پیشینه وقف (2)

بنظر می‏رسد گذشتگان در فرهنگ خود به نوعی از تصرفات مالی شبیه وقف، آشنایی داشته‏اند و در تخصیص بخشی از اموال خود. برای خدایان، و معابد انفاق می‏کردند. در کتاب مذهبی زرتشتیان اوستا، می‏خوانیم
پنجشنبه، 31 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
پیشینه وقف (2)
پیشینه وقف
پیشینه وقف
 
 

وقف قبل از اسلام

وقف در ایران باستان

بنظر می‏رسد گذشتگان در فرهنگ خود به نوعی از تصرفات مالی شبیه وقف، آشنایی داشته‏اند و در تخصیص بخشی از اموال خود. برای خدایان، و معابد انفاق می‏کردند. در کتاب مذهبی زرتشتیان اوستا، می‏خوانیم:«خشتی مچا اهورایی آییم در گوبیوددت و استارم». (اهورامزدا از کسی خشنود است که بینوایان را دستگیری کند). در طبیعت برابری نیست ما باید آن را ایجاد کنیم. خداوند متعال تمام افراد را یکسان نیافرید، از این جهت همیشه افرادی که از دیگران ناتوان‏تر و ضعیف‏ترند می‏یابیم. پیامبران الهی کمک کردن و رسیدگی به محرومان و مستمندان را، از وظایف پیروان خود قرار داده‏اند.
در مذهب زرتشتی هر کس وظیفه دارد، یک دهم درآمد خود را، صرف داد و دهش و خیرات و کمک به مستمندان کند. همچنین بسیاری از افراد نیکوکار زرتشتی قبل از مرگ تمام یا قسمتی از دارایی خود را از قبیل: زمین، باغ، آب و خانه وقف مراسم گهنبار و خیرات و داد و دهش و کمک به فقرا و همکیشان خود می‏کنند.
از سنن ایرانیان باستان که برای دادو دهش و خیر و خیرات برگزار می‏شد، مجالس شش گاهنبار یا گهنبار بود که پیدایش آن به اوایل پیشدادیان می‏رسد.
تاریخ نگاران اولین بنیان گذار گهنبار را، جمشید، شاه پیشدادی می‏دانند. در زمان او یا پس از ظهور زرتشت، تغییراتی در روش گهنبار داده شد. در ابتدا موبدان بخش‏هایی از اوستا را می‏خواندند، آنگاه سفرحام می‏گستردند، و فقیر و غنی بر سر سفره گهنبار می‏نشستند و از آن استفاده می‏کردند. این روش تا زمان انوشیروان ساسانی ادامه یافت. در زمان او به علت فاصله زیاد طبقاتی، بین مردم دگرگونی‏هایی در آیین گهنبار بوجود آمد.»
شش گاهنبار یا گهنبار یا گاهان بار، به طور کلی اشاره به شش گاه یا شش هنگام از اوقاف مختلف دارد که موقع آفرینش عالم و عالمیان می‏باشد.
«در آیین مزدیستی (یکتاپرستی) زرتشت، این ششگاه یا شش هنگام را به شکرانه نعمت‏های خداوند متعال جشن می‏گیرند و زرتشتیان مانند ایرانیان قدیم در این جشن‏ها بذل و بخشش دادودهش و خیر و خیرات و انفاق می‏نمایند و احسان می‏کنند، و سپاس اهورامزدا را به جای می‏آورند. درآمد ومنافع حاصله از موقوفه‏های گهنبار نیز در این ایام، صرف نیات خیرخواهانه و نیکوکارانه واقف می‏شود.
گذشته از این که، این شش هنگام، موقع خلقت جهان و سایر موجودات و مخلوقات می‏باشد انسان در این روزها نیز از کار و کوشش خود نتیجه به دست می‏آورد و فایده می‏برد از قبیل برداشت محصول و به دست آوردن میوه‏ها و خوراک‏ها و غیره.
هر کدام از این جشن‏ها که در شش موقع انجام می‏گیرد، به مدت پنج روز ادامه می‏یابد و در روز آخر آن از همه مهم‏تر و گرامی‏تر است و در واقع چهار روز اول را به مقدمه جشن می‏دانند و جشن مراسم حقیقی در روز پنجم برپاست.» (2)
«هنگام فتح شوش در بقعه دانیال پیامبر سندی به دست آمد که به موجب آن گنجی برای پرداخت وامهای بدون ربح اختصاص یافته بود و خلیفه دستور داد که گنج به دست آمده به بیت المال منتقل شده طبق دستور مندرج در سند عمل شود.» (3)

وقف در میان عراقی‏های قدیم

«عراقی‏های قدیم در تمدن بابل با انواعی از تصرفات مالی که شبیه وقف بود آشنا بودند. (با نوعی از حق انتفاع آشنا بودند). پادشاه زمینی از اماکن خودش را در اختیار بعضی از کارکنان خود می‏گذاشت تا از درآمد آن بهره بگیرد بدون آنکه مالک زمین شود و یا بتواند آن را به دیگری منتقل نماید همین حق به ورثه منتفع نیز بحکم قانون به ترتیبی که در قانون تعیین می‏کرد منتقل می‏گردید. (4)*

