اوقات شبانه‌روز در قرآن

روز (یوم) همراه با واژه‌های قرینه‌ی شب (لیل) و روشنایی روز (نهار) و نیز فواصل منظم روز و بخش‌ها یا مقاطع خاص آن. این مفاهیم آشنا به واقع اهمیت چشمگیری در قرآن دارند. پنج سوره به نام اوقات شبانه‌روز یا پدیده‌های طبیعی
يکشنبه، 12 فروردين 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
اوقات شبانه‌روز در قرآن
 اوقات شبانه‌روز در قرآن

نویسنده: سباستین گونتر
مترجم: مرتضی شوشتری
روز (یوم) همراه با واژه‌های قرینه‌ی شب (لیل) و روشنایی روز (نهار) و نیز فواصل منظم روز و بخش‌ها یا مقاطع خاص آن. این مفاهیم آشنا به واقع اهمیت چشمگیری در قرآن دارند. پنج سوره به نام اوقات شبانه‌روز یا پدیده‌های طبیعی روزانه است: «طلیعه‌ی صبح» (سوره‌ی فجر)، «شب» (سوره‌ی لیل)، «پیش از ظهر» (سوره‌ی ضحی)، «(اواخر) بعد ظهر» (سوره‌ی عصر) و «سپیده دم» (سوره‌ی فلق). اوقات شبانه‌روز می‌توانند چهارچوبی برای وقایع تاریخ وحی باشند و گاه در تعیین قواعد عبادی، یعنی اعمال آیینی در مقابل اعمال زندگی روزمره، به کار آیند. آنها همچنین به طور مجازی به کار می‌روند و می‌توانند به اذکار بُعدی فراطبیعی ببخشند. دانستن این کاربردها می‌تواند بصیرت بیشتری نسبت به حساسیت‌های عقلانی و عاطفی اسلام ایجاد کند.

یوم.

یک شبانه‌روز کامل «یوم» نامیده می‌شود. برای نشان دادن تمام زمان 24 ساعت، قرآن معمولاً «شب و روز» (لیل و نهار) یا مجازاً «عصر و صبح» را به کار می‌برد. یک روز کامل فاصله‌ی زمانی غروب تا غروب است. شب نخستین بخش آن است که بلافاصله پس از فرو رفتن خورشید در وقت غروب آغاز می‌شود (اسراء: 78؛ ابن‌سکّیت، کنز، 51). تلقی شب به مثابه امری که به طور طبیعی بخش بی‌واسطه‌تر شبانه‌روز است در محاسبه‌ی تقویم اسلامی براساس 12 ماه (توبه: 36) که مطابق با هلال‌های ماه است و نیز براساس این تصور که اوقات شبانه‌روز به گونه‌ای از شب گرفته شده (یس: 37)، انعکاس یافته است. به نظر می‌رسد این تلقی میان عرب‌های پیش از اسلام نیز شایع بوده است. (نک. Fischer, Tag und Nacht, 741). چنان‌که در بیشتر جهان باستان هم چنین بوده است. به گفته‌ی پلینی در تاریخ طبیعی (نک. Orelli, Tag, 312)، عبرانیان باستان و مردم آتن یک روز کامل را از غروب تا غروب حساب می‌کردند (نک. «شام- صبح»، دانیال، 8: 14؛ «شب- روز»، دوم قرنتیان، 11: 25؛ نیز نک. Day and Night, in Encyclopedia Judaica)، در حالی که بابلی‌ها این محاسبه را از صبح تا صبح و مصریان و رومیان از نیمه شب تا نیمه شب داشتند. ترتیب سامی کهن «روز- شب» (یوم- لیله) تثبیت شده است، با لحاظ این امر که «یوم» در ابتدا تنها معنای روشنایی روز را می‌فهمانده، اما سرانجام به معنای شبانه‌روز کامل گشته است (Fischer, Tag und Nacht, 753-755). این واقعیت که ارجاع قرآن به خورشید همیشه بر ماه مقدم است، در وقتی که هر دو به ترتیب قرار می‌گیرند (هجده بار، جز نوح: 16)، ممکن است به سبب همین برداشت سامی کهن از روز و شب باشد. (Fischer, Tag und Nacht, 745-746). واژه‌ی «ساعت» (ساعة) چندین بار در قرآن آمده، اما منظور از آن یک ساعت زمانی و محاسباتی نیست، بلکه بیشتر به معنای مدت زمانی کوتاه‌تر و نامعین یا زمان خاصی از روز است. اشاره به دوره‌ای از زمان با استفاده از روزها، چنان‌که در ترجمه‌های غربی قرآن [و در زبان فارسی] قابل مشاهده است، اغلب براساس شب (لیل، و گاهی هم جمع آن «لیال») صورت می‌پذیرد (نک. بقره: 51 [ولی قس. خروج 34: 28]؛ اعراف: 142؛ مریم: 10؛ نیز نک. فجر: 2 و لوقا: 1: 20 بدون تعیین زمان). این‌گونه محاسبه را در حدیث نیز می‌توان یافت (مثلاً مسلم، صحیح، ش. 584). بیان خلقت آسمان‌ها و زمین در شش روز (ایّام، اعراف: 54) نظیری در کتاب مقدس دارد (خروج 20: 11). گفتنی است که «یوم» در آیه‌ی 7 حاقه به معنای شبانه‌روز نیست و تنها به معنای روشنایی روز (نهار) است. (Paret, Koran, 405).
