1232- 1186 ش/ 1268- 1222 ق/ 1853- 1807 م

انديشه سياسي اميرکبير (1)

اميرکبير به عنوان يک دولتمرد و سياستمدار شناخته شده است و به عنوان دانشمند يا انديشمند سياسي او را نمي‌شناسند. پرسش اين است که غايت انديشه‌ي سياسي چيست و متفکران و انديشمندان سياسي يا علم انديشه‌ي سياسي
سه‌شنبه، 7 شهريور 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
انديشه سياسي اميرکبير (1)
انديشه سياسي اميرکبير (1)

نويسنده: علي اکبر علي‌خاني (1)

 
 

مقدمه

اميرکبير به عنوان يک دولتمرد و سياستمدار شناخته شده است و به عنوان دانشمند يا انديشمند سياسي او را نمي‌شناسند. پرسش اين است که غايت انديشه‌ي سياسي چيست و متفکران و انديشمندان سياسي يا علم انديشه‌ي سياسي چه هدفي را دنبال مي‌کنند و درنهايت مي‌خواهند به چه نقطه‌اي برسند؟ در نگاه اوليه و به زبان ساده، هدف دانش سياست و انديشه‌ي سياسي و به تبع آن متفکران سياسي اين است که کارآمدترين، پرفايده‌ترين، کم ضررترين و در يک کلام بهترين و مطلوب‌ترين شيوه‌هاي حکمراني، تدبير و مديريت جامعه را در هر زمان درک کنند، تدوين نمايند، و براي عمل به دولتمردان ارائه کنند يا خود در مقام دولتمرد براساس آن عمل کنند. در اين فرايند سه مؤلفه دخيل است، نخست تجربه‌هاي سياست و حکمراني و واقعيت‌هاي اين عرصه که مورد مطالعه قرار مي‌گيرد، دوم درک شرايط زماني و مکاني موجود در دوره مورد مطالعه، و سوم عقلي و عقلانيت، که با تلفيق دو مؤلفه‌ي فوق، به توليد متون، ادبيات سياسي و تدوين و ارائه نظريه‌هاي سياسي مي‌پردازد يا عملکرد در اين حوزه را قاعده‌مند مي‌سازد.
اميرکبير هر سه مؤلفه‌ي فوق را دارا بوده و هر سه مرحله را طي کرده است. فقط بخش آخر مرحله‌ي سوم يعني تدوين نظريه‌هاي سياسي يا تدوين متون در حوزه‌ي انديشه‌ي سياسي را انجام نداده است، ولي اين بدان معني نيست که براي حکمراني برنامه و شايد نظريه نداشته است، دليل آن روشن است، نظريه‌هاي مختلف در حوزه‌ي سياست و حکومت و در دوران متأخر نظريه‌هاي توسعه، درصددند حاکمان و مديران را به شيوه و روش مديريت و تدبير کارآمدي متقاعد کنند که امير خود آن را انجام داده است، و جامعه را به نقطه‌اي برسانند که امير خود جامعه را به آن نقطه رسانده است، و اين بدون دانش و تفکر ممکن نيست. به نظر نگارنده مي‌توان از روش و منشي امير در عرصه‌ي حکمراني نظريه‌هاي سياسي متعددي استخراج و تدوين کرد و به الگوهاي مناسب سياست و حکمراني دست يافت. عجالتاً در اين نوشته‌ي مختصر و در فرصت بسيار اندک، تلاش شده برخي ديدگاه‌هاي اميرکبير مورد اشاره قرار گيرد.

شرح حال

1. زندگي

ميرزا محمدتقي خان معروف به اميرکبير در يکي از سال‌هاي 1220 تا 1222 ق متولد شد. او را که يکي از بزرگترين رجال سياسي ايران در دوره قاجاريه است با دولتمردان بزرگي چون خواجه نظام‌الملک و رشيدالدين فضل‌الله مقايسه مي‌کنند. (2) پدرش کربلايي محمدباقر آشپز، دربان و ناظر قائم‌مقام از اهل هزاوه از روستاهاي فراهان اراک، و مادرش فاطمه يا دختر استاد شاه محمد معمار فراهاني بود. استاد شاه محمد کارهاي اختصاصي خانواده قائم مقام را به عهده داشت. چون اميرکبير از کار صدارت بعدها معزول گشت و به کاشان تبعيد شد؛ مادرش را به همراه خود برد. نامه‌اي که مادر اميرکبير با خط خود به تبريز نوشته، بر اين امر صحه مي‌گذارد که او سواد داشته و مهرش در پشت نامه به عنوان «والده اميرنظام» ثبت شده است. مادر ميرزا تقي‌خان نه تنها شاهد قتل پسرش بود بلکه در زمان حيات خود سوگ فرزند ديگرش ميرزاحسن‌خان، وزيرنظام، را تحمل کرد. اميرکبير در شرايط خاصي از نظر خانوادگي، محيط رشد و تربيت و همچنين فضاي سياسي و اجتماعي قرار داشت. محيط خصوصي تربيت اميرکبير، در دستگاه ديواني دو قائم مقام يعني ميرزاي بزرگ و فرزندش ميرزا ابوالقاسم قائم‌مقام، دو وزير کاردان عهد عباس ميرزا بود. زماني که ميرزاي بزرگ در سال 1327 ق درگذشت؛ ميرزا تقي‌خان هيجده سال داشت. از اين رو محضر ميرزا را به خوبي درک کرده بود و با پاره‌اي از کارهاي دبيري آشنا بود. لازم به ذکر است که خاندان قائم‌مقام در دوران صفويه و زنديه در کار ديواني اشتغال داشتند لذا از نزديک از کم و کيف دستگاه ديوان‌سالاري و رمز و رموز آن آگاهي داشتند. آن دو، در دوران وليعهدي عباس ميرزا در تبريز که در آن زمان کانون سياست ايران به شمار مي‌رفت؛ در منصب وزارت شان عده‌اي از منشيان، مستوفيان و رعاياي فراهاني را گرد خود جمع کردند. ميرزا ابوالقاسم قائم‌مقام، علاوه بر مقام شامخي که از لحاظ سياسي و ادبي در تاريخ ايران داشت؛ در مقام مربي، وظيفه تربيت پسران و وليعهد را بر عهده داشت. رشد و تربيت ميرزا تقي‌خان در ميان فرزندان و برادرزادگان قائم مقام در چنين فضايي، بي‌ترديد نقش اساسي در حيات سياسي و اجتماعي او ايفا کرد. (3)

