بيا تا عزيزت‌ کنم!

‌عزيز خان‌ مُکري‌ آجودان‌ باشي‌ / سردار کل، از دولتمردان‌ برجسته‌ و باکفايت‌ ايران‌ در زمان‌ ناصرالدين‌ شاه، و از برکشيدگان‌ شخص‌ اميرکبير است‌ که‌ گفته‌ مي‌شود جمله‌ مشهور: «عزيزا، بيا تا عزيزت‌ کنم» سخني‌ است‌ که‌ امير به‌ وي‌ گفته‌ و قصدش‌ انتصاب‌ وي‌ به‌ رياست‌ کل‌ قواي‌ نظامي‌ ايران‌ بوده‌ است.1 سردار، دختر امير از همسر اولش‌ را به‌ همسري‌ گرفت‌ و جزء خانواده‌ امير درآمد. به‌ دليل‌ همين‌ سوابق‌ بستگي‌ و همکاري‌ با امير، پس‌ از قتل‌ وي‌ از آسيب‌ دشمن‌ امير
شنبه، 6 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بيا تا عزيزت‌ کنم!
بيا تا عزيزت‌ کنم!
بيا تا عزيزت‌ کنم!





‌عزيز خان‌ مُکري‌ آجودان‌ باشي‌ / سردار کل، از دولتمردان‌ برجسته‌ و باکفايت‌ ايران‌ در زمان‌ ناصرالدين‌ شاه، و از برکشيدگان‌ شخص‌ اميرکبير است‌ که‌ گفته‌ مي‌شود جمله‌ مشهور: «عزيزا، بيا تا عزيزت‌ کنم» سخني‌ است‌ که‌ امير به‌ وي‌ گفته‌ و قصدش‌ انتصاب‌ وي‌ به‌ رياست‌ کل‌ قواي‌ نظامي‌ ايران‌ بوده‌ است.1
سردار، دختر امير از همسر اولش‌ را به‌ همسري‌ گرفت‌ و جزء خانواده‌ امير درآمد. به‌ دليل‌ همين‌ سوابق‌ بستگي‌ و همکاري‌ با امير، پس‌ از قتل‌ وي‌ از آسيب‌ دشمن‌ امير (آقا خان‌ نوري) مصون‌ نماند و در اواخر 1273ق‌ با سعايتهاي‌ آقا خان‌ چندي‌ از مقام‌ سرداري‌ برکنار شد.2
عزيزخان‌ در اعدام‌ برخي‌ از سران‌ عائله‌ بابيه‌ نظير قرّه‌ العين‌ و سيد حسين‌ يزدي‌ (کاتب‌ مشهور باب) دخالت‌ داشت3 و قتل‌ قره‌العين‌ به‌ دستور مستقيم‌ وي‌ و توسط‌ غلام‌ سياهش‌ صورت‌ گرفت‌ که‌ منابع‌ بهائي‌ از وي‌ با عنوان‌ «سياه‌ خونخوار» ياد کرده‌اند4
و خود بهاء نيز در «لوح‌ ورقاء» با خشم‌ تمام‌ از وي‌ با عنوان‌ «سياه‌ روسياه‌ دل‌ سياه» نام‌ مي‌برد. علاوه، زماني‌ که‌ ناصرالدين‌ شاه‌ توسط‌ بابيان‌ ترور شد، عزيز از مقامات‌ بلندپايه‌اي‌ بود که‌ مأموريت‌ جستجو و تعقيب‌ بابيان، و کشف‌ شبکه‌ ترور آنان، به‌ وي‌ محوّل‌ شد5
و او در اين‌ تعقيب‌ و مراقبت، اسامي‌ برخي‌ از آنها را تهيه‌ و به‌ شاه‌ داد تا دستگير و محاکمه‌ شوند.6 پس‌ از کشف‌ و دستگيري‌ شبکه‌ ترور نيز در مجازات‌ آنان‌ شرکت‌ جست‌ و مجازات‌ سيد حسين‌ يزدي‌ (کاتب‌ باب) به‌ دست‌ وي‌ و همکاران‌ نظاميش‌ صورت‌ گرفت.7 ‌
عزيزخان‌ سردار چندي‌ پس‌ از قتل‌ باب‌ به‌ حکمراني‌ آذربايجان‌ منصوب‌ شد و در زمان‌ حکومت‌ وي، علماي‌ تبريز نزد وي‌ شکايت‌ بردند که: جماعت‌ بابيان‌ در تاريکي‌ شب‌ به‌ محل‌ اعدام‌ باب‌ مي‌روند و آنجا را زيارت‌ مي‌کنند، و از وي‌ خواستند آن‌ مکان‌ را ويران‌ سازد.
سردار البته، به‌ ملاحظه‌ خسارت‌ مالي، حکم‌ به‌ انهدام‌ آن‌ مکان‌ نداد، «لکن‌ امر نمود در جلوي‌ حجرات‌ سربازخانه، طاقي‌ از آجر و گچ‌ بنا نهادند، چنانکه‌ ديوار حجره[اي] که‌ هيکل» باب‌ «بر آن‌ آويخته‌ شد» پشت « طاقها مانده‌ از» چشمها «مستور گرديد» .8‌

پي‌نوشت‌ها:

1. فتنه‌ باب، تعليقات‌ عبدالحسين‌ نوايي، ص‌ 272
2. مجموعه‌ اسناد و مدارک‌ فرخ‌ خان‌ امين‌الدوله، به‌ کوشش‌ کريم‌ اصفهانيان، صص‌ 112ـ113 و 149
3. مطالع‌‌الانوار؛ تلخيص‌ تاريخ‌ نبيل‌ زرندي، ص‌ 608 ؛ الکواکب‌ الدريه، آواره، 1/321ـ322
4. رحيق‌ مختوم، «قاموس‌ لوح‌ مبارک‌ قرن» ، عبدالحميد اشراق‌ خاوري، 1/603
5. روزنامه‌ وقايع‌ اتفاقيه، ش‌ 82 ، پنجشنبه‌ 10 ذي‌قعده‌ 1268، قسمت‌ مربوط‌ به‌ تفصيل‌ واقعه‌ ترور شاه‌ توسط‌ بابيان. نيز ر.ک، فتنه‌ باب، اعتضادالسلطنه، بخش‌ تعليقات‌ عبدالحسين‌ نوايي، ص‌ 82
6. ر.ک، نامه‌ ناصرالدين‌ شاه‌ به‌ ميرزا آقاخان‌ نوري‌ (موجود در موزه‌ لندن)، يغما، سال‌ 14، ش‌ 8، آبان‌ 40، ص‌ 377
7. روزنامه‌ وقايع‌ اتفاقيه، ش‌ 82 ، ص‌ 86 ؛ قبله‌ عالم، امانت، ص‌ 294
8. ظهور الحق، فاضل‌ مازندراني، 3/17ـ 18.‌

منبع: ايام 29




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.