«یوم» در قرآن 378 بار به صورت اسم به کار رفته است. بیشتر مفرد است و گاه مثنی (بقره: 203؛ فصلت: 9و 12) و به عنوان قید زمان («الیوم»، «در روز [قیامت]» یا «امروز»؛ «یوم»، «آن روز هنگامی که»، نک. watt-Bell, Introduction, 79-80؛ «یوماً»، «در یک روز [مشخص]»). جمع آن (ایام) 27 بار و به صورت «در آن روز/زمان» (یومَئذ) 69 مرتبه در قرآن آمده است. «یوم» به طورکلی توصیف کننده‌ی روزی معیّن یا واقعه و تاریخی مشخص است. در ادامه، معانی ضمنی خاص این واژه ارائه خواهد شد.
الف. در معاد: روز قیامت به چندین صورت در قرآن بیان شده که همه‌ی آنها با واژه‌ی «روز» شروع می‌شود، مانند روز جزا (یوم الدین، مثلاً، فاتحه: 4؛ سیزده مرتبه)؛ روز رستاخیز (یوم القیامه، مثلاً، بقره: 85؛ هفتاد مرتبه؛ نک. Rosenthal, The Time 13-14)؛ روز بازپسین (الیوم الآخر، مثلاً بقره: 8؛ سی و هشت مرتبه)؛ روزی بزرگ/ هولناک (یوم عظیم، مثلاً انعام:15؛ ده مرتبه)؛ روزی بزرگ (یوم کبیر، هود: 3)؛ روزی دردناک (یوم الیم، هود: 26؛ زخرف: 65)؛ روزی فراگیر (یوم محیط، هود: 84)؛ روزی طوفانی (یوم عاصِف، ابراهیم: 18)؛ روزی که در آن نه داد و ستدی خواهد بود و نه دوستی (یوم لابیعٌ فیه و لاخُلَّهٌ و لاشَفاعهٌ، بقره: 254؛ یَوم لابیعٌ فیه و لاخِلالُ، ابراهیم: 31)؛ روز وقت معلوم (یوم الوقت المعلوم، واقعه: 50)؛ روز اندوه دردناک (یوم الحَسرة، مریم: 39)؛ روزی بدفرجام (یوم عَقیم، حج:55)؛ روز پیروزی (یوم الفتح، سجده: 29)؛ روز داوری (یوم الفَصل، صافات: 21، شش مرتبه)؛ روز حساب (یوم الحِساب، ص: 16، 26، 53؛ غافر: 27)؛ روز ملاقات (یوم التَّلاقِ، غافر: 15)؛ روز نزدیک (یوم الآزفه، غافر:18)؛ روز [ناکامی] گروه‌ها[ی کافر] (یوم الأحزاب، غافر: 30)؛ روز استمداد (یوم التَّنادِ، غافر: 32؛ نک. فصلت: 7)؛ روز گرد آمدن (یوم الجمع، شوری: 7؛ تغابن: 9)؛ روز تهدید (یوم الوعید، ق: 20)؛ روز جاودانگی (یوم الخُلود، ق:34)؛ روز بیرون آمدن [از قبر] (یوم الخُروج، ق: 42)؛ روزی دشوار (یوم عَسِر/عَسیر، قمر: 8؛ مدثر: 9) روز برتری [مؤمنان بر کافران] (یوم التَّغابُن، تغابن: 9)؛ روزی تیره و تار و سخت (یوم عَبوس قَمطَریر، انسان: 10)؛ روزی گران (یوم ثَقیل، انسان: 27) و روز موعود (الیوم الموعود، بروج: 2).
