یکی از تحولات ادبی و مذهبی محسوس در دوره صفوی تألیف کتابهایی به زبان فارسی یا ترجمه آنها از عربی بود که این امر متأثر از حرکت تبلیغی دینی بود که تقریباً همزمان با آغاز دوره مورد نظر شروع شد. (1)
رسمیت یافتن مذهب تشیع در ایران از طرف شاهان صفوی، نقش مهمی در فارسیسازی این متون داشت؛ زیرا ترویج مذهب تشیع - که صفویان به دلایل مختلف خواهان آن بودند - بین مردم ایران، که عمدتاً فارسی زبان بودند، از این طریق میسر میشد؛ لذا شماری از عالمان شیعی در ایران و شبه قاره هند (2) به نگارش کتابهای مذهبی وعقیدتی برای فارسیزبانان دست زدند. (3) در این زمینه نیز نقش شاهان صفوی بارز بود و روزگار شاه طهماسب اول (930- 984 هجری) دوره فعالی برای این حرکت بود، چنان که فقط سه کتاب در موضوع سیره و مناقب دوازده امام به زبان فارسی نوشته شدند. (4)
ویژگی این تألیفات، نثر فارسی روان و ساده آنهاست که از تکلّفات و دشوار نویسیهای معمول در برخی تألیفات فارسی این دوران به دورند و دلیل آن را میتوان در طیف مخاطبان این آثار جست که به طور معمول مردم عادی و عوام بودند. (5)
در کنار تألیفات فارسی، ترجمههای بسیاری از متون دینی رایج در محافل شیعه پدید آمد. (6) نگاهی به کتب فهرست نشان میدهد در سدههای دهم و یازدهم بیش از پنجاه ترجمه از آثار متقدم و متأخّر شیعی در موضوعات مختلف (اعتقادی، تفسیر، سیره، فقه و ادعیه) پدید آمدند. (7) شاهان صفوی، سیاست ویژهای در این زمینه داشتند و به طور رسمی از عالمان میخواستند که به ترجمه آثار عربی شیعه بپردازند. نمونههایی از این توصیههای شاهان صفوی در دست است. در دوره شاهطهماسب اول (930- 984 هجری)، که دوران تثبیت دولت صفویه است، این حرکت - چنان که از مقدمههای مترجمان این کتب برمیآید - دقیقاً با هدف ترویج تشیع میان سنیان ایران دنبال گردید. (8)
در دومین ترجمه کشفالغمه نیز، که در عهد شاهطهماسب صفوی و به دستور وی صورت گرفته، مترجم در مقدمه جلد اول، پس از ذکر خدمات شاه اسماعیل و شاهطهماسب در ترویج تشیع درباره برخورد علمی با سنیان و نحوه آن اظهار میدارد که بهترین روش در مجادله استفاده از کلمات مشهوره و مقدمات مسلمه است و چون کتاب کشفالغمه که جامع این امور است: «.... به لغت عربی مسطور بود و فارسیزبانان را از آن، حظّ شامل و بهره کامل نبود، پس بنابراین خدام امیرکبیر واجل التوقیر، عنان همت به صوت این مقصود معطوف داشته، رقم تفریس مجلّد اول از کتاب مذکور به اسم این فقیر حقیر زدند.» (9) این سخنان به وضوح، سیاست فرهنگی عصر شاه طهماسب را نشان میدهد.
