کتابشناسی: بهاءالدین خرمشاهی(1394). فرهنگ – دانشنامهی کارا (انگلیسی – فارسی)، سنجیده با واژگان مصوب فرهنگستان. تهران: معین، نگاه، و شباهنگ.
1. فرهنگهای دو زبانهی خوب و نظاممند و کارآمد نقش انکارناپذیری در بهبود ترجمه و درک درست متن بیگانه دارند و در زمانهای که دانش عمدتاً از رهگذر ترجمه از زبانهای خارجی به ویژه انگلیسی به دست میآید، اهمیت این فرهنگها مضاعف میشود. در سال 1394 فرهنگ – دانشنامهی کارا از استاد بهاءالدین خرمشاهی در چهار جلد متن اصلی (به همراه پیوستهایی) و یک جلد تکمله حاوی اصطلاحات تخصصی وارد بازار شد. استاد خرمشاهی سابقهی دیرینی در تألیف و ترجمه و ویرایش واژهنامهها دارند و طبعاً انتظار آنهایی که با آثارشان آشنا هستند این است که فرهنگی برتر و نظاممندتر و به سامانتر از فرهنگهای موجود عرضه کنند. نخستین نکتهای که با عنایت به تأکیدات مؤلف بر ایجاز، توجه نگارنده را جلب کرد حجم زیاد، اطناب و تکرار اطلاعات به ویژه در پیوستهای جلد چهارم و کل جلد پنجم است. فرهنگ – دانشنامهی کارا دست ویراستار فرهنگنوشتی را به خود ندیده و نایکدستی و رعایت نکردن اصول فرهنگنگاری و بیبهرگی از انسجام از جمله مشکلات عمدهی این اثر است اما مهمترین مسئله نداشتن روش است و نیز پایبند نبودن به سیاستها و خطمشیهایی که خود مؤلف اتخاذ کرده است.
خانم نوشآفرین انصاری در جایی فرمودند که تألیف هر کتاب مرجعی به مثابهی ستونی است برای جامعه و فرهنگ کشور، پس هر قدر ستونهای ایرانمان بیشتر و استوارتر باشد بهتر است و امیدوارکنندهتر. سالها بود که به انتظار چاپ فرهنگ دوزبانهای نشسته بودیم که استاد بهاءالدین خرمشاهی داشتند تألیف میکردند و با سابقهای که از ایشان در زمینهی کتاب مرجع، واژهسازی و واژهگزینی، زبان و ادبیات داشتیم امیدوار بودیم فرهنگی عرضه کنند که برتر و شایانتر از فرهنگهای دوزبانهی موجود باشد. کار اصلی فرهنگنویس دوزبانه برابرِ هم نهادن واحدهای واژگانیِ دو زبان، با شروع از زبان مبدأ و جستجوی معادلها در زبان مقصد است. از دههی هفتاد شمسی شاهد تحولی در فرهنگنگاری کشورمان بودهایم که با تدوین فرهنگ فارسی امروز غلامحسین صدری افشار و همکارانش آغاز شد و با فرهنگ نشر نو از محمدرضا جعفری، فرهنگهای دوزبانهی پویای دکتر محمدرضا باطنی، و در نهایت فرهنگ هزارهی زندهیاد علیمحمد حقشناس و همکارانش، اوج گرفت. (1) فرهنگ – دانشنامهی کارا طبعاً باید مزایایی بر این سه فرهنگ دوزبانه داشته باشد.
2. در سال 1364 – 1363 بدون اینکه استاد بهاءالدین خرمشاهی را بشناسم، ترجمهی درد جاودانگی ایشان را دیدم و با متن اصلی آن مقایسه کردم. با این کار تمرین ترجمه کردم و مطالب بسیاری یاد گرفتم. پس از آن، هرجا اسمی و اثری از ایشان بود کنجکاوانه دنبال میکردم تا کسب معلومات و خوشهچینی کنم. ایشان در زمینهی کتاب مرجع هم صاحبنظرند و واژهها و اصطلاحات تخصصی فراوانی ساخته و چند واژهنامه ویراستهاند.
نوشتن نقد دربارهی فرهنگ دوزبانهای که نگارنده سالها از رهگذر آثار و افکار مؤلفش غیاباً در محضرشان تلمذ کرده آسان نیست. اولین شائبهای که پیش میآید این اتهام است که مبادا در انتقادهایم «نام بزرگان را به نیکویی» نبرده باشم. دومین شائبه حب و بغض است و جانبداری یا غرضورزی. سومین شائبه این است که بنا به تعلقات علمی که به فرهنگهای پویا، هزاره و نشر نو دارم و افتخار شاگردی دکتر باطنی و مرحوم حقشناس را داشتهام در نقد فرهنگ دانشنامهی کارا مزایای آن را نادیده گرفته و معایب آن را بزرگ جلوه داده باشم. امید که خوانندگان محترم با مطالعهی نوشتهام واقعیت را در مورد انگیزهام از نوشتن نقد این فرهنگ دریابند.
3. فرهنگ – دانشنامهی کارا یک فرهنگِ دانشنامهای دوزبانه است در پنج جلد. متن اصلی را چهار جلد اول تشکیل میدهد. شش پیوست در پایان جلد چهارم آمده. جلد پنجم «تکمله (واژگان تخصصی)» نام دارد که در آن اصطلاحات تخصصی 60 رشته به تفکیک آمده با یک نمایه یا «فهرست درهمآرایی الفبایی انگلیسی».
شناخت فرهنگ و کتاب مرجع از نظر جایگاهی که در ردهشناسی منابع مرجع دارد در بررسی و نقد آن حائز اهمیت به سزایی است. تصمیمات، سیاستها، روشها و خطمشیها، شیوهی عرضهی اطلاعات، روش معادلیابی و معادلگزینی و ... براساس نوع فرهنگ و ماهیت آن انجام میگیرد. در اینجا فرهنگ – دانشنامهی کارا را از نظر ردهشناسی بررسی و نوع آن را مشخص میکنم.
- دوزبانه؛
- یکسویه (فقط انگلیسی – فارسی)؛
- فرهنگ دانشنامهای (واژگان به اضافهی اقلام دانشنامهای / دایرةالمعارفی)؛
- عمومی، به اضافهی 160 هزار مدخل تخصصی که ادعا شده دربر دارد (جلد پنجم)؛
- زبانآموز (چرا که مبنایش چند فرهنگ زبانآموزان پیشرفته است)؛
- فشرده به لحاظ فرهنگِ زبانی (چرا که مبنایش فرهنگهای زبانآموزان پیشرفته است که فرهنگ فشرده بهشمار میروند. البته واژگانی از فرهنگهای غیر زبانآموز و اطلاعات دانشنامهای بهجا و بیجا حجم آن را زیاد کرده است)؛
- سازمان آن از واژه به سوی معناست (در مقابل فرهنگ طیفی یا گنجواژه که سازمان آن از معنا به سوی واژه است)؛
- یکجهته (ویژهی فارسیزبانانی که به معادل ترجمهای نیاز دارند یا میخواهند معنای کلمه یا عبارتی را بدانند، در مقابل فرهنگهای دوزبانهی فعالساز که به کاربر هم کمک میکنند به زبان خارجی بنویسد)؛
- برای رمزگشایی زبان (ترجمه و درک مطلب)، درک بنیاد برای دریافت زبان، نه تولید آن؛
- مخاطب مترجم و زبانآموز.
4. در این نوشته به ایرادهای فرهنگ – دانشنامهی کارا پرداختهام به چند علت: یکی از عللِ تدوین فرهنگ جدید رفع نقایص و کمبودهای فرهنگهای پیشین است. فرهنگ – دانشنامهی کارا از نظر شمول اقلام دانشنامهای بر فرهنگهای دیگر برتری دارد اما معیار نداشتن و نابهسامان بودن و پراکنده بودن آنها این مزیت را دچار چالشهای جدی کرده است. شکل ارائه یا عرضهی اطلاعات در فرهنگهای نشر نو، پویا، هزاره، و حتی آریانپور به مراتب بهتر و نظاممندتر و به سامانتر از این فرهنگ است. استاد خرمشاهی اثرشان را جدیداً چاپ کردهاند و انتظار میرود برتر از آثار دیگر باشد – که نیست. مزایایی برای پیوستها و تکملهی 1118 صفحهای برشمردهاند – که چنین نیست. بر معیارها و اصولی در مقدمه تأکید شده که با یکدستی و انسجام از آن پیروی نشده. و مهمتر اینکه بسیاری هستند که فقط به مزایای این فرهنگ اشاره کرده و میکنند و کم هستند آنهایی که بیغرضانه به نقد بنشینند.
5. متأسفانه امروز عمدتاً مسئله فقط این نیست که فرهنگ دو زبانه بهتر است تک جلدی باشد (که کاربردیتر است و مسئله فقط این نیست که انباشتن اطلاعات پراکنده در فرهنگ چه قدر مفید یا زاید است و مسئله فقط این نیست که این اطلاعات چه قدر درست ومتین است؛ مسئله این است: کتابی که من مینویسم باید قطورتر از کتابهای دیگر باشد. این امر به ویژه در تدوین دانشنامههای ایرانی صادق است. از ایجاز که یکی از ویژگیهای بارز کتاب مرجع به شمار میرود سخنی در کار نیست. مرحوم محمد طباطبایی، فرهنگنویس فرهنگشناس، 46 سال پیش، بله 46 سال پیش، از خطر «نهضت قطورنویسی» سخن میگوید و امروز پس از گذشت حدود نیم قرن از این هشدار، قطورنویسی در تمام ابعاد فرهنگی ریشه دوانده است.
چندگاهی است که در این آب و خاک نهضت قطورنویسی پا به عرصهی وجود گذاشته و برای خویش مقام و اهمیت خاصی کسب نموده است. جالب این که این نهضت در تمام زمینهها و رشتههای علمی و ادبی و هنری ریشه دوانیده و به صورت یک غدهی سرطانی یا بیماری واگیر درآمده است. سعی بیشتر نویسندگان، شاعران و مؤلفان بر این است که هر چه بیشتر بر حجم و قطر اثرشان بیفزایند. ای کاش ذرهای از این سعی و کوشش مصروف تازگی و صحت مطالب میشد.
نمونهای از این کتب، فرهنگ آریانپور است که در پنج جلد قطور و حجیم منتشر و با بهای چنان گزافی عرضه شده است که کمتر اهل مطالعهای قدرت خرید آن را دارد... فرهنگ آریانپور شاید میتوانست یک فرهنگ انگلیسی – فارسی ایدهآل در زبان فارسی بشود، اگر مؤلف محترم با کمی ایمان و احساس مسئولیت و بالاخره مطالعهی کافی به این کار مهم دست میزد (طباطبایی 1348: 353).
در فرهنگ – دانشنامهی کارا، از صفحهی 2663 تا 2805 جلد چهارم (142 صفحه) و همهی جلد پنجم (سی و هشت + 838 ص) یعنی مجموعاً 1118 صفحه را پیوستها و مطالب «تکمیلی» تشکیل میدهد. با توجه به مطالبی که در این نوشته میآید در مییابید که دستکم 100 صفحه از این اثر حجیم، اضافی و حشو و نالازم است. هزار صفحه خودش کتاب حجیمی است و این مقدار مطلب زائد در این وانفسای تورم و کسادی بازار نشر چه تفاوتی در قیمت کتاب مخصوصاً برای دانشجویان که ایجاد نمیکند.
6. به خاطر اهمیت حجم فرهنگ – دانشنامهی کارا و به راهِ اطناب رفتن استاد خرمشاهی با وجود تأکید مکررشان بر ایجاد، نقد را با پیوستهای جلد چهارم و جلد پنجم (تکمله، واژگان تخصصی) شروع و به مشکلات آنها اشاره میکنیم.
«یکی از نشانههای تصور گنگ فرهنگنویسان و ناشران از کاربر و نیازهایش این است که برخی از آنها بخش اصلی الفبایی را به زعم خود با پیوستهایی تکمیل میکنند شامل فهرست اسامی، فهرست اختصارات، تکهپارههایی از اطلاعات متفرقه» (هانس – پِدرِ و همکاران، 1991 : 2713) و هر چیزی که دم دستشان میرسد. این انباشتن پیوستها با مطالبی از هر دست به این معنی است که فرهنگ نگار «تصوّر روشنی از مخاطبانش ندارد» (همان). قدر مسلم این که پیوستهای جلد چهارم بالاخره مفیدند اما با معماری و طراحی درست فرهنگ میشد برخی از آنها را درداخل متن اصلی آورد و از پراکندگی اطلاعات، مثلاً در مورد اعلامی که هم در متن آمدهاند و هم در پیوستها، جلوگیری کرد و هم فرهنگ را بیدلیل چاق نکرد.
«کلمات و تعبیرات خارجی رایج در زبان انگلیسی» (6 صفحه) از روی یک فرهنگ آمریکایی عیناً کپی شده و تلفظ آنها با الفبای فونتیک آمریکایی است، در حالی که تلفظ کل فرهنگ – دانشنامهی کارا با الفبای فونتیک انگلستان است. این بخش فاقد معادل فارسی است. عباراتی (از جمله par avion و post hoe از کلمات حرف P) در متن هم آمده. این بخش را با عینک مطالعه و ذرهبین مطالعه کردم.
در پایان جلد چهارم، 118 صفحه به فرهنگوارهی 1. اسلامشناسان و ایرانشناسان، 2. برندگان جایزهی نوبل و 3. کشورهای جهان اختصاص یافته که بسیاری از مدخلهای آنها در متن اصلی هم آمده، البته با تفاوتهایی در اطلاعات. خواننده باید به دو یا چند جا مراجعه کند تا اطلاعاتش تکمیل شود. از سوی دیگر، اگر مدخلی در متن آمده چه لزومی دارد دوباره در پیوست بیاید و برعکس.
«فرهنگوارهی اسلامشناسان و ایرانشناسان» (از صفحهی 2687 تا 2718) چه قدر برای مخاطبان اصلی این کتاب لازم است؟ چرا نامی از خاورشناسان در عنوان برده نشده است؟ فرانتس روزنتال، فردریش اوگوست روزن، آنوره روسی، ژان ژاک روسو، فردریش روکرت، یان ریپکا و کارل ادوارد زاخانو همگی طبق صفحهی 2712 (جلد 4، پیوست) «خاورشناس» هم بودهاند.
جلد پنجم 38 صفحه مقدمه و واحدهای پیشین فرهنگ به اضافهی 679 صفحه واژگان تخصصی دارد و نیز 142 صفحه نمایهی اصطلاحات تخصصی.
در جلد پنجم حدود 60 نفر با شصت روش و سلیقه «تکمله (واژگان تخصصی)» را فراهم آوردهاند و استادخرمشاهی یا همکارانشان ظاهراً دستی به ترکیب این بخش نزدهاند تا واژگان تکراری را بپالایند و مثلاً «قوش: falcon» را از فهرست اصطلاحات و فرهنگ و معارف اسلامی» حذف کنند و مثلاً تشریح / آناتومی را در بخش پزشکی ادغام کنند و مثلاً یک فهرست الفبایی مطلق از بخش ورزش تربیت دهند و مثلاً حجم اطلاعات رشتهها را متناسب با اهمیت و گستردگیشان متوازن سازند.
