گونه‌شناسی و طبقه‌بندی رده‌شناختی ترجمه

چالش‌های پیش‌روی مترجم

گونه‌شناسی و طبقه‌بندی رده‌شناختی در گروه‌بندی دانش مربوط به هر رشته‌ای اهمیتی پایه‌‌ای دارد و توجه را به موارد خاص محدود می‌کند. انسان معمولاً تلاش می‌کند اشیا و پدیده‌ها و مفاهیم دنیایش را دسته‌بندی کند و بر
پنجشنبه، 28 دی 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
چالش‌های پیش‌روی مترجم
چالش‌های پیش‌روی مترجم

نویسنده: حسن هاشمی میناباد


گونه‌شناسی و طبقه‌بندی رده‌شناختی در گروه‌بندی دانش مربوط به هر رشته‌ای اهمیتی پایه‌‌ای دارد و توجه را به موارد خاص محدود می‌کند. انسان معمولاً تلاش می‌کند اشیا و پدیده‌ها و مفاهیم دنیایش را دسته‌بندی کند و بر آن‌ها عنوان‌ها و برچسب‌های ویژه‌ای بگذارد. این امر در مورد رشته‌های علمی و فنی نیز صادق است. ترجمه‌پژوهی در فرنگ رشته‌ی نسبتاً جوانی است، اما در ایران از قراین چنین بر می‌آید که هنوز نطفه‌ی دانش ترجمه چندان بسته نشده. بررسی دقیق گونه‌شناسی هم برای پژوهشگران ترجمه مفید است و هم برای دست‌اندرکاران ترجمه (مترجمان، ویراستاران، ناشران، داوران متون ترجمه‌شده برای شرکت‌های انتشاراتی و نشریات تخصّصی)، نویسندگان نقد و بررسی کتاب، و در نهایت خوانندگان ترجمه.
رده‌شناسی عبارت است از نظام دسته‌بندی پدیده‌هایی که معمولاً نوع خوانده می‌شوند (مثلاً انواع سالاد و اعضای آن (گونه‌های آن) از راه نسبت دادن صفات روشن و دقیقی که با ارتباط‌های معینی شناسایی می‌شوند. در این گروه‌بندی روابط مشخص و معدود بین پدیده‌ها را برمی‌شمارند تا به کار پژوهش و توصیف ویژگی‌های چیزی کمک کنند. هر نوعی را می‌توان با دو یا چند صفت معرفی کرد و این صفات باید تنها آن‌هایی باشند که در شناسایی و تحدید حدود آن نوع حائز اهمیت اساسی‌اند. این صفات کیفیت یا کیفیت‌هایی هستند که چیزی را از چیزهای دیگر متمایز می‌کنند و مبنایی هستند برای دسته‌بندی انواع گوناگون و زیرمجموعه‌هایشان. هر رده‌بندی باید یک سلسله از ویژگی‌های پایه‌ای و ملاک‌ها و ضابطه‌های گوناگون را برای طبقه‌بندی موضوع مطالعه دربر داشته باشد. چند بُعدی نبودن ترجمه یکی از دلایل اصلی ضعف دسته‌بندی‌ها و گونه‌شناسی‌های ترجمه بوده است، چرا که نظمی سلسله مراتبی در آن‌ها به چشم نمی‌خورَد. بعضی از رده‌شناسی‌ها از مرحله‌ی نظم بخشیدنِ صِرف به موضوع مطالعه فراتر می‌روند و اهمیت شاخص‌های خاصی را نشان می‌دهند مثلاً اولویت دادن به نویسنده یا ارجحیت بخشیدن به خواننده را. هر رده‌شناسی‌ای نظم سلسله مراتبی خاصی دارد بسته به اهداف پژوهشگر، پدیده‌هایی که به ترتیب خاصی منظم می‌شوند، و نظامی که راه‌های توصیف داده‌ها را می‌توان به وسیله‌ی آن تحدید حدود کرد.
طبقه‌بندی انواع ترجمه‌ها را از دیدگاه‌ها و زاویه‌های گوناگونی می‌توان انجام داد مثلاً از نگاه دانش ترجمه‌پژوهی، از منظر عمومی (نظرات مترجمان و دست‌اندرکاران غیرنظری)، بر پایه‌ی زبان مبدأ، بر پایه‌ی زبان مقصد و ... .
هر اندیشمند و نظریه‌پردازی بنا به دلایل و مقاصدی که دارد گونه‌شناسی متفاوتی از ترجمه عرضه می‌کند. در این‌جا مجموعه‌ای از شاخص‌هایی را که در رده‌بندی انواع ترجمه و جداسازی آن‌ها از همدیگر به کار رفته فهرست می‌کنم.
- نقش متن مبدأ: ادبی و غیرادبی، نقش کاربردی، نقش اطلاع‌رسانی
- سبک: سبک‌مند، بی‌نیاز به سبک، احتمالاً همراه با عناصر سبکی
- محتوا: روایی، توصیفی، گفتار، جدلی/ مباحثه‌ای مقاله‌ی علمی، سند حقوقی، بروشور
- موضوع
- نوع متن که در زبان مقصد به دست می‌آید
- درجه‌ی تخصصی بودن متن اصلی: عمومی، فنی/ تخصصی، نیمه تخصصی
- هدف : زبان‌آموزی (روش دستور - ترجمه)، انتقال پیام به مخاطب، انتقال صنایع ادبی، انتقال بی‌کم و کاست زبان وحی
- رویکرد در ترجمه: معادل در سطح کلمه، معادل در سطح جمله و متن، معادل در سطح فرهنگ و جامعه، خواننده بنیاد بودن، نویسنده بنیاد بودن
- نوع و میزان جرح و تعدیل‌ها
- یکپارچگی متن مقصد: ترجمه‌ی کامل، ترجمه‌ی گزینشی، ترجمه‌ی چکیده‌ای
- جایگاه متن مقصد: جانشین متن اصلی، بدل متن اصلی، همتای متن اصلی
- مورد استفاده: انتشار عام، استفاده‌ی شخصی، استفاده‌ی درون‌ سازمانی
- جهت ترجمه: از زبان بیگانه به زبان مادری، از زبان مادری به زبانی دیگر
- رسانه: مکتوب، شفاهی (از جمله دوبله، زیرنویس، صدا روی تصویر)
- نقش ارتباطی: یکسان با متن اصلی، نقش جدید و متفاوت با متن اصلی
- انگیزه‌ی ترجمه: برای کسب معاش، برای دل خود، برای مقاصد ایدئولوژیک و سیاسی و صنفی
- کانون توجه مترجم: نویسنده‌بنیاد یا خواننده‌بنیاد، بر مبنای فرهنگ مبدأ یا بر مبنای فرهنگ مقصد
- گونه‌ی زبانی متن مبدأ: کتاب، مقاله، گزارش، اطلاعیه، بخش‌نامه، رساله، رمان، نمایش‌نامه ...
نخستین تقابل گونه‌شناسی تاریخ ترجمه، روش واژه به واژه در مقابل روش مفهوم به مفهوم بوده شاید هم مربوط به قبل از دوران سیسِرون (43 – 106 پ.م.). این تمایز با تفاوت‌هایی مختصر در تعریف و نام‌گذاری ادامه داشت تا این‌که یوجین نایدا در 1964 معادل صوری در مقابل معادل پویا را مطرح کرد و کَت‌فورد در 1965 راه او را با ترجمه‌ی لفظی و آزاد ادامه داد. صاحب‌نظران آغازین دوره‌ی معاصر رویکردهای گوناگونی را از جنبه‌های مختلف در پیش گرفتند و تقریباً به همین نتایج رسیدند. مثلاً پیتر نیومارک در 1981 ترجمه‌ی معنایی و ترجمه‌ی ارتباطی را پیشنهاد کرد. ترجمه‌ی اَسنادی و ترجمه‌ی ابزاری کریستانه نورد (1988 و 1997) بازتاب همین تقابل‌هاست از منظری دیگر. به نظر او مشتری‌ای که ترجمه‌ای را سفارش می‌دهد معمولاً نوع ترجمه را هم تعیین می‌کند. بیگانه‌سازی و بومی‌سازی - با بهره‌گیری از سنت روم باستان و آراء شلایِرماخِر در قرن نوزدهم - به شکل‌های گوناگونی در قرن بیستم ظاهر شد. در اولی زبان مبدأ و در دومی زبان مقصد پاس داشته می‌شود؛ اولی لفظی است و دومی آزاد. ترجمه‌ی آشکار و ترجمه‌ی نهان یولیانه هاوس (1977) هم چیزی است مثل بیگانه‌سازی و بومی‌سازی؛ و ترجمه‌ی مستقیم و غیرمستقیم ارنست آگوست گات (1991).
