سيد علي فاطمي (2)
استبداد و قانونگريزي
موضوع قانون و قانونگرايي از پر دامنهترين محورهاي انديشه در انقلاب مشروطيت بود. نسيم شمال با برخورداري از روحيهي عدالتطلبي و نفي حاکميت مطلق، توجه به حق رأي ملت و ظلم و ستم و تعديات حاکمان، قانونگريزي آنان را بيان و تقبيح ميکند. مردم در روزگار مشروطه ميکوشيدند تا قانون را جايگزين خودکامگي کنند. راهي که بايد سير طبيعي خود را ميپيمود تا به ثمر مينشست و اين موضوعي نبود که يک شبه به دست آيد. (3) سيد اشرف دربارهي استبداد موجود ميسرايد:مملکت از چار سو در حال بحران و خطر *** چون مريض محتضر
با چنين دستور اين رنجور مهجور از شفاعت *** درد ايران بيدواست
پادشه بر ضد ملت، اندر ضد شاه *** زين مصيبت اَه اَه (4)
وي در ارتباط با حاکم شدن استبداد صغير و به توپ بستن مجلس توسط محمد علي شاه و قتل ميرزا جهانگيرخان صوراسرافيل و تبعيد عدهاي از سران مشروطيت و تعدياتي که بر ملت ستمديدهي آن دوره صورت گرفته، مينويسد:
رفت از دار فنا مشروطه *** رحمتالله علي مشروطه
مجلس فاتحه بر پا سازيد *** قاري خوب مهيا سازيد
از عسل شربت و حلوا سازيد *** اين سخن را همه انشاء سازيد
رحمتالله علي مشروطه (5)
غرب
1. استعمار و غربستيزي
از ديگر انديشههاي سيد اشرف، مبارزه با اسعتمار و استعمارگران بود. او در شعري به نام ترانههاي مذهبي نسبت به هجوم خونين روسيهي تزاري و اعدام آزاديخواهان تبريز و تعطيلي مجلس دوم و گرفتن امتيازات گوناگون از دولت ايران و نيز قرارداد 1907 م که باعث تاخت و تاز سپاه روس و انگليس در مملکت ميشود و باعث ميگردد کشور دوباره به قهقرا برود بدين صورت واکنش نشان داده است:اجنبي شد حملهور بر مذهب و آيين ما *** اي دريغ ميرود هم مملکت هم دين ما
ميرود ناموس آخر اين چه خواب غفلت *** دشمن بيگانه آمد بر سر بالين ما
اي دريغا ميرود هم مملکت هم دين ما (6)
در دورهاي که شيفتگي نسبت به مظاهر غربي و تجدد و نيز انتقاد از خوي استعماري غرب به صورت هم زمان وجود دارد، سيد اشرف بيشتر از آنکه غرب و مظاهر آن را بستايد، از جنبههاي استعماري آنها انتقاد ميکند. تفکر ضد غربي نسيم شمال حاصل دوراني ميباشد که ايران، شاهد دخالت و کارشکنيهاي کشورهاي اروپايي است و نسيم شمال مينگرد که چگونه عدهاي از رجال خود فروخته، دست به دست بيگانگان دادهاند تا استقلال و هويت ايران اسلامي را پايمال کنند. نسيم شمال در اين ارتباط مينويسد:
خاک ايران شده ويران ز سه فيل *** روس فيل، انگل فيل، آلمان فيل (7)
به نظر ميرسد که اين شعر در دوران حکومت رضا شاه سروده شده که به جز دو کشور استعماري روس و انگليس دولت آلمان نيز در ايران نفوذ يافته است.