«فرهنگوارهی زندگینامهی علمی دانشوران» که آقای خرمشاهی از آن با صفت «کوتاه» یاد کردهاند (چهارده، ج 5) فهرست است از «واژهنگار» انی که در جلد پنجم با مؤلف همکاری کردهاند و 21 صفحه از فرهنگ – دانشنامهی کارا را به خود اختصاص داده است. سراغ افراد برجستهی این «فرهنگواره» میرویم. زندگینامهی استاد نصرالله پورجوادی که علاوه بر فعالیتهای پژوهشی اصیلشان، با راهاندازی مرکز نشر دانشگاهی حق بزرگی به گردن علم و چاپ و نشر این مرزوبوم دارند حدود نیم صفحه است. پیروز سیار و کامران فانی بیش از نیم صفحه. هیچ ایرادی هم بر این متصور نیست. اما آیا مهندس سیدمصطفی هاشمیطبا، کاپیتان شاهرخ خدایاری، سرهنگ مسعود اسفندیاری، دکترجبارعلی ذاکری، دکتر مهرداد قیومی و دکتر محسن/ سعید محبی از نظر اطلاعات دانشنامهنگاری ارزشی برابر یا بیشتر از نصرالله پورجوادی، کامران فانی و پیروز سیار دارند؟ آیا اطلاعات مربوط به انیشتین، ویکتور هوگو، هیتلر، استالین، جرج واشینگتن، شکسپیر و امثالهم باید کمتر از اطلاعات داده شده در مورد ایرانیانی باشد که در اینجا از ایشان نام بردیم؟ در اعتبار و ارزش کار این ایرانیان تردیدی نیست (از نصرالله پورجوادی سخن رفت، کامران فانی تحولی در دانشنامهنویسی ایجاد کرده، پیروز سیار در ترجمهی متون کتاب مقدس شاهکار کرده، مهندس عباس جعفری منشأ خدمات شایانی در واژهنگاری جغرافیا بوده و ...) ولی این بزرگواران نقشی بسیار کوچکتر از نیوتن و جیمز جویس و چارلی چاپلین و امثالهم داشتهاند. نیم صفحه توضیح دربارهی افراد نه چندان نامدار در عرصهی دانش را مقایسه کنید با موارد زیر:
مصدق، محمد (1261 – 1345 ش) Mosaddeq, Muhammad
سیاستمدار و دولتمرد ایرانی که در سالهای 1330 تا 32، نخستوزیر ایران بود و نفت را ملی کرد.
افلاطون (427/428 – 347/348 قم)، فیلسوف یونانی، شاگرد سقراط و استاد ارسطو و از بنیانگذاران فلسفه و فرهنگ غرب.
نیوتن، آیزاک (1642 – 1727 م)، فیزیکدان، ریاضیدان و فیلسوف انگلیسی، واضع حسابان، نظریهی گرانش، قانون حرکت و کاشف ماهیت نور سفید.
هیتلر، آدولف (1889 – 1945 م)، دیکتاتور آلمانی. Hitler, Adolf
واشینگتن، جورج (1732 – 1799)، اولین رئیس جمهور آمریکا (1789 – 1797) و از رهبران انقلاب و استقلال آمریکا.
«بدیهی است که معرفی همکاران این فرهنگ، هم ضرورت علمی دارد، هم فریضهی اخلاقی و به قصد سپاسگزاری از همکوشی این بزرگان است که صمیمانه و کریمانه، بیمزد و منت، یاری فرمودند.» (چهارده: 5) آیا غرض از این همه طول و تفصیل در زندگینامهی علمی این دانشوران «به مدلول شعر حافظ: «نگاهدار سری رشته تا نگه دارد» (ج 5: ده) بوده یا صرفاً «ضرورت علمی» و «فریضهی اخلاقی»؟
جلد پنجم فهرست رشتهها دارد و شمارهی صفحه ندارد؛ یعنی باید بارها کتاب را ورق بزنی تا به رشتهی موردنظر برسی.
واژهنامهی خاص ادبیات در جلد پنجم در کار نیست اما 8 صفحه به «نظریه و نقد ادبی» اختصاص یافته است. واژهنامهی پزشکی داریم (421 تا 475 : 5) و نیز واژهنامهی «تشریح/ آناتومی» (24 تا 30: 5). بخش «الهیات مسیحی» (126 تا 130) داریم و بخش «کتاب مقدس» 103 تا 108). آموزش و پرورش 62 مدخل دارد (DNA هم جزء اصطلاحات این رشته است) و گردشگری/ جهانگردی 51 مدخل. «آرایش و زیبایی» که الحق و الانصاف امروزه از اوجب واجبات است 24 صفحه است؛ یعنی 8 برابر آموزش و پرورش.
برای نمونه فقط یک صفحه (249 : ج 5) از بخش «فرهنگ و معارف اسلامی» را که کار خود استاد خرمشاهی است بررسی میکنیم تا به ارتباطش با متن اصلی و نیز تفاوتهای و نایکدستیها تکرارهایش پی ببریم.
Alawites و Alids, The (هر دو در یک ستون به فاصلهی 14 سطر) یک ماهیتاند که بدون این که مدخل اصلی و فرعی آنها مشخص شده باشد، به دو صورت «علویّه، علویّون» و «علویان» ضبط شدهاند.
عقیق و انبیق (Alembic, agate) واژهی انحصاری فرهنگ و تمدن اسلامی نیستند و انبیق از یونانی گرفته شده است.
اثیر (aether) انحصار به فرهنگ و تمدن اسلامی ندارد و در متن که باید درج میشده نیامده.
سُها (Alcor) و رأسالغول (Algol) در بخش اخترشناسی و نجوم (5 : 90) هم آمده.
هاجر (Agar) فقط مربوط به فرهنگ اسلامی نیست.
دبَران (oldebaran) در این صفحه برچسب حوزهی کاربرد (نجوم، که در دو مدخل بالاییاش آمده) ندارد و در متن برچسب «اخترشناسی» گرفته.
Aesthetics املای بریتانیایی است، املای آمریکایی آن (esthtics) نیامده ولی املای آمریکای etiology به فاصلهی یک ستون آمده.
به تفاوت واژههای زیر در متن و تکملهی فرهنگ – دانشنامهی کارا دقت کنید:
جلد اول
1.لاادری، اهل توقف، اهل تعطیل بیطرف دربارهی وجود خدا، ندانم گوی agnostic…n2. لاادریانه، لاادریگرانه، ندانمگویانه
و سه سطر پایینتر:
لاادری، اهل تعطیل، اهل توقف، ندانم گوی agnostic
جلد پنجم
لاادری، متوقف، معطل (فلسفه کلام) (ص 249)لاادریونagnostic/ (ج 5: ص 127) در بخش فلسفهی اسلامی، و نیز عرفان نیامده. در بخش فلسفهی غرب فقط agnosticism آمده.
واژههای زیر هم در جلد اول آمدهاند و هم در تکمله (جلد پنجم):
Adoration/prayer, adult, adulterate, adultere, adultress, adultrine, adultery, affectionate, affirmative, affront, agent, album, alehemy, alcohol, leppo, Algebra aesthetics, (با ضبط و توضیح متفاوت در متن) Algol, (در متن با حرف کوچک آغاز شده) Aldebaran, alembic, Algerras, Algeciras)) (با ضبط و توضیح متفاوت در متن).
معادلهای زیر اضافه بر متناند؛ یعنی فقط در تکمله آمدهاند:
تَبَنّی [پسر خواندگی] adoption ضرّاء adversity
ایجاب affiramation مُترَف affluent
عذاب affliction عُقبی afterlife
یعنی that is to say قشلاق winter camp
تراخم trachoma بذله، لطیفه wit
رأی قاضی verdict بذله، لطیفه، نادره، نکته witticism
گازر washerman خشکسال year, dry
در این بخش هم از ترتیب مطلق الفبایی ترکیبات استفاده شده (قشلاق winter camp) و هم از ترتیب معکوس ترکیبات (شاهد سمعی: witness, ears؛ شاهد عینی: witness, eye؛ کبیسه، سال کبیسه: year leap).
7. در این نوشته تأکیدم بر ایرادهای روششناختیِ وارد بر فرهنگ – دانشنامهی کاراست. جا افتادن تعدادی واژه یا اسم خاص در اغلب آثار مرجع پیش میآید و هر فرهنگ نویسِ توانایی هم چه بسا معادلها و تعریفهای غلطی به دست داده باشد چرا که انسان محل سهو و نسیان است. شایان ذکر است که اگر تعداد افتادگان و نادرستیها بیش از حد باشد، دیگر نمیتوان آنها را اتفاقی دانست.