وقف در میان مصریان قدیم

«مردم مصر در قدیم با فکر وقف اجمالا آشنا بودند. املاکی بر خدایان، معبدها و مقبره‏ها اختصاص می‏یافت تا درآمد آنها به مصرف تعمیرات، نوسازی، اقامه مراسم و خرج کاهنان (رهبران دینی) و خادمان برسد. و این گام به قصد تقرب به خدایان برداشته می‏شد. امروزه در موزه مصرالواحی وجود دارد که حاکی از مطلب فوق الذکر است. از قدیمی‏ترین آنها لوحه شماره 72 است(راهنمای ماسیرو) در این لوحه نقوشی وجود دارد که از وقف املاک برای برخی از کاهنان در خانواده چهارم حکایت می‏کند (سلسله چهارم فراعنه مصر) این لوحه در فهرست موزه با شماره 8432 آمده است. (نشریه وزرات اوقاف بین الماضی و الحاضر به این لوحه اشاره کرده است).
باز تاریخ برای ما بازگو می‏کند، که رمسیس دوم، املاک فراوانی به معبد ابیدواس بخشید، و مراسم ویژه‏ای برپا کرد. به منظور تملک آن املاک باحضور جمع کثیری از مردم، تا مردم در این امر خیر از وی پیروی نمایند (تاریخ قانون مصر قدیم از دکتر شفیق، شحانه، ص 90 به بعد).
مردم مصر قدیم با بهترین شکل وقف اولادی آشنا بودند اعیان املاک، حبس می‏شد، و درآمد آنها به خانواده و اولاد واقف اختصاص می‏یافت و این حق بعد از آنها به اولادشان می‏رسید تا از عواید آنها برخوردار شوند و حق انتقال اعیان املاک را به غیر نداشتند.
مصریان قدیم با نظار تولیت نیز آشنا بودند. اداره اموال موقوفه را به پسر بزرگتر از هر طبقه واگذار می‏کردند. در اسناد وقف به صراحت از نقل و انتقال موقوفه منع شده است.
اخیرا سندی از شخصی بنام متی از خانواده پنجم پیدا شد که این شخص مؤسسه‏ای به نفع فرزندانش در قالب هبه بوجود آورده و در آن به پسر بزرگتر دستور داده که از عواید آن مؤسسه، به برادرانش بدهد و اموال قابل نقل به احدی نیست واداره آن همیشه با پسر بزرگتر از طبقات موقوف علیهم است.» (5)

وقف در میان رومیان

«رومیان با نظام مؤسسه‏های کنیسه وموسسه‏های خیریه آشنا بودند. این موسسه‏ها به اداره فقیران و ناتوانان می‏پرداخت. اموالی به این مؤسسات اختصاص می‏یافت تا به مصرف فقرا و ناتوانان برسد. (حسن ابوطالب، صوفی، بین الشریعه الاسلامیه و القانون الرومی ص 150).
رومیان عقیده داشتندکه اشیای مقدسه اشیایی هستند که بنا به سنن مذهبی و تشریفات و مقرراتی که توسط کاهنان وضع و اجرا می‏شد به خدا اختصاص می‏یافت
مانند:معابد، نذور، هدایا و امثال ممنوع البیع و الرهن بود و کسی حق نداشت آنها را تملک کند، چیزی که به خدا تعلق دارد قابل تملک نمی‏باشد.
در نوشته جستینیان (قانون مدون یوستینانوس، امپراطور روم شرقی) چنین آمده است:
اشیای مقدسه، اشیای حرام، مملوک احدی نمی‏شوند چه آنکه مملوک خدا، مملوک انسان نمی‏شوند (مدونه جستنیان فحرالفقه الرومانی، تعریف عبدالعزیز فهمی، ص 57).
باز رومیان عقیده داشتند که اگر مکان مقدسی خراب شود زمین آن مقدس باقی می‏ماند و مقدس بودن زمین در آغاز طی مراسمی از طرف کاهنان باید اعلام شود.
خودانسان‏ها آن قدرت را ندارند که زمینی از زمین‏های خود را شخصا مقدس اعلام نمایند. (6) بله اینان می‏توانند زمین مفروزی را از املاک خود با دفن کردن مرده‏ای در آن به صورت مکان دینی در آورند و اگر زمین، مشاع باشد یکی از مالکان نمی‏توانند بدون رضایت دیگری مرده‏ای در آن دفن کند. البته پس از آنکه زمین مشاعی، به صورت مدفن در آمد هر یک از شرکا می‏تواند بدون جلب موافقت شرکای دیگری در آن مرده دفن نماید. (7)
از مطالب فوق الذکر به دست می‏آید که، نظام وقف در میان رومیان ومسلمانان کاملا مشابه بوده هر دو نظام هدف واحدی را تعقیب می‏کردند تنها در به کارگیری وسایل فنی اختلاف داشتند. (8)

