در لغت زياده روي کردن و کوشش بسيار است و در بديع آن است که معني خاصي را با الفاظ بسيار شرح کنند و به چند وجه آن را مؤکد گردانند. مبالغه ضد ايجاز است. از عناصر بلاغت و بيان است که در سخنوري و خطابت معمول ميباشد و به منظور ايجاد تأثيري خاص مثلاً اغراق، تأکيد، يا بزرگ نمائي به کار ميرود و معمولاً حاصل تکرار لفظ واحد يا تکرار الفاظي است که معني مشترکي دارند. نمونه از شعر فارسي:
در بيان دشنه خوردن دارا:
تن مرزبان ديد در خاک و خون *** کلاه کياني شده سرنگون
سليماني فتاده در پاي مور *** همان پشّه يي کرده بر پيل زور
به بازوي بهمن بر آموده مار *** زروئين دز افتاده اسفنديار
نسب نامهي دولت کيقباد *** ورق بر ورق هر سوئي برده باد
نظامي
همچنين در جملات زير از رمان دوست متقابل ما / چارلز ديکنز (Our Muttal Friend)، نويسنده براي تأکيد مبالغه آميز بر «نو» و «لوکس» بودن افراط آميز خانم و آقاي ونيرينگ (veneering)، در توضيحات خود از محل زندگي، ظاهر خانه، سر و وضع خانم و آقا، و ساير جنبههاي زندگي ايشان، صفت «نو» بودن را مکرراً به کار ميبرد و آن را به تمام اين جنبهها تعميم ميدهد. نتيجهي اين طرز استفاده از زبان ايجاد تأثيري خنده ناک از رهگذر بزرگنمائي صفت مذکور است:
ترجمه:
آقا و خانم و نيرينگ نوي نو بودند ساکن خانهاي نوي نو، در يک قسمت نوي نو از لندن، هر آنچه مربوط به و نيرينگها ميشد سر تا پا نو بود. تمام وسايلشان نو بودند، دوستانشان نو بودند، پيشخدمتهايشان نو بودند، بشقابشان نو بود، کالسکه شان نو بود، يراقشان نو بود، اسبهايشان نو بودند، عکسهايشان نو بودند، خودشان نو بودند، و تا بدان حد نو عروس و داماد بودند که قانوناً براي داشتن يک کوچولوي نوي نو محقّ باشند و اگر قرار بود پدر پدر بزرگشان را زنده کنند، او با کلاه حصيري بدون کوچکترين خراشي، از پا تا نوک سر برق افتاده، يکراست از پانتِکنيکون (Pantechnicon) به خانه ميآمد.
مبالغه از قواعد رسانگي کلام است. در ادب فارسي نمونههاي آن را ميتوان در شاهنامهي فردوسي و در خودستانيهاي رستم و اسفنديار، و نيز در گرشاسب نامهي اسدي، خسرو و شيرين و ليلي و مجنون نظامي، ديوان انوري و ديوان پروين اعتصامي جستجو کرد.
داد، سيما (1378)، فرهنگ اصطلاحات ادبي، تهران: مرواريد، چاپ چهارم.