در مقابل این تقابل‌های دوگانه در رده‌بندی ترجمه‌ها، در دوران اخیر طبقه‌بندی‌هایی شکل گرفته که به بیش از دو جنبه تأکید دارند. مدل‌های چند بُعدی که در پی تحولات گسترده و ژرف در ترجمه‌پژوهی پدید آمدند معطوف به محصول ترجمه‌اند، نه فرایند ترجمه. (رده‌بندی بر مبنای تقابل‌های دوگانه به فرایند ترجمه توجه دارد.) در رده‌بندی‌های فرایند بنیاد این سؤال مطرح می‌شود که متن برحسب روش کار چه‌گونه ترجمه می‌شود، حال آن‌که در رده‌بندی‌های محصول بنیاد اصولاً نوع متن است که معیار و ملاک تقسیم‌بندی قرار می‌گیرد. این رده‌بندی‌ها قویّاً از حوزه‌های زبان‌شناسی متن و سبک‌شناسی و دسته‌بندی نقش‌های زبان تأثیر می‌گیرند (فلوروس 3:2015). نوع متن و هدف از ترجمه‌ی آن نیز در روش ترجمه مؤثّرند (که به ظهور نظریه‌ی اسکوپوس منتهی شد).
چند بُعدی نبودن ترجمه یکی از دلایل اصلی ضعف دسته‌بندی‌ها و گونه‌شناسی‌های ترجمه بوده است، چرا که نظمی سلسله مراتبی در آن‌ها به چشم نمی‌خورَد. اشیا و پدیده‌ها را می‌توان به روش‌های گوناگونی طبقه‌بندی کرد. در هر نوع دسته‌بندی‌ای اشیا و ماهیت‌های مشابه براساس ویژگی‌های مشترکشان در طبقاتی جای می‌گیرند. پدیده‌ی واحدی چه بسا از جهاتی با یک پدیده‌ی ویژه‌ اشتراک داشته باشد و از جهاتی دیگر با پدیده‌ای دیگر؛ و در نتیجه در چند مقوله قرار بگیرد. اگر در یک رده‌بندی، دو یا چند بُعد یعنی شیوه‌ی مقوله‌بندیِ گروهیِ اشیا و پدیده‌ها و ماهیت‌ها در نظر گرفته شود، به آن صفت چند بعدی، و گاهی ابعادی، می‌دهند.
امروزه بُعد در علوم انسانی مثلاً روان‌شناسی برای دلالت بر زنجیره‌های کمّیِ دقیق به‌کار می‌رود. مثلاً برای توصیف رنگ سه‌بُعد (درخشندگی، فام، درجه‌ی اشباع) و برای توصیف صوتِ خالص سه‌بعد (دامنه، بسامد، گام) را در نظر می‌گیرند. اصطلاح بُعد برای اشاره به جنبه‌های غیرکمّی مثلاً محرّک‌های پیچیده در روان‌شناسی نیز رایج شده، پرواضح است که تعیین و تعریف خودِ ابعاد همیشه کار آسانی نیست و به داده‌های گسترده‌ای نیاز دارد (رِبِر و همکاران 2003). بنابراین، چند بعدیّت عبارت است از ویژگی سازه‌ای که تنها بر پایه‌ی یک خصیصه نتوان آن را به درستی توصیف کرد. این سازه از ابعاد گوناگونی تشکیل می‌شود که نمی‌توان گفت صرفاً بازتاب یکی از آن‌هاست. (برای رویکرد بینارشته‌ای هم از صفت چندبعدی استفاده می‌شود) طبقه‌بندی پدیده‌هایی مانند انواع ترجمه، یا فرهنگ لغت و دانشنامه، باید چندبعدی باشد، چرا که مصادیق آن‌ها را می‌توان براساس دو یا چند ویژگی از هم متمایز کرد.
ساگِر (1998 : 70) شمار معیارها در گونه‌شناسی ترجمه را بیش از دیگران گسترش می‌دهد و موارد زیر را نیز بررسی می‌کند:
- بود و نبود پیشینه‌ی موقعیتی در فرهنگ مقصد
- میزان آشنایی با گونه‌ی متنی زبان مبدأ در فرهنگ مقصد
- جایگاه نسبی متون مبدأ و مقصد
- آگاهی خواننده از این‌که متنی که دارد می‌خواند ترجمه است، یا بی‌اطّلاعی‌اش از این امر
- بود و نبود راه‌حل‌های معیارین مثلاً در ترجمه‌ناپذیرها و ترجمه‌ی اقلام فرهنگی (به نقل از فلوروس 2015 : 4).
پالومبو (2009 : 136) موارد دیگری را به این فهرست می‌افزاید از جمله ابزارهای خاصی که برای ترجمه به کار گرفته می‌شود، مثلاً ترجمه‌ی ماشینی و ترجمه به یاری کامیپوتر. علاوه بر این، در مبحث «رسانه‌ی مطالبی که ترجمه می‌شود» ترجمه‌ی دیداری - شنیداری و محلی‌سازی را هم می‌افزاید. محلی‌سازی یعنی تطبیق دادن یک فراورده، مانند نرم‌افزار و بازی کامپیوتری، با بازار محلی از لحاظ فرهنگی و زبانی و فنی شامل ترجمه‌ی عناصر متنی و سازگار کردن عناصر نشانه‌ای دیگر با فرهنگ بازار مقصد.
پرآوازه‌ترین و عام‌ترین گونه‌شناسی ترجمه از آنِ رومَن یاکوبسان، ادیب و زبان‌شناس آمریکایی روس تبار (1959) است:
1. ترجمه‌ی درون‌زبانی: تفسیر و بیان نشانه‌های کلامی یک زبان به وسیله‌ی نشانه‌های کلامی دیگری در همان زبان یا به عبارت دیگر بازنویسی متونی در زبانی واحد مثلاً بازنویسی داستان‌های شاهنامه، یا به عبارت مدرسه‌ای معنی کردن شعر یا نثر قدیمی یا کهن.
نمونه‌ی عالی و بارز ترجمه‌ی درون زبانی در ایران شاهنامه‌ی فردوسی، تصحیح انتقادی و شرح یکایک ابیات، مهری بهفر ( نشر نو، 1391 – 1394) است که همه‌ی ابیات شاهنامه را معنی کرده.
2. ترجمه‌ی بینازبانی: تفسیر و بیان نشانه‌های کلامی یک زبان به وسیله‌ی نشانه‌های کلامی زبانی دیگر، یا ترجمه در معنای معمول آن‌که معرّف حضور همگان است.
3. ترجمه‌ی بینانشانه‌ای: تفسیر و بیان نشانه‌های کلامی به وسیله‌ی نشانه‌ای دیگر متعلّق به یک زبان غیرکلامی، مثلاً ساختن فیلمی از روی یک رمان یا قصّه‌ی عامیانه، و ترجمه‌ی اخبار به زبان ناشنوایان. تبدیل نشانه‌های سجاوندی به کلام که مواردی از آن در کتاب حاضر آمده نمونه‌ای از ترجمه‌ی بینانشانه‌ای است. تبدیل متن مکتوب به موسیقی یا نقاشی نیز چنین است.