ب. در تاریخ پیامبران: عاد در روز بلایی دائم (فی یوم نحس مُستمِر، قمر: 19) هلاک شدند؛ موسی روز زینت (یوم الزّینة، طه: 59) را تعیین کرد؛ لوط قیامت را روزی سخت (یوم عَصیب، هود: 77؛ نک. Paret, Kommentar, 238-239، ذیل هود: 69-83) توصیف کرد(1)؛ ساحران فرعون در روزی معیّن (یوم معلوم، شعراء: 38؛ نک. Paret, Kommentar, 170، ذیل اعراف:113-114) گرد آمدند؛ و در روزی معیّن به ثمود نشانه‌ای داده شد. (شعراء: 155).
ج. در صدر اسلام: روز جدایی/ رستگاری (یوم الفُرقان، انفال: 41؛ احتمالاً در اشاره به جنگ بدر؛ نک. Paret, Kommentar, 19، ذیل بقره: 53، 187؛ انفال:29 و متونی که در آنجا درباره‌ی «فرقان» ارائه شده است) و یوم حُنین (توبه: 25، در اشاره به جنگ حنین؛ نک. Buhl, Das Leben, 311-313).
د. در زندگی دینی و روزمره: روز گردهمایی (یوم الجمعه، جمعه: 9)؛ سَبت یهودیان (یوم سَبتهم، اعراف: 163؛ نحل: 124)؛ روز حج بزرگ‌تر (یوم الحج الأکبر، توبه: 3، احتمالاً در اشاره به روز اصلی حج در نهم/ دهم ذوالحجه؛ نک. Paret, Kommentar, 195، ذیل توبه: 3؛ اما بِل در حاشیه و توضیح خود با او مخالف است، نک. Bell, Muhammad's pilgrimage, 233-244)؛ روز درو (یوم الحَصاد، انعام: 141) و روز محرومیت (فی یوم ذی مَسغَبه، بلد: 14).

مقاطع خاص یوم:

شب و رو. اوقات یک شبانه‌روز و اصطلاحات مربوط به هر کدام منعکس کننده‌ی چرخه‌ی طبیعی تاریکی و نور (بقره: 187) و جایگاه خورشید (فرقان: 45) و ماه‌اند. البته این دو را خداوند آفریده است: «خورشید و ماه را وسیله‌ی حساب [زمان] قرار داده است» (انعام: 96؛ رحمن: 5). در قرآن نوعی تقسیم‌بندی شبانه‌روز با مبنای ریاضیات و سنجش زمان (همچون ساختار بابلی ساعت، دقیقه و ثانیه) دیده نمی‌شود.
واژه‌ی «ساعت» (ساعة) چندین بار در قرآن آمده، اما منظور از آن یک ساعت زمانی و محاسباتی نیست، بلکه بیشتر به معنای مدت زمانی کوتاه‌تر و نامعین یا زمان خاصی از روز است. بدین‌سان، ساعت سختی (ساعه العُسره، توبه: 117)؛ ساعت قیامت (انعام: 31 و 40؛ اعراف: 187؛ یوسف: 107؛ حجر: 85؛ کهف: 21 و 36؛ مریم: 75؛ طه: 15؛ انبیاء: 49؛ حج: 1، 7 و 55؛ فرقان: 11؛ روم: 12، 14و 55؛ لقمان: 34؛ احزاب: 63؛ سبأ: 3و 30؛ غافر: 46 و59؛ فصلت: 47 و 50؛ شوری: 17 و 18؛ زخرف: 61، 66و 85؛ جاثیه: 27و 32؛ محمد: 18؛ قمر: 1 و 46؛ نازعات: 42) که در آن دستور خداوند «در یک چشم به هم زدن یا کمتر» انجام می‌شود (نحل: 77)؛ زمان قیامت حتی «یک ساعت» هم به تأخیر نمی‌افتد (اعراف: 34؛ یونس: 49؛ نحل:61)؛ و پس از قیامت مردم احساس می‌کنند «جز یکساعت» درنگ نکرده‌اند، زمانی که تنها «برای اظهار آشنایی کافی است» (یونس: 45؛ احقاف:35؛ نیز روم: 55). آنچه در اینجا باید افزود تعبیر «پاسی از شب» (بِقطع مِنَ اللیل، هود: 81؛ یونس: 27؛ حجر: 65) برای تقسیم زمان است، که همچنان مبهم است.