وقف در میان آلمانی‏ها

«آلمانی‏ها نظام مالی ویژه‏ای دارند که با اصل فکر وقف و شکل آن شباهت نزدیک دارد. مالک، مال خودش را برای مدت معینی و یا تا انقراض تسلسل خانواده‏ای به یک خانواده اختصاص می‏دهد. گاهی تمام افراد خانواده، در نظر گرفته می‏شود و گاهی بعضی از
آنان و گاهی در درجه اول پسران و در درجه دوم دختران منظور می‏شوند. خلاصه دربیان ترتیب طبقات مستحقان روش‏های مختلفی دارند و به طور کلی ملک وقف فروخته نمی‏شود و مورد بخشش واقع نمی‏گردد و به ورثه منتقل نمی‏شود و مستحق (موقوف علیه) بهره‏ای از آن ندارد به جز از درآمدش و حکم انتقال این حق انتفاع به ورثه منتفع، احکام ویژه‏ای دارد (جدای از مقررات ارث). وارث، مال یا حقی را از مورث خود دریافت می‏کند، ولی مستحق از واقف (مؤلف)».(9)

وقف در کشور فرانسه

«امروزه در قانون کشور فرانسه نوعی از تصرفات مالی وجود دارد که شبیه وقف اولادی است. طبق قانون پدر اجازه دارد، مالی را به فرزندانش ببخشد، و یا به نفع او وصیت کند، که در حال حیاتش، خودش از آن منتفع شود و بعد از مرگش، به اولادش یا برادرش منتقل گردد: قانون فرانسه از این عمل حقوقی تحت عنوان هبه منتقله نام می‏برد و مصارف آن نیز در قانون فرانسه تصریح شده است. قانون، این نوع وقف را چنین تعریف کرده است: وقف بر امور خیریه عبارت است از:
اختصاص دادن مال معینی از دارایی و سرمایه، برای همیشه به عمل خیر اعم از آنکه عام باشد یا خاص.
اهداف چنین وقفی عبارت است از:
الف-انجام عمل مخصوص مانند: مراسم دعا، یا شرابخواری، برای آرامش روح متوفی، و یا ایجاد صندلی ویژه‏ای (کرسی خاصی) در معبدی برای متوفی، و خانواده‏اش که ثواب این اعمال، به شخص متوفی برسد.
ب -انجام عملی برای اهداف عمومی مانند: احداث بیمارستان، یا نمازخانه، یا مدرسه، چنین وقف‏های عام به دو صورت تحقق می‏یابد:
1-گاهی تنها با انشای واقف، وقف محقق نمی‏شود و بلکه یک شخصیت حقوقی، نظیر دولت، یا مدیر یک موسسه عام المنفعه، مانند بیمارستان، باید با اجازه قانون آنرا تنفیذ نماید. مانند آنکه به بیمارستانی مبلغی پول اختصاص یابد، و یا از عواید ملک موقوفه‏ای کرسی ویژه‏ای در مدرسه‏ای ایجاد گردد. در این صورت اگر مدرسه، و یا بیمارستان عمل واقف را مجاز اعلام کردند، وقف محقق می‏شود، وگرنه باطل می‏گردد. البته ورثه واقف می‏تواند، علیه مدیر مدرسه و یا بیمارستان، طرح دعوی کند که چرا مانع تحقق وقف می‏شوند، و آنان نیز می‏توانند درخواست الغای وقف و تعویض آن را بدهند.
2-گاهی هم، مالکی از دارایی خود، می‏تواند مؤسسه خیریه‏ای را به وجود آورد و آنرا شخصا اداره کند،:و از مقام‏های مربوطه، نظیر اداره ثبت، اشخاص حقوقی، بخواهد شخصیت حقوقی، برای آن قائل شود و اموالی را به آن اختصاص دهد. این نوع مؤسسه‏ها پس از احراز شخصیت حقوقی، می‏توانند بخشش‏های دیگران را نیز بپذیرند.(10)

وقف در حقوق انگلوساکسون (حقوق قدیم انگلستان و آمریکا)

نظام انگلوساکسون امروزه نوعی از تصرفات مالی را می‏شناسد که تحت نام تراست معروف است و خلاصه تعریف آن چنین است:
مالی را در اختیار شخص معینی گذاشتن تا آنرا به مصرف شخص دیگری برساند. (عواید مال مال مذکور را صرف احتیاجات این شخص کند). شخص صاحب اختیار را امین و یا وصی و شخصص دوم را مستفیذ و یا مستحق می‏نامند.
رابطه شخص امین یا وصی با مال مورد امانت در ارتباط با مستحق یا مستفیذ، تراست نامیده می‏شود که نه مالک آن مال است و نه می‏تواند آنرا تملیک کند وحتی خود امین و یا وصی نمی‏تواند از آن مال استفاده ببرد، ونه می‏تواند آنرا تملیک کند به نحوی که مالکیت عین از مالکیت منافع جدا می‏شود.» (11)
ضمنا به لحاظ اهمیت و جایگاهی که وقف در رابطه با صلح نوبل دارد توضیح مختصری در پاورقی ارائه می‏شود. (12).