گونه‌شناسی یولیانه هاوس (1997 و 1977)

1. ترجمه‌ی آشکار، ترجمه‌ای که آشکارا ویژگی‌های متن مبدأ را نشان می‌دهد، نقش‌های متن اصلی را بازتولید می‌کند، از فرهنگ و جامعه‌ی مبدأ فاصله نمی‌گیرد، گفتمان فرهنگی و بافتیِ متن مبدأ را در اختیار مخاطبان مقصد قرار می‌دهد، و رنگ و بوی ترجمه در آن آشکار است؛ همتا با بیگانه‌سازی شلایِرماخِر.
2. ترجمه‌ی‌ نهان، ترجمه‌ای که از رهگذر اِعمال تغییرات گسترده در آن هیچ (یا تقریباً هیچ) نشانی از متن مبدأ باقی نمی‌مانَد، از بروز هر چیزی که خواننده‌ی متن مقصد را به یاد اصالت و محیط گفتمانی متن مبدأ بیندازد جلوگیری می‌شود و آن‌ها به نوعی پوشانده می‌شوند (suppressed)، محیط گفتمانی زبان مقصد بر ترجمه حاکم می‌شود، در سطح گونه‌ی متنی و نقش متنی معادل متن مبدأ است نه در سطح سبک و سیاق و ویژگی‌های زبانی؛ همتا با بومی‌سازی شلایرماخر.

