نویسنده: گوردِن دارنِل نیوبی
مترجم: سیده زهرا مبلغ
مترجم: سیده زهرا مبلغ
مفهوم قرآنی تعویق یا تأخیر در عقوبت الهی. این مفهوم برگرفته از واژهای است مربوط به ساحت مشیّت خداوند که در قرآن یک بار در آیهی 106 توبه آمده است؛ همین مفهوم بود که مبنای آموزهی اصلی برخی از نخستین فرقههای گوناگون اسلامی قرار گرفت که عموماً مُرجئه خوانده میشوند.
ارجاء مصدر باب افعال از ریشهی عربی ر ج ء است که در قرآن [صورت اسم مفعول آن] منحصراً در نسبت با روز داوری خداوند در آیهی 106 توبه آمده است (باب افعال در آیهی 51 احزاب نیز به کار رفته است، اما در این مورد به حق انتخاب پیامبر دربارهی اختیار کردن همسران اشاره دارد). واژه ارجاء به معنای به تأخیر انداختن یا به بعد موکول کردن است و در آیهی 106 توبه به گروهی دلالت دارد که تقدیر نهایی ایشان به بعد موکول شده است. با این تعریف، این آیه را اینگونه میتوان ترجمه کرد: «و عدهای دیگر هستند که امر خداوند برای ایشان به تعویق افتاده است (مُرجَون)، یا آنان را عذاب میکند یا توبهی آنها را میپذیرد، و خدا دانای سنجیده کار است». برخی از مفسران این واژه را به صورت مُرجَؤون قرائت کردهاند که از همان ریشه و به همان معنا است. اما برخی دیگر این واژه را مشتق از ریشهی ر ج و، به معنای امید یا انتظار داشتن، دانستهاند که در این صورت آیه اینگونه ترجمه میشود: «و عدهای دیگر هستند که مقرّر شده است که به امر خداوند امید داشته باشند...». البته این قرائت با فهم تاریخی آیهی 106 توبه در تعارض است. پس از رحلت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، نظرگاههای عقیدتی و سیاسی مختلفی در باب مسئلهی گناه و عقاب پدیدار شد. خوارج بر آن بودند که هر کس مرتکب گناه کبیره شود، در واقع مرتد شده و محکوم به ورود به جهنم است. زمینهی تاریخی آیهی 106 توبه عموماً ناظر به رویگردانی برخی از حامیان شناخته شدهی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از اعزام نیرو به غزوهی تبوک دانسته میشود. در این ماجرا افرادی بودهاند که دربارهی آنها گفته شده است دو بار عذاب میشوند، یعنی هم در این جهان هم در آخرت، حال آنکه افراد دیگری که از اعمالشان به عنوان آمیختهای از اعمال شایسته و اعمال بد یاد شده، و در عین حال به کردههای ناشایستهی خویش اعتراف کردهاند، به بخشایش خداوند امید داده شدهاند (توبه: 101-102). گروه سوم همان مصادیق آیهی 106 توبهاند، که توبه نکردهاند اما در زمرهی این دو گروه هم نیستند و حکم ایشان به تعویق افتاده است. پس از رحلت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، نظرگاههای عقیدتی و سیاسی مختلفی در باب مسئلهی گناه و عقاب پدیدار شد. خوارج بر آن بودند که هر کس مرتکب گناه کبیره شود، در واقع مرتد شده و محکوم به ورود به جهنم است. خوارج از میان دستهای از پیروان خلیفهی چهارم، حضرت علی (علیه السلام)، سر برآوردند، که سپاهیانش در جنگ صفین دربارهی مسئلهی حکمیت با وی اختلاف کردند. این گروه معتقد بودند که هم علی (علیه السلام) و هم دشمنان اُمویاش آلوده به گناه شدهاند و از همینرو، نباید از آنان پیروی کرد. در برابر این دیدگاه خوارج، برخی استدلال میکردند که این مسلمانان همردیف کسانیاند که امر الهی دربارهی آنان به تأخیر افتاده و به همین سبب خود ایشان نیز باید از صادر کردن حکمی منجز و قطعی دربارهی این مسلمانان پرهیز کنند. از دل این منظر، این مفهوم نیز پرورش یافت که ایمان برای مسلمان بودن فرد کافی است، حتی اگر اعمال فرد کامل نباشد. به موازات گسترش اسلام در سرزمینهای خراسان و ماوراء النهر، مرجئه هواداران وحدت میان مسلمانان شدند و به همین سبب در مباحث مربوط به تعریف مسلمان حقیقی و حکومت مشروع در مقابل خوارج و شیعیان قرار گرفتند؛ شیعیان معتقد بودند که حکومت خلفای سهگانه، ابوبکر (حکـ 11-13)، عمر (حکـ 13-23) و عثمان (حکـ 23-35)، نامشروع است. گرچه اهل ارجاء خود فرقه فرقه شدند، اما هویت مرجئه با حمایت ایشان از تازه گروندگان به اسلام، که در مخالفت با برخی سیاستهای اموی بود، شناخته شد و اهل ارجاء به مدافعان تازه مسلمان غیرعرب، مَوالی، تبدیل شدند. فقیه شهیر، ابوحنیفه (د. 150)، آرا و عقاید مرجئی معتدلی داشت و بسیاری از محققان ریشههای تسنن متأخر را در مرجئهی معتدل مییابند.
منابع تحقیق:
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1392)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی حسین خندقآبادی و دیگران، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.
ارجاء مصدر باب افعال از ریشهی عربی ر ج ء است که در قرآن [صورت اسم مفعول آن] منحصراً در نسبت با روز داوری خداوند در آیهی 106 توبه آمده است (باب افعال در آیهی 51 احزاب نیز به کار رفته است، اما در این مورد به حق انتخاب پیامبر دربارهی اختیار کردن همسران اشاره دارد). واژه ارجاء به معنای به تأخیر انداختن یا به بعد موکول کردن است و در آیهی 106 توبه به گروهی دلالت دارد که تقدیر نهایی ایشان به بعد موکول شده است. با این تعریف، این آیه را اینگونه میتوان ترجمه کرد: «و عدهای دیگر هستند که امر خداوند برای ایشان به تعویق افتاده است (مُرجَون)، یا آنان را عذاب میکند یا توبهی آنها را میپذیرد، و خدا دانای سنجیده کار است». برخی از مفسران این واژه را به صورت مُرجَؤون قرائت کردهاند که از همان ریشه و به همان معنا است. اما برخی دیگر این واژه را مشتق از ریشهی ر ج و، به معنای امید یا انتظار داشتن، دانستهاند که در این صورت آیه اینگونه ترجمه میشود: «و عدهای دیگر هستند که مقرّر شده است که به امر خداوند امید داشته باشند...». البته این قرائت با فهم تاریخی آیهی 106 توبه در تعارض است. پس از رحلت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، نظرگاههای عقیدتی و سیاسی مختلفی در باب مسئلهی گناه و عقاب پدیدار شد. خوارج بر آن بودند که هر کس مرتکب گناه کبیره شود، در واقع مرتد شده و محکوم به ورود به جهنم است. زمینهی تاریخی آیهی 106 توبه عموماً ناظر به رویگردانی برخی از حامیان شناخته شدهی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از اعزام نیرو به غزوهی تبوک دانسته میشود. در این ماجرا افرادی بودهاند که دربارهی آنها گفته شده است دو بار عذاب میشوند، یعنی هم در این جهان هم در آخرت، حال آنکه افراد دیگری که از اعمالشان به عنوان آمیختهای از اعمال شایسته و اعمال بد یاد شده، و در عین حال به کردههای ناشایستهی خویش اعتراف کردهاند، به بخشایش خداوند امید داده شدهاند (توبه: 101-102). گروه سوم همان مصادیق آیهی 106 توبهاند، که توبه نکردهاند اما در زمرهی این دو گروه هم نیستند و حکم ایشان به تعویق افتاده است. پس از رحلت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، نظرگاههای عقیدتی و سیاسی مختلفی در باب مسئلهی گناه و عقاب پدیدار شد. خوارج بر آن بودند که هر کس مرتکب گناه کبیره شود، در واقع مرتد شده و محکوم به ورود به جهنم است. خوارج از میان دستهای از پیروان خلیفهی چهارم، حضرت علی (علیه السلام)، سر برآوردند، که سپاهیانش در جنگ صفین دربارهی مسئلهی حکمیت با وی اختلاف کردند. این گروه معتقد بودند که هم علی (علیه السلام) و هم دشمنان اُمویاش آلوده به گناه شدهاند و از همینرو، نباید از آنان پیروی کرد. در برابر این دیدگاه خوارج، برخی استدلال میکردند که این مسلمانان همردیف کسانیاند که امر الهی دربارهی آنان به تأخیر افتاده و به همین سبب خود ایشان نیز باید از صادر کردن حکمی منجز و قطعی دربارهی این مسلمانان پرهیز کنند. از دل این منظر، این مفهوم نیز پرورش یافت که ایمان برای مسلمان بودن فرد کافی است، حتی اگر اعمال فرد کامل نباشد. به موازات گسترش اسلام در سرزمینهای خراسان و ماوراء النهر، مرجئه هواداران وحدت میان مسلمانان شدند و به همین سبب در مباحث مربوط به تعریف مسلمان حقیقی و حکومت مشروع در مقابل خوارج و شیعیان قرار گرفتند؛ شیعیان معتقد بودند که حکومت خلفای سهگانه، ابوبکر (حکـ 11-13)، عمر (حکـ 13-23) و عثمان (حکـ 23-35)، نامشروع است. گرچه اهل ارجاء خود فرقه فرقه شدند، اما هویت مرجئه با حمایت ایشان از تازه گروندگان به اسلام، که در مخالفت با برخی سیاستهای اموی بود، شناخته شد و اهل ارجاء به مدافعان تازه مسلمان غیرعرب، مَوالی، تبدیل شدند. فقیه شهیر، ابوحنیفه (د. 150)، آرا و عقاید مرجئی معتدلی داشت و بسیاری از محققان ریشههای تسنن متأخر را در مرجئهی معتدل مییابند.
منابع تحقیق:
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1392)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی حسین خندقآبادی و دیگران، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.