هیچ فرهنگی از هیچ جنبهای نمیشود کامل باشد چرا که واقعیاتی که در کار فرهنگنگاری بازتاب مییابد همواره در تغییر و تحول است و نمیتوان همهی آنها را در بار اول فرا چنگ آورد. جای شگفتی ندارد که منتقدی بتواند واژه و عبارت و اصطلاحی را که از فرهنگی فوت شده متذکر شود، واژهها و معادلهایی که از نگاه دقیق ویراستار و نمونهخوان پنهان مانده باشد و لغزشها و سهوالقلمهای خود فرهنگ نگار را شکار کند. خوانندگان نقد میخواهند بدانند که آیا این لغزشها و افتادگیها الگویی را تشکیل میدهند که استفاده از فرهنگ را دشوار سازد و به علت نواقص و نقایص و بیاعتمادیای که از این رهگذر پدید میآید کارآیی فرهنگ را محدود میکند یا نه. خواننده میخواهد بداند که آیا این فرهنگ، مزیتی دارد که در هیچ جای دیگری نتوان پیدایش کرد یانه. (اِستاینِر، 1984: 178 – 179).
8. استاد خرمشاهی واژهنامههایی را ویراستهاند و در ویراستاری صاحبنظرند. نگارنده این نگارشش اندک حُسنی داشته باشد از استاد خرمشاهی و بزرگانی چون ایشان آموخته است.در مواردی متن ویرایش نشده و این از استاد بعید است.
نژاد پرستی... racism
نظریهای است که میان نژاد و پدیدههای غیرزیستشناسی مانند دین، آداب، زبان و ...رابطه ایجاد کرده و برخی از نژادها را برتر از دیگر نژادهای بشر میشمارد.«رابطهی ایجاد کرده» در اینجا یعنی چه؟ «رابطه ایجاد میکند و ... میشمارد» رابطهی زمانی درستی دارد.
... ژنرال متحد و هم پیمان در جنگ داخلی آمریکا Jackson
جکسون فرمانده ارتش جنوب آمریکا در جنگ شمال و جنوب بود.
حیوان یک ساله، اسب یک ساله، کره اسب، حیوان جوان yearling
«جوان» در اینجا ظاهراً در برابر young آمده. حیوان یک ساله در فرهنگ ما «جوان» به حساب نمیآید.
اتاق استراحت [ویژهی معلمان/ دانشآموزان در یک مدرسه/ دانشکده] common-room
a و an در انگلیسی بر اسم جنس هم دلالت میکنند. در این بافت منظور از school یا a college همهی مدرسهها و دانشکدهها هستند، نه یک مدرسه و دانشکده. «یک» در این موارد گرتهبرداری نحوی از انگلیسی است.
صبرانه، شهر قدیمی در شمال غربی لیبی که قرن 4 پیش از میلاد توسط کارتاژی Sabratha تأسیس شده بود.
شهر «تأسیس» نمیشود. گذشته از این، زمان فعل باید گذشتهی ساده باشد، چون این شهر هم اکنون هم هست. اگر این شهر اکنون وجود نداشت، «تأسیس شده بود» فعل درستی میبود.
... یکی از شانزده ایالت آلمان در جنوب غربی آلمان قرار دارد. Saarland
آلمان دوبار در یک جملهی کوتاه تکرار شده. حرف ربط «که» از جمله ساقط شده یا یک کاما باید بعد از آلمان اول بیاید.
یعاقبه، یعقوبیه، پیروان کلیسای مسیحی سوریه و عراق و هند. یعقوب Jacobite Church
برادر یا مؤسس آن در قرن ششم میلادی بود.
مسیحی به همراه کلیسا حشو است. یعقوب برادر یا مؤسس «آن» بود؟
... از جمله آثار او اتللو، تاجر ونیزی، ... که اغلب و بیش از اینها هم به فارسی Shakespeare ترجمه شده است.
«بیش از اینها» هم به فارسی ترجمه شده، یعنی چه؟
نشان علاقه -y… (also –ie)
-y و –ie پسوند تحبیباند که بیشتر به اسم کامل یا کوتاه شدهی آن اضافه میشود.
امپراطور زرد،... طبق افسانهها در سال 2704 پیش از میلاد به دنیا آمد و در Yellow Emperor
سال 2697 (ق.م) امپراتور شد.
استفاده از صورت کامل و کوتاه با هم: «ق» کوتاه شدهی «قبل» است که ابتدا «پیش آمده.
یانگ تامس Young Thomas
تامس نام کوچک است و یانگ نام خانوادگی
... پزشک... آلمانی که به عنوان یکی از پایهگذاران علم روانشناسی تجربی Wundt, Wilhelm
شناخته میشود.
«به عنوانِ» زائد است. چون این مفهوم در خود فعل «شناخته شدن» مندرج است. استفاده از «به عنوانِ» با فعلهایی مانند شناخته شدن و به شمار رفتن گرتهبرداری نحوی است از حرف اضافهی as انگلیسی.
1.روی... 2. ورقهی آهن موجدار که در آفریقا به عنوان سقف استفاده میشود. Zinc
ورقهی آهن موجدار در جاهای دیگری از جهان از جمله ایران به جای سقف استفاده نمیشود؟
...بخش [که با اطرافش تفاوت دارد] zone
«که با اطرافش تفاوت دارد» یعنی چه؟
یک نوع صحافی ساده saddle stitch
«یک نوع صحافی ساده» چه اطلاعی به کاربر فرهنگ میدهد که بتواند از آن استفاده کند.
کوفتگی راه/سفر، خستگی و ماندگی [ناشی از سفر] jet lag
کلمهی jet نشان میدهد که این کوفتگی ناشی از سفر هوایی است.
نقد و بررسی اثری علمی توسط متخصصان همان حوزه peer review
[مربوط به] نقد و بررسی اثری علمی توسط متخصصان همان حوزه peer reviewed
مطالب بالا تعریف این دو اصطلاحاند، نه معادل آنها. «داوریم اصطلاحی جاافتاده در صنعت نشر و مجلات علمی و فنی است.
عرق [نوعی مشروب الکلی که از ویسکی، شکر، نعناع و یخ درست میشود] julep
اگر مشروبی ویسکی است، پس عرق نیست.
زِروئال، لیامین، چهارمین رئیس جمهور الجزایر Zéroual, Liamine
این اسم خاص هیچ شباهتی به اسامی عربی ندارد. الیمین زروال در متون غربی به این شکل منعکس شده و وظیفهی فرهنگنگار ایرانی و عربی این است که صورت عربی آن را ضبط و ثبت کند.
9. از جمله نخستین درسهای مرجعنگاری و ویرایش و تألیف و ترجمه یکدستی و انسجام است، اما فرهنگ – دانشنامهی کارا از این نظر ضعف دارد.
-ذیل gab:
خوش سروزبانی، زبانبازی، بلبلزبانی، چرب زبانی (گاه توهینآمیز) The gift of the gab
-ذیل gift:
بلبل زبانی، چربزبانی، خوش سروزبانی، زبانبازی (معمولاً توهینآمیز)
گاه و معمولاً خیلی با هم تفاوت ندارند.
-ذیل gain:
ظاهر مقبول یافتن، اعتبار [ظاهری] یافتن Gain credence
-ذیل cradence:
Lend credence to sth/gain credence
باور کردنی ساختن، قابل قبول گرداندن، پذیرفتنی ساختن
-ذیل lend:
Lend support, weight, credence, etc. to sth
تقویت کردن، پشتیبانی کردن، حمایت کردن، تأیید کردن
-ذیل blow:
بند را (به) آب دادن [= رازی را برملا کردن] (عامیانه) Blow the gaff
-ذیل gaff:
درز دادن، لو دادن، بند را آب دادن، دهن لقی کردن (عامیانه)
-ذیل gain:
Nothing ventured, nothing gained
سود بردن بدون خطر کردن میسر نیست، بازرگانی به بددلی نتوان کرد.
-ذیل gain:
Nothing ventured, nothing gained
سود بردن بدون خطر کردن میسر نیست، بازرگانی به بددلی نتوان کرد.
-ذیل venture:
نابرده رنج گنج میسر نمیشود، هر که از خطر بگریزد خطیر نشود.