گونه‌شناسی پیتر نیومارک (1981)

1. ترجمه‌ی معنایی: انتقال معنای بافتی متن اصلی با در نظر گرفتن محدودیت‌های زبان مقصد، مقیّد ماندن به متن و نویسنده، توجّه به انتقال ویژگی‌های صوری متن مبدأ، انعطاف‌پذیری زبانی بیشتر نسبت به ترجمه‌ی لفظی، نزدیکی بیشتر به ساختار نحوی و معنایی متن مبدأ، به رسمیت شناختن نویسنده، اولویت دادن به صورت زبان مبدأ.
2. ترجمه‌ی ارتباطی: تأکید بر پیام و نیّت اصلی متن مبدأ، گرایش به فرهنگ مقصد، تلاش برای رسیدن به تأثیر مشابه در زبان مقصد، مقید ماندن به فرهنگ و خواننده‌ی مقصد، اولویت دادن به انتقال اطّلاعات، انتقال معنای بافتی متن مبدأ به گونه‌ای که برای مخاطب آسان و آشنا باشد، شیوا و سلیس بودن متن مقصد، به رسمیت شناختن اهمیت ایجاد تغییرات در ترجمه بنا به نیازهای مخاطب، به رسمیت شناختن خواننده، اولویت دادن به پیام زبان مبدأ. ترجمه‌ی معنایی برای متون ادبی مناسب‌تر است و ترجمه‌ی ارتباطی برای متون اطّلاع‌رسانی.

گونه‌شناسی دانیِیل گوادِک (1990)

1. ترجمه‌ی کلیدواژه‌ها، ترجمه‌ی کلیدواژه‌ها و نکات اصلی متن
2. ترجمه‌ی گزینشی، ترجمه‌ی بخش‌هایی خاص و حذف اطّلاعات بی‌ربط از نظر مترجم.
3. ترجمه‌ی چکیده‌ای، ترجمه‌ی خلاصه‌ای از متن مبدأ
4. ترجمه‌ی نموداری، تبدیل مضمون متن مبدأ به جدول و نمودار
5. ترجمه‌ی بازساختی، ترجمه فقط با تأکید بر مضمون نه صورت متن مبدأ
6. ترجمه‌ی مطلق، ترجمه با درنظر گرفتن تمام جوانب متن مبدأ
7. ترجمه‌ی سردستی، بازنمایی سریع و ناویراسته‌ی متن مبدأ تنها با اهداف اطلاع‌رسانی، و فرمول‌بندی مجدد متن مقصد.

گونه‌شناسی کریستیانه نورد (1991)

