آموزگاري فراموش نشدني

خداوند را، سپاس‌گزاريم، كه راهنمايان، و نگاهبانان گرانقدر انقلابمان، همواره، نسبت به داشته‌هاي ملي و پاكاران (خادمين) ميهن اسلامي، مهري والا را، ارزاني مي‌دارند؛ چنانچه، مقام معظم رهبري، دامت بركاته، با تكيه‌يي فرخنده، بر زيربناهاي ارزشمند، 1386 را، سال اتحاد ملي، ناميدند، كه خواسته آشكار آن، پيام ماندگار حضرتشان، در شيراز است: «خدمتي كه، دكتر سيد محمود حسابي، به فرهنگ ايران، نموده، كمتر از خدمتي نيست، كه براي علم فيزيك ايران، انجام داده‌اند»؛ و با
يکشنبه، 31 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آموزگاري فراموش نشدني
آموزگاري فراموش نشدني
آموزگاري فراموش نشدني

خداوند را، سپاس‌گزاريم، كه راهنمايان، و نگاهبانان گرانقدر انقلابمان، همواره، نسبت به داشته‌هاي ملي و پاكاران (خادمين) ميهن اسلامي، مهري والا را، ارزاني مي‌دارند؛ چنانچه، مقام معظم رهبري، دامت بركاته، با تكيه‌يي فرخنده، بر زيربناهاي ارزشمند، 1386 را، سال اتحاد ملي، ناميدند، كه خواسته آشكار آن، پيام ماندگار حضرتشان، در شيراز است: «خدمتي كه، دكتر سيد محمود حسابي، به فرهنگ ايران، نموده، كمتر از خدمتي نيست، كه براي علم فيزيك ايران، انجام داده‌اند»؛ و با هوشياري، در بي‌نيازي راستين، و ناگزيري امر خودپايي، 1387 را، سال نوآوري، نام نهادند، كه در فروزه اين شناخت دلنشين، در شرفيابي پژوهندگان، اساتيد ممتاز، و نامداران دانشگاهي كشورمان، به آستان سادات والاتبار، بنيان‌گذار بلندمرتبه انقلاب، با افتخار، شاهد بوديم: كه در راستاي گراميدن علم، دانش و پژوهش، قدوم مبارك را، پيش گذاشته، تا نخست، پروفسور حسابي، اين سيد متعهد، و معلم سخت‌كوش و رنجبر، پدر علم فيزيك و مهندسي نوين ايران را، بر جاي نشانند، سپس، خود، در برابر ديدگان پر از اشك ستايش دلدادگان حاضر، بر جايگاه والايشان، قرار گيرند، تا، استواري باشد، نيك‌پي، بر سه پشته (نسل)، كار و پژوهش، در تربيت هفت پشت استاد و دانشجوي ايشان، و آموزه‌يي، فراموش‌نشدني، و جاودان، از آزرميدن (احترام) همگي دانش گستران ايران اسلامي، و پايگاه برجسته پژوهندگان.
اما، پاسخ عشق را، عشق مي‌دهد؛ استاد، به پاس اين ارزش‌گزاري، با همه دل‌سپاري‌هاي خويش، در فجر عظيم اسلامي، و در سنين 80، 90 سالگي، تنها داشته خود؛ خانه خويش را، در گرو بانك‌ها، قرار دادند، و با گرد آوردن بيش از صد تن، از بهترين اساتيد، متخصصين و كارورزان كارآزموده، نخستين مركز تحقيقات علوم پايه، در فناوري (صنايع) مكانيك، هيدروديناميك، الكترونيك و اپتيك فيزيك...، با برگيري از سامانه‌هاي هوشمند را، راه‌اندازي، و نويافته‌هاي فراواني را، براي اين نهضت نوين، پي افكندند! به همراه آن، يگان‌هاي پشتيبان كاوش‌گران دبيرستاني و دانشگاهي را، برپا داشتند! در پايش زبان پارسي، كه نگاه‌دارنده كيان ملي است، و در برابر كساني كه، در هر جمله فارسي، دو سه كلمه، انگليسي، رها مي‌سازند، و يا، گويش آواي «ر» را، در سخن خود مي‌غلتانند، تا تعلقات قلبي خويش را، امريكايي، يا اروپايي، جلوه داده، روشن‌فكر نمايي كنند: يگان‌ فرهنگي پاسداري از زبان فارسي و برابرسازي علمي را، شالوده‌ريزي كردند، كه تا به امروز، گواه بيش از 70 سال، خدمت سرافرازانه آن، هستيم! و نيز، گنجينه (موزه) بايسته و رونده پروفسور حسابي، با هدف الگوسازي، و راهنمايي نسل جوان، و هزاران بازديدكننده، پيش‌كش اين رستن كبير، و كشور عزيزمان، گرديد.