-ذیل curate:
عزیزی بیجهت (غالباً توهینآمیز)، خوب اما پردردسر a curate’s egg
-ذیل egg:
نیمکش وسط، آمیزهای از خوب و بد (معمولاً بیان منفی)
Don Juan
1.دون ژوآن... 2. دون خوآن، قهرمان افسانهای بسیاری از آثار ادبی اروپایی که ظاهراً مبتنی بر وقایع زندگی دون خوآن تنوریو است.
Juan. Don
خوآن/ ژوآن، دون، شخصیتی افسانهای که محتملاً مأخوذ از ادبیات اسپانیایی است. وی عاشق پیشهای کامجو و بوالهوس و سنگدل است. عاقبت کار او چنین میشود که مجسمهای سنگی خود را به هیئت میهمان دون ژوآن در میآورد و او را به جهنم میفرستد. یکی از اپراهای موتسارت برگرفته از این قصه است.
«بلهوس» از ترکیب پیشوند فارسی بُل – و «هوس» ساخته شده، نه عنصر عربی که به صورت بوالهوس نوشته شود.
جولیان... امپرتور (کذا) روم... Julian
... گاهشماری جولیانی Julian Calendar
ژول/ جولیوس سزار Julius Caesar
ژوستین شهید... Justin (Martyr)
ژوستینیان اول Justinian I
بالاخره ما نفهمیدیم J را در این اسامی لاتین ج بخوانیم یا ژ؟
تئودور هرتسل ذیل Zionism و هرتصل ذیل Hertzl آمده است. ذیل Zionism بانی نهضت صهیونیست است و ذیل Hertzl فقط روزنامهنگار اتریشی – مجارستانی.
جلالالدین رومی Jalal ad-Din ar-Rumi
(604 – 672 ه-ق/ 1207-1273 م)، معروف به مولانا، شاعر، حکیم و عارف بزرگ ایرانی که همهی آثارش به زبان فارسی است.
رومی، جلالالدین رومی/ مولانا/ مولوی (604 – 672 ق)، Rumi, Jalãl ad-Dĩn
یکی از بزرگترین شاعران و عارفان ایرانی متولد بلخ، و ساکن و متوفای قونیه که مزارش همانجاست. از آثار او مثنوی معنوی، دیوان شمس، و فیه مافیه است.
10. در حرفنگاری اعلام ایرانی و اسلامی گاهی حرفنگاری، دقیق است و مثلاً ā,a و س از ص متمایز شده (Saddām Hussein) و گاهی حرفنگاری کلی است (jamal ad-Din. Al-afghani). نمونهی بارزش مدخلهای مربوط به مولوی است که در مورد دوم فتحه و آ از هم متمایز شده، حرف «ی» در «دین» با ĩ نشان داده شده و «ی» رومی تنها با i.
11. این اصطلاحات تخصصی لاتین علیالظاهر باید در جلد پنجم، بخش فلسفه، میآمد اما در قسمت اصلی فرهنگ آمده است:
علتالعلل (لاتین) causa causanعلت صوری (لاتین) cause formalis
علت غائی (لاتین) causa intentionalis
علت مادی (لاتین) causa materialis
علت فاعلی (لاتین causa operative
علت پدیدهها causa phenomenon
علت لازم، شرط لازم، مالا بدمنّه، ناگزران (لاتین) causa sine qua non
در ستون روبهروی همین اصطلاحات لاتین، شکل انگلیسی برخی از آنها آمده بدون این که ربطشان با هم مشخصه شود، از جمله :
علت صورتی (فلسفه formal cause
علت مادی material cause
Formal cause ذیل formal هم تکرار شده. اما material cause ذیل material نیامده است. این هر دو جلد پنجم در بخش فلسفهی غرب هم تکرار شدهاند.
12. برچسب «لاتین» باید جلوی عبارت بیگانه بیاید، نه جلوی معادل فارسی. این عبارات چون لاتین هستند باید با حروف ایتالیک نوشته میشدند.
13. وقتی کلمهای اَخَص (زیرمرتبه) در فرهنگ ثبت میشود، طبعاً باید انتظار داشت کلمهی اعم هم آمده باشد ولی گاهی چنین نیست. Zanzibar (زنگبار) آمده است ولی اسم متناظر آن «تانگانیکا» (غلط املایی به صورت تانگانیا) نیامده. فقط دریاچهاش آمده. زبان محاورهی چینی و رود Xiang آمده که هر دو در استان هونان Hunan هستند اما خود Hunan نیامده. شهر شینینگ/ Xining آمده ولی اسم استانش چینگهای (Quinghai) نیامده. Zapopan(ساپوپان، شهری در شمال مرکزی ایالت خالیسکو در غرب مرکزی مکزیک) هست اما Jalisco نیامده (دانشنامهی بریتانیا و دانشنامهی ویکیپیدیا تلفظ آن را هالیسکو ثبت کردهاند).
14. «وظیفهی فرهنگ دوزبانه این نیست که اصطلاحات تخصصی (مثلاً اصطلاحات پزشکی مانند heamologia و haematuria) را تعریف کند و شرح دهد.» (هونِسلار 2003 : 326). حسین سامعی در مقدمهی فرهنگ هزاره (1381: 28 – 29) این موضوع را به روشن مطرح ساخته:
کار اصلی فرهنگنویس دوزبانه برابرِ هم نهادن واحدهای واژگانیِ دو زبان، با شروع از زبان مبدأ و جستجوی معادلها در زبان مقصد است. از این جهت، وظیفهی فرهنگنویس تعریف، توصیف، یا به اصطلاح، «معنی کردن» سرمدخلها نیست. چنین کاری در حدّ فرهنگ یک زبانه است که میکوشد «معنیِ» واحدهای زبانی را برای مراجعهکنندگان به فرهنگ «توضیح دهد»؛ حال آنکه فرهنگنویس دوزبانه فرض میکند مراجعه کنندگان به فرهنگ واحدهای واژگانیِ یکی از دو زبان مبدأ یا مقصد را کمابیش میشناسند و بینیاز از «تعریفِ» آنها هستند و تنها میخواهند ببینند واژههای آشنای آنها در زبانِ دیگر چه معادل یا معادلهایی دارند. حال اگر مراجعه کننده به چنین فرهنگی معنای هیچ یک از واژههای دوطرفِ این معادله (یعنی نه زبان مبدأ و نه زبان مقصد) را نداند، برای فهمِ معنای دست کم یکی از آنها به ناچار باید به فرهنگ یک زبانه مراجعه کند.
سامعی progesterone را مثال میزند که در یک فرهنگ دوزبانه «توضیحات بسیار پیچیده، فنی و نسبتاً مبهم» در مقابل این سرحد مدخل آمده و استدلال میکند که در زبان پزشکی فارسی، صورت فرانسهی این کلمه، یعنی پروژسترون، کاملاً شناخته شده و در حقیقت معادل فارسی کلمهی انگلیسی است، چنان که در فرهنگ پویا و فرهنگ نشر نو آمده. او اضافه میکند: «هر چند که دو فرهنگ اخیر، با توجه به آنکه ممکن است گروهی از مراجعهکنندگان معنای پروژسترون را ندانند و آن را در فرهنگهای یک زبانهی موجود فارسی هم پیدا نکنند، عبارتی کوتاه و روشن در حاشیه و در کنار آن – و نه به جای آن – آوردهاند» (همان: 29). در فرهنگ – دانشنامهی کارا، سرکه و باغوحش تعریف شدهاند. (استاد خرمشاهی این بخش از فرهنگ هزاره را «توضیح واضحات و تکرار مکررات» دانستهاند (ج 1: شش).)
Vinegar
سرکه، مایع ترشی که از اکسیدشدن اتانول موجود در آب سیب، آبجو و موادی از این قبیله به دست میآید.