به گفته‌ی نورد متن اصلی اساساً می‌تواند دو نوع رابطه‌ی نقشی با متن مقصد داشته باشد: (الف) سندی باشد از عمل ارتباطی‌ای که قبلاً در فرهنگ مبدأ روی داده باشد، و (ب) ابزاری باشد در خدمت عمل ارتباطی جدیدی در فرهنگ مقصد که جنبه‌های خاصّی از آن، متن مبدأ را به عنوان نوعی الگو مدّنظر داشته باشد. بنابراین، گونه‌شناسی‌اش را چنین سامان می‌دهد:
1. ترجمه‌ی مستند: به عنوان سندی از ارتباط فرهنگی زبان مبدأ بین نویسنده/ گوینده و دریافت‌کننده‌ی متن مقصد عمل می‌کند، امکان دستیابی گیرنده را به مفاهیم متن مبدأ فراهم می‌سازد، هیچ تلاشی برای مخفی کردن این‌که متن موردنظر ترجمه است صورت نمی‌پذیرد مانند ترجمه‌های ادبی نزدیک به متن مبدأ که وام‌گیری و بیگانه‌سازی زیادی در آن صورت گرفته یا ترجمه متون حقوقی برای استناد در دادگاه. ترجمه نمود آشکار متن قبلی و «سند» آن است.
2. ترجمه‌ی ابزاری: متن پدیدآمده در زبان مقصد اصولاً مستقل از متن مبدأ عمل می‌کند، اساساً بر هدف ارتباطی متن مقصد تکیه دارد (که چه بسا متفاوت با هدف ارتباطی متن مبدأ باشد)، متن مقصد را معمولاً مخاطبان آن به دیده‌ی متنی خلق‌شده در زبان خودشان می‌نگرند، خوانندگان آگاه نمی‌شوند که متنی که دارند می‌خوانند در اصل به زبانی دیگر بوده و به قصد ارتباطیِ متفاوتی پدید آمده، «هدف این نوع ترجمه تولید ابزاری برای تعامل ارتباطیِ جدیدی بین فرستنده در فرهنگ مبدأ و مخاطب در فرهنگ مقصد، با استفاده از (جنبه‌های خاصّی از) متن مبدأ در مقام الگو، است» (فرح‌زاد، 1394: 93). چنین ترجمه‌ای در واقع ابزاری است در زبان مقصد برای تعامل ارتباطی جدیدی بین فرستنده‌ی فرهنگ مبدأ (یا نویسنده) و مخاطب فرهنگ مقصد (یا کاربر نهایی) براساس نیازهایی که مخاطب، به زعم مترجم، دارد؛ که ممکن است با نیاز مخاطب زبان مبدأ متفاوت باشد. ترجمه نقش ارتباطی جدیدی دارد و بنابراین، ابزار است.
ترجمه‌ی دفترچه‌ی راهنمای یک اتومبیل از نوع مستند است؛ حال آن‌که اگر قرار باشد بروشور تبلیغاتی همین اتومبیل را ترجمه کنیم، چه بسا ترجمه‌ی مستند نتواند خریداری جذب کند. چه بسیار ترانه‌های فیلم‌ها و کارتون‌ها که ترجمه شده‌اند، ولی از آن‌جا که ترجمه‌شان از نوع مستند بوده مقبول بینندگان نیفتاده‌اند. ترجمه‌ی ترانه‌ها باید با موسیقی آن همگام و همساز باشد، و در ترجمه‌ی نمایش موزیکال، آهنگ باید با صحنه‌پردازی تناسب داشته باشد. یکی از دلایل موفقیّت دوبله‌ی فیلم اشک‌ها و لبخندها و بانوی زیبای من همگامی ترجمه‌ی کلام ترانه‌ها با موسیقی آن است.
با توجّه به میزان تفاوت نقش متن مبدأ و ترجمه‌ی آن، حالت‌هایی در ترجمه‌ی ابزاری پیش می‌آید و ترجمه از رهگذر فرایندهایی به گونه‌ای مستقل از متن اصلی، در فرهنگ مقصد عمل می‌کند. این حالت‌ها عبارتند از:
1. همنقش: نیازها و نیّات و اهداف متن مبدأ و مقصد یکسان است. نقش متن مبدأ بازسازی می‌شود، گرچه این‌کار شاید مستلزم پاره‌ای تغییرات زبانی و فرهنگی باشد.
2. دگرنقش: نیازها و نیّات و اهداف متن مبدأ و مقصد متفاوت است. نقش متن مبدأ عوض می‌شود مانند ترجمه‌ی ادبیات بزرگ‌سال برای مخاطب کودک. قاضی (1366: 3) در مقدمه‌ی برگردان خود از باخانمان، نوشته‌ی هِکتور مالو، می‌گوید:«داستان باخانمان مفصّل‌تر و پیچیده‌تر از آن بود که تنها به کودکان و نوجوانان اختصاص داشته باشد و من برای این‌که مورد استفاده‌ی ایشان باشد شاخ و برگ‌های زاید آن را زدم، زبان کتاب را ساده‌تر کردم و به اصطلاح به آرایش و پیرایش آن پرداختم.»
3. همگن: نیازها و اهداف متن مبدأ و مقصد مشابه باشد. مترجم می‌کوشد نقش‌های زیبایی‌شناختی متن اصلی را، مثلاً در برگردان شعر، بازآفرینی کند. بدیعی (1394 : 11) از تلاشش برای رسیدن به ترجمه‌ای همگن از اولیس جیمز جویس چنین می‌گوید:
مترجم [منوچهر بدیعی] با خواندن «اولیس» و نوشتن آن به فارسی دریافته است که زبان فارسی، دست‌کم در حدود ترجمه و آگاهی مترجم، برای ترجمه‌ی اولیس (که به گفته‌ی نویسنده «آن‌قدر لُغَز و معما در آن نهاده‌ام که تا قرن‌ها استادان سرگرم این جدل خواهند بود که چه می‌خواسته‌ام بگویم» (همان، ص 7)] و حتّی «شب‌زنده‌داری فینِگِن‌ها» بسیار تواناست. هدف مترجم از ترجمه‌ی «اولیس» بیش از انتشار آن درک همین توانایی بوده است. مترجم گمان می‌کند به این هدف نزدیک شده.
هدف متنی که به شیوه‌ی ابزاری به دست می‌آید چه بسا با نیّت متن مبدأ اختلاف داشته یا مغایر با آن باشد.امکان دارد متن مقصد در این‌جا هدف ارتباطی تازه‌ای پیدا کند، بدون این‌که خواننده یا شنونده تشخیص دهد متنی که می‌خواند یا می‌شنود به شکلی متفاوت در عمل ارتباطی دیگری به کار رفته.
ترجمه‌ی ابزاری روشی پرخطر و پردشواری است: تغییرات انجام شده تا چه حدّی باید باشد؟ مترجم در این کار در کجا توقّف کند؟ این روش چه تفاوتی با بازنویسی به تعبیر آندره لِفِور دارد یا با «ناترجمه‌»ای که وِرنِر کُلِر یا ارنست آگوست ‌‌گات می‌گویند؟ هنگامی که تمایزهایی مانند ترجمه‌ی مستند و ترجمه‌ی ابزاری به صورت دو شّقی در نظر گرفته می‌شود نه اصطلاحاتی نسبی، این مشکلات بیشتر و پیچیده‌تر هم می‌شوند (حَتیم 99:2013). رویکرد ترجمه‌ی بدیعی در عصاره‌ی داستانی ابزاری است.

گونه‌شناسی لارِنس وِنوتی (1995)

1. بومی‌سازی یا غرابت‌زدایی:

تولید ترجمه‌ای به سبکی روان و شفّاف و زدودن هرگونه غرابت و عناصر بیگانه، نزدیک کردن نویسنده به خواننده، پدید آوردن ترجمه‌ای که روان و آشنا و قابل فهم و خوش‌خوان است، دخل و تصرّف‌هایی در برخی از ویژگی‌های فرهنگی متن مبدأ و زدودن کامل یا نسبی آن‌ها. امریکایی‌ها و انگلیسی‌ها به‌ویژه از راهبرد بومی‌سازی در ترجمه استفاده می‌کنند که باعث می‌شود ارزش‌های جامعه‌ی کم‌قدرت در متن مقصد رنگ ببازد. نظریه‌پردازان پسااستعماری معتقدند که مناسبات قدرت بین استعمارگرایان و مستعمرات پیشین در نتیجه‌ی اِعمال این روش برهم می‌خورَد.

2. بیگانه‌سازی یا آشنایی‌زدایی:

ترجمه به گونه‌ای که ویژگی‌های متن مبدأ در متن مقصد عیان باشد و حفظ غرابت متن اصلی عمدتاً از رهگذر وام‌گیری‌های واژگانی و گرته‌برداری و لفظ‌گرایی، بازتاب دادن هنجارهایِ زبان و فرهنگ مبدأ، خاطرنشان کردن این نکته به خواننده که دارد متن ترجمه‌شده می‌خواند، و در نهایت نزدیک کردن خواننده به نویسنده. جرح و تعدیل متن مبدأ و حدّاقل می‌رسد و بیگانگی متن مبدأ در ترجمه از بین نمی‌رود. متن بدین‌ترتیب رمزگون می‌شود و خواندنش سخت، برخلاف ترجمه‌ی روانی که حاصل بومی‌سازی است و ترجمه بودنش پنهان می‌شود.
لارنس ونوتی معتقد است که روانی و شیوایی متن مقصد قطعاً کمال مطلوب است، امّا هدف آرمان‌گرایانه‌ای است که «دیگری بودن» متن مبدأ را، به ویژه در متون فلسفی و ادبی، مخفی نگه‌ می‌دارد و نقش مترجم را به حدّاقل می‌رسانَد و احتمال دارد به ناپیدایی مترجم بینجامد. ترجمه‌ها، بر مبنای نقش کلّی متن مبدأ به دو نوع ادبی و کاربردی تقسیم می‌شوند. نقش اصلی متن کاربردی این است که کاربرد عملی مستقیمی داشته باشد، و نقش متن ادبی این است که جذّابیت زیبایی‌شناختی ایجاد کند. آنتوان بِرمَن، نظریه‌پرداز و مترجم فرانسوی، با پرهیز از ترجمه‌گون بودن و خارجی به‌نظر رسیدن متنِ ترجمه‌شده مخالفت می‌کند و مدّعی است که هدف درستِ اخلاقی عمل ترجمه کردن باید برخورد با عنصر بیگانه به مثابه عنصر بیگانه باشد. به هر تقدیر، نمی‌توان به این خارجی و غریبه بودن متن ترجمه شده دست یافت، زیرا «نظامی از تحریفات متنی» مانع این کار می‌شود، که ونوتی اصطلاح «ساختارگشایی منفی» را برای آن وضع می‌کند؛ راهبردهایی مانند ترجمه‌ی لفظی را «ساختارگشایی مثبت» نام گذاشت که به عناصر بیگانه امکان حضور می‌دهد. (مانِدی 189:209؛ فرح‌زاد 142:1394).
در دیدگاه ونوتی، بیگانه‌سازی را نمی‌توان برابر با ترجمه‌ی لفظی دانست. بیگانه‌سازی باعث اختلاط گفتمان‌های فرهنگی متفاوت می‌شود و با وجود این، روان و آزاد است. هم نزدیک به متن مبدأ است و هم غریبگی متن مبدأ را حفظ می‌کند و هم سلامت زبان مقصد را.
مفاهیم غالباً دوگانه‌ای را که در این‌جا بحث کردیم باید به گونه‌ای در نظر گرفت که تنوّع و گوناگونی و تغییرپذیریِ مشروط و منوط به زمان و مکان و موقعیت خاص را دربر داشته باشد و تعریف آن‌ها و مصادیقشان به موقعیت تاریخی و فرهنگی خاصّی که ترجمه در آن صورت می‌گیرد بستگی داشته باشد (پالومبو 49:2009).

گونه‌شناسی رابِرتس

رابِرتس (بی‌تا : 72) در گونه‌شناسی ترجمه‌ی خود ابتدا از منظر متن مبدأ و سپس متن مقصد به موضوع می‌نگرد. ویژگی‌های متن مبدأ که برای دسته‌بندی کردن ترجمه‌ها به کار می‌رود و رده‌های فرعی‌ای که برحسب آن‌ها شناسایی می‌شوند در نظمی سلسله‌مراتبی قرار گرفته‌اند. معیارهای دیگری هم مطرح شده که مقوله‌بندی ترجمه‌ها را در زیرگروه‌های پیشنهادی عملی می‌سازد.

1. نقش کلّی متن مبدأ

ترجمه‌ها، بر مبنای نقش کلّی متن مبدأ به دو نوع ادبی و کاربردی تقسیم می‌شوند. نقش اصلی متن کاربردی این است که کاربرد عملی مستقیمی داشته باشد، و نقش متن ادبی این است که جذّابیت زیبایی‌شناختی ایجاد کند. تعداد و نوع صنایع ادبی‌ای که در متنی به‌کار رفته این دو متن را از هم متمایز می‌کند. زبان استعاری در متن ادبی غلبه دارد، در حالی که در متن کاربردی شاید تنها مواردی معدود از صنایع لفظی و بدیعی و معنوی به کار رفته باشد. صنعتی که در متن کاربردی از آن بیشتر سود می‌برند استفاده از صفت حاصل از اسم خاص است.
1-1. نقش غالب متن مبدأ. در این‌جا تمایزی برقرار می‌شود بین ترجمه‌ی متن‌های اطلاع‌رسان، متن‌های اقناعی، و متن‌های بیانی. هدف متن اطّلاع‌رسان فراهم آوردن اطّلاعاتی برای مخاطبان است، هدف متن اقناعی متقاعد کردن مخاطبان به عمل به شیوه‌ی خاصّی، و هدف متن بیانی این است که به خوانندگان این امکان را بدهد که نگرشی در مورد اندیشه و سبک نویسنده‌ی خاصّی پیدا کنند. متن‌های کاربردی غالباً اطّلاع‌رسان و اقناعی‌اند و متن‌های ادبی اساساً بیانی.
1-2. درجه‌ی تخصص محتوای متن مبدأ و واژگان آن. در این‌جا تفاوتی بین ترجمه‌ی عمومی و ترجمه‌ی تخصصی ایجاد می‌شود. متن تخصصی به رشته یا رشته‌هایی خاص اختصاص دارد و واژگانش خاص آن حوزه است. زیرگروه عمومی و تخصصی عمدتآً به متون کاربردی (اطلاع‌رسانی و اقناعی) مربوط می‌شود.
1-3. حوزه‌ی کلّی تخصصی که متن مبدأ به آن مربوط می‌شود. در نتیجه زیرگروه‌های متن علمی - فنی و متن اجتماعی - اقتصادی پدید می‌آید. این زیرگروها به دسته‌بندی‌های موضوعیِ پایه‌ای زیادی مانند مهندسی، شیمی، پزشکی و ... تقسیم می‌شوند که در این‌جا نیازی به شرح و بسط آن‌ها نیست، و مقوله‌بندی علمی - فنی، و اجتماعی - اقتصادی برایشان کفایت می‌کند. این جداسازی به این معنا نیست که در متون عمومی کاربردی یا متون ادبی به علم و فن یا مسائل اقتصادی - اجتماعی پرداخته نمی‌شود.
1-4. سبک گفتمانی متن اصلی (یا ساختار گفتمانی). سبک گفتمانی متن اصلی و در نتیجه، ترجمه‌اش را می‌توان به توصیف، روایت، استدلال، و مکالمه تقسیم کرد. گفتمان روایی از مجموعه‌ای از رویدادها و شرکت‌کنندگان (متعاملانی) تشکیل می‌شود که موقتاً با هم در ارتباط قرار می‌گیرند. گفتمان توصیفی از یک رشته ویژگی‌های اشیا یا رویدادهایی تشکیل می‌شود که ارتباطی فضایی با هم دارند. گفتمان استدلالی از یک سلسله رویدادها، حالت‌ها یا اوضاع و احوالی تشکیل می‌شود که ارتباطی منطقی با هم دارند. گفتمان مکالمه‌ای اساساً از یک رشته پرسش و پاسخ یا اظهارات و مذاکراتِ متعاقب آن تشکیل می‌شود که شرکت‌کنندگانش قالب‌ها و صورت‌های مرتبط آن را متقابلاً تعیین می‌کنند.
این مقوله‌بندی فرعی بر طبق گفتمان متن اصلی در مورد تمام متن‌های ادبی و کاربردی (و زیرمجموعه‌های گوناگون کاربردی) قابل اطلاق است. ناگفته پیداست که گفتمان مکالمه‌ای بیشتر در متون ادبی به چشم می‌خورد تا متون کاربردی، امّا در برخی از متون کاربردی مثلاً «صورت مذاکرات نمایندگان مجلس» هم دیده می‌شود.
1-5. گونه‌ی زبانی متن مبدأ. همه‌ی متون ترجمه‌شده (چه ادبی و چه کاربردی) را می‌توان به مقولاتی مانند کتاب، مقاله، کتاب درسی، گزارش، اطّلاعیه، مواد قانونی، بخش‌نامه، نامه، رمان، رساله، نمایش‌نامه و ... تقسیم کرد. مقوله‌هایی که در این رده قرار می‌گیرند بی‌انتها نیستند، و گونه‌های گفتمانی دیگری مانند یادداشت، قرارداد و جز آن را هم می‌توان برای تکمیل این فهرست به آن افزود.
تمام ویژگی‌هایی که در رده‌شناسی اول گفته شد به دسته‌بندی ترجمه‌ها از زاویه‌ی متن مبدأ می‌پرداخت. رده‌شناسی دوم که در پی می‌آید تنها بر مبنای متن مقصد و فرایند تهیه‌ی آن استوار است. متن مقصد را می‌توان از چهار زاویه‌ی کاملاً متفاوت نگریست.

2. هدف کلّی از ترجمه کردن

در این‌جا ترجمه را می‌توان به دو نوع حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای تقسیم کرد. در نوع اول، کار به درخواست مشتری/ سفارش‌دهنده در مقابل اجرت و مزد صورت می‌گیرد و در نوع دوم به دلایل شخصی و ذوقی.

3. رویکرد ترجمه‌ای که در تولید متن در پیش گرفته می‌شود

ترجمه‌ها با روش معنایی یا ارتباطی صورت می‌گیرند و نویسنده بنیادند و گرایش به زبان مبدأ دارند، یا خواننده‌بنیادند و گرایش به زبان مقصد دارند.

4. رسانه‌ی ترجمه

ترجمه‌ها به مکتوب و شفاهی (با زیرگونه‌های دوبله، زیرنویسی و صدا روی تصویر) تقسیم می‌شوند.