وقف در اسلام و حکومت‏های اسلامی

وقف در قرآن

«در قرآن مجید آیه‏ای که، بر وقف و احکام فقهی آن، صراحت داشته باشد وجود ندارد، ولی می‏توان از باب اولویت به آیه‏های احسان و انفاق، و قرض الحسنه، و تعاون، و صدقه، به جواز و بلکه، رجحان، و استحباب وقف، استدلال کرد.
درباره‏ی عطای منجزه مانند وقف وسکنی وصدقه و هبه و غیره اینها، فاضل چنین افاده کرده است:
در قرآن مجید آیه‏هایی مخصوص به این امور نیست لیکن، آنچه به طور عموم بر فعل خیرات و تحریض آنها دلالت دارد بر این امور نیز دلیل است. راوندی و معاصر آن از جمله
سه آیه را آوردند. (آیه 77 سوره بقره، آیه 92 آل عمران، آیه 20 مزمل)(13)
«علاوه بر اینها آیه دیگری در قرآن می‏فرماید:
المال و البنون زینة الحیوة الدنیا و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر املا
«مال و فرزندان آرایش زندگانی جهانند ولکن، اعمال صالح که تا قیامت باقی است. (مانند نماز و تهجد و ذکر خدا و صدقات جاری چون بنای مسجد و مدرسه و موقوفات و خیرات در راه خدا) نزد پروردگار بسی بهتر و عاقبت آن نیکوتر است.»(14)
و نیز آیه دیگری از قرآن می‏فرماید:
«و یزید الله الذین اهتدوا هدی و الباقیات الصالحات خیر ربک ثوابا و خیر مردا.
و خدا بر هدایت هدایت یافتگان می‏افزاید و اعمال صالحی که اجرش نعمت ابدی است نزد پروردگار تو بهتر (از مال و جان خاص دنیا) است هم از جهت ثواب الهی و هم از جهت حسن عاقبت اخروی.»(15)
«برای نگرش به مقام وقف در قرآن کریم، بایستی آیات شریفه‏ای که بر انفاق، احسان، عمل صالح، خیرات، مبرات، باقیات و الصالحات، ایثار و... صراحت دارد در نظر گرفت و از طرفی مبارزه بی‏امان را با کنزمال، تکاثر، تفاخر، استکبار، سرقت، طغیان، کسب حرام، حبس مال، راندن قهرآمیز یتیم، پرخاش برسائل، خودبینی و... را با تعمقی وسیع از سر علم و ایمان بنگریم.» (16)
«پس می‏توان گفت که با عنایت به روح قرآن، وقف نه تنها جایز است بلکه در مواردی و حالاتی راجح و مستحب می‏باشد و در موقعیت ویژه‏ای برای حقن دما و مبارزه با روحیه مال پرستی و ثروت اندوزی و جهت تقلیل از اختلافات طبقاتی فاحش، واجب می‏شود.»(17) به نظر نگارنده نمی‏توان وقف را در زمره احکام واجب تلقی نمود زیرا هیچکدام از فقها نیز در کتب فقهی خود به این معنا تأکید نکرده‏اند.

