نویسنده: علی شیرازی
«اُمّ عمرو»، زنی دلیر، مجاهد و باغیرت بود. وی به همراه شوهر فداكارش، «جنادةبن حارث انصاری»، روانهی كربلا شد تا آمادگی خود را برای یاری حضرت اباعبدالله (علیه السلام) اعلام كند.
ابتدا «جنازه» به شرف شهادت نایل آمد. با شهادت وی، اُم عمرو، فرزندش را برای یاری حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) و ادامهی راه پدر شهیدش، راهی میدان كرد.
«عمرو» - به تشویق مادرش - به خدمت فرزند پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شد و با مشاهدهی جمال ملكوتی و جذّاب امام حسین علیه اسللام، آتش شوق در نهادش افروخته شد و با چهرهای باز و شكفته، اجازهی رفتن به میدان خواست.
امام (علیه السلام) فرمودند: «چون پدر این جوان به شهادت رسیده است، شاید مادرش به شركت فرزند رضا ندهد.»
عمرو گفت: «من با تشویق و ترغیب مادرم به حضور شما شرفیاب شدهام تا مرا به میدان جنگ بفرستید.»
سرانجام، حضرت به وی اجازهی نبرد دادند. عمرو با شور و اخلاص به نبرد پرداخت، حماسهها آفرید و بالاخره به دست كوفیان به شهادت رسید.
كفار، سر او را از تن جدا كردند و به سوی سپاه حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) پرتاب كردند.
مادر شهید كه با قلبی مطمئن و دلی آرام و زبانی شاكر به این صحنه مینگریست، گفت: «با شهادت همسر و فرزندم، خود را نزد خداوند سرافراز میبینم.»
سپس سر بریدهی عمرو را در آغوش گرفت و گفت: «آفرین بر تو پسرم! مرحبا به این همت والا و ایثار و جانبازی تو.» (1)
آن گاه، این بانوی قهرمان سر را با تمام خشم به سوی دشمن افكند و به وسیلهی آن یك نفر را كشت. سپس عمود خیمه را برداشته، به مبارزه با كفار پرداخت و دو نفر از آنان را به قتل رساند.
سرانجام، امام حسین (علیه السلام) او را به خیمه برگرداندند و در حق وی دعای خیر كردند. (2)
پینوشتها:
1. مقتل الحسین، مقرّم، ص 253.
2. فرسان الهیجاء، ج2، ص 4.
شیرازی، علی؛ (1394)؛ زنان نمونه، قم: مؤسسه بوستان كتاب (مركز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی)، چاپ هشتم.