نسيم شمال، با غربزدگي و شيفتگي به فرنگ و خود باختگي فرهنگي به شدت مخالف بوده، مظاهر فرهنگ غرب را تخطئه ميکند و مينويسد:
در کشور ايران متمايل به فرنگيم *** عاشق به کراوات و فکلهاي قشنگيم
در مغلطه و فتنه و آشوب زرنگيم *** از نام گذشتيم و همه طالب ننگيم (8)
پسر کوچک دکتر ز فرنگ آمده است *** بلي آقا با علم و زرنگ آمده است
به چه شکل آمده بر گو به من از راه وفا *** خاک عالم بر سرم ساج به سر چکمه به پا (9)
يک دسته شب و روز به تغيير اساساند *** فکر کراوات و فکل و رخت و لباساند
با کيسهي خالي همه مشغول به لاساند *** بيعينک دودي احدي را نشناسند (10)
نه در فکر درسم نه در فکر مشقم *** نه در فکر حسابم نه در فکر کتابم
فقط عينک است و فکل مايهي من *** فرنگي مآبم، فرنگي مآبم (11)
2. ترقيخواهي و توجه به پيشرفتهاي غرب
شاعران دورهي مشروطه گاه از فوايد غرب سخن گفتهاند و گاه به آن حمله کردهاند. اما در مجموع، غرب در نگاه شاعران عصر مشروطه مظهر آزادي و قانون و پيشرفت است و ترقي و پيشرفت غرب براي آنان ستودني است تا آنجا که بعضاً معتقدند: «بايد رفت و صنعت غرب را گرفت». (12) سيد اشرف در يک مسمط با عنوان خطاب فرنگي مقايسهاي بين پيشرفتهاي اروپا و جامعهي ايران انجام داده و مينويسد:اي فرنگي اتفاق و علم و صنعت مال تو *** عدل و قانون و مساوات و عدالت مال تو
نقل عالمگيري و جنگ و جدارات مال تو *** حرص و بخل و کينه و بغض و عدالت مال ماست
خواب راحت، عيش و عشرت، ناز و نعمت مال ماست *** اي فرنگي از شما باد آن عمارات قشنگ
افتتاح کارخانه اختراعات قشنگ *** با ادب تحرير کردن آن عبارات قشنگ
جهل بيجا، شور و غوغا، فحش و تهمت مال ماست *** خواب راحت، عيش و عشرت، ناز و نعمت، مال ماست (13)
هم زمان با انقلاب مشروطيت و در نتيجه تقويت روابط گستردهي ايران با دنياي متمدن و هجوم بيوقفهي فرآوردههاي تکنولوژي غرب، لزوم آشنايي و توجه به علوم و معارف جديد از مهمترين توجهات مردم و حکومت بود. روشنفکران اين دوره، تماماً بر لزوم دستيابي ايران به تکنولوژي جديد تکيه داشتند. چنان که برخي تنها راه پيشرفت ايران را اخذ بيقيد و شرط تمدن اروپايي ميدانستند و از وابستگي بلاقيد ايران به صنايع علوم و دستاوردهاي نوين اروپا سخن ميگفتند. سيد اشرفالدين نيز که اغلب روي سخنش در تحصيل و فراگرفتن اين علوم بود، به صورت مداوم پيشرفتهاي اروپا را به جوانان گوشزد کرده و اعتقاد داشت که بيعلم مشکل احدي حل نميشود
از علم اروپا شده رخشنده، چو خورشيد *** پاريس شده باقي و پاينده چون خورشيد
لندن شده معلوم نماينده چو خورشيد *** ايران شود از علم درخشنده چو خورشيد
علم است که افروخته مشعل به شب تار *** از عاقبت کار کسي نيست خبردار (14)
مذهب و سياست
نسبت روشنفکران ايراني در دورهي مشروطيت با دين دوگانه و متعارض است؛ برخي با رويکردي سلبي به نفي تماميت دين در همهي ساحات ميپردازند و برخي ديگر بر توان مؤلفههاي ديني در رسيدن به رستگاري و نجات و آزادي و عدالت تأکيد ميکنند. در ميان شاعران عهد مشروطه، سيد اشرفالدين را ميتوان سخنگوي طيف مشروطهخواهان اسلامگرا به شمار آورد. جناح مذهبي مشروطهخواه، بيآنکه در سازگاري دين و مشروطيت به مباحث عميق نظري بپردازد، تصوير کاملاً سازگاري از ديانت و مشروطيت عرضه ميداشت. سيد اشرفالدين نيز در سازگاري مباني مشروطيت با عقل و شرع ترديد نميورزيد.سيد اشرف برخلاف بسياري از روشنفکران مشروطيت که تفکري سکولار و گاه پوزيتيويستي و مادي داشتهاند، از منظر اعتقاد به رستگاري و نجات از رهگذر تمسک به قوانين و قواعد ديني و سنت نبوي، چهرهاي يگانه است. ميتوان گفت که وجه غالب گفتمان روشنفکري دورهي مشروطيت رويکردي دينزدايانه داشت، اما سيد اشرف اگر چه تنها و بيصدا، اما قاطع و مصمم بر اجراي مباني و احکام ديني پاي ميفشرد و از مغفول گذاشتن آن ارزشها، فرياد حسرت و افسوس بر ميآورد و بيرق انتقاد را بر ميافراخت. وي دربارهي قرآن کريم چنين ميسرايد:
بود قرآن کتاب من دليل من عباراتش *** برايم حجت و برهان بود مجموع آياتش
در ميان روشنفکران دورهي مشروطيت سيد اشرف بيش از همه بر قابليتهاي ديني براي ايجاد روحيهي مؤمنانه اما انقلابي تأکيد ميورزد.(15)
مسائل بينالملل
1. تخطئهي بلشويسم:
بر خلاف ساير شاعران اين دوره که به آرمانهاي بلشويکي گرايش نشان دادهاند (فرخي يزدي و لاهوتي)، و يا سوسيال دموکرات شده (بهار، ميرزاده عشقي، ايرج ميرزا) و فرجام کار آنها به دين ستيزي يا دينگريزي کشيده شده، سيد اشرف با طنز از مکتب بلشويکي ياد کرده و آن را به هجوم ابرهه تشبيه ميکند.در جايي ديگر مينويسد:
تا نکرده بلشويک از در ورود *** پولها را خرج بايد کرد زود (16)
گشته عالم گير بادنجان مثل بلشويک *** جوجهها بر گردن از غوره فکل بستند شيک (17)
بدون ترديد اين ديدگاه سيد اشرف از سرچشمهي اعتقادات مذهبي و توجه او به دين ناشي شده است. زيرا نسيم علاوه بر محيط خانواده، در ايام جواني در عتبات عاليات به امر تعليم مشغول بوده است.