واژه‌های قرینه‌ی «شب و روز» (اللیل و النهار، نک. Pellat, Layl and nahar)- علاوه بر معادل بودن با یک شبانه‌روز کامل (مثلاً سبأ: 18)- اغلب نشانگر تکرار، نظم و ترتیب یا استمرار نامحدود یک عمل یا یک روش است. از این‌رو، انسان باید «دائماً» (از اموال خود، بقره: 274) صدقه بدهد؛ «آنچه در شب و روز آرام دارد»، یعنی همه چیز، از آن خداست (انعام: 13)؛ «در هر زمان» باید انتظار امر خداوند را داشت (یونس: 24)؛ یک انسان باید «به طور مداوم» تسبیح پروردگار گوید (انبیاء: 20) و موارد دیگر.
خداوند «شب و روز» را مطیع خود ساخت تا به نوع بشر نفع رساند (اعراف: 54؛ ابراهیم: 33؛ نحل: 12). خلقت آنها به صورت یک جفت (اسراء: 22؛ انبیاء: 33) و توالی دائم آن دو (نور: 44) نشانه‌هایی از قدرت عظیم پروردگارند (مثلاً، بقره: 164) «و خداست که [به تنهایی اندازه و نهایت] شب و روز را اندازه‌گیری می‌کند» (مزمل: 20). اینجا دوباره شب قبل از روز آمده است (بقره: 164؛ آل عمران: 190؛ یونس: 6؛ مؤمنون: 80؛ فرقان: 62؛ جاثیه:5) و پیش از آن پشت می‌کند (مدثر: 33). با این حال پس از آن، شب دوباره روز را می‌پوشاند (اعراف: 54؛ رعد: 3)، زیرا شب و روز را پدید آورده‌اند تا در هم فرو روند (آل عمران: 27؛ انبیاء: 61؛ لقمان: 29؛ فاطر: 13) و یکدیگر را بپوشانند (زمر: 5). مانند همه‌ی پدیده‌های آسمانی، شب و روز تابع قوانین مقررّ الهی‌اند: «شب [آینده] بر روز پیشی نجوید» (یس: 40)، گرچه روز شتابان به دنبال آن است (اعراف: 54). شب روز را «می‌پوشاند» (شمس: 4) «[و بر همه چیز با تاریکی] پرده می‌افکند» (لیل: 1).
شب سکوت و آرامش (ضحی:2) و امنیت را در بر دارد؛ جامه‌ای است [که می‌توان خود را در آن پیچید] و خواب را برای آسایش فراهم می‌آورد (فرقان: 47؛ نبأ: 9). شب همچنین می‌تواند حاکی از بی‌یاوری باشد: «چهره‌هایشان با پاره‌ای [بی‌حفاظ] از شب تار پوشیده شده است» (یونس: 27). وقایع مهم تاریخ نزول وحی در شب رخ می‌دهد: قرآن در «شبی فرخنده» نازل شده است (دخان: 3)، شب قدر (لیلة القدر)، که «از هزار ماه ارجمندتر است» (قدر: 1-3)؛ محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب به سفر خود از مکه تا مسجدالاقصی (در اورشلیم) و سپس به آسمان برده می‌شود (اسراء: 1)؛ مخالفان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از قرار معلوم تلاش کرده‌اند تا او را با این ادعا که نوشته‌های قدما صبح و اول شب بر وی املاء می‌شود، بی‌اعتبار سازند (فرقان: 5) و شب مؤمنان را از فرعون محافظت می‌کند. (دخان: 23).
