روش هاى تعليم و تربيت اسلامى (1)

دانشمندان علوم تربيتى بر اتخاذ روش صحيح و علمى در امر تربيت تأكيد مي کنند.برخى از دانشمندان روش علمى را روش عقلانى يا روش حل مسأله دانسته اند. روش علمى به نظر بعضى از استادان فن، عبارت است
سه‌شنبه، 9 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
روش هاى تعليم و تربيت اسلامى (1)
روش هاى تعليم و تربيت اسلامى (قسمت اول)
 
 



 

اهميت روش در تربيت

دانشمندان علوم تربيتى بر اتخاذ روش صحيح و علمى (1) در امر تربيت تأكيد مي کنند.برخى از دانشمندان روش علمى را روش عقلانى يا روش حل مسأله دانسته اند. روش علمى به نظر بعضى از استادان فن، عبارت است از فعاليت هايى كه يك دانشمند يامحقق از ابتدا تا پايان تحقيق انجام مى دهد. (2) در مورد روش هايى كه در روانشناسىتربيتى مطرح است، بحث هاى مفصلى صورت گرفته و هر كسى روشى را پيشنهاد كردهو روش علمى دانسته است.(3)بديهى است اتخاذ روش صحيح و نتيجه بخش در هر كارى به ويژه در تعليم وتربيت، امرى ضروري است. در هر كارى از راه آن بايد وارد شد. قرآن كريم مى فرمايد:ليس البر بأن تأتوا البيوت من ظهورها و لکن البر من اتّقي و أتوا البيوت من أبوابها(بقره/ 189)نيكوكارى بدان نيست كه از پشت ديوار به خانه در آييد، (زيرا اين كار ناشايسته است) نيكويىآن است كه پارسا باشيد و به هركار از راه آن داخل شويد.امام باقر (عليه السلام) در تفسير «و اتوا البيوت من ابوابها» فرمودند: «يعنى أن يأتى الأمر من وجهه اي الأمور كان». (4) يعنى در هر كارى از راه آن وارد شود.امام صادق (عليه السلام) فرمود: العامل علي غير بصيرة کالسائر علي غير طريق فلا تزيده سرعة السير الا ب (5)عمل كننده بى بصيرت به رهنوردى ماند كه بيراهه رود، سرعت حركت، جز بر دوركردن او ازهدف نمى افزايد.دينداري كه بدون آگاهى از شيوه عبوديت به عبادت بپردازد، فقط به دور خودمى چرخد و قدمى به سوى قله ي كمال بر نمى دارد. حضرت على (عليه السلام) مى فرمايد:المتعبد بغير علم کحمار الطاحونة يدور و لا يبرح من مکانة (6)كسى كه بدون دانش، قدم در مسير عبوديت نهد، چون الاغ آسياب است كه بر گرد خودمي گردد و از جاى خود دور نمى شود.اينك به نقش تربيتى برخى از روش هاى تربيتى از ديدگاه اسلام اشاره مى كنيم:

1-محبت

محبت، يكى از نيازهاى اساسى روان انسان است و همان گونه كه آدمى به آب و غذا و ديگرامكانات، احتياج دارد، به محبت هم نيازمند است. آدمى خود را دوست دارد و مى خواهد محبوب ديگران باشد. محبت، در تربيت صحيح و متعادل متربى، تأثير فراوان دارد.از محبت تلخها شيرين شود از محبت مسها زرين شود از محبت دُردها صافى شودازمحبت دردها شافى شود از محبت مرده زنده مى شودو زمحبت شاه بنده مى شوداين محبت هم نتيجه ي دانش است كى گزافه بر چنين تختى نشست (7)تأثير ديگر محبت، ايجاد تعادل روحى در متربى است. محيط سرشار از محبت وصفا، موجب نشاط، اميد و دلگرمى و آرامش روحى مى شود و در پرتو اين محبت،متربى، متعادل بار مى آيد.جسم و جان در يكديگر تاثير مي گذارند. بنابراين آرامش و سلامت روحى، درسلامت جسم هم اثر مي گذارد.اثر ديگر محبت، اين است كه متربى، محبت كردن به ديگران را عملاً مى آموزد وچون خود از حلاوت محبت بهره برده است، وقتى به بزرگسالى رسيد، ديگران را موردمحبت قرار مى دهد و خود هم از محبت متقابل آنان برخوردار مى شود.اثر ديگر محبت، ايجاد علاقه نسبت به محبت كنندگان است. گفتيم آدمى حب ذات دارد. بر همين اساس، انسان، خود و علاقمندان به خود را دوست مى د.متربى وقتى از مربى يا مربيان خود محبت و علاقه ببيند، متقابلاً به آنان علاقه و محبت پيدا مي کند.اساساً جاذبه محبت، جاذبه اى نيرومند است و زمزمه ي محبت و عشق، كودك گريزپاي راروز تعطيل و جمعه هم به مكتب مى آورد:
درس معلم ار بود زمزمه ي محبتى
جمعه به مكتب آورد طفل گريز پاى را
اثر ديگر محبت از نظر