احمد فارس شدياق، الساق علي الساق، پيشين، ص 187.
38- عبدالهادي مطوي، پيشين، ج 2، ص 605.
39- احمد فارس شدياق، الساق علي الساق، پيشين، ص 589؛ احمد فارس شدياق، کشف المخباً عن فنون اوروبا، پيشين، ص 105.
40- احمد فارس شدياق، کنزالرغائب، پيشين، ج 1، ص 602.
41- عبدالهادي مطوي، پيشين، ج 2، ص 596.
42- لويس عوض، پيشين، ج 2، ص 258؛ عماد الصلح، پيشين، صص 198-197.
43- احمد فارس شدياق، کشف المخبأعن فنون اوروبا، پيشين، ص 71.
44- ر. ک.، محمد تونسي، الرحله الحجازيه، تحقيق: علي الشنوقي، تونس: الشرکه التونسيه للتوزيع، 1976 م، ج 3؛ احمد فارس شدياق، الساق علي الساق، پيشين، ص 187.
45- احمد فارس شدياق، کنزالرغائب، پيشين، ج 2، صص 213- 212.
46- عماد الصلح، پيشين، ص 212.
47- همان.
48- عبدالهادي مطوي، پيشين، ج 2، ص 595؛ به نقل از: الجوائب، پيشين، 8 دسامبر 1868م، ص 369.
49- همان، ص 607؛ به نقل از: الجوائب، همان، 3 ژانويه 1965 م، ص 169، 21 مارس 1877 م، ص 848.
«أشهر الحوادث و اعظم الرجال»، مجله الهلال، سال 2، جزء 4 و 5، 15 مارس و اول آوريل 1894 م.
البستاني، بطرسي، دائرة المعارف، بيروت: دارالمعرفه، بيتا. الجوائب، جريدة الاسبوعية، القسطنطنيه: مطبعه الجوائب، 1299 ق/ 1882 م.
الشدياق، طنوس بن يوسف، اخبار الاعيان في جبل لبنان، بيروت: دارنضير عبود، 1995 م.
المطوي، عبدالهادي، احمد فارس الشدياق، بيروت: دارالمغرب الاسلامي، 1989 م.
الصلح، عماد، احمد فارس الشدياق آثاره و عصره، بيروت : شرکه المطبوعات للتوزيع و النشر، 1987 م.
حتي، فيليب، تاريخ لبنان، منذ اقدام العصور التاريخيه الي عصرنا الحاضر، بيروت : دارالثقافه، بيتا.
زيدان، جرجي، تراجم مشاهير الشرق في القرن التاسع عشر، بيروت: منشورات دار مکتبه الحياه، بيتا.
زيادة، نقولا، لبنانيات تاريخ و صور، لندن: رياض الرميس للکتب و النشر، 1992 م.
تونسي، محمد، الرحله الحجازيه، تحقيق: علي الشنوقي، تونس: الشر که التونسيه للتوزيع، 1976 م.
شدياق، احمد فارس، الساق علي الساقي ما هو الفارياق، مصر، 1919 م.
شدياق احمد فارس، کشف المخباً عن فنون اروبا، تونس، 1283 ق.
شدياق احمد فارس، الواسطه في احوال مالطه، مالطه، 1834 م.
شدياق احمد فارس، الجاسوس علي القاموس، قسطنطنيه، 1299 ق.
شدياق احمد فارس، سر الليال في القلب و الابدال، الاستانه، 1284 ق.
شدياق احمد فارس، اللفيف في کل معني الظريف، مالطه، 1839 م.
شدياق احمد فارس، کنز الرغائب في منتخبات الجوائب (سبعه اجزاء)، الاستانه، 1288 ق.
شيخو، لويس، تاريخ الاداب العربيه، بيروت: المکتبة المشرقيه، 1991 م.
عوض، لويس، تاريخ الفکر المصري الحديث، الفکر السياسي و الاجتماعي، قاهره / بيروت: دارالهلال، ج 2، بيتا.
غنام، رياضي، مقاطعات جبل لبنان في القرن التاسع عشر، بيروت: نيسان، 2000 م.
مروه، أديب، الصحافه العربيه نشأتها و تطورها، بيروت : دارالمکتبه الحياه، 1961 م.
مجاهد، زکي محمد، الاعلام الشرقيه في المائة الرابعه عشرة الهجرية، بيروت : دارالمغرب الاسلامي، 1994 م.
نويهض، عجاج، بروتکلات حکماء صهيون، دمشق : طلاس للدراسات و النشر، 1989 م.
Albert Hourani, Arabic thought in the liberal age 1708-1939, Cambridge university press, 1983.
Brockelmann, Carl, Arabischen literature, Leiden, E. J. Brill, 1938.
منبع مقاله :
عليخاني، علي اکبر؛ (1390)، انديشه سياسي متفکران مسلمان؛ جلد هشتم، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگي و اجتماعي، چاپ اول.