وقف در سنت

قول، فعل و تقریر پیامبر اسلام (ص) را سنت گویند و آن را به قول، فعل، و تقریر پیامبر اسلام، و ائمه (ع) با اصحاب نیز تعریف کرده‏اند». (18) رسول اکرم (ص) درحدیث مشهوری فرمود:
«اذا مات ابن آدم انقطع عمله، الا فی ثلاث: جاریه، او علم ینتفع به، او ولد صالح یدعو له. یعنی:«هرگاه فرزند آدم بمیرد عمل او قطع می‏شود مگر از سه چیز:
صدقه جاریه (وقف) یا عملی که از آن سود برده شود و یا فرزند صالحی که برای او دعا کند.»(19)
«در کتاب مغازی واقدی آمده است: نخستین صدقه در اسلام زمین‏های مخیریق است که مخیریق آنها را با وصیت در اختیار پیامبر (ص) گذاشت و پیامبر آنها را وقف کرد.»(20)
«اهل بیت و ائمه (ع) به تأسی از پیامبر اسلام، اهتمام زیادی، در گسترش وقف داشتند و همواره این امر خیر را، مورد ترغیب و حمایت قرار می‏دادند که به نمونه هایی اشاره می‏شود:
ابوبصیر از امام باقر(ع) نقل می‏کند، که آن حضرت فرمود: آیا وصیتنامه حضرت زهرا(س) را برایتان نخوانم؟ گفتم چرا، سپس حضرت بسته‏ای در آوردند، و در نوشته‏ای که از داخل آن بیرون آوردند چنین خواندند.
به نام خداوند بخشنده مهربان، این چیزی است که فاطمه (س) بنت محمد (ص) در مورد باغ‏های هفتگانه خود وصیت کرده است باغهای هفت گانه بنام عواف، دلال، برقه، سبت، حسنی و صافیه و مال ام ابراهیم، به علی بن ابیطالب(ع) و بعد از درگذشت او به فرزند حسن (ع) و بعد از درگذشت او به فرزندش حسین (ع) و بعد از او به اکبر فالاکبر از فرزندانش می‏رسد.
حضرت امیر (ع) درباره اهمیت وقف، در یکی از از وقفنامه‏هایشان می‏فرمایند:
«ابتغاء وجه الله لیوحینی الله به الجنه و یصرفنی عن النار و یصرف النار عن وجهی یوم تبیض وجوه و تسود وجوه. به منظور جلب رضایت الهی تا به سبب آن مرا داخل بهشت برین فرماید و آتش را از وجودم و صورتم دور فرماید در روزی که صورتها سیاه و سفیدند.»
حضرت امیر (ع) موقوفه‏های مختلفی داشت که به نمونه‏هایی از آن اشاره می‏شود: در جلد 2 صفحه 123 مناقب شهر آشوب و جلد 41 صفحه 32 بحارالانوار آمده است:
علی (ع) در ینبع صد چشمه در آورد، و برای حاجیان خانه خدا، وقف فرمود و چاه‏هایی در راه مکه و کوفه حفر کرد و مسجد «فتح» را در مدینه و مسجدی را هم مقابل قبر حمزه و در میقات ساخت و در کوفه و بصره و آبادان هم مسجدها از او باقی ماند.
باغهایی هم اکنون در محله «نحاوله» مدینه، (محله شیعه نشین) به نام باغ صبا و باغ مرجان وجود دارد که امام حسن مجتبی (ع) یا حضرت علی بن الحسین (ع)(21) وقف فرموده‏اند.

وقف در زمان بنی امیه

«هر چند با دور شدن از صدر اسلام، و استیلای غاصبان حکومت اسلامی، ضربات جبران ناپذیری بر ارزشهای مکتبی وارد گردید اما در عین حال، سنت وقف گسترش یافت و از انحصار بر فقرا و مسکینان، خارج شد و به تأسیس مراکز علم و تأمین زندگی طلبه، و مدرسان خادمان و ایجاد کتابخانه‏ها تعمیم یافت.
توجه مردم به وقف و گسترش آن، موجب شد که برای اداره امور موقوفه‏ها تشکیلات منظمی به وجود آید در اوایل، موقوفه‏ها توسط خود واقفان و یا متولیان اداره می‏شد و دولت‏ها دخالتی در اداره وقف نداشتند، ولی کثرت موقوفه‏ها و تطور حیات اجتماعی، در جوامع اسلامی، دخالت دولت‏ها و تأسیس اداره‏های اوقاف را الزامی کرد. در ابتدا قضات بر موقوفه‏ها نظارت می‏کردند و متولیان را به محاسبه و محاکمه می‏کشاندند ودر صورت تقصیر و یا تهاون در نگهداری اعیان وقف، آنان را منع و احیانا تأدیب می‏کردند. (حسن المحاصره، سیوطی، ج 2، ص 167).
درحکومت بنی امیه، توبه بن نمر بن حومل حضرفی، قاضی مصر شد (در حکومت هشام بن عبدالملک که در 125 هجری قمری فوت کرد) روزی اعلام کرد مصرف صدقات مصر، فقرا و مسکینان هستند و من مصلحت می‏بینم که در شئون آنها دخالت کنم تا از طریق تملک و با توارث از بین نروند.
توبه بن نمر از دنیا نرفته بود که اداره مستقلی زیر نظر قاضی شهر برای اداره اوقاف به
وجود آمد و او نخستین کسی بود که دستور ثبت موقوفه‏ها را در دفتر خاصی صادر کرد. تأسیس دیوان اوقاف منحصر به مصر نشد و به تمام کشورهای اسلامی آن روز تعمیم یافت. حتی در دروان قضاوت توبه بن نمر دیوان اوقاف در شهر بصره بوجود آمد.
با دخالت توبه بن نمر در امور مربوط به اوقاف و تأمین دیوان‏هایی به این منظور اوقاف زیر نظر قضات اداره شد و قاضی هر شهر به تنهایی و یا همراه متولی مخصوص به اداره شئون وقف آن شهر قیام و اقدام کرد.» (22)