2. شرايط سياسي اجتماعي

ميرزا محمد خان زنگنه معروف به اميرنظام، نخستين مربي و معلم رسمي ميرزا تقي‌خان بود و ميرزا عيسي (ميرزاي بزرگ)، با مشورت اميرنظام زنگنه از همان دوران نوجواني به دليل نبوغ و استعداد ميرزا تقي‌خان، کارهايي را به او محول مي‌کرد و تقي که به خوبي از عهده آن بر مي‌آمد. همکاري و مشارکت ميرزا تقي‌خان در امورات ديواني تبريز به تدريج منجر به آشنايي او با کليه کارهاي مربوط به آذربايجان اعم از نظامي و ديواني شد. در همين دوران به تدريج با چاپخآن‌هاي که به همت عباس ميرزا و مسئوليت ميرزا صالح شيرازي در در تبريز دائر شده بود، آشنا شد و از تاثير مطبوعات، آثار منتشره و نامه‌ها در فضاي سياسي و اجتماعي آن روزگار اطلاعات دقيق و جزئي کسب کرد. متعاقب چنين کارهاي مقدماتي، از طرف ميرزا محمد خان زنگنه ابتدا به کارگزاري و سپس به مستوفي‌گري قشون آذربايجان منصوب شد و اقدام او در به روزرساني کارهاي معوقه، سبب شد اميرنظام زنگنه وزارت نظام آذربايجان را به او تفويض کند. (4) چنين رويداد مهمي که در واقع، در سال 1253 ق در زندگاني او اتفاق افتاد، بعدها در حيات سياسي اجتماعي او نقش بسزايي ايفا کرد. (5) ميرزا تقي‌خان زماني که در تبريز بود، دوبار به روسيه و يک بار به سفارت ايران در عثماني سفر کرد. (6) در سفر به امپراتوري عثماني، ارزنةالروم، با وکيل دولت عثماني در باب کشتاري که در کربلا اتفاق افتاده بود و خسارت وارده به تجار ايراني مذاکره کرد. (7) با فوت محمدشاه قاجار، ناصرالدين شاه را که در آن زمان وليعهد بود با تدبير عالي و پشت سر نهادن مشکلات فراوان به تهران آورد و او را بر تخت پادشاهي نشاند. به خاطر لياقت و کارداني، ناصرالدينشاه به ميرزا تقي‌خان، لقب «اتابک اعظم» و «صدارت عظمي» اعطا کرد و در نتيجه به صدارت ايران رسيد. (8) ميرزا تقي‌خان دولتمردي واقعي و سياستمداري جدي و کارآزموده بود که هم به پيشرفت ايران و هم نسبت به شاه علاقه و محبت داشت؛ کارهاي مملکت را جدي مي‌گرفت و در همه امور در راستاي منافع کشور قدم برمي‌داشت. گذشته از اراده قوي تدبير بالا و عقلانيت، ماموريت‌ها و مسافرت‌هاي خارجي او را بيشتر به کار سياست آشنا ساخته و به «وي فهمانده بود که‌ايران چه مي‌خواهد و چگونه بايد به دست آورد»؛ اهتمام به‌اين امور در نهايت او را قرباني طمع و نفع پرستي سياسيون داخلي و تماميت‌خواهي استعمار خارجي کرد. (9)
ميرزا تقي‌خان، در ربيع الاول 1265 ق، با يگانه خواهر تني شاه، عزت الدوله، ازدواج کرد و تا پايان عمر ميرزا، عزت الدوله با او بود. حاصل اين ازدواج دو فرزند بود: يکي همدم السلطه که بعداً زن مسعود ميرزا ظل‌السلطان شد و ديگر تاج الملوک زن مظفرالدين شاه و مادر محمد علي شاه قاجار. در زمان صدارت اميرکبير، جهش و تحولات بزرگي در امور سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي در ايران اتفاق افتاد. از جمله‌اين اقدامات، گذاشتن سنگ بناي مدرسه دارالفنون در اوايل سال 1226 ق بود. بعد از عزل، هنوز اميرکبير زنده بود که معلمين اتريشي که او درخواست کرده بود، به‌ايران رسيدند. (10) و امير نگران آن‌ها بود. مدرسه دارالفنون در بدو تاسيس به هفت شعبه پياده نظام، سواره نظام، توپخانه، مهندسي، طب و جراحي، داروسازي و معدن‌شناسي تقسيم شده بود و اغلب مدرسين مدرسه از اروپا استخدام شده بودند. انتشار روزنامه وقايع اتفاقيه، ايجاد ضرابخانه، ساختن اولين خط راه آهن، ساختن کارخانه‌هاي بلورسازي، شکر ريزي و چراغ گاز از جمله ديگر خدمات اميرکبير در دوران صدارت است. (11)
در سال با 1264، به خاطر موفقيت‌هايش، «ترقيات فوق‌العاده» کرد و سبب رشک عده‌اي از سياستمداران و دست اندرکاران گرديد. او به ناچار به خاطر دسيسه دربار از «ارگ به شهر نقل مکان کرد» و متعاقباً با دخالت عده‌اي ديگر، به ارگ بازگشت و مجدداً به منصب خود گماشته شد. (12) از طرفي ديگر، دربار به تدريج با رو به اضمحلال رفتن تهديدهاي بابي‌ها (13) و جدايي طلبان خراسان (14) و ديگر مناطق، به همراهي نيروهاي مخالف اميرکبير در صدد انتقام از او برآمدند. اميرکبير در اين دوران همچون گذشته، همواره با «لحني آمرانه و مرشدانه» يا پدرانه با شاه سخن مي‌گفت و هرچه شاه جوان بالغ‌تر مي‌شد با سعايت بدخواهان، از اين لحن بيشتر آزرده خاطر مي‌شد. در آن زمان، اميرکبير بدون حمايت شخص شاه نمي‌توانست در برابر فساد دربار و ديگر دشمنان متعصب و مخالف اصلاحات و قدرت، مقاومت کند. (15)
اميرکبير که مردي دانشمند و دولتمرد بود؛ بر آن بود که فسادي را که در دستگاه درباري ايران حاکم شده بود و تمام هستي و منابع مملکت را به تاراج مي‌داد، ريشه‌کن کند. از اين رو، درباريان و مقامات دستگاه‌هاي دولتي اصلاحات و تغييرات اساسي اميرکبير را برنمي‌تابيدند، چون نمي‌توانستند آن‌گونه که مي‌خواهند به منابع و خواسته‌هايشان برسند و چاره کار را در اغوا کردن ناصرالدينشاه مبني بر تبعيد و سپس قتل او ديدند. اين امر در زماني اتفاق افتاد که ناصرالدينشاه جواني خام بود. در سال 1268 ق در روز 25 محرم، ميرزا اتابک اعظم (اميرکبير)، از «منصب امارت نظام و وزارت عظمي و لقب اتابيکي و ساير مشاغل و مناصب بکلي خلع و معزول» شد و ميرزا آقاخان اعتمادالدوله به جاي او قدرت را در دست گرفت. (16) همسر ميرزا تقي‌خان، عزت‌الدوله خواهر ناصرالدين‌شاه، (17) در تبعيد نگران حال او بود لذا لحظه‌اي از او جدا نمي‌شد. درنهايت با مساعدت حاج علي خان مراغه‌اي حاجب الدوله، پدر محمد حسن خان اعتماد السلطنه، اميرکبير را در حمام فين کاشان با زدن رگ‌هاي دو دست و در آخر با خفه کردن، او را به تاريخ 17 ربيع الاول 1268 (10 ژانويه 1852) به قتل رساندند و پس از چند ماه که در کاشان دفن شده بود، به درخواست و اصرار عزت الدوله جسدش را به کربلا منتقل و در رواقي حرم مطهر امام حسين (عليه السلام) دفن کردند. (18) پس قتل اميرکبير و آشفته شدن اوضاع کشور، ديري نپاييد که ناصرالدين‌شاه به اشتباه خود پي برد و از قتل او، به شدت پشيمان شد. و شايد به خاطر همين ندامت بود که شاه بعدها وزرا و مقاماتي را که از کار برکنار مي‌شدند؛ علي رغم عمل به نفع اجانب و حتي خيانت، مجازات نکرد و با آنکه مستحق مجازات و گاهي اعدام بودند، جوانب احتياط را رعايت کرد. (19)

3. آثار

مجموعه‌اي از نامه‌هاي اميرکبير و اسناد مربوط به او، در کتاب‌هايي به مشخصات زير چاپ شده است:
آل داوود، سيد علي، نامه‌هاي اميرکبير به انضمام رساله‌ي نوادر الامير، تهران: نشر تاريخ ايران، 1371.
آل داوود، سيد علي، اسناد و نامه‌هاي اميرکبير، تهران: سازمان اسناد ملي ايران، 1379.

انديشه‌ي سياسي

الزام‌هاي حکمراني

منظور از الزام‌هاي حکمراني، مواردي است که براي يک حکمراني خوب رعايت آن‌ها لازم و ضروري است و امير در زمان خود به آن‌ها معتقد و پايبند بوده است، در اينجا به پنج مورد اشاره مي‌شود و البته موارد بيشتري قابل استخراج و تحليل است.

1. جاسوسي حکومت عليه خودش

امير معتقد بود حاکمان و مديران بايد از تمام آنچه در تحت حکومت و مديريت آن‌ها مي‌گذرد دقيقاً اطلاع داشته باشند، در اين فرايند، البته نکات جزئي و کوچک مهم‌ترند و توجه به آن‌ها تأثير به مراتب بيشتري در اصلاح امور کشور دارد. به همين دليل شبکه‌ي گسترده‌اي از منهيان يا جاسوسان را در تمام کشور و حتي سفارت‌خانه‌هاي خارجي ايجاد کرده بود که به شدت مخفي عمل مي‌کردند. و تمام اخبار را به طور دقيق و با شيوه‌هاي پيچيده به امير مي‌رساندند، (20) يکي از موفقيت‌هاي امير در استقرار نظم و امنيت و جلوگيري از ظلم در سراسر کشور، و مقابله دخالت‌ها و زياده طلبي‌هاي دولت‌هاي خارجي به خصوص روس و انگليس از همين راه بوده است. شايد اميرکبير از معدود حاکماني است که بعد از حضرت علي (عليه السلام) (21) معتقد بود جاسوسان بايد در داخل دستگاه حکومت و عليه کارگزاران حکومتي به کار گرفته شوند. در اصل نظام جاسوسي امير عمدتاً در جهت کارايي و کارآمدي دستگاه حکومت و نظام اداري به کار مي‌رفت.

2. پرهيز از ظلم، و اجراي عدالت

يکي از مهم‌ترين پديده‌هاي جوامع انساني و حکومت‌ها ظلم و ستم است که در هر دوره‌اي و نسبت به هر موضوعي، شکل خاص خود را دارد. اگر با کمي تسامح، وظيفه‌ي اصلي هر حکومتي را از بين بردن پديده‌ي ظلم بدانيم، سخني به گزاف نگفته‌ايم، و مي‌توان گفت اگر حکومتي موفق شود در زمان خود، راه‌هاي مختلف ظلم و ستم را در زمينه‌ها و عرصه‌هاي گوناگون از بين ببرد، وظيفه‌ي اصلي خود را انجام داده است. ظلم آثار و تبعات بسيار وخيم سياسي اجتماعي به دنبال دارد و به صورت تصاعدي و زنجيرهاي تمام نظام و نهادهاي اجتماعي و افراد را فاسد مي‌سازد به گونه‌اي که براي تبيين ابعاد ظلم و تبعات سياسي اجتماعي آن چندين جلد کتاب مي‌توان تأليف کرد. اميرکبير بدون اينکه‌اين آثار را تأليف کرده باشد به ماهيت ظلم و آثار آن پي برده بود، به همين دليل آنچنان اقدامات غلاظ و شدادي در جهت جلوگيري از ستم و از بين بردن آن انجام داده و در کنار تدبير و برنامه، آنچنان سخت‌گيري‌هايي در اين زمينه به خرج داد، که از همين جا مي‌توان دانست امير تا چه اندازه به ماهيت مخرب ظلم و آثار و تبعات نابودکننده‌ي آن آگاه بوده است. (22) همچنين اميرکبير به شدت در پي اجراي عدالت بود، در نامه‌ي خود به حاکم گيلان مي‌نويسد:
«در اين موارد... بر وفق عدالت رفتار نماييد که احقاق حق بشود، اغماض و چشم پوشي ابداً در ميان نباشد که خلاف رضاي خدا و مغاير عدالت است». (23)
3