صبح، به عکس آن، مشتمل بر تازگی و دست نخوردگی است (برای مثال، توجه کنید به ریشه‌ی ب ک ر که نه تنها «بُکرة» (اوایل صبح)، بلکه «اَبکار» (دوشیزگان) نیز از آن مشتق است (واقعه: 36؛ تحریم: 5). در این زمان کارهای روزمره آغاز می‌شود (قلم: 21-22 و 25) مقدمات وقایع مهمی چون جنگ فراهم می‌شود (آل عمران: 121). همچنین عذابی (پیگیر) بر مردمان در اوایل صبح آمد (قمر: 38)، همچون بادی که عاد را هلاک کرد (حاقه: 7). در روز همه چیز به وضوح قابل مشاهده است (یونس: 67؛ اسراء:12؛ نمل: 86؛ غافر: 61) و آشکار (رعد: 10). روز زمانی است که انسان فعالیت را از سر می‌گیرد (فرقان: 47)؛ وقت کسب و کار است (انعام: 60)، آفرینش روز در اصل برای معاش مردم بوده است (نبأ: 11) و برای به دست آوردن فضل پروردگار (اسراء: 12).
در نخستین سوره‌های مکی، مقاطع خاصی از شبانه‌روز ضمن اینکه در مقام عناصر اصلی اذکار عبادی به کار می‌روند، از عناصر شکل دهنده به سجع قرآنی نیز هستند، برای نمونه: «و سوگند به شامگاه چون پُشت کند و سوگند به بامداد چون آشکار شود» (مدثر: 33)؛ «سوگند به شب چون پشت گرداند، سوگند به صبح چون دمیدن گیرد» (تکویر: 17-18)؛ «سوگند به شب چون پرده افکند» (لیل: 1)؛ «و به شب وقتی سپری شود» (فجر: 4)؛ «سوگند به روشنایی روز» (ضحی: 1) و موارد دیگر (نک. Gunther, Tag und Tageszeiten, 54-55). این شیوه‌ی خاص ذکر زمانی از شبانه روز ظاهراً تا حدودی برای ثبت «تجربه‌ی آیینی مخاطبان وحی» است، به نظر می‌آید که این [نوع بیان] ادراک حاصل آمده از روشنایی و تاریکی را در همراهی با انجام برخی عبادات حاضر می‌آورد و بدین‌سان این تجربه‌ی غنی را برای نسل‌های بعدی عبادت کنندگان «حفظ می‌کند» (Neuwirth, Zur Relevanz, 21). ذکر گذاری این نکته جالب توجه است که به طریق معهود در خاورمیانه آنچه در اینجا هم بر آن تأکید می‌شود هوای تاریک و روشن، یعنی زمان باشکوه گذار از تاریکی به روشنایی و بالعکس، است. البته به نظر می‌رسد در این نگاه لحظات فرجامین شب و آغازین روز، که بین الطلوعین نامیده می‌شود، اهمیتی ویژه دارد. این نظر را دو صفت خداوند تأکید می‌کنند: «پروردگار سپیده دم» (رب الفَلَق، فلق: 1) و «شکافنده‌ی صبح» (فالق الإصباح، انعام: 96).

بندگی خدا، قواعد زندگی دینی و روزمره.

نماز (صلاة)، که در پنج وقت (میقات، جـ مواقیت، نک. Wensinck, Mikat) گزارده می‌شود، تنها بعد از وفات پیامبر در حدیث و در آثار فقهی به صورت قانونمند درآمد. قرآن فقط به طورکلی به اوقات شبانه روز برای الف) نماز و ب) تسبیح پروردگار اشاره می‌کند و این امر موجب تفاسیر متفاوتی از سوی مفسران مسلمان و غیرمسلمان درباره‌ی وقت‌های نماز شده است (مثلاً Paret, Kommentar, watt-Bell, Introduction, 79-78 ذیل اسراء: 163؛ «نماز میانه» [الصلوة الوسطی، بقره: 238]، که اشاره‌ای به زمان در آن نیست).