وقف در زمان عباسیان‏

«عباسیان که از سال (32 تا 56 هجری قمری) بر اکثر قلمرو اسلامی حکومت کردند و فرهنگ و تمدن اسلامی، به دوران شکوفایی خود رسید و موقوفه‏های زیادی نیز وجود داشت. در دوران سلجوقیان که از عباسیان متابعت می‏کردند، و املاک فراوانی برای اداره نظامیه‏ها معروف به دست خواجه نظام الملک وقف شد.
ما از نحوه اداره موقوفه‏ها اطلاع دقیقی نداریم، ولی به نظر می‏رسد کشورهای مختلف اسلامی، شیوه‏های متفاوتی را برای اداره موقوفه‏ها داشتند (23)، مثلا در ایران، از نیمه دوم قرن چهارم به بعد، از «دیوان اوقاف» نام برده‏اند، که دولت‏ها به وسیله این دیوان در اداره موقوفه‏ها و کیفیت هزینه و درآمد آنها، دخالت می‏کردند.
دکتر الکبیسی نویسنده کتاب «احکام وقف در شریعت اسلام» می نویسد: در دوران عباسیان اداره موقوفه‏ها در اختیار کسی بود که «صدر الوقوف»

وقف در زمان عثمانی

«چون آل عثمان اداره اغلب کشورهای عربی را به دست گرفتند (آل عثمان از سال 699 هجری قمری تا 1342 در آسیای صغیر حکومت کردند) قلمرو وقف گسترش یافت و تشکیلات وسیعی برای آن به وجود آمد و قوانین و مقررات متعددی به تصویب رسید که بسیاری از این قانون‏ها هنوز هم،در کشورهای اسلامی، عمل می‏شود.آئین نامه اداره اوقاف در 19 جمادی الاخر سال 1280 در عهد عثمانی تصویب شد؛ و وظیفه مدیران و متولیان اوقاف در آن بیان گردید.
آیین نامه دیگری نیز در 19 جمادی الاخر، 1287 هجری، قمری صادر شد، که انواع زمین‏ها خرید و فروش موقوفه‏ها، و مستغل‏های، در دولت عثمانی بیان کرد.
قانون دیگری هم، در رمضان 1274 صادر گردید که تا عصر حاضر ادامه یافت. بسیاری از احکام و تعاریف اداره اوقاف عراق را از نظام المستقفات و المستغلات الوقفیه و قانون اراضی عثمانی اقتباس کرده‏اند از همین قوانین است قانون توجیه جهات که به موجب آن چگونگی وظایف در اوقاف وخیریه جهات علیه و انواع جهات در دوم رمضان 1331 هجری قمری صادر شد ماده اول آن چنین است:
اسم جهات، بر خدمات مؤسسات وقفی، مانند تدریس و خطابه و امامت و قیومیت و نگهداری کتب و تولیت اطلاق می‏شود. (اصطلاح جهات گاهی به خود مسجد و امثال آن اطلاق می‏شود و گاهی به خدماتی گفته می‏شود که در آنجاها انجام می‏گیرد.»(25)