. حفظ شأن‌ها و جايگاه‌ها

امير معتقد بود که در دستگاه حکومت، هرکس بايد در شأن و جايگاه خود قرار گيرد و افراد متناسب با ظرفيت وجود خويش به کار گمارده شوند، به همين دليل عده ي زيادي از ملازمان رکاب ناصرالدين شاه را که از تبريز به تهران آمده بودند مجدداً به تبريز بازگرداند، و تصريح کرد که آنان سال‌ها در دستگاه وليعهد خدمت کرده‌اند و ديدگاهشان در همان حد و اندازه شکل گرفته است، براي خدمت در دربار پادشاه که سطحي بالاتر است، مناسب نيستند. (24) همچنين امير معتقد بود که بايد شأن و جايگاه و دستخط هر مقامي از جمله مقام سلطنت حفظ شود تا بتواند در مواقع لازم کارويژه و نقش خود را ايفا کند، امري که حتي خود ناصرالدين شاه به آن توجه نداشت ولي امير به شدت بر اين امر تأکيد و مراقبت مي‌کرد ولي گاهي ناراحتي شاه و شاهزادگان را به دنبال داشت. (25)
4

4. مبارزه با تملق و تمجيد

امير به شدت با تملق و تعريف و تمجيد مخالف بود و آن را آفت بزرگي براي حکمراني و مديريت مي‌دانست و به شدت با آن برخورد مي‌کرد، از جمله در آغاز صدارت او قاآني شيرازي در مجلسي طي قصيده‌اي در مدح امير به‌اين مصرع رسيد که «به جاي کافري شقي، نشسته مؤمني تقي»، امير به تندي او را مورد خطاب قرار داد که ساکت باش اي متملق بي‌شرم و منافق بي‌آزرم، آيا حيا نمي‌کني و امروز نسبت کفر به کسي مي‌دهي که تا در مسند صدارت بود با قصايد خويش او را مي‌ستودي. و دستور داد چوب فلک اوردند و او را در همان مجلس مجازات کردند و اسم او را از مواجب بگيران حذف کردند. (26) اين اقدام امير شبيه اقدام حضرت علي (عليه السلام) است که در جلسه‌اي مردي او را ستود و آن حضرت با شدت او را مورد خطاب قرار داد و زشتي عمل او را يادآوري کرد و خواست که او را نستايند. (27) البته امروزه تملق و تمجيد اشکال متعددي به خود گرفته است ولي جوهره و ماهيت آن يکي است.
5

5. تکريم اقليت‌هاي ديني

در خصوص اقليت‌هاي ديني، امير معتقد بود که بايد به عدالت با آن‌ها رفتار کرد، هيچ کس حق تعدي و تعرض به آن‌ها را ندارد، و کسي نمي‌تواند آن‌ها را به تغيير دين شان مجبور کند يا در انجام مراسم و مناسک مذهبي آن‌ها اختلال و مانع ايجاد نمايد. سه اقليت زرتشتي، مسيحي و يهودي در برخي مناطق ايران زندگي مي‌کردند، رفتارها و دستورهاي امير در خصوص تعامل با آن‌ها به طور کامل در جهت حفظ عزت نفس، کرامت انساني، احترام و آزادي ديني و مذهبي آن‌ها مي‌باشد. (28) و البته‌اين براساس آموزه‌هاي اسلام و سيره حضرت علي (عليه السلام) در تعامل با اقليت‌هاي ديني است. (29)

سياست داخلي

1. امنيت

اميرکبير امنيت را يکي از مهم‌ترين و ضروري‌ترين نيازهاي هر جامعه مي‌دانست، انواع امنيت فيزيکي از نظر امير که در پي ايجاد آن‌ها برآمد، عبارتند از: 1. امنيت خارجي، که مصون ماندن مرزهاي کشور و مناطق مسکوني نقاط مرزي را از حملات خارجي شامل مي‌شود. (30) امنيت ايالتي: اين نوع امنيت مصون ماندن کشور از ياغي‌گري، شورش‌ها و فتنه‌هاي جدايي‌طلبانه و مانند اين‌ها را شامل مي‌شود، مانند آنچه در فتنه‌ي سالار در خراسان رخ داد و اگر تدبير امير و جانفشاني سربازان نبود به آساني خراساني از ايران جدا مي‌شد. (31) 3.امنيت حکومتي: و اين در امان بودن مردم از شکنجه و دستگيري توسط حاکمان ايالات، يا تعدي سربازان و مأموران حکومتي را شامل مي‌شود، که امير در هر دو حوزه اقدامات اساسي انجام داد. . امنيت جاري: اين نوع امنيت که از جمله دغدغه‌هاي جدي در آن زمان بوده، امنيت روزمره مردم را از دزدان داخلي شهر، قطاع طريق و امنيت از تعدي ارازل و اوباش را شامل مي‌شود. اقدامات امير در اين خصوص نيز شايان توجه است.
با توجه به ضرورت و اهميت امنيت، امير معتقد بود که از سه شيوه مي‌توان امنيت فيزيکي را در جامعه آن زمان برقرار کرد و به آن اقدام کرد، نخست ساختن سرباز خانه يا پاسگاه‌هاي نظامي کوچک در شهرها و بين راه‌ها بود و از اين طريق توانست کل کشور را تحت کنترل دولت قرار دهد، و از حملات و راهزني‌ها و مزاحمت‌هاي اشرار و ارازل جلوگيري به عمل آورد، دوم ايجاد شبکه گسترده و مخفي «منهيان» يا جاسوسان بود که به عنوان خفيه‌نويس و در لباس دراويش و متکديان در شهرها، و کارکنان و نظافت‌چي در برخي سازمان‌ها و سفارت‌خانه‌ها، تمام وقايع را به طور دقيق براي امير گزارش مي‌کردند و به خصوص تعدي‌هاي مأموران دولتي يا کم‌کاري و تخلف آن‌ها را گزارش مي‌دادند، سه محور اصلي فعاليت منهيان عبارت بود از: 1. ارسال اخبار دقيق از اوضاع ولايت‌ها و نوع رفتار مأموران اداري و نظامي به خصوص در امر رشوه‌گيري و جلوگيري از ظلم و ستم 2. ارسال گزارش‌ها و اخبار نظم و امنيت کشور، 3. فعاليت و ارسال خبر از سفارت‌خانه‌هاي خارجي در جهت خنثي کردن نقشه‌هاي آن‌ها عليه کشور. اما سومين شيوه امير براي برقراري نظم و امنيت در کشور، سياست دوستي، تحبيب و تأليف قلوب، تعامل و گفتگو براي حل مشکل، و تهديد در صورت ناکامي روش قبل، و در نهايت که دو مرحله قبل کارآمد نبود سياست قهر و غلبه و اقدام نظامي را در پيش مي‌گرفت چنانکه در فتنه سالار و بسياري ديگر از شورش‌هاي داخلي اين گونه عمل کرد. (32)
در زماني که امير مي‌زيست اساساً حيات هر ملتي وابسته به نيروهاي نظامي و ارتش آن بود، اگر يک کشور از ارتش قوي، منظم، سازمان يافته و به اسلحه‌هاي پيشرفته مجهز بود هم امنيت خارجي و هم امنيت داخلي آن تضمين مي‌شد، در غير اين صورت در معرض تهديد و حمله خارجي قرار داشت، در داخلي نيز هر لحظه خطر شورش، استقلال‌طلبي ايالات و تجزيه کشور وجود داشت. امير به وجود ارتش و نيروي نظامي آموزش ديده، کارآمد و مجهز معتقد بود و در طول چند سال حکومت خود توانست چنين ارتشي را ايجاد نمايد و کارخانه‌هاي اسلحه‌سازي در کشور دائر کند. به گونه‌اي که محصولات آن‌ها با توليدات کارخانه‌هاي اسلحه‌سازي اروپا رقابت و برابري مي‌کرد. (33)