به نظر میرسد نهضت فارسیسازی متون دینی بر نواحی خارج از قلمرو صفویان هم تأثیرگذار بود، به طوری که همزمان با حکومت طهماسب اول، در هندوستان نیز کار ترجمه این آثار به فارسی دنبال میشد.(10)
مترجمان عصر صفوی به طور عمده از عالمان یا نویسندگان طراز اول بودند؛ برای مثال علی بن حسن زوارهای مترجم مشهور قرن دهم، نزد عالمان زمان خود مثل محقّق کرکی تحصیل کرده بود (11) یا نظامالدین احمد غفاری از نویسندگان پرآوازه این عصر که هر یک صاحب تألیفات متعددی بودند. (12) توجه به فهرست نام کتب ترجمه شده در این دوره، نشان میدهد مترجمان در ترجمههای خود اغلب کتابهایی را انتخاب میکردند که از ارزش و اعتبار قابل قبولی برخوردار بودند. (13)
پینوشتها:
1. البته سابقه تألیفات مذهبی به زبان فارسی، به قرنهای چهارم و پنجم هجری میرسد که برخی متون دینی از جمله تفاسیر و کتب اخلاقی به فارسی تدوین یافتند؛ از جمله برخی کتب خواجه عبدالله انصاری و امام محمد غزالی (درگذشته 505 هـ)؛ اما بین شیعیان تألیفات فارسی از قرن ششم هجری به بعد و با گسترش تشیع در نواحی فارسی زبان شروع به افزایش نمود. در این زمینه میتوان به کتابهای ابوالفتوح حسین بن علی رازی (درگذشته قرن ششم هجری) از جمله تفسیر روضالجنان و روحالجنان و کتاب روحالاحباب و روح الالباب و روح الالباب (ر. ک: الذریعه، ج11، ص 261) و کتاب النقض عبدالجلیل رازی (درگذشته قرن ششم هجری) اشاره کرد. در قرن هفتم نیز باید از تألیفات خواجه نصیرالدین طوسی (درگذشته 672 هـ) - اساس الاقتباس، رساله اثبات واجبالوجود و اخلاق ناصری - نام برد، به طوری که در قرن هشتم و نهم هجری دست کم شش تألیف فارسی در زمینه سیره و مناقب ائمه سراغ داریم. این کتبها عبارتاند از: احسن الکبار ورامینی، راحةالارواح حسن بن حسین سبزواری، تحفةالابرار و اربعون حدیثا و مناقب الطاهرین عمادالدین طبری، تاریخ الائمه و تاریخ الائمه و خلفاء عصر هم از نویسندگانی ناشناس.
2. زبان فارسی از قرنهای چهارم و پنجم هجری در شبه قاره هند رواج یافت که ابتدا در امور دیوانی و اداری کاربرد داشت و به تدریج از قرنهای هشتم و نهم هجری به بعد به صورت زبان علمی و ادبی هندوستان درآمد، به طوری که اغلب عالمان و ادیبان این سرزمین، کتابهایشان را به فارسی مینوشتند.
3. از شخصیتهای قابل توجه در این زمینه، تاجالدین اردبیلی (درگذشته 950 هـ) مؤلف کتاب تاجالمناقب است. وی سهم بسزایی در فارسیسازی ادبیات دینی این دوره داشت، چنان که اغلب آثار وی که عبدالله افندی نام برده، به فارسی نوشته شدهاند. (ر. ک: ریاض العلماء، ج2، ص 98- 103) فیض کاشانی از عالمان بنام این عصر، کتب متعدد فارسی دارد و از نویسنده پرکاری چون محمدباقر مجلسی 49 اثر فارسی نام برده شده است. (ر. ک: روضات الجنات، ج1، ص 118).
4. کتابهای انیس المؤمنین محمد بن اسحق حموی (تألیف 938 هـ)، انوار السرائر ولی بن نعمتالله حسینی حائری (تألیف 981 هـ) و تاجالمناقب حسین بن عبدالحق اردبیلی (درگذشته 940 یا 950 هـ).
5. این نکته را میتوان در اظهارات مترجمان این دوره که کتابهایی را در همین باب به فارسی برگرداندهاند، مشاهده کرد.
6. به گفته مترجم تاریخ الحکمای قفطی که در اواخر قرن یازدهم و اوایل قرن دوازدهم میزیسته، تا آن زمان اکثر علوم متداوله و نقلیه به فارسی ترجمه شده بودند. (ر. ک: صفویه، ج3، ص 1097).