وقف در ایران بعد از اسلام تا مشروطیت‏

مسلمانان در سال چهاردهم هجری پس از تسخیر ساحل چپ فرات، در محلی به نام قادسیه به سرداری سعد بن ابی‏وقاص، سپاه ایران را به فرماندهی رستم پسر فرخ زاد شکست
دادند و درفش کاویانی را به غنیمت بردند، سپس خوزستان را به تصرف درآوردند و در نبرد دیگری که در سال 21 هجری قمری (642 میلادی) در حدود نهاوند درگرفت، مسلمانان پیروز شدند و فتح الفتوح نامیدند و به تدریج نواحی دیگر ایران، به تصرف لشکریان اسلام درآمد. با مرگ یزدگرد در سال 32 هجری قمری (651 میلادی) ایران جزء قلمرو اسلامی شد زمین‏های ایران تابعه فقه اسلامی شد بخشی از این زمین‏ها که در هنگام فتح آباد بود زمین‏های مفتوح العنوه طبق روایتی که حماد از امام موسی بن جعفر (ع) نقل می‏کند موقوفه محسوب شد وبه کسانی واگذاردند که آنرا آباد و احیا کنند و به قدر توانایی خراج بپردازند.
به نظر می‏رسد، در این روایت وقف از معنای مصطلحی که پیرامون آن سخن گفتیم منشور نظر باشد و صرفا عدم جواز خرید و فروش اراضی مطرح باشد، هر چند اطلاعات دقیقی هم در این رابطه وجود ندارد.
نویسنده کتاب مالک و زارع در ایران می‏نویسد: در ازمنه متأخر،کلمه وقف بیشتر در مورد زمین‏هایی بکار برده می‏شد که مالکیت آنها، به نفع عامه، یا یکی از امور خیریه، حبس شده باشد، نظرا مالکیت این گونه زمین‏ها تا ابد غیر قابل انتقال می‏شد، اما عملا مانند انواع دیگر زمین، ممکن بود به وسیله غاصبان غصب شود.
قدیمی‏ترین مورد دخالت عضد الدوله (متوفی 372هجری قمری -982میلادی) در مورد اوقاف سواد سراغ داریم که مفتشان و ممیزانی بر آنها گمشات و برای هر کدام مبلغ معینی به عنوان وظیفه مقرر کرد آل بویه املاکی را که اعراب اشعری قم، وقف ائمه (ع) و اعقاب ایشان کرده بودند، متصرف شدند.» (26).
«از تشکیلات اداری ایران در دوره صفاریان (290-245هجری قمری) اطلاع صحیحی در دست نیست. ولی در اداره‏های دوره سامانیان (389-261 هجری قمری) از
دیوان موقوفات و یا دیوان اوقاف نام برده‏اند که به کار مساجد و اراضی موقوفه می‏رسیده‏اند.»(27)
«به طوری که از کتاب «عتبه الکتبه» و منشآت رشید الدین و طواط برمی‏آید،متصدیان دیوان اوقاف، به وضع ارضی و املاک موقوفه، و چگونگی بهره‏برداری از آن‏ها عواید حاصل چنان که منظور واقف بود رسیدگی و سعی می‏کردند به مصرف برسد، و حیف و میلی از طرف متولیان درکار نباشد، از فرمان‏ها و منشورهای سلاطین به وظایف دیوان اوقاف، نمونه‏هایی چند نقل می‏کنیم:
درکتاب «عتبه الکتبه» وظیفه متصدی اوقاف را چنین می‏خوانیم: به تفحص احوال اوقاف مشغول گردد، وقف‏ها و وقفنامه‏ها را بازطلبد و کیفیت احوال هر یک بداند، و محصولات گذشته را معلوم کند، تا به کدام کس تعلق داشته و مصارف آن چگونه بوده است؟
اگر متصرفان کار بر وفق مشارطه کرده باشند، ومحصول به مصب استحقاق رسانیده،شغل برایشان تعزیر می‏کند، و به تازگی شرط احکام بجای آورد. و اگر به خلاف این بوده باشد، حال به دیوان بازنماید، و در مستقبل هر موضعی که از اوقاف است، به معتمدان کاردان، خدای ترس و معتبر سپارد، و جهت می‏ستاند که در تیمار داشت، تهاون نکند، و از جمله خیانت و اختلال دور باشد و اوقاف را معمور دارد و محصول آن بر آن جملت که فرموده است به مصب وجوب رساند و در جای دیگر وظیفه مسئول دیوان چنین تعیین شده است:
«... و از کار اوقاف و محصولات آن برسد، وخللی را که در آن بیند، تلافی کند، واگر از متولی و متصرفی خیانتی ببیند و اختذالی ظاهر ببیند، تبدیل و تنکیل خائن از لوازم شرع داند و در امر احیاء معالم خیرات، و رسانیدن محصولات اوقاف به مصب استحقاقی مجتهد
باشد.» همچنین از کارهای شرعی که کند و مهمات دینی که پیش آید به بصیرتی تمام باشد، تا تمویهی نکنند و باطلی در معرض حق ننمایند، که از آن نحسی به حق مسلمانی راه یابد، و ما از آن مسئول باشیم.«یوم لا تملک نفسی لنفس شیئا والامر یومئذ الله»(28) و علی الخصوص در کار ترکات و اموال یتامی و رسانیدن به مستحقان تیقضی هر چه تمامتر ورزد تا دست مکأکله از آن کشیده شود ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلما انما یاکلون فی بطونهم نارا و سیصلون سعیرا.
چنین به نظر می‏رسد که در مورد اوقاف نظارت مخصوص از طرف حکومت مرکزی می‏شد و این سیاست عبارت بود از این که تشکیلات مذهبی را دایره تشکیلات حکومت محدود کنند.
در منشورهایی که از طرف دیوان سنجر به حکام صادر می‏شد، می‏نوشتند که متولیان اوقاف، تابع قدرت ایشان‏اند، و حاکم باید در مصرف عواید، و وضع، و طرز اداره آنها نظارت کند.
از اینجا برمی‏آید که در دوران سلجوقی وقف گسترش یافت و موقوفه‏های زیادی به وجود آمد، که حکومت مرکزی بر مصرف آنان نظارت داشت. متولیان اوقاف را تحت سیطره تشکیلات حکومتی در آورده بودند در منشوری که از طرف دیوان سنجر صادر شده نظارت کلی به قاضی عسکر سلطان واگذار شده بود و در این منشور، قاضی دستور داشت درباره محصولات اراضی موقوفه،رسیدگی کند، و اختلال امور اوقاف را مرتفع سازد، ومانع از غصب آنها شود، و کاری کند که محصول زمین‏های وقفی به مصارف منظور برسد.
به متولیان دستور داده بودند، که اطلاعات کامل در دسترس او بگذارند و مخارج دستگاه قاضی را به پذیرند. گذشته از قاضی در بعضی شهرها اداره‏ای به نام دیوان اوقاف
وجود داشت، که کار آنها تدبیر امور اوقاف ناحیه مربوطه بود.
در منشوری از طرف دیوان سنجر، از نیابت دیوان اوقاف خواسته‏اند که احوال اوقاف را معلوم دارد، و درباره هر گونه اختلافی که در امور اوقاف پدید آید، تحقیق کند و در آباد کردن اوقاف، و استراداد، و مطالبه محصول آن سعی جمیل بکار برد و چنانچه حیف و میل و اختلاسی در دیوان موقوفه رخ دهد، در حد امکان در جبران آن بکوشد، وگرنه این کار را به دیوان ارجاع نماید.
همچنین، در مورد اوقاف گرگان، پس از مقدمه‏ای کوتاه، به اختلالاتی که در امور اوقاف گرگان وتوابع آن سامان، پدید آمده بود، به عزیزالدین دستور داده‏اند که در احوال اوقاف مراقبت کند، و وقفنامه‏ها را بخواند، و محصول گذشته آنان را معلوم دارد، و تحقیق کند که این اوقاف را از ابتدا، چه کسانی وقف کرده‏اند و محصول املاک چگونه مصرف می‏شود اگر کسانی که متولی موقوفه هستند، مطابق شروط و اصولی که واقف معین کرده عمل می‏کنند و محصول آنرا به مصرف خاص خود می‏رسانند، باید به موقع آنرا تحکیم کرد وگرنه موضوع به دیوان ارجاع شود.» (29)
«در دوران سلجوقیان و به خصوص در سلطنت آلب ارسلان و ملکشاه که خواجه نظام الملک وزارت بر آنها را بر عهده داشت، موقوفات زیادی خصوصا در زمینه احداث مدارس (نظامیه‏ها) وجود داشت، بطوری که جمع درآمد موقوفه‏های این مدارس به شصت هزار دینار می‏رسید.
در مقدمه تاریخ کرمان آمده است:
مردم برای اینکه حکام به املاک طلق آنان دست نیازند، تدبیری تازه اندیشیدند، و بیشتر املاک خود را وقف کردند، بدین امید که شاید پشتیبانی خاندان رسالت و عنوان وقف متسلطین جرأت تصرف آن املاک را نکنند، بسیاری از املاک حدود کرمان وقف ماند.
مخصوصا حدود سیرجان، که به قول یکی از روحانیون آن حدود که هر وقف قباله‏ای برای امضا نزد او می‏بردند می‏گفت 6 «پنج دانگ و نیم سیرجان وقف است و در نیم دانگ دیگر آن هم شک دارم.»و از امضای قباله خودداری می‏کرد. گو اینکه این تدبیر نیز گاهی کارگر نبود و حتی املاک وقفی هم از چنگال متسلطان محفوظ نماند.» (30)
«همچنین مطالعه کتابچه موقوفه‏های یزد به خوبی دامنه وسیع موقوفه‏ها را در دوران بعد از اسلام نشان می‏دهد. مساجد و مشاهد و مدارس یزد دارای موقوفه‏های گوناگون و متنوعی بود که کمابیش عواید آن به مصرف مقرر می‏رسید در فصل سوم این کتاب در مورد مدارس چنین آمده است:
در ازمنه سابق در دار العباده یزد، زیاده از چهارصد مدرسه و بقعه شریفه معمور بود، که هر یک از آنها موقوفه‏های کلی و جزئی داشت و نظر به انقلاب روزگار، کل آن ابنیه ویران گشت تمامی موقوفه‌‏ها به ضبط خالصه دیوان درآمد، مگر مدرسه شفیعیه که الان دایر است و چند مدرسه جدید به این تفصیل...» (31)