2. امور اقتصادي و صنعتي

در امور مالي و اقتصادي دستگاه حکومت، امير به نظم، شفافيت، پرهيز از اسراف، دوري از تخلف، ارتشا و هر گونه فساد، و انجام هزينه‌ها بر طبق ضرورت و نياز معتقد بود، ساماندهي امور مالي و اقتصادي کشور و تنظيم دخل و خرج دولت به يک سازوکار و نظام اداري دقيق نياز داشت، که امير توانست آن را ايجاد کند. (34) سياست‌هاي اقتصادي اميرکبير بسيار شايان توجه بود و در مدت کوتاهي جهش و رشد اقتصادي قابل توجهي به دنبال داشت، سياست‌هاي اقتصادي امير را مي‌توان در چهار حوزه توسعه و ترويج صنايع، استخراج معادن، توسعه کشاورزي، و تجارت و بازرگاني مورد تحليل قرار داد که هر کدام طبق برنامه‌هاي دقيق و حساب شده و به صورت زيربنايي و اساسي به پيش رفت. (35) در بخش صنايع، توجه و تمرکز امير بر رشد صنايع داخلي بود به حدي که بينينگ نويسنده انگليسي مي‌نويسد:
«ميرزا تقي خان علاقه مخصوصي دارد که با تشويق صنايع ملي تمام صنايع خارجي را از ايران بيرون کند. اين سياست که ناشي از کوته‌بيني است به هيچ وجه کمک به پيشرفت تجارت و مدنيت نمي‌کند». (36)
طبيعي است که يک انگليسي که علاقه دارد ايران بازار کالاهاي خارجي باشد اين سياست را کوته بيني مي‌داند در حالي که امير اصلاً تمايل نداشت پول کشور براي واردات اجناس اروپايي از کشور خارج شود، به همين دليل دستور مي‌داد حتي در دربار اجناس ايراني استفاده شود. اميرکبير اقدامات ارزشمند و گسترده‌اي در جهت تقويت صنايع داخلي و توليد با کيفيت اجناس ايراني انجام داد به گونه‌اي که با مشابه خارجي آن‌ها رقابت مي‌کرد، حتي گاهي قيمت کالاهاي ايراني به مراتب گران‌تر از اجناس مشابه خارجي بود ولي کسي اجناس خارجي را نمي خريد. همچنين امير از وارد کردن کالاهايي که بي‌فايده بود و يک نياز واقعي را پاسخ نمي‌گفت جلوگيري به عمل مي‌آورد. او توجهي خاص به صنعتگران ايراني داشت و آن‌ها را به هر نحو تقويت مي‌کرد تا به نوآوري و توليد بپردازند. (37)