الف. «و در دو طرف روز [= اول و آخر آن] و نخستین ساعات شب نماز را برپا دار» (هود: 114، یعنی نماز صبح در سپیده دم (صلوة الصبح یا صلوة الفجر)، نماز بعد ظهر اول زوال خورشید (صلوة الظهر یا صلوة العصر) و نماز شب بلافاصله پس از غروب (صلاة المغرب). «نماز را از زوال آفتاب تا نهایت تاریکی شب برپا دار و [نیز] قرائت [قرآن در] صبح را» (قرآن الفجر، اسراء: 78). برخی از عالمان زمان «زوال آفتاب» را به زمان پس از نقطه‌ی اوج خورشید در ظهر تفسیر می‌کنند و بدین‌سان شامل چهار نماز واجب، یعنی ظهر، عصر، مغرب و عشاء، می‌شود. بنابراین، پنجمین نماز واجب «صلاة الصبح» باید با «قرآن الفجر» نشان داده شود (نک. Paret, Kommentar, 305-306، ذیل اسراء: 78-80).
ب. خداوند را باید در صبح و شام به یاد آورد و تحسین و تمجید کرد (مثلاً، اعراف: 205؛ احزاب: 41؛ فتح: 9)، هنگامی که همه‌ی آنها که در آسمان‌ها و در زمین هستند به او تعظیم می‌کنند (رعد: 15؛ نور: 36؛ نیز ص: 18؛ فصلت: 38). نخستین سوره‌ها این چنین امر می‌کنند: «و نام پروردگارت را بامدادان و شامگاهان یاد کن.... و شب‌های دراز او را به پاکی بستای» (انسان: 25؛ نیز مزمل: 2)؛ یا «و [نیز] در پاره‌ای از شب و در فروشدن ستارگان» (طور: 49). در میان اهل کتاب گروهی درست‌کردار (قائم) هستند «که آیات الهی را در دل شب می‌خوانند....» (آل عمران: 113). «زنده نگه داشتن بخشی از شب» کاری بیش از حد لازم است و در جهان دیگر پاداش خواهد داشت (اسراء: 79). البته اظهارنظرهای بعدی بیان می‌کند که «قطعاً برخاستن شب رنجش بیشتر و گفتار [در آن هنگام] راستین‌تر است» (مزمل: 6) و اینکه خوردن، نوشیدن و معاشرت جنسی در شب‌های ماه رمضان مجاز است «تا [اول صبح هنگامی که] رشته‌ی سپید بامداد [در تمایز] از رشته‌ی سیاه [شب] بر شما نمودار شود» (بقره: 187).

اوقات شبانه‌روز به ترتیب زمانی.

شب (لیل، نود و سه مرتبه؛ لیلة، هشت مرتبه؛ جـ لیال، چهار مرتبه) نیمه‌ی نخست و تاریک یک شبانه‌روز کامل است و شروع آن با هوای تاریک و روشنی است، که «شفق» نامیده می‌شود (انشقاق: 16؛ شفق را به «اولین لحظه‌ی شب» تعریف کرده‌اند، لاوّل ساعة من اللیل [همدانی، الفاظ، 287]؛ نک. Pellat, Layl and nahar, 709). افزون بر این، آغاز شب به «تاریکی [آغاز] شب» (غَسَق اللیل، اسراء: 78) و یا «نزدیک شب» (زُلَفاً منَ اللیل، هود:114) هم توصیف شده است.
«اوایل تاریکی شب» (عَشّی، عَشیّة) یعنی «از زمانی که خورشید شروع به ناپدید شدن می‌کند تا وقتی که به طور کامل غروب می‌کند» (قرطبی، جامع، 82/6، ذیل آل عمران: 41)، که نشانه‌ی «پایان روشنایی روز (نهار)» است (جلالین، 54، ذیل آل عمران: 41). این مفهوم با این تعبیرات آمده است: «عشیّة» (نازعات:46)؛ «بالعَشیّ» (ص: 31)؛ «بالعشی و الإبکار» (آل عمران: 41؛ غافر: 55)؛ «بالعشی و الإشراق» (ص: 18)؛ «عَشیّاً و حینَ تُظهِرون» (روم: 18)؛ «عَشیّة أو ضٌحیها» (نازعات: 46) و در ترتیبی متفاوت، «بالغَداة و العَشیّ» (انعام: 52؛ کهف: 28)؛ «غُدوّاً و عَشیّاً» (غافر: 46)؛ «بُکرة و عَشیاً» (مریم: 11 و 62). البته واژه‌ی «عِشاء» به عنوان مترادف «عشّی» و هم در نام‌گذاری زمانی پس از آن به کار می‌رود (همدانی، الفاظ، 287). این واژه حاکی از آغاز تاریکی است؛ مثلاً «عِشاءً» (یوسف: 16) و «صلوة العِشاء» (نور: 58).
تعبیر «شب وقتی که گذر می‌کند» (و الیل إذا یَسرِ، فجر: 4) یکی از استعاره‌های پرشماری است که بر پایان شب دلالت دارد. به طور مشابه، تعبیر فروشدن ستارگان (إدبار النّجوم، طور: 49) می‌تواند هم به معنای صبح خیلی زود و هم به طور عام، تمام روز باشد (نک. Paret, Kommentar, 460، ذیل طور: 48-49؛ ص. 456؛ ذیل ق: 39-40). مدت کوتاهی که درست پیش از سپیده دم است، «سَحر» نامیده می‌شود (قمر: 34؛ جـ أسحار، آل عمران:17؛ ذاریات: 18؛ نک. Mustafa, Morgenanbruch, 113). «سپیده دم» (فَلَق) خود زمانی را نشان می‌دهد که تاریکی و روشنایی شکافته می‌شود (فرمانروای سپیده دم، «ربّ الفَلَق»، فلق: 1؛ و شکافنده‌ی سپیده دم، «فالقُ الاصباح»، انعام: 96).
روز (نَهار، پنجاه و هفت مرتبه؛ نهاراً، سه مرتبه) نیمه‌ی دیگر شبانه روز است، که از آغاز و شروع آن به «وجه النَهار» تعبیر می‌شود (آل عمران: 72). آنچه به همین مفهوم به کار برده شده عبارت است از «برآمدن پگاه و سپیده‌ی صبح» (مَطلَع الفجر، قدر: 5؛ فجر، بقره: 187؛ اسراء: 28؛ نور: 58؛ فجر: 1) و زمان «پیش از برآمدن آفتاب» (قبل طُلوع الشمس، طه: 130؛ ق: 39).
«إبکار» نشان دهنده‌ی زمان «پیش از طلوع آفتاب» (همدانی، الفاظ، 287) یا «پایان شب» (ابن کثیر، تفسیر، 134/4، ذیل غافر: 55) و «آغاز روز» (جلالین، 54، ذیل آل عمران: 41) است. «إبکار» نقطه‌ی مقابل و قرینه‌ی «عشیّ» است (بِالعشی و الإبکار، آل عمران: 41؛ غافر: 55). واژه‌ی دیگر برای صبح «بُکرة» است، که به همین معنا به کار می‌رود و همچنین به عنوان قرینه‌ای برای اوایل شب، که در آن روشنایی روز هنوز معلوم است (بُکرةً، بُکرةً و أصیلاً، فرقان: 5؛ احزاب: 42؛ فتح: 9؛ قمر: 38؛ انسان: 25) و هم برای ساعتی از شب گذشته، وقتی که روشنی روز از میان رفته است (بُکرةً و عَشیّا، مریم: 11 و 62)، می‌باشد. زمان طلوع «اشراق» نامیده شده است (نک. بالعَشیّ و الإشراق، ص: 18؛ مُشرِقین، حجر: 73؛ شعراء: 60)؛ تعابیر دیگر از آن چنین است: «خورشید هنگامی که برآید» (الشَّمس إذا طَلَعت، کهف: 17) یا «خورشید در حالی که برآمده» (الشمس بازِغَه، انعام: 78).
اوایل روشنایی صبح (غَداه، غُدُوه) به طورکلی با زمان «پس از طلوع» مرتبط است (همدانی، الفاظ، 287). صورت‌های گوناگون آن چنین است: «بالغَدوة (و العَشیّ)»، «غُدوّاً (و عَشیّاً)»، انعام: 52؛ کهف: 28؛ سبأ: 12؛ غافر: 46؛ «بالغُدوُ و الآصال»، اعراف: 205؛ رعد: 15؛ نور: 36؛ «صبحانه»، «غَداء»، کهف: 62؛ «غدا»، آل عمران: 121؛ قلم: 22 و 25. هم «إصباح» (انعام: 96) و هم «صبح» و «صَباح»، «اولین ساعت روز (قبل از طلوع)» را نشان می‌دهد (همدانی، الفاظ، 287؛ نک. «صبح»، هود: 81؛ مدثر: 34؛ تکویر: 18؛ عادیات: 3؛ «صباح»، صافات: 177؛ «صبَّحَهم بُکرةً»، قمر: 38؛ «أصبَحَ»؛ اعراف: 78 و91؛ هود: 67و 94؛ کهف: 40-42 و 45؛ قصص: 18، 37و 82؛ روم: 17؛ احقاف: 25؛ ملک: 30؛ قلم: 20؛ «مُصبِحین»، حجر: 66 و 83؛ صافات: 137؛ قلم: 17 و 21). زمانی که پروردگار «سایه را گسترده است» (مَدَّ الظلّ، فرقان: 45) هم به اوایل صبح اشاره دارد.
«صبح کاملاً روشن یا قبل از ظهر» (ضُحی، اعراف: 98؛ طه: 59؛ نازعات: 29 و46؛ شمس: 1؛ ضحی: 1) پس از «غَداة» می‌آید (همدانی، الفاظ، 287) و نشان دهنده‌ی اولین بخش روز [پس از طلوع] یا خود روز است» (جلالین، 567، ذیل ضحی: 1)، اما همچنین به معنای آفتاب است (و الشَّمس و ضُحها، شمس: 1). در پی این زمان، «گرمای ظهر» می‌آید (ظهیره، نور: 58، نیز نک. «وقتی که به نیمروز می‌رسید، حینَ تُظهِرون، روم: 18»).
اواخر بعد ظهر (عصر، عصر: 1) اغلب نشان دهنده‌ی زمان قبل از غروب است تا وقتی آسمان با سرخی غروب خورشید قرمز است (همدانی، الفاظ، 287). البته عصر این چنین هم توصیف شده است: «مدت... بین فرو رفتن خورشید [پس از گذشتن از نقطه‌ی اوج خود، زَوال] و غروب» (جلالین، 572، ذیل عصر: 1). «رَواح» زمان «بازگشت» به خانه در شب (سبأ: 12)، به نظر می‌رسد که جلوتر است (همدانی، الفاظ، 287) از اواخر بعدازظهر یا «دقایق اولیه و روشن شب»، که «اصیل» نامیده می‌شود (فرقان: 5؛ احزاب: 42؛ فتح: 9؛ انسان: 25؛ جـ أصال، اعراف: 205؛ رعد: 15؛ نور: 36). مورد اخیر «پایان روز (نهار)» را مشخص می‌کند (جلالین، 382، ذیل احزاب: 42؛ ابن کثیر، تفسیر، 298/4، ذیل فتح: 9) و در توضیح بیشتر درباره‌ی آن گفته شده که مترادف «عَشیّ» (قرطبی، جامع، 267/6، ذیل فتح: 9) یا «مَساء» (ابن‌کثیر، تفسیر، 818/3، ذیل احزاب: 42) است. قرینه‌ی آن «اوائل صبح» (بُکرة) است. بلافاصله پس از «اصیل»، شب (مَساء) فرا می‌رسد (همدانی، الفاظ، 287): «آن‌گاه که به عصر درمی‌آیید و آن‌گاه که به بامداد در می‌شوید» (حینَ تُمسونَ و حینَ تُصبِحون، روم: 17). جز اینها، از قرار معلوم زمان «پیش از غروب» (قبل الغروب، ق: 39)، پیش از زمان «فرو رفتن خورشید [بر افق]» (دُلوک الشَّمس، اسراء: 78) است، گرچه «دُلوک» را به دو معنی می‌توان در نظر گرفت: الف. زمانی که با ظهر شروع می‌شود، وقتی که خورشید از نقطه‌ی اوج خود گذشته است، و احتمالاً در اصل به همین معناست، ب. زمان روشنی شب، دقیقاً قبل از غروب.

پی‌نوشت‌ها:

1- البته این توصیف از سوی لوط مربوط به روزی است که فرشتگان الهی میهمان او شدند- م.

منابع تحقیق:
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمه‌ی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.