Zoo
باغ وحش، محلی برای نگهداری حیوانات اهلی و وحشی در قفسهایی معمولاً به همراه جفتشان در زیستگاههای مصنوعی
تعریف «نژاد: race» آمده، ولی تعریف «قومیت: ethnicity» نیامده. Paradox تعریف بسیار مفصلی دارد (ص 1842) و «چتر نجات: parachute» در همان صفحه تعریف شده است اما موارد زیر در همان صفحه تعریف ندارد:
سهمی، شلجمی (هندسه) formal cause
تمثیل material cause
این تمثیل چه فرقی با تمثیلهای دیگر دارد؟
فاراقلیط [در بعضی زمینهها برابر با روحالقدس] paradete
اگر تصور شود خوانندهای نیازمند دانستن تعریف باغوحش و سرکه است، پس در اینجا هم باید بداند فاراقلیط دقیقاً چیست و روحالقدس چیست. چنین خوانندهای به تعریف موارد زیر هم نیاز دارد:
دندان – کنار Paradental
مَثَل اعلی Paradigm
بهشت عَدن Paradise
اگر قرار باشد برای «ببر: tiger» تعریف بیاوریم، پس باید برای «گیس و گیسکشی: tiff»، کمی بالاتر از آن، هم تعریف بیاوریم.
15. مخاطب فرهنگ – دانشنامهی کارا ایرانی است و بنابراین به تعریف برای کعبه و جهاد نیازی ندارد و اصلاً این مدخلها نباید در چنین فرهنگی بیاید. این اطلاعات برای غربیان لازم است، نه برای ما. از آنجا که اطلاعات دانشنامهای اساساً وابسته به فرهنگ (culture) هستند و هر اثر مرجعی برای برآوردن نیازهای مخاطبان جامعهای خاص نوشته میشود، در زبان مقصد باید بررسی دقیقی انجام داد تا بدانیم مخاطب ما به چه چیزهایی احتیاج دارد. بنابراین ترجمهی صرف اطلاعات دانشنامهای یک اثر خارجی کافی و درست نیست.
Kabah
کعبه، مقدسترین زیارتگاه مسلمانان در مرکز مسجدالحرام، در مکه. همهی مسلمانان هنگام برگزاری نماز، یا اعمال عبادی دیگر نظیر قربانی، رو به جهت آن میآورند که به آن «استقبال قبله» گفته میشود.
Jum’ah
جمعه، نام روز هفتم از ایام هفته در تقویم مسلمانان، در قرآن سورهای به این نام هست و در فضیلت و اهمیت جمعه احادیث و اخبار بسیار موجود است.
جهاد [جنگ و مبارزهی دینی – مذهبی با دشمنان و معاندان اسلام
«دینی – مذهبی» یعنی چه؟ یکی از اینها کافی است. jihad
Zuhd
زهد، ریاضت، در فرهنگ اسلامی، به ویژه در تصوف، به معنای بیاعتنایی به دنیاست. یعنی رویگردانی از رفاه و پرداختن افراطی به عبادت و گاه به ریاضت (اصل عربی)
نیز ← تعریفهایی که برای جهنم (Jahannam) و [عصر] جاهلیت (jahiliya) داده شده.
توضیح مفصلی برای شهر Zacatecas در مکزیک آمده است. اما Zegreb توضیح کوتاهی دارد. توضیحات مفصلی برای affair XYZ (14 سطر) و Zodiac داده شده اما همین مقدار کوتاه – که برای چنین فرهنگی درست هم هست – برای ارسطو آمده:
Aristotle
ارسطو (384 – 322 ق.م) فیلسوف یونانی، شاگرد افلاطون و معلم اسکندر مقدونی، ملقب به معلم اول
XYZ affair (حادثهی دیپلماتیک بین آمریکا و فرانسه) مهمتر از نظریهی نسبیت انیشتین نیست که تنها 4 سطر به آن اختصاص یافته.
16. یکی از وظایف خطیر فرهنگ نگار تفکیک و دستهبندی معانی مختلف واژههاست که کار را برای کاربر آسان میسازد. کاربر تصمیماتش را غالباً براساس نظم معنایی پیشنهادی فرهنگنگار سامان میدهد.
عدم صحت، اشتباه، نادرستی، بداخلاقی، فساد، بیروشی Wrongness
این معادلها را براساس اطلاعات استاد خرمشاهی میتوان به این شکل از هم متمایز ساخت:
1.عدم صحت، اشتباه، نادرستی 2. بداخلاقی 3. فساد 4. بیروشی
1.عنّاب 2. شیرینی ژلهوار، لرزانکی، شیلان/ شیلانک، تبرخون/ طبرخون jujube
شیلان، شیلانک، تبرخون و طبرخون همگی عناب هستند و باید ذیل شمارهی 1 میآمدند.
موارد دیگر:
do justice for sb/st
بیانصافی نکردن (در حق کسی)، بیانصاف نبودن (درباره/ در حق کسی)، حق (چیزی را ادا کردن/ به جا آوردن، از خجالت/ شرمندگی (کسی/ چیزی) درآمدن، حسابی خوردن/ نوشیدن، دلی از عزا درآوردن، حسابی سروقت (غذا/ نوشیدنی) رفتن، به خدمت (غذاها/ خوراکها) رسیدن
خوشمزه، خوب، مطبوع، خوشگل، خوش قیافه، خوش گوشت Yummy
3. قدسی، محترم، مصون Sacred
Writhe
به خود پیچیدن، پیچ و تاب خوردن، تقلا کردن، عذاب کشیدن، معذب بودن، رنج کشیدن، کلافه شدن.
17. اطلاعات عرضه شده در مورد اَعلام گاهی کافی نیست یا ناقص است. ذیل مدخل صدامحسین از جنگ با ایران و کویت هیچ صحبتی نشده.
ووهو، همسر امپراطور چین در دوران دومان تانگ Wuhou
دوران تانگ بر طبق فرهنگ – دانشنامهی کارا از 618 تا 907 میلادی بوده. حال پیدا کنید دورهی حیات بانو ووهو و شوهر یا شوهرانش را، این خانم (648 – 705) ابتدا متعهی امپراطور تیازونگ و سپس همسر پسر او میشود.
Ypres. Battles of
نبردهای ایپره، سه نبرد سنگین در جنگ جهانی اول در فلاندر غربی (1914 – 1917)
فلاندر غربی کجاست؟
Napoleon
ناپلئون، بُناپارت (1769 – 1821)، امپراطور فرانسه، افسر ارتش فرانسه که در 24 سالگی به درجهی سرتیپی رسید و پس از لشکرکشی به مصر و ایتالیا و پیروزی در کودتایی قدرت سیاسی فرانسه را به دست گرفت.
آخر و عاقبت ناپلئون به همینجا ختم نمیشود.
18. طبیعی است که نام افراد و آثار بزرگ در فرهنگها و دانشنامهها ثبت میشوند. به جای آوردن صفات ارزشی «سترگ»، «معروف» یا عبارتهایی مثل «کشفیات مهمی دارد» باید به ماهیت کارشان اشاره کرد:
آناباز، آناباسیس، اثری سترگ از گزنفون که در هفت کتاب تألیف شده است Anabasis
توضیح لازم: عنوان کتاب باید با حرف بزرگ شروع شود.
یالو، ... بانوی آمریکایی دانشمند در رشتهی فیزیک هستهای که کشفیات علمی مهمی دارد. Yalow
Jung…
یونگ، کارل گوستاو، پزشک و روانپزشک و روانشناس سرشناس سوئیسی...وی مدتها شاگرد فروید روانکاو معروف اتریشی بود. Jamal al-Din al-Afghani
جمالالدین افغانی،... حکیم و فیلسوف ترقیطلب و آزادیخواه معروف شرق...
و نیز ← Yaspers و Jeffreys, Sir Harod
19. فرهنگ دوزبانه معادلهای واژگان خارجی و اطلاعات دستوری و معنایی و منظورشناختی و ... دربارهی سرمدخل را (که خارجی است) به دست میدهد. در فرهنگ – دانشنامهی کارا اطلاعاتی دربارهی معادلهای فارسی آمده که ربطی به فرهنگ دوزبانه ندارد و آنها را میتوان در فرهنگ تکزبانه آورد. در مفید بودن این اطلاعات شکی نیست ولی فرهنگ دوزبانه جای موارد زیر نیست بلکه جای آن در فرهنگ تکزبانه است، البته آن هم به تشخیص نویسندهی فرهنگ تکزبانه و نوع فرهنگ.
بُغ کردن [گویا بُغ، کوتاه شدهی بُغض است] Tight – lipped
کلاشینکف [اسلحه] [در ایران کلاشینکف تلفظ میشود.] Kalashinkov
9.مایه، مایه تیله، مایه پیله [مایه پایه، از روش اتباع ساخته شده است.] Jack
«از روش ... ساخته شده است» یعنی چه؟
20.فرهنگ – دانشنامهی کارا کتاب مرجعی است که از جامعه و فرهنگ بیگانهای وارد زبان فارسی و جامعه و فرهنگ ایران میشود و در انتخاب معادلها باید مسائل فرهنگی را در نظر گرفت. مثلاً
جهاد، جنگ مقدس... جهاد کردن Crusade
مجاهد صلیبی، جهادگر Crusader
«جنگ مقدس» معادل درستی است. اما «جهاد» عبارت است از جنگ مقدس مسلمانان با کفار؛ و منظور از crusade جنگ مقدس مسیحیان است که در ابتدا علیه مسلمانان بود و در بین ما به جنگ صلیبی شهرت دارد. «بیتالمال» نیز مفهومی است که در زبان و فرهنگ انگلیسی نیست تا بتوانیم چنین بگوییم:
2.سفر/ مسافرت پرخرج دولتی... [که از بودجهی بیتالمال صرف هزینه میشود] Junket
ژانگ دائولینگ... مؤسس و نخستین بطریق آیین نظامیافته و دینی دائو/ تائو Zhang Daoling
بطریق از مقامات ارشد روحانیت مسیحی است. آیا میتوان آن را برای مذاهب دیگر به کار برد؟ اگر من بگویم کلیسای بودایی و کِنیسهی زرتشتی، درست گفتهام؟
21. وظیفهی فرهنگ دوزبانه دادنِ معادل برای واژگان زبان مبدأ است، مگر این که معادلی در زبان مقصد برایشان وجود نداشته باشد. موارد زیر در فارسی معادل دارند و آوردن صورت انگلیسی توجیهی ندارد:
Ka-ching
-کچین – جیرینگ (صورت تعجب، غیررسمی)، به ویژه هنگامی گفته میشو که فردی پول هنگفتی به دست میآورد. این نامآوا نوعی تقلید صدای صندوق پرداخت پول است.
یَی، هنگام خشنودی گفته میشود [مانند بهبه، آخجون] Yay
John Doe
1.جان دَووف فلانی، طرفی مورد نظر، طرف مربوط، آقا خانم ایکس [نام شخص مجهولالاسم اعم از زن و مرد در حقوق آمریکا]
22.وقتی از برچسب «کشتی» برای «میلهی افقی دکل» استفاده میشود، دیگری نیازی به برچسب «فنی» نیست. وقتی از برچسب «فوتبال آمریکایی» در مدخل Yardage استفاده میشود، دیگر نیازی به برچسب «فنی» نیست.
...سال سومی (دانشجو) [در دانشگاه] junior
دستگاه رخت خشککنی [پارچه] wringler
برخی از برچسبها به ویژه برچسبهای حوزهی کاربرد کلمه آنگاه نالازم و حشوند که خود معادل ماهیت سرمدخل را مشخص میسازند:
مسافت [به یارد] که یک تیم یا بازیکن به جلو حرکت کرده است yardage
[فوتبال آمریکایی] (فنی)
1.بائو/ باو، بخش قائم و عمودی و کنار چهارچوب در، پنجره و ... (نجّاری) jamb
[مسابقهی] پرتابِ نیزه (ورزش) the javelin
آروارهی، فکّین، دندانها... [انسان/ جانور] jaws
تهی روده، رودهی صائم (کالبدشناسی) jejunum
2. حکم/ رأی دادگاه (حقوق) judgement
23. کثرت دانش استاد خرمشاهی و غوطهور شدن در آثار قدیمی باعث شده واژگان مهجور و متروک گاهی راه خود را به فرهنگ – دانشنامهی کارا پیدا کنند:
مَعیب defective
همان معیوب خودمان است.
فقرالدم anaemia
همان کم خونی خودمان.
...حَرث tillage
...هیون، جمّازه، ثَوند ganger
کذاف اسب تیزرو.
... معلل caused
...نعیق، مروا caw
...فتراک saddlebag
...شوشکه sabre
فرهنگ عمومی جای واژگان مهجور نیست و کلمات انگلیسیای که در اینجا آمدهاند واژگان مهجور انگلیسی نیستند که معادل قدیمی برایشان پذیرفتنی باشد.
24. عبارت «سنجیده با واژگان مصوب فرهنگستان» صرفاً به منظور اعتبار بخشیدن به این فرهنگدانشنامه آمده است و مبنای علمی ندارد. فرهنگستان واژه و اصطلاحی را تصویب میکند که باید به مرور زمان و طبق قضاوت اهل زبان و نیز متخصصان رشتههای علمی و فنی در نهایت پذیرفته و وارد زبان مردم و زبان اهل فن شود ورواج یابد. بدیهی است واژهها و اصطلاحاتی که هنوز مُهر قبول مردم و اهل فن را نگرفته باشند نمیتوان در فرهنگ عمومی ثبت کرد و جزء واژگان عمومی زبان به شمار آورد.
فرهنگ – دانشنامهی کارا برای واژههایی که از قبل هم در زبان عمومی کاربرد داشتند برچسب «ف» یعنی مصوب فرهنگستان آورده از جمله :
نژادی racial
معیوب defective
مجلس parliament
بهره، محصول yield
غمگینی sadness
25. وظیفهی فرهنگنگار توصیف زبان است. اعتقادات شخصی او نباید در فرهنگ و کتاب مرجع بیاید. در مدخل jew هم اعتقادات سیاسی استاد خرمشاهی آمده و هم توجه نشده است که همهی یهودیان «تجاوزگر وغاصب قدس شریف» نیستند. و آیا ضیاءالحق واقعاً در پی برقراری نظام راستین اسلام بود؟
Jew
یهودی... یهودیان از سامیان هستند و دین توحیدی دارند، ولی امروزه تجاوزگر و غاصب قدس شریفاند.
ضیاءالحق... که هدف وی ساختن بمب اتمی و برقراری نظام راستین اسلامی بود.
26. مقولهی دستوری determiner) det، تخصیصگر، یعنی واژههایی مثل (any, some, a, your در «کوتاهههای به کار رفته در این فرهنگ» نیامده و فرق بین برچسبهای «غیررسمی» و «غیراستاندارد» نیز مشخص نشده است. برچسب «غیرمجاز» یعنی چه؟ در مقدمه توضیحی داده نشده که این نشانه به چه منظوری به کار رفته. اولین پیوست جلد چهارم «افعال بیقاعده» Irregular Verbs)، همچنین حالات مختلف do. He و have ) است. مگر این سه فعل جدای از افعال بیقاعدهاند که نیازی به این توضیح باشد؟
27. فرهنگ – دانشنامهی کارا گاه به فرهنگهای حییم، پویا، و هزاره »مراجعهی مشورتی» (ج 1: پانزده) داشته است. هر پژوهشی انگلیسی – فارسی بدون مراجعهی مشورتی به فرهنگ نشر نو با اِشرافی که مؤلف آن به فرهنگنویسی و واژگاننگاری و زبان فارسی و انگلیسی دارد چیزی کم دارد.
28. این که فرهنگ انگلیسی – فارسی هم آوانگاشت انگلیسی بریتانیایی و هم آمریکایی را دربرداشته باشد و هم تفاوتهای واژگان این دو گونه از زبان انگلیسی را (ج 1: هفت) چیز عجیبی نیست و ویژگی منحصر به فرد به شمار نمیرود. فرهنگهای هزاره، پویا، نشرنو، و آریانپور همگی از این ویژگی برخوردارند.
29. معیارهای شمول یا عدم شمول اعلام تصریح نشده و نیز ملاکهای افزودن اقلام واژگانی به آنچه در منابع اصلی (فرهنگ دانشنامهای زبانآموزان پیشرفتهی آکسفورد و فرهنگ زبانآموزان پیشرفتهی آکسفورد) بوده معین نشده است.
30. مهران بذرایی «ویراستار ارشد» است اما معلوم نیست ویراستار یا ویراستاران غیرارشد چه کسی یاکسانی هستند.
31. فرهنگ – دانشنامهی کارا بخش مستقلی به نام «راهنمای استفاده از فرهنگ» ندارد. بعضی از فرهنگها حتی دو نوع راهنما دارند؛ راهنمای تشریحی و راهنمای نموداری.
32. کتابهای مرجع عمدتاً براساس ترتیب الفبایی آرایش مییابند. هر حرفی از حروف الفبا درصد مشخصی مدخل دارد. مثلاً حروف P, C و S بیشتری تعداد واژهها را دارند و تعداد مدخلهای I از H کمتر است. برای این که برآوردی از تناسب مدخلهای فرهنگ دانشنامهی کارا داشته باشم، چهارفرهنگ دانشنامهای انگلیسی را انتخاب کردم که یکی از آنها منبع اصلی استاد خرمشاهی در تدوین اثرشان بوده، تعداد صفحات هر حروف انگلیسی در این چهار فرهنگ و درصد تفاوت آنها را با فرهنگ دانشنامهی کارا مقایسه کردم. این چهار فرهنگ عبارتاند از:
1.فرهنگ دانشنامهای زبانآموزان پیشرفتهی آکسفورد، منبع اصلی استاد خرمشاهی، 1992
2.فرهنگ دانشنامهای مفصل وبستر، 1996
3. فرهنگ مرجع آکسفورد، 1988
4. فرهنگ دانشنامهای آکسفورد، 1991
با نگاهی به جدول زیر به راحتی میتوان دریافت (و نیازی به رسم نمودار نیست) که حرف A فرهنگ دانشنامهی کارا 0/64 درصد بیشتر از چهار فرهنگ است، اما حرف B آن 0/89 درصد کمتر شده. وضعیت از حرف C تا J برعکس میشود و مدخلهای این فرهنگ بر آن چهارفرهنگ پیشی میگیرد. زبان شاخهها و زیرشاخههای گوناگونی دارد صرفِ اشراف بر یک یا چند شاخه از آن، ما را صاحب صلاحیت در همهی ابعاد آن نمیکند. استاد خرمشاهی تا حرف J، یعنی حدود اواسط فرهنگ، سعی در بسط فرهنگشان داشتهاند؛ از اینجا به بعد فرهنگ دانشنامهی کارا ازچهار فرهنگ عقب میافتد و استاد خرمشاهی از اواسط فرهنگشان سعی در قبض آن داشتهاند. البته این قبض را با 1118 صفحه پیوست و تکلمه جبران کرده و به راه اطناب و انباشتن اطلاعات رفتهاند. شایان ذکر است که چهار فرهنگ انگلیسی مجموعاً 157 صفحه پیوست دارند و فرهنگ دانشنامهی کارابه تنهایی 1118 صفحه پیوست و تکمله (142 صفحه از جلد چهارم و همهی جلد پنجم شامل 38 صفحه مقدمه و 838 صفحه متن). این اوج و حضیضها در فرهنگ – دانشنامهی کارا نشان میدهد که در تدوین آن از روش و خطمشیء واحدی استفاده نشده و تناسبی از نظر تعداد صفحات هر حرف و درصد آنها با فرهنگهای انگلیسی در آن مشاهده نمیشود.
33. موارد دیگری که شایستهی توجه است و شاید در فرصتی دیگر به آنها پرداختم یا بهتر است دیگران به این مسائل توجه کنند عبارتاند از:
-نظام مدخلبندی، از هر نظر
-ترتیب الفبایی مدخلها
-ترتیب مدخلهای مشترک واژگان و اعلام و نیز ترتیب داخلی اعلام چند معنا مثل نامهای زبانها و ملیتها و قومیتها
- کم بودن یا نبودن شواهد کلامی و تصویری
- نسبت واژههای تخصصی و فنی در متن
- کنترل نظام ارجاعات
- انطباق دستوری معادل با مقولهی دستوریِ سرمدخل
- تعداد ناپذیرفتنی غلطهای تایپی
- حذف یادداشتها و تذکارهای دستوری، کاربردی (usage)، منظورشناختی (pragmatic)، باهمآیی (collocation) و ... که جزء اطلاعات مهم فرهنگهای زبانآموزند.
34. شکی نیست که احمد شاملو شاعری بزرگ است و از بنیانگذاران فرهنگ و هنر ایران معاصر (شاملو در دستور زبان فارسی هم حرفهای تازهای دارد) و شکی نیست که استاد خرمشاهی ترجمههایی عالی دارند و آثار برجستهای خلق کردهاند اما با نگاهی به دو اثری که این دو پدید آوردهاند (کتاب کوچه و فرهنگ – دانشنامهی کارا) نمیتوان گفت با کتابهای مرجع خوبی سروکار داریم. درست است که مطالعهی کتاب کوچه بسیار فرحبخش است ولی اصول تدوین و تألیف کتاب مرجع در آن رعایت نشده. قدیمیها میگفتند «پهلوان از پرفنی به زمین میخورد». دانش و تجربهی سالیان دراز شاملو و خرمشاهی باعث شده به این تصور نادرست برسند که میتوانند کتاب مرجع خوبی هم تألیف کنند.
زبان شاخهها و زیرشاخههای گوناگونی دارد صرفِ اشراف بر یک یا چند شاخه از آن، ما را صاحب صلاحیت در همهی ابعاد آن نمیکند. گستردگی و اهمیت زبان آموزی و ترجمه در ایران بر ضرورت دقت و توجه عمیقتر به فرهنگهای دوزبانه میافزاید. برخی از فرهنگهای دوزبانهی موجود مانند پویا، نشرنو و هزاره به درجات بالایی از تخصص فرهنگنگاری نائل آمدهاند و فرهنگ دوزبانهی جدید طبعاً باید برتر و بالاتر از این اثرها باشد. افزایش حجم فرهنگ نسبت به فرهنگهای قبلی، قطعاً عنصر مؤثری است اما این کار براساس پیکرهی مشخص، برنامهریزی دقیق، تعیین روشها و پایبندی به آنها و ... صورت میگیرد. فرهنگ – دانشنامهی کارا در فرهنگنگاری دوزبانهی امروزی ما گامی است به عقب. قدر مسلّم این است که استاد بهاءالدین خرمشاهی و همکارانشان زحمات فراوانی در تدوین این اثر کشیدهاند اما دوباره با استعانت از گفتار محمدطباطبایی (1362: 191) یعنی «غنای کوشش و فقر روش در فرهنگنویسی» میتوان گفت که اصلیترین مشکل فرهنگ – دانشنامهی کارا نداشتن روش است و نداشتن تصوری روشن از فرهنگنگاری دوزبانه، فرهنگ دانشنامهای و مخاطب فرهنگ.
با وجود اینکه در بسیاری از رشتهها و حرفهها آموزش نظری و علمی داریم که سرانجام متخصّصی تربیت میشود، چنین نظامی در مورد فرهنگنگاری و کتابهای مرجع در کار نیست و فرهنگنگاری هنوز رشتهای است که در آن متخصّص و کارشناس واقعی به تعداد کمتر از انگشتان دست داریم.
پینوشتها:
1. اگر این فرهنگها را از نظر دقت و صحت دستهبندی کنم ترتیب چنین خواهد بود: 1. نشرنو، 2. پویا و 3. هزاره و اگر از نظر حجم فرهنگ و طبعاً کارآمدی آنها برای مراجعه کننده و دستهبندی کنم ترتیب چنین خواهد بود: 1. هزاره، 2. پویا و 3. نشرنو.
منبع مقاله :هاشمی میناباد، حسن؛ (1396)، گفتارهای نظری و تجربی در ترجمه، تهران: کتاب بهار، چاپ اول.