3. امور قضايي

امير معتقد بود که نظام قضا در احقاق حقوق افراد و ايجاد عدالت نقش اساسي دارد، به همين دليل در جهت سازماندهي امور و روندهاي قضايي و اصلاح و کارآمد سازي آن‌ها اقدامات مهمي انجام داد. در دوره‌ي امير دو نوع محاکم قضايي وجود داشت: نخست «ديوانخانه» که در اختيار دولت بود و به دعاوي عرفي رسيدگي مي‌کرد و دوم محضرهاي شرعي که در دست روحانيون بود و به دعاوي شرعي بر طبق فقه رسيدگي مي‌کرد و البته‌اين دعاوي اغلب از سوي حکومت به محضرهاي شرعي ارجاع مي‌شد. (38) از جمله اقدامات امير در عرصه قضا اين بود که مقرر کرد دعاوي که يک طرف آن مسلمان و طرف ديگر آن اقليت‌هاي ديني باشند، از ايالات به محاکم تهران ارجاع شود تا با دقت بيشتر و طبق اديان اقليت‌ها در مورد آن‌ها حکم صادر شود. (39) و اين براساس سيره حضرت علي (عليه السلام) است که در حکومت خود مقرر کرده بود احکام قضايي اقليت‌ها بر طبق دين آن‌ها صادر شود. (40) نکته مهم ديگر در اصطلاحات امير، منبع هرگونه شکنجه است که بارها و با تأکيد به حاکمان ايالات تکليف شد از آن پرهيز کنند. (41)
در خصوص رسيدگي به دعاوي حقوقي، مواردي که به امير ارجاع مي‌شد ابتدا خود رسيدگي مي‌کرد تا اينکه در يک مورد ناخواسته خطايي مرتکب شد و بعداً او را ملتفت کردند که خطايي مرتکب شده است، امير از آن پس همه دعاوي را به شيخ ملا عبدالرحيم بروجردي ارجاع مي‌داد و او را بسيار احترام مي‌کرد و هنگام ورود و خروج استقبال و مشايعت مي‌نمود به حدي که از مشاهده‌اين حد از احترام امير به‌ايشان، اشتياق تحصيل و زهد در سايرين ايجاد شده بود، تا اينکه در يکي از دعاوي که به او ارجاع شد يک طرف دعوا يکي از ملازمان امير بود. شيخ عبدالرحيم پس از بررسي اسناد متوجه شد که همکار امير محکوم است، از صدور حکم خودداري کرد. پس از چند روز مدعي نزد امير شکايت برد که شيخ در صدور حکم تعلل مي‌کند، امير فردي را فرستاد که سبب تأخير حکم را جويا شود، و در مراجعه به امير گفت که ملازم شما محکوم است و به همين دليل شيخ حکم را نگه داشته تا با شما مشورت کند، پس از مدت کوتاهي خود شيخ عبدالرحيم وارد مجلس شد و نزد امير رفت و در گوش امير گفت که ملازم شما در اين دعوي محکوم است، حال مي‌فرماييد چگونه دعوي را فيصله دهم؟
ناگهان حالت امير به شدت متغير، و آثار آشفتگي و شگفتي در چهره‌ي او پيدا شد، بدون توجه به شيخ و بدون کلمه‌اي از مجلس خارج شد، و آن فرد از بياعتنايي و سلب توجه امير وضعيت نامناسبي پيدا کرد که ديگر نتوانست در تهران بماند، از آن پس امير دعاوي را به شيخ عبدالحسين طهراني معروف به شيخ‌العراقين ارجاع مي‌داد که بعدها از معتمدان و مشاوران نزديک امير قرار گرفت، موضوع شناخت ايشان نيز خواندني است و از اين جهت که مي‌تواند تصويري از شخصيت امير به دست دهد، به ذکر آن مي‌پردازيم:
«... چون شيخ عبدالحسين از عتبات عاليات پس از تحصيل علوم دينيه به طهران بازگشت فرمود به درجه‌اي گرفتار ضيق معاش بود که يک اطاق مستطيل واقع در طبقه‌ي فوقاني از خانه‌ي گذر بين الحرمين اجاره کرده و نصف ان را پرده کشيده و عيال خود را در پشت پرده منزل داده و مابقي اطاق را حصيري افکنده و خود مي‌نشست، و بجز چند جلد کتاب، شيء زائدي که بهائي داشته باشد در آنجا ديده نمي‌شد و متدرجاً مبلغي به اهالي بازار از بقال و عطار و امثال‌ها مقروض شده و راه خروجي از هيچ طرفي براي او مرئي نبود. تا آنکه بعضي از دوستان موقع ملاقات و اطلاع بر چگونگي حالات او، صلاح‌انديشي نموده اظهار داشتند که سبب عسرت و ضيق معاش شما از گوشه‌گيري و عدم مراوده با خلق است که احدي مطلع بر مراتب علم و دانش شما نشده و از ديانت و امانت و زهد جنابعالي آگاهي نيافته اند. بهتر آنست که با مردم خاصّه علما تعامل نموده و مقداري از فضايل خويش را در مذاکرات علميّه بروز دهيد.
شيخ فرمود از معاشرت اهل علم ابا ندارم، ليکن با اين زندگي و عسرتي که مراست پذيرائي مردم که از لوازم مراوده است مي‌بينيد که بي‌نهايت مشکل است. گفتند عجالتاً ممکن است که صبح پنجشنبه در منزل جناب شيخ محمدتقي قزويني که از اجلّه‌ي علماست و مرثيه‌خواني هست حاضر شويد و چنانکه اغلب اوقات پس از استماع مصائب صحبت علمي مي‌شود خويشتن را مقداري معرفي نماييد و شايد بعضي از طلاب که واقعاً طالب علم جوياي مدرس صحيح هستند، خواهش درس و استفاده نموده، اسباب گشايش و فتح بابي از اين طريق فراهم آيد.
جناب شيخ سخن ايشان را پذيرفته و يوم خميس به مجلس مرثيه‌ي مرقومه برفت و در محلي پست‌تر از مقام خود بنشست و پس از ختم روضه، فضلاي آن محضر شروع به ذکر مسائل علميه نموده و شيخ استماع مي‌نمود تا کلام ايشان زمينه پيدا کرد که شيخ تکلم خود را در گفتگو بجا و به موقع ديد. و چون مقداري از افادات وي گوشزد ايشان شد و فضل سرشار او را مقداري ملتفت شدند، به لسان واحد از او معذرت خواسته و در صدر مجلسش جاي دادند. و چون به منزل بازگشت عصر آن روز به او خبر دادند که شخصي بر در شما را مي‌خواهد. شيخ از اطاق خود پايين آمده در را باز کرد. آن شخص در زيّ و لباس فرّاشي بود عرض کرد که فردا اول صبح اميرنظام به ديدن شما تشريف مي‌آوردند. فرمود گويا اشتباه کرده باشيد زيرا که من با امير سابقه و مراوده ندارم تا به ديدن من آيد. گفت مگر شما شيخ عبدالحسين طهراني نيستيد؟ فرمود بلي هستم، ليکن ممکن است شيخ عبدالحسين ديگر باشد. فراش گفت شما امروز در خانه‌ي شيخ محمدتقي قزويني نبوده‌ايد؟ گفت بوده‌ام. گفت پس اشتباهي نشده و مهياي امدن امير باشيد. فرمود من منزلي که امير در آنجا بيايد ندارم. گفت مگر همين جا منزل شما نيست. فرمود منزلم همين است اما بياييد و ترتيب آن را معاينه کنيد که بدانيد اينجا نمي‌آيد، و او را به اطاق بالاخانه برد و وضع آنجا را بديد و گفت مخصوصاً همين جا خواهد امد و برفت، صبح خود امير بيامد و شيخ بقدري که تيسّر يافته بود پذيرايي نمود.
آنگاه اميرنظام اظهار داشت که‌اين منزل شايسته‌ي شما نيست و خانه‌ي مختصري با لوازم و اثاث البيت در عباس اباد تهيه شده و فردا مي‌بايد به انجا نقل مکان فرمائيد و يک صد اشرفي زر مسکوک به شيخ نياز نمود و فرمود قروض شما را در بازار مطلّعم، اين وجه را نيز به وامخواهان خود داده تا باز شما را زيارت کنم و برخاسته و برفت، و از آن پس همواره در ترويج شيخ اقدامات کافي نمود و روز به روز در عقايد او نسبت به شيخ مي‌افزود تا انکه محل وثوق امير شده و طرف مشاوره در بعضي از امور مشکله گرديد». (42)