7. از این کتب به عنوان نمونه میتوان مفتاح النجاه ترجمه عدة الداعی ابنفهد حلّی، طراوة اللطائف ترجمه الطرائف ابنطاووس، وسیلة النجاه ترجمه الاعتقادات شیخ صدوق و ترجمه باب حادی عشر علامهحلّی را نام برد که اغلب به قلم علی بن حسن زوارهای و در زمان شاهطهماسب انجام شدهاند. قابل توجه این که در همین عصر کتابهایی از اهل سنت نیز که مورد قبول شیعیان بود به فارسی ترجمه میشد؛ مثلاً علی بن حسن زوارهای، کتاب مطالب السؤول ابنطلحه شافعی را به فارسی ترجمه کرد و آن را عمدةالطالب فی ترجمة المناقب نامید (الذریعه، ج15، ص 340؛ معجم ما کتب عن الرسول و اهل بیته، ج10، ص 14).
8. به عنوان نمونه در مقدمه نعمتالله مشهدی بر ترجمه کشفالغمه چنین آمده: «چون بنابر حدیث زینوا مجالسکم بذکر علی بن ابیطالب، در اکثر اوقات مجلس آن منصب عالی (مقصود، محمدخان از امرای دوره صفوی است) به ذکر مناقب آن شاه اولیاء، مزیّن و محلّی بود و همواره خاطر عاطر آن جامع مفاخر، متوجه بر این بود که تولّی و تبرّی، در میان مردم آشکار شود و معلوم و مقرر بود که بیشتر مردمان این زمان، از اکثر احوال ائمه طیبین غافلاند و معرفت ثواقب مناقب ایشان به تفصیل حاصل ندارند، فرمود که کتاب کشفالغمه فی معرفة الائمه، که جامعترین کتب است، در این باب، اگر کسی به پارسی کند نفع آن عام شود و موالیان، همه در معرفت امامان کامل و تمام شوند.» (ر. ک: ترجمه کشف الغمه (خطی)، ورق 2)
9. ترجمه المناقب (خطی)، ورق 1.
10. و نمونه آن ترجمه کتاب الخرائج والجرائح راوندی با نام کفایة المؤمنین است به قلم محمد شریف نامی از مقربان شاه طهماسب برای سلطان ابراهیم قطب شاه (درگذشته 998 هـ).
(نک: محمد شرف خادم، کفایةالمؤمنین فی معجزات ائمه المعصومین)
11. نک: ریاض العلما، ج3، ص 395.
12. الذریعه، ج4، ص 74.
13. از این قبیل میتوان به کتاب کشف الغمه علی بن عیسی اربلی، به عنوان اولین کتاب ترجمه شده در موضوع خود اشاره کرد که به دلیل اتقان آن در استفاده از مآخذ معتبر و نگرش نسبتاً عالمانه حاکم بر آن، کتابی ارزشمند به شمار میرود. اظهارات مترجمان این کتاب گویای همین نکته است. نعمتالله بن قریش رضوی حسینی مشهدی در مقدمه ترجمهاش، پس از اشاره به اقدامات شاهان صفوی در گسترش تشیع در باب علت انتخاب آن برای ترجمه اظهار میدارد که جامعترین کتاب در "ذکر مناقب" و "احوال ائمه طیبین" است. (ترجمه کشف الغمه، ورق 2) در دومین ترجمه کشف الغمه نیز، که در عهد شاه طهماسب صفوی و به دستور وی صورت گرفته، مترجم ناشناس، در مقدمه جلد اول با اشاره به علّت ترجمه کتاب، میگوید: «طریق احسن در مجادله، آن است که به کلمات مشهوره و مقدمات مسلمه باشد و بهترین تألیف و زیباترین تصنیف که آن، مشتمل بر اخبار مشهوره و مقدمات مسلمه
[است] که جاحدان مذهب را از تسلیم آن، گریزی و معاندان را از قبول آن، گزیری نیست و به ضرورت، اعتراف به آن میباید نمود، کتاب کشف الغمه است که مجتمع اخبار مقرّره و جامع مقدمات مسلمه است.» (صفویه، ج3، ص 1105). علی بن حسن زوارهای نیز در ترجمهاش از این کتاب بر اهمیت و اعتبار آن تأکید مینماید. (همان، ورق 1 و 2؛ صفویه، ج3، ص 1108؛ مقالات تاریخی، دفتر چهارم)
حسین زاده شانهچی، غلامحسن، (1394)، تاریخ صفویه، قم: مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی (ص)، چاپ اول.