2. نقد رويکرد ضد عربي:
ضديتي که در اشعار ميرزاده عشقي به حد مفرط دربارهي اعراب نمود يافته است، در شعر نسيم شمال نمودي ديگر دارد، چنان که آمده:مردمان طعنه زنندم که مده دل به عرب *** به عرب چون ندهم دل که محمد (ص) عرب است (18)
سرودن اين بيت شعر، بيانگر حاکم بودن فضاي ضد عربي در جامعهي آن روزگار است. سيد در جايي ديگر در حمايت از اعراب مينويسد:
عربم من به همه خلق سرآمد عرب است *** صاحب علم و قوانين مجدد عرب است
آنکه بسته به ره دشمن دين سد عرب است *** اشرف و افضل، هم اعلم اسعد عرب است (19)
3. توجه به جنگ جهاني:
نسيم شمال شاعري نيست که فقط به اوضاع و احوال داخلي مملکت توجه داشته باشد و بيتوجه به شرايط نظام بينالملل باشد.او حتي از پيامدهاي جنگ در اروپا نيز بياهميت نميگذرد (20) و مينويسد:صد هزاران طفل گشته بيپدر *** صد هزاران مام گشته بي پسر
صد هزاران زن که بيشوهر شده *** صد هزاران ديده از خون تر شده
صد هزاران نوجوان گشته هلاک*** صد هزاران نعش افتاده به خاک
صد هزاران قريه شد زيروزبر *** شهرها بمباردمان شد بيخبر
مسائل اجتماعي
1. مسئله زنان
در دورهي قاجاريه با اينکه زنان در پشت پردهي سياست و در اندروني حکومت تا حد زيادي قدرتمند بودند، اما در بيرون جامعه، حضور فعال آنان ديده نميشد، ولي پرداختن به موضوع زنان از دورهي مشروطيت از محورهاي انديشهاي شعر مشروطه به طور عام و نسيم شمال به طور خاص ميباشد. سيد پرداختن به حقوق زنان، ازدواج مکرر مردان و ظلم در حق زنان، بيسوادي يا کم سوادي، خرافهپرستي، زندگي ذلتبار بعضي زنان ايراني و... را به خوبي در اشعارش به تصوير ميکشد. فکر او دربارهي زن در عين حال که رنگ روشنفکرانه و غير تعصبي به خود گرفته، اما هيچ جا پا را از دايرهي شرع مقدس فراتر ننهاده است. باري ستايش زن و اهميت و جايگاه او در خانواده و اجتماع از درون مايههاي شعر نسيم شمال است که هم زمان با فکر آزاديخواهي و مشروطه خواهي در اشعار وي جلوهگر ميشود.گفت حکم الله اين است اي کرام *** بايد از زنها نماييد احترام
اين زنان خوشبوي چون ريحانهاند *** اين زنان شمع و چراغ خانهاند
1. 1. مخالفت با تعدد زوجات:
در مورد تعدد زوجات که او با آن به مخالفت برميخيزد، قصد او انتقاد از شکل رايج چند زني و اعتراض به هوسبازي مردان است که بدون رعايت عدالت و تساوي بين زنان اقدام به ازدواج مجدد ميکنند. او عواقب نامطلوب چند زني را گوشزد ميکند و توصيه به اکتفا به تک همسري مينمايد.دو زن در خانه آوردن خلاف است*** زنان را از خود آزردن خلاف است
ز زنها تو سري خوردن خلاف است *** ز يک زن بيشتر بردن خلاف است
بلي در عهد سابق، بيبهانه *** دو زن ميبرد هر مردي به خانه
ولي امروز، اين عهد و زمانه *** ز يک زن بيشتر بردن خلاف است (21)
2. 1. برکات وجود زن:
در شعر ديگر، خوشي و لذت دنيا را به زن ميداند و او را ضرورت زندگي، روشني خانه، همدم مرد، سبب طول عمر و افزايش نعمتهاي الهي ميشمارد:لذت دنيا زن و دندان بود *** بيزن و دندان جهان زندان بود
زن بود واجب براي زندگي *** روشن از زن شد سراي زندگي
حق نهاد از وي بناي زندگي *** هست دندان آسياي زندگي...