5. جهت و مسیر ترجمه

ترجمه به زبان مسلّط و غالب انجام می‌شود یا از آن؟
چهار مقوله‌بندی بالا کاملاً بی‌ارتباط با هم نیستند. ترجمه‌‌ی حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای را می‌توان به شیوه‌ی معنایی انجام داد یا به شیوه‌ی ارتباطی و ممکن است شفاهی باشد یا مکتوب.
مقوله‌ی ترجمه‌ی حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای را بر مبنای هدف کلی از ترجمه کردن (بُعد شماره 2 در بالا) می‌توان به شرح زیر تقسیم کرد:
2-1. جایگاه موردنظر ترجمه در قیاس با متن اصلی. ترجمه‌ها را می‌توان جانشین کامل، برابر کامل و بدل متن اصلی دانست. ترجمه‌ی کاملاً برابر، که رفیع‌ترین جایگاه را دارد، به گفته‌ی ساگِر (1983 : 123) «از جمیع جهات برابر است با متن اصلی و در نتیجه مبنایی می‌شود برای ترجمه‌های دیگر». جانشین کامل، که سند مستقلی است و برای خواننده‌ی تک‌زبانه به عنوان جانشین کامل عمل می‌کند در رده‌ی دوم قرار دارد. ترجمه‌ی بدل - که بدیل متن اصلی است و با آن همزیستی دارد - پایین‌ترین جایگاه را دارد.
تنها ترجمه‌ی حرفه‌ای می‌تواند جانشین کامل، برابر کامل و بدل متن اصلی باشد؛ هرچند که ترجمه‌ی غیرحرفه‌ای شاید یکی از این جایگاه‌ها را درنظر داشته باشند، در عمل به ندرت می‌تواند به آن دست یابد.
2-2. هدف خاص از ترجمه کردن. ترجمه‌های غیرحرفه‌ای را می‌توان تقسیم کرد به ترجمه‌های درسی و دانشگاهی (به عنوان بخشی از تکلیف درسی، غالباً با مقاصد زبان‌آموزی) و ترجمه‌ی ذوقی (که گاهی به خاطر اهمیت متن مبدأ صورت می‌گیرد). ترجمه‌ی حرفه‌ای به ترجمه برای کسب اطّلاعات، و ترجمه برای انتشار منشعب می‌شود. منظور از انتشار عبارت است از پخش شدن گسترده به صورت مکتوب یا به شیوه‌ای دیگر. مثلاً دوبله یا زیرنویسی را «ترجمه برای انتشار» در نظر می‌گیریم، زیرا به‌طور گسترده در اختیار عموم قرار می‌گیرد. اعتبار و پرستیژ ترجمه برای انتشار بالاتر از ترجمه برای کسب اطلاعات است که برای مخاطبان محدود و مشخّصی صورت می‌گیرد.
ترجمه‌ی کاملاً برابر معمولاً ترجمه برای انتشار است، در حالی که امکان دارد ترجمه‌های جایگزین و بدل یا برای انتشار باشد یا برای کسب اطلاعات.
2-3. یکپارچگی ترجمه، یعنی مقدار ترجمه‌شده از متن اصلی. هم ترجمه‌ی حرفه‌ای (برای انتشار یا برای کسب اطلاعات) و هم ترجمه‌ی غیرحرفه‌ای (درسی و دانشگاهی، و ذوقی) می‌توانند کامل باشند یا گزینشی. ترجمه‌ی گزینشی ممکن است برگردان بخش خاصّی از متن باشد یا برگردان چکیده یا خلاصه‌ای از آن در زبان دیگر.
2-4. نقش ارتباطی متن ترجمه‌شده در قیاس با نقش ارتباطی متن مبدأ. احتمال دارد نقش ترجمه‌ها یکسان باشد یا متفاوت. ترجمه‌ی گزینشیِ متنی برای فراهم آوردن چکیده‌ای در زبان مقصد دارای نقشی متفاوت با متن اصلی آن است.
2-5. جرح و تعدیل‌های موردنیاز در ترجمه (به غیر از جرح و تعدیل‌های مربوط به نقش ارتباطی در 4-2 در بالا). هم ترجمه‌ی کامل و هم ترجمه‌ی گزینشی می‌توانند با یا بدون جرح و تعدیل باشند. منظور ما در این‌جا تغییرات ناشی از ماهیت متفاوت زبان‌ها نیست، بلکه قصد ما دگرگونی‌های ایجادشده در سبک، کانون توجه، قالب و فرمت است. احتمال دارد مشتری یا سفارش‌دهنده‌ی ترجمه صریحاً خواستار چنین تغییراتی باشد یا ذات متن مورد ترجمه چنین کاری را ایجاب کند (مانند قانون‌گذاری). بدیهی است این جرح و تعدیل‌ها شامل آن دسته از دگرگونی‌هایی نمی‌شود که مترجم بنا به رویکردش آزادانه انتخاب می‌کند و در پیش می‌گیرد.
مقوله‌های ترجمه‌ی معنایی و ترجمه‌ی ارتباطی در بالا (بُعد سوم) بر پایه‌ی رویکرد ترجمه را هم می‌توان به شرح زیر تقسیم کرد:
3-1. کانون توجه مترجم. ترجمه می‌تواند نویسنده‌بنیاد باشد یا مخاطب‌بنیاد. ترجمه‌ی ارتباطی بیشتر مخاطب‌بنیاد است و ترجمه‌ی معنایی عمدتاً نویسنده‌بنیاد.
3-2. درجه‌ی جرح و تعدیل‌های انجام‌گرفته در ترجمه. این تمایز به ترجمه‌ی لفظی و ترجمه‌ی آزاد می‌انجامد. منظور از ترجمه‌ی لفظی برگردانی نیست که زیر سلطه‌ی متن مبدأ، غیردستوری و غیراصطلاحی باشد، بلکه ترجمه‌ای است که جرح و تعدیل‌های آن صرفاً مواردی باشد که زبان مقصد ایجاب می‌کند. ترجمه‌ی نویسنده‌بنیاد لفظی خواهد بود.اما ترجمه‌ی مخاطب‌بنیاد شاید لفظی باشد و شاید آزاد، چرا که متن مقصدی که از زبان و نثر خوبی برخوردار باشد چه بسا به روش لفظی ترجمه شده باشد و هنوز هم تأثیر مشابهی در خواننده‌ی ترجمه داشته باشد.
منبع مقاله :
هاشمی میناباد، حسن؛ (1396)، گفتارهای نظری و تجربی در ترجمه، تهران: کتاب بهار، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.