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 16.وقف مال برای دیگران
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 16.وقف مال برای دیگران
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 15.وقف مسجد
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 15.وقف مسجد
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 14.وقف در سیره معصومین(ع)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 14.وقف در سیره معصومین(ع)
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 13.وقف سیب برای امام رضا (ع)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 13.وقف سیب برای امام رضا (ع)
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 12.وقف مدرسه برای روستا
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 12.وقف مدرسه برای روستا
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 11.وقف دوربین برای مسجد
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 11.وقف دوربین برای مسجد
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 10.وقف برای زوار امام رضا(ع)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 10.وقف برای زوار امام رضا(ع)
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 9.وقف کتاب
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 9.وقف کتاب
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 8.وقف همه چیز برای جبهه
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 8.وقف همه چیز برای جبهه
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 7.وقف خانه برای بی خانمانان
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 7.وقف خانه برای بی خانمانان
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 6.وقف پناهگاه کوهنوردان
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 6.وقف پناهگاه کوهنوردان
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 5.خرج کردن مال وقف در راه درست
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 5.خرج کردن مال وقف در راه درست
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 4.وقف نهال(درختکاری)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 4.وقف نهال(درختکاری)
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 3.وقف پل برای مدرسه
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 3.وقف پل برای مدرسه
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 2.وقف زمین بازی
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 2.وقف زمین بازی