4. اسلام و سياست

اميرکبير فردي کاملاً مؤمن و پايبند به مناسک و آداب ديني و مذهب تشيع بوده است و بخشي از وقت خود را براي عبادت صرف مي‌کرد. (43) و حتي به انجام مستحبات، حضور در مجالس روضه، و خواندن ادعيه و زيارات مداومت داشته است. (44) در خصوص رابطه امير با روحانيون، نبايد چنين تصور کرد که او در صدد کاستن نفوذ روحانيون بوده يا مخالف دخالت آن‌ها در سياست بوده است بلکه آنچه امير دنبال مي‌کرد نخست قاعده‌مندي و انتظام ايفاي نقش روحانيون در امور سياسي، قضايي و اجتماعي است. دوم ايجاد نشدن قدرت و مرجعي موازي دولت در جامعه، که خطرات و تبعات منفي بسياري در پي دارد، از جمله‌اين شيوه رواج داشته که برخي متهمان يا مجرمان به منازل روحانيون سرشناس پناهنده شده يا در انجا بست مي‌نشستند و امکان حل دعوي و احقاق حقوق وجود نداشت، سوم پرهيز از خرافه‌گرايي و خرافه‌پرستي بود که گاهي امنيت ملي و امنيت اجتماعي و حتي سلامت دين مردم را تهديد مي‌کرد و برخي روحانيون از آن حمايت مي‌کردند در حالي که برخي ديگر مخالف بودند، مثل آنچه در تبريز اتفاق افتاد که شايع شد بقعه صاحب‌الامر معجزه کرده و گاوي را از دست قصاب نجات داده و گاو به‌اين بقعه پناه برده و چون قصاب خواست ان را بيرون بکشد چند قطره خون از بيني‌اش آمد و فوراً مُرد و گاو به خانه‌ي ميرزا حسن متولي گريخت. مردم از آن پس به محل گاو رفته، بافته‌اي از کشمير به روي او انداخته، در ان مکان چلچراغ‌ها نصب کرده، و گروه گروه بر سُم گاو بوسه مي‌زدند و پرده‌ها نذر مي‌کردند و فضولات آن حيوان را به تبرک مي‌ربودند، (45) و چهارم مبارزه با تحريفات عاشورا و اقداماتي که موجب وهن عزاداري حضرت امام حسين (عليه السلام) بود يا اشعار سخيفي که خوانده مي‌شد، و امير به شعرا امر کرد که اشعاري مناسب و در شأن اين مجلس بزرگ بسرايند. آيت‌الله‌هاشمي رفسنجاني مي‌گويد من خود روحاني و به اصول و فروع شرع مقدس آشنا هستم و به طور جدي اعتقاد دارم که اگر به جاي اميرکبير يک مجتهد عادل و اشنا به مسائل روز صدراعظم مي‌شد همان اقدامات و اصلاحاتي را انجام مي‌داد که امير انجام داد. (46)
از سوي ديگر امير براي روحانيت اصيل و دانشمند احترام بسيار قائل بود و در ارجاع دعاوي، مشورت با آنان و سپردن برخي امور به آنان کوتاهي نمي‌کرد. امير صدراعظم و سياستمدار بود و در جهت حفظ و نظم و عدالت و اداي حقوق مردم، قواعدي وضع کرده و اصولي مقرر کرده بود، هر کسي به هر دليل مانع اجراي اين روند مي‌شد امير در مقابل او مي‌ايستاد و اگر گاهي ملاحظه مي‌شد يک روحاني به نام دين مانع اجراي اين قواعد شده امير با او مخالفت مي‌کرد، اما اين امر هيچ ربطي به مخالفت امير با روحانيت يا مذاهب ندارد و يا نبايد تصور کرد همانند برخي اصلاح‌گران متمايل به غرب، قصد تفکيک دين از سياست را داشته است. (47)
به طور کلي اقدامات امير در حوزه‌ي سياست داخلي که برآمده از ديدگاه‌هاي سياسي اوست عبارت است از: استقرار امنيت، اصلاح امور مالي و تعديل بودجه، سازماندهي سپاه به شيوه جديد، احداث کارخانه‌هاي اسلحه‌سازي، اصلاح امور قضايي، جرح و تعديل محضرهاي شرعي، جلوگيري از شکنجه مردم توسط حکام ايالات، تأسيس چاپارخانه، تأسيس دارالفنون، استخدام استادان اروپايي از کشورهاي بي‌طرف، ترويج ترجمه و انتشار کتاب‌هاي علمي، ايجاد روزنامه، ترويج ساده‌نويسي، ايجاد بيمارستان و واکسيناسيون عمومي، احياء و مرمت آثار تاريخي، مبارزه جويي با رشوه‌خواري، تقويت بنيه اقتصادي کشور، ترويج صنايع جديد، فرستادن صنعتگران به روسيه، استخراج معادن، گسترش کشاورزي و آبياري، و توسعه تجارت داخلي و خارجي، (48) در تمام موارد فوق امير دست به اصلاحات و اقدامات مهمي زد، و در هيچ کدام نبود که مخالفت‌ها، کارشکني‌ها و موانع جدي برايش ايجاد نکنند.

ادامه دارد...

پي‌نوشت‌ها:

1- دانشيار دانشگاه تهران.
2- محمدرضا زهتابي، شخصيت‌هاي نامي ايران، تهران: نشر پديده، 1347، ص 70.
3- مريم نژاد اکبري مهربان، ميرزا تقي خان اميرکبير، تهران: کتاب پارسه، 1386، صص 29-24.
4- محمد جعفر خورموجي، حقايق الاخبار ناصري، به کوشش: حسين خديو جم، تهران: نشر ني، 1363، ص 103.
5- ناصر نجمي، اميرکبير (ابرمرد جاودانه)، تهران: علم، 1376، صص 13-10.
6- براي مطالعه بيشتر ر. ک.، ميرزا ابراهيم شيباني (صديق الممالک)، منتخب التواريخ، تهران: انتشارات علمي، 1366، ص 76؛ محمد جعفر خورموجي، پيشين، ص 26.
7- محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، مرآة البلدان، به کوشش: عبدالحسين نوائي و مير‌هاشم محدث، تهران: دانشگاه تهران، 1366، ج 1، ص 940.
8- همان، ج 2 و 3، ص 936؛ در رابطه با اقدامات ميرزا تقي‌خان براي روي کارآمدن ناصرالدين شاه در سفر به تهران و وقايع پس از آن ر.ک.، محمدتقي لسان الملک سپهر، ناسخ التواريخ (دوره کامل تاريخ قاجاريه)، با اهتمام: جهانگير قائم مقامي، تهران: انتشارات اميرکبير، 1337، ج 3، صص 30-23.
9- حسين محبوبي اردکاني، چهل سال تاريخ ايران (تعليقات بر الماثر و الاثر)، به کوشش: ايرج افشار، تهران: نشر اساطير، 1368، ج 2، صص 458-457.
10- محمد حسن خان اعتماد السلطه، پيشين، ج 1، ص 3.
11- نيکي، آر، کدي، ايران دوران قاجار و برآمدن رضاخان، مهدي حقيقت خواه، تهران: انتشارات ققنوس، 1382، صص 56-55؛ محمدرضا زهتابي، پيشين، صص 72-70.
12- ميرزا ابراهيم شيباني، پيشين، ص 100.
13- براي مطالعه بيشتر ر. ک.، محمدتقي لسان الملک سپهر، پيشين، ج 3، صص 124-121.
14- براي مطالعه بيشتر ر. ک.، محمد حسن خان اعتماد السلطنه، پيشين، ج 2 و 3، صص 964-963.
15- نيکي کدي، پيشين، ص 56.
16- ميرزا ابراهيم شيباني، پيشين، ص 104؛ محمدجعفر خورموجي، پيشين، ص 107؛ محمدتقي لسان الملک سپهر، پيشين، ج 3، ص 153.
17- دوستعلي خان معير الممالک، رجال عصر ناصري، تهران: نشر تاريخ ايران، 1961، ص 266.
18- حسين محبوبي اردکاني، پيشين، صص 458 – 457.
19- س. ج. و. بنجامين، ايران و ايرانيان، عصر ناصرالدين شاه، تهران: جاويدان، 1363، صص 133-132.
20- فريدون آدميت، اميرکبير و ايران، تهران: چاپ پيروز، 1334، صص 3-142.
21- ر. ک.، نهج البلاغه، سيد جعفر شهيدي، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1371، نامه‌ي 53، ص 333؛ احمد بن ابي يعقوب، تاريخ يعقوبي، بيروت : دار صادر، بي‌تا، ج 2، ص 214؛ علي اکبر عليخاني، توسعه‌ي سياسي از ديدگاه امام علي (عليه السلام)، تهران: شرکت چاپ و نشر بين الملل، 1384، صص 41-37.
22- ر. ک.، شيخ المشايخ امير معزي، «رساله‌ي نوادر الامير»، در: سيدعلي آل داوود، نامه‌هاي اميرکبير به انضمام رساله‌ي نوادر الامير، تهران: نشر تاريخ ايران، 1371، صص 284-222.
23- فريدون آدميت، پيشين، ص 21.
24- شيخ المشايخ امير معزي، پيشين، ص 267.
25- ر. ک.، همان، صص 272-270.
26- همان، ص ص 80-279.
27- نهج البلاغه، پيشين، خطبه‌ي 216، صص 250-249.
28- ر. ک.، فريدون ادميت، پيشين، صص 197-192؛ محمد اميري شيخ نوري، فراز و فرود اصلاحات در عصر اميرکبير، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه‌ي اسلامي، 1386، صص 9-447؛ ابونصر عضد قاجار، بازنگري در تاريخ قاجاريه و روزگار آنان همراه با خاطرات نگارنده، تهران: دنياي کتاب، 1376، ص 165.
29- ر. ک.، عباسعلي عميد زنجاني، حقوق تعهدات بينالمللي و ديپلماسي در اسلام، تهران: انتشارات سمت، 1379، صص 196و 153؛ جرجي زيدان، تاريخ تمدن اسلام، علي جواهر کلام، تهران: مؤسسه‌ي مطبوعاتي اميرکبير، 1366، ج ، صص 120-119؛ ابوبکر احمد بن حسين بن علي البيهقي، السنن الکبري، بيروت: دارالمعرفة، بي‌تا، ج 9، ص 205؛ ابواسحاق ابراهيم بن محمد ثقفي کوفي اصفهاني، الغارات، تهران: انتشارات انجن آثار ملي، 1355، ج 1، صص 231-230.
30- براي ملاحظه اقدامات امير در اين خصوص ر. ک.، فريدون آدميت، پيشين، صص 105- 102.
31- براي مطالعه اقدامات امير در تأمين امنيت ايالتي ر. ک.، حسين مکي، اميرکبير، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360، صص 316-272 و 333-327؛ فريدون آدميت، همان، صص 101-74.
32- عليرضا کاوه جبلي، سياست خارجي اميرکبير، تهران: انتشارات جويا، 1371، صص 83-78.
33- ر. ک.، فريدون آدميت، پيشين، صص 131-121؛ ابونصر عضد قاجار، پيشين، ص 165.
34- ر. ک.، علي رضاقلي، جامعه شناسي نخبه کشي، تهران: نشر ني، 1377، صص 135-130.
35- ر. ک.، فريدون آدميت، پيشين، صص 243-218.
36- همان، ص 218.
37- ر. ک.، شيخ المشايخ امير معزي، پيشين، صص 312-303.
38- در خصوص اصلاحات قضايي امير ر. ک.، فريدون ادميت، پيشين، صص 137-132.
39- همان، صص 134-133.
40- ر. ک.، محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه، تحقيق: عبدالرحيم الرباني الشيرازي، بيروت: دار احياء التراث العربي، 1430 ق/ 1983 م، ج 18، ص 415؛ ابواسحاق ابراهيم بن محمد ثقفي کوفي اصفهاني، پيشين، ج 1، صص 231-230؛ عباسعلي عميد زنجاني، حقوق اقليت‌ها، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1362، صص 180-178.
41- فريدون آدميت، پيشين، صص 136-135.
42- شيخ المشايخ امير معزي، پيشين، صص 317-316. .
43- براي نمونه ر. ک.، سيد علي آل داوود، پيشين، ص 181، شماره 285، ص 184، شماره 290، فريدون آدميت، پيشين، ص 21؛ ابونصر عضد قاجار، پيشين، ص 166.
44- عباس اقبال آشتياني، ميرزا تقيخان اميرکبير، به اهتمام: ايرج افشار، تهران: انتشارات توس، 1385، ص 163.
45- نادر ميرزا، تاريخ و جغرافي دارالسلطنه تبريز، مقدمه: غلامرضا طباطبايي مجد، تهران: انتشارات ستوده، 1373، صص 150-149.
46- اکبر‌هاشمي رفسنجاني، اميرکبير يا قهرمان مبارزه با استعمار، قم: دفتر انتشارات اسلامي، 1363، صص 116-115.
47- عباس اقبال آشتياني، پيشين، ص 162.
48- ر. ک.، فريدون آدميت، پيشين، ص 67؛ عبدالله مستوفي، شرح زندگاني من يا تاريخ اجتماعي و اداري دوره‌ي قاجاريه، تهران: انتشارات روزنه، 1371، صص 75-67؛ حسين محبوربي اردکاني، پيشين، ص 457.

منبع مقاله :
عليخاني، علي اکبر؛ (1390)، انديشه سياسي متفکران مسلمان؛ جلد هشتم، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگي و اجتماعي، چاپ اول.
 


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.