همدم آدم در اين عالم زن است *** بر اساس زندگي محرم زن است
3. 1. ترغيب به ازدواج:
زن نميگيري مگر ديوانهاي *** گر نگيري زن ز دين بيگانهاي
زن بلا باشد به هر کاشانهاي *** بيبلا هرگز نباشد خانهاي
4. 1. توجه به دانشآموزي و پيشرفت:
در رويکرد مذهبي او به اين موضوع ميان حفظ دينداري، حجاب و عفاف و دانشآموزي و پيشرفت و آزادي زنان نه تنها تضادي وجود ندارد بلکه اصل اول، لازمهي نيل به هدف دوم است.يک چادري از عفت و ناموس به سرکن *** و آنگاه برو مدرسه تحصيل هنر کن (22)
سيد اشرف از حضور زن در جامعه دفاع ميکند و معتقد به تحصيل آنان است اما با رفع حجاب ميانهاي ندارد. او معتقد است که زن بايد علمآموزي کند، به مدرسه برود و آزادي داشته باشد. اما لازم نميداند که براي کسب علم وآزادي، حتماً حجاب را به کناري بگذارد.
اي دختر من درس بخوان وقت بهار است *** بيکار به خانه منشين موقع کار است
يک چادري از عفت و ناموس به سر کن *** وانگاه برو مدرسه تحصيل هنر کن
خود را ز کمالات هنر نور بصر کن *** چون دختر بيعلم به نزد هم خوار است
اي دختر من درس بخوان وقت بهار است (23)
ميتوان گفت که توجه به آموزش و تعليم زن يکي از محوريترين ابعاد انديشهاي سيد اشرفالدين است. او توجه کافي به آگاهي و بيداري زنان داشته و از اساسيترين محورهاي بخثش توجه به حجاب ميباشد. وي در تلاش بوده در جامعهاي که تعليم و تربيت براي پسران - آن هم نه همه - مهيا بوده، براي زنان نيز فراهم شود تا آنان هم درس بخوانند و در جامعه از موقعيت ارزشمندي برخوردار شوند. نسيم به کرات دختران را به تحصيل دانش ترغيب ميکرده است:
اي دختر من راه نجات تو بود علم *** شاهد به مقام درجات تو بود علم
سرمايهي ايقان و ثبات تو بود علم
علم است که رخشنده چون ماه شب تار است **** اي دختر من درس بخوان فصل بهار است (24)
5. 1. لزوم حفظ حجاب و عفت:
نسيم شمال در مسمطي به بيان ضرورت رعايت حجاب که امري شرعي و برگرفته از مذهب است، ميپردازد و به مادران دختران سفارش ميکند مرز ميان محرم و نامحرم را مراعات کنند زيرا حجاب، علاوه بر اينکه نشانهي عفت و عصمت زن است، موجب امنيت و مصونيت او نيز ميباشد:مادران را در دو روز عمر عفت لازم است *** دختران را در ميان خلق عصمت لازم است
عصمت و عفت ز آداب مسلماني شده *** بهر عصمت در شريعت حکم قرآني شده
آن هم از دستورات احکام رباني شده *** دختران را در ميان خلق عصمت لازم است
رو گرفتن از شروط مذهب و آيين ما *** ما مسلمانيم عصمت از شروط دين ما
سيد اشرف به شدت با بيحجابي مخالفت ميکند و عصمت و عفت دختران را منوط به حجاب ميداند.
معني عصمت در اين دنيا حجاب است و حيا *** عفت محرم ز نامحرم حجاب است و حيا
زينت روح بنيآدم حجاب است و حيا *** آن که از دل ميربايد غم حجاب است و حيا
دختران را در ميان کوچه عصمت لازم است
گيلاني زنان را به رعايت حجاب فرا ميخواند و بيحجابي را موجب برانگيختن طمع مردان نامحرم ميداند. اين همه تأکيد سيد اشرف براي آن است که نغمههاي کشف حجاب و آزادي بيحد و حصر زن از همان زمان آغاز شده بود؛ اما نسيم شمال به عنوان آزادهاي متعهد و دينباور، صلاح زن و ايمني و ابهت زن را در رعايت شروط عفت ميداند که حجاب يکي از عمدهترين آن شروط است شاعر به صراحت تأکيد ميکند که سخناش را از شريعت اخذ کرده است.
خاله جان از غصه دلگيري چرا *** غافل از دنياي بيپيري چرا
سرنگون با دست تقديري چرا *** زير اين کرسي سرازيري چرا
توي کوچه رو نميگيري چرا *** سر به سر اين خلق نسل آدماند
در حقيقت جمله اقوام هماند *** ليک بيترتيب و درهم بر هماند
آخر اين مردان همه نامحرماند *** توي کوچه رو نميگيري چرا
با حجاب از خود بهتر ميشود *** رو سفيد روز محشر ميشود
شافعاش زهراي اطهر ميشود *** قسمتش از حوض کوثر ميشود
با اين همه او جايگاه زنان را در جهان ميشناسد و از دختران ايران اسلامي ميخواهد که هوشيار و بيدار باشند:
روز نشاط عالم است *** اي دخترک بيدار شو
وقت بلوغ آدم است *** اي دخترک بيدار شو
اندر اروپا سر به سر *** در علم و تحصيل و هنر
زن افضل است و اقدم است *** اي دخترک بيدار شو (25)
6. 1. تساوي زن و مرد:
نسيم شمال بشريت را تشبيه به پرندهاي ميکند که داراي دو بال - زن و مرد - است که در صورت تساوي مجال پرواز را ميدهند:
طير بشريت است داراي دو بال *** يک بال نساء است و دگر بال رجال
اين هر دو به هم تا متساوي نشوند *** لاف از طيران مزن که امري است محال
خوش بال نساء گفت با بال رجال *** کاي بال رجال بر خود اين گونه مبال
تا نقص مرا هست و تو را نيست کمال *** ما هر دو، وبال دوش خلقيم نه بال
7. 1. شرح حال زنان دورهي جاهليت:
سيد اشرفالدين در منظومهاي با نام احوال زنان عرب به مظلوميتها و رنجهاي زنان پيش از اسلام ميپردازد و بيان ميدارد که چگونه، پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آنان را از بند زنجيرهاي جاهليت نجات بخشيد و به زن عزت، احترام، کرامت و شخصيت داد و آنها را گرامي داشت. در اين شعر تلميحات فراواني وجود دارد که شاعر با توجه به آيات و روايات موجود دربارهي زن به آنها اشاره داشته است:بر عرب قبل از ظهور مصطفي *** بر زنان ميشد بيظلم و جفا
بود قبل از حضرت ختمي مآب *** در عرب جان زنان اندر عذاب
يک زنان را آن عرب سر ميبريد *** گلرخي را فاش اِشکم ميدريد
دختران ماهرو را خشمناک *** زنده زنده دفن ميکردي به خاک
2. نقد وضعيت موجود
1. 2. انتقاد از اولياء حکومت:
از جمله انتقادات سيد اشرف نسبت به اوضاع اجتماعي آن دوره، حمله به عملکرد کابينه، وزيران و مجلسيان بود، نسيم شمال اعتقاد داشت نمايندگان در امور مملکتداري کوتاهي و بيتدبيري نموده و اين افراد به مشروطه خيانت کردهاند. از طرف ديگر وزراء و وکلاء به خاطر طمع ثروت وحصول کرسي اقتدار به غاصبان کمک کرده و بدين طريق در حق ميهن و ملت خود مخفيانه يا علني خيانت کردهاند. او در باب بحران کابينه و نااميدي از وکلاء مجلس مينويسد:اين درشکهي بشکسته لايق سواري نيست *** ين سگ گر مفلوک تازي شکاري نيست
اين خر سيا لنگ قابل مکاري نيست *** ين حريف ترياکي پهلوان کاري نيست
در جبين اين کشتي نور رستگاري نيست. (26)
2. 2. انتقاد به شيخ فضلالله نوري:
يکي از مشکلات دورهي مشروطيت، شکاف بين روحانيت بود. روحانيت طرفدار مشروطه و طرف ديگر روحانيون مخالف مشروطه، همچون شيخ فضلالله نوري؛ تأثير اين جبههگيريها در اشعار سيد اشرف به خوبي نمايان است و شيخ را مورد انتقاد قرار ميدهد.3. 2. انتقاد به عوام ايرانيان:
از عناصر شعر مشروطه، حمله به آداب و رسوم و عادات منسوخ اما مرسوم در جامعهي ايراني بود. نسيم شمال در نکوهش مردم ايران و اعتراض به بعضي رفتارهاي ناپسند آنان مينويسد:خداوندا جهان را آفريدي *** زمين و آسمان را آفريدي
مکان و لامکان را آفريدي *** تمام انس و جان را آفريدي
چرا ايرانيان را آفريدي (27)
4. 2. طرح موردي مشکلات و نارساييها:
زندگي کردن در ميان مردم و از جنس مردم بودن، انديشهي شاعر را مدام درگير موضوعات و مسائل مربوط به جامعه ميکند. از آنجا که سيد اشرف شاعري مردمي است و ادبيات وي نيز، مردمي بوده و بزرگترين رسالت خود را پرداختن به مشکلات مردم ميدانسته، از مهمترين و اساسيترين مشکلات حکومتي تا ريزترين جنبههاي زندگي مردم را مورد توجه قرار داده است.موضوعاتي که سيد اشرف به آن توجه نشان داده، هرچند بسيار ريز است ولي ميتوانسته يک کابينه را به سقوط بکشاند. چرا که بسياري از اين موضوعات زاييدهي عملکرد سوء حاکمان و سنگاندازي آنان بوده است. مثلاً بد شدن کيفيت نان و کمبود آن از موضوعاتي بوده که در آن زمان مشکل ايجاد کرده است. سيد اشرف در اين باره مينويسد:
گفت نانوا غم مخور از بهر نان، گفتم چشم *** نام شاطر را مياور بر زبان، گفتم چشم (28)
بايد نان سنگک پر خاک و سنگ باشد *** بايد دکان نانوا هر روز جنگ باشد (29)
گران شدن قيمت قند نيز کمتر از کمبود گندم و نان براي آن دوره نبوده است. چرا که عينالدوله حاکم تهران به يک دفعه قيمت قند از يک من تبريز به پنج قران را به مني هفت الي هشت قران رساند. (30) سيد اشرف در ارتباط با گراني مينويسد:
باز در شهر خبرهاي دگر ميبينم *** همه جا ولولهي قند و شکر ميبينم
گوشها را همه از غلغله کر ميبينم *** اين چه شوري است که در دور قمر ميبينم
همه آفاق پر از فتنه و شر ميبينم
عمل قند در اين ملک خرابست خراب *** دل تجار از اين غصه کبابست کباب
قحطي کاغذ و تعطيل کتابست کتاب *** مايهي شادي ما جام شرابست شراب
چون جهان را همه پر خوف و خطر ميبينم (31)
در مقايسه با شعر ديگران، در اشعار سيد اشرف بيشترين اشاره به مشکلات مردمي و نارساييهاي ناشي از اوضاع بد اجتماعي ديده ميشود. حتي موضوعي مثل خشکسالي يا آمدن باران پس از آن نيز به عنوان يک نگراني عمومي در شعرش انعکاس يافته است:
هرگز کسي نديده در فصل نوبهاران *** سنبل نرويد از خاک بر طرف جويباران (32)
و دربارهي شادي پس از باران مينويسد:
فيض حق شامل به حال خلق ايران آمده *** چون که باران آمده (33)
و يا حتي به موضوع قبول نکردن اسکناسها در بانکها ميگويد:
اسکناس اي اسکناس اي اسکناس *** بردهاي از مرد و زن هوش و هواس
کسب را يکباره مختل کردهاي *** اهل تهران را معطل کردهاي (34)
دربارهي کمبود زغال نيز آورده:
اي که رويت شده پنهان به جوال *** آزغال شازده زغال ميرزا زغال
دربارهي گرانشدن گوشت و شلوغي در دکان قصابي و باز هم کمبود نان:
بعد از اين تهران گلستان ميشود *** در دکانها نان فراوان ميشود
گوشتهاي شيشک ارزان ميشود *** مشکلات از صبر ارزان ميشود (35)
توجه سيد اشرف تنها به مسائل تاريخي کشور ختم نميشود، او به موضوعات جهاني نيز ميپردازد.
خبر تازهاي چه داري از سلاطين فرنگ *** باز رويتر خبر داده ز هنگامهي جنگ
تلگراف چوآيد به مضامين قشنگ *** رمز اسرار چه داري تو بميري هيچي (36)
جمعبندي
نسيم شمال يکي از نمايندگان برجستهي شعر عصر مشروطهي ايران است. اشعار او اگرچه از لحاظ ادبي و فني، انسجام و پختگي لازم را ندارند اما سادگي، صداقت و صميميت زباني آنها دليل بر اقبال عموم به آنها و تأثيرگذاري اين اشعار است. براي او مذهب از اصالت ذاتي برخوردار است و اعتقاد و تقيد به آن با ارزشهاي ديگري چون آزادي، برابري و پيشرفت منافات ندارد. نسيم در اشعار خود که بيشتر قالبي طنزآميز دارند نابرابريها، بيعدالتيها و بيکفايتيها را به تصوير ميکشد و از فقر و ناآگاهي انتقاد ميکند. استبداد، استعمار، دلباختگي و سر سپردگي به بيگانگان از ديگر مفاهيم مذموم در شعر اشرفالدين گيلاني هستند براي او وطن و مليت بيشتر به معناي مذهبي کلمه اهميت دارد تا معناي جديد آن. به همين دليل نيز موضع او در برابر گرايشهاي عرب ستيزانهي ديگر روشنفکران آن عصر منفي است. او همچنين نسبت به ورود انديشههاي بلشويستي از همسايهي شمالي به ايران بدبين است.به طور کلي انديشمندان و سخنوران اين دوران، فاقد نظريات و انديشههاي نظاممند روشني در برخورد با مسائل جامعه هستند و با حوادث و رويدادهاي جامعهي متحول، برخوردي صرفاً انتقادي و موضعي دارند. اينان چون از شرايط نامساعد جامعهي خود به شدت رنج ميبرند، ممکن است در شرايط فقدان يک تحليل علمي، ظهور هر پديدهي جديدي را، مخصوصاً اگر با ظاهري انقلابي چهره بنمايد، راه چارهي دردهاي اجتماعي تشخيص دهند و صادقانه به آن متوسل شوند. نسيم نيز به تبعيت از اين وضع کلي ابتدا به طرفداري جدي از مشروطه پرداخته و سپس از آن سرخورده ميگردد. دفاع او از سيد ضياءالدين طباطبايي و ديگران نيز با همين منطق قابل پيگيري است.
پينوشتها:
1. پژوهشگر علوم سياسي.
2. پژوهشگر پژوهشکدهي مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري.
3. يعقوب آژند، پيشين، ص 91.
4. سيد اشرفالدين گيلاني، نسيم شمال، به کوشش: حسين نميني، پيشين، ص 274.
5. اشرفالدين حسيني گيلاني، جاودانهي نسيم شمال، پيشين، ص 126.
6. همان.
7. همان، ص 81.
8. همان، ص 694.
9. همان، ص 59.
10. همان، ص 220.
11. همان، ص 140.
12. محمد رضا شفيعي کدکني، پيشين، ص 42.
13. سيد اشرفالدين حسيني گيلاني، جاودانهي نسيم شمال، پيشين، ص 140.
14. همان، ص 602.
15. مجيد پويان، پيشين.
16. سيد اشرفالدين حسيني گيلاني، ديوان کامل نسيم شمال، پيشين، ص 237.
17. همان، ص 239.
18. همان، ص 186.
19. همان، ص 185.
20. بزرگ علوي، تاريخ ادبيات معاصر ايران، ترجمهي سعيد فيروزآبادي، تهران: جامي، 1386، ص 75.
21. سيد اشرفالدين حسيني گيلاني، ديوان کامل نسيم شمال، پيشين، ص 267.
22. همان، ص 140.
23. همان، ص 128.
24. همان، ص 310.
25. اشرفالدين حسيني گيلاني، جادوانهي نسيم شمال، پيشين، ص 513.
26. سيد اشرفالدين حسيني گيلاني، ديوان نسيم شمال، پيشين، ص 78.
27. همان، ص 99.
28. سيد اشرفالدين حسيني گيلاني، جاودانهي نسيم شمال، پيشين، ص 416.
29. همان، ص 379.
30. احمد کسروي، انقلاب مشروطهي ايران، تهران: اميرکبير، 1349، ص 94.
31. اشرفالدين حسيني گيلاني، جاودانهي نسيم شمال، پيشين، ص 138.
32. همان، ص 460.
33. همان، ص 483.
34. همان، 497.
35. همان، 182.
36. همان، ص 397.
آرينپور، يحيي، از صبا تا نيما، تهران: زوار، 1357.
آزاده تفرشي، فريدن، «سيد اشرفالدين گيلاني انسان وارستهاي در تاريخ مطبوعات کشور»، پيام بهارستان، ش 29، 1382.
آزاده تفرشي، فريدون، «نسيم شمال از ديدگاه دکتر ابراهيم باستاني پاريزي و ديگران»، پيام بهارستان، ش 34، 1383.
آژند، يعقوب، تجدد ادبي در دوره مشروطه، تهران: مؤسسهي تحقيقات وتوسعهي علوم انساني، 1384.
باستاني پاريزي، محمد ابراهيم، «گيلان و نسيم شمال»، در: مجموعهي گفتارهايي دربارهي چند تن از رجال ادب و تاريخ ايران، به کوشش: قاسم صافي، تهران: بينا، 1357.
باستاني پاريزي، محمد ابراهيم، «گيلان و نسيم شمال»، مجلهي گوهر، ش 34، 1354.
پارسانسب، محمد، جامعهشناسي ادبيات فارسي، تهران: سمت، 1387.
پروين، ناصرالدين، «سرگذشت نسيم شمال»، ايرانشناسي، ش 54، 1381.
پويان، مجيد، «بررسي وجوه تشابه انديشهي سيد جمالالدين اسدآبادي و سيد اشرف گيلاني»، ارائه شده به:
همايش بينالمللي بزرگداشت يکصد و پنجاهمين سال حيات فعال جمالالدين حسيني اسدآبادي، قزوين: دانشگاه بينالمللي امام خميني، 1387.
حسيني گيلاني، سيد اشرفالدين، جاودانهي نسيم شمال، به اهتمام: حسين نميني، تهران: اساطير، 1371.
حسيني کازروني، سيد احمد، زندگينامهي شاعران بزرگ ايران، تهران: ارمغان، 1385.
حسيني گيلاني، سيد اشرفالدين، نسيم شمال، س 7، 24 ربيعالثاني 1341.
حسيني گيلاني رشتي، سيد اشرفالدين، ديوان کامل نسيم شمال، تهران: نشر سعدي، 1364.
حسيني گيلاني، سيد اشرفالدين، باغ بهشت، تهران: مؤسسهي اعلمي، بيتا.
حسيني گيلاني، سيد اشرفالدين، نسيم شمال، به کوشش: حسيني نميني، تهران: فرزان، 1363.
حقيقت، عبدالرفيع، «پيوند ادب و سياست»، فصلنامهي اطلاعات سياسي اقتصادي، ش 196- 195، 1382.
خارابي، فاروق، سياست و اجتماع در شعر عصر مشروطيت، تهران: بينا، 1368.
ذاکر حسين، عبدالرحيم، ادبيات سياسي ايران در عصر مشروطيت، تهران: نشر علم، 1377.
زارعي، شيما، «همايش نسيم شمال»، کتاب ماه ادبيات و فلسفه، ش 77، 1383.
شفيعي کدکني، محمدرضا، ادوار شعر فارسي، تهران: انتشارات توس، 1359.
شفيعي کدکني، محمدرضا، ادوار شعر فارسي، تهران: انتشارات توس، 1359.
صحرايي، قاسم و علي نظري، «بازتاب مشروطيت در اشعار نسيم شمال و احمد شوقي»، پژوهش زبان و ادبيات فارسي، ش 8، 1386.
صدري نيا، باقر، «ويرانهي انصاف. انديشهي عدالت اجتماعي در شعر سيد اشرفالدين گيلاني»، نامهي فرهنگ، ش 7، 1371.
صفايي، ابراهيم، پنجاه خاطره از پنجاه سال، تهران: بينا، بيتا.
علوي، بزرگ، تاريخ ادبيات معاصر ايران، ترجمهي سعيد فيروز آبادي، تهران: جامي 1386.
علي بابايي، داوود، جامعه، فرهنگ و سياست در اشعار سيد اشرفالدين گيلاني، تهران: اميد فردا، 1384.
فخرايي، ابراهيم، گيلان در جنبش مشروطيت، تهران: شرکت سهامي کتابهاي جيبي، 1356.
فخرايي، ابراهيم، گيلان در قلمرو شعر و ادب، تهران: جاويدان 2536.
کسروي، احمد، انقلاب مشروطهي ايران، تهران، امير کبير، 1349.
محمد خان، مهرنور، فکر آزادي در ادبيات مشروطيت ايران، اسلام آباد: مرکز تحقيقات فارسي ايران و پاکستان. 1383.
موسوي، سيد هاشم، «بازتاب قشربندي اجتماعي در طنز نسيم شمال و افراشته»، مجلهي زبان و ادبيات فارسي دانشگاه سيستان و بلوچستان، س 2، 1383.
مهرين، عباس، تاريخ زبان و ادبيات ايران از قاجار تا عصر پهلوي، تهران: افق 1353.
ميرانصاري، علي، اسنادي از مشاهير ادب معاصر ايران، تهران: سازمان اسناد ملي ايران، 1376.
نفيسي، سعيد، «خيمه شب بازي»، مجلهي سپيد و سياه، ش 5- 31، 1334.
نوزاد، فريدون، «شرحي در خصوص سيد اشرفالدين گيلاني»، فصلنامهي تاريخ معاصر ايران، س7، ش 28، 1386.
هاشمي، ف. م، «نسيمي که از شمال وزيد: سيد اشرفالدين گيلاني»، مجلهي چيستا، ش 85، 1370.
پينوشتها:
منبع مقاله :عليخاني، علياکبر، و همکاران (1390)، انديشه سياسي متفکران مسلمان؛ جلد يازدهم، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگي و اجتماعي، چاپ اول.