شايسته است، در شگون نوروز، و برآمدن سالي نوين، به اوج دلبستگي‌هاي استاد، به پهله (تمدن) هزاران ساله ميهنمان، بپردازيم، و با فرهي، سفره هفت سين ديرينه ايراني، در دانشگاه پرينستون آمريكا را، به ياد آوريم: كه نويدانه (كارت دعوت)‌هاي نوروزي را، با گل نيلوفر تخت جمشيد (نشان از پيوند فرهنگ‌ها) و دعاي سپند نوروزي: «يا مقلب القلوب والابصار، يا مدبرالليل والنهار، يا محول الحول والاحوال، حول حالنا الي احسن الحال»، با خط زيباي يك تفرشي تاژ (اصيل)، به سه زبان، آراستند.
براي آغاز جشن، در پاسخ يكي از فرهيختگان، براي فوت كردن شمع‌هايي كه، هر يك، به نام يكي از بزرگان ميهمان (بوهر، بورن، فرمي، ديراك، .... و پروفسور اينشتين)، افروخته شده بود؛ برپايي روشنايي، و شكوهندگي نور، در پهله ايران زمين را، برشمرده، يادآور مي‌شوند: مردم سرزمين ما، شمع را، برافرازي زندگي دانسته، تا آنجا كه، در جشن تولد فرزندان خود، آن را، تا آخرين پرتو، روشن نگاه مي‌دارند! بوي خوش عود و سندل نوروز را، نشان دانش ايراني، از گياهان دارويي، درمان غيرشيميايي، و نگاه‌داشت محيط زيست، مي‌خوانند! چگونگي قرار گرفتن آرنگ (سمبليك) و از دست‌افزارهاي پژوهشي (سيرن .... و سپكتروسكوپ)، به جاي سبزه، سمنو و...، بر سر هفت‌سين فيزيكي را، نشان سپاس داده‌هاي نيك الهي، برگرفته از آرنگ پيشين آن: هفت‌چين (چينش، انتخاب)؛ سبزه: رويش، ماهي: جنبش، آيينه: يك رنگي، شمع: فروغ زندگي، تخم مرغ: زايش، نان: هستي، و... عسل: كام شيرين، ياد كرده! نمايه هزاران ساله، و فلسفه پندآموز لرزش نارنج شناور در كاسه آب، در آغاز سال نو، و داستان كهن آن: جابه‌جايي كره زمين، از يك شاخ گاو، بر شاخ ديگر را، چرخش كره زمين، در فراسو (فضا) دانسته، كه در اينجا، پروفسور اينشتين، شگفت‌زده، مي‌گويد: «ما غربي‌ها، در همين چند سده پيشين، گاليله را، به اتهام ادعاي اين كشف، محاكمه، و به اعدام، محكوم كرديم، ولي شما، پرشين‌هاي دانا، از هزاران سال پيش، با پيدايي سفره عيدتان، اين يافته ژرف خود را، به خوبي، به آيندگان، آموخته‌ايد.» يكساني نماي حاجي فيروز و عمو نوروز، با بابانوئل، در لباس سرخ را: يادمان يلداي ايراني، در پاسداشت بلندترين شب سال، شب‌هاي خوانش (با نشان‌ زيباي تفأل بر قرآن كريم و ديوان حافظ) دانسته، شب زايش خورشيد، چيرگي روشنايي، بر تاريكي؛ طلوع حيات، زندگي و دانايي، در برابر جهل و ناداني را، يادآور شده، سازواري (تطبيق) ولادت حضرت عيسي(ع) و سال نو مسيحي، با شب چله را، حاصل گستره آيين ده هزار ساله مهرخواهان، ايرانيان يكتاپرست، تا آخر غرب، اروپاي امروز، برمي‌شمارند! ميهمانان، عيد كريسمس و ژانويه، در اوج زمستان، و آذين ساختگي سروي آژيده (بريده شده)، از دل جنگل، از ميان برف و يخ‌بندان، و سنجش آن، در هم‌اواني (هم‌زماني) عيد پارسي، با آغاز بهار، رويش سبزه و گل، در جاي‌جاي گيتي را، نشاني از هوش، دانش، گوهره، و برگزينگي پارسيان، مي‌دانند! در پايان، به خجستگي آن گردهم‌آيي، هنگامي كه، استاد، با ويولون اينشتين، پاره‌يي موسيقي ايراني مي‌نوازند، در پاسخ پرسش شنوندگان، از سنجه (مفهوم) آن: موسيقي ايراني را: «يك طرز تفكر، يك فلسفه، و بيان يك آرزو» مي‌خوانند، كه پسند باشندگان را، بسيار برمي‌انگيزد!
منبع: بنياد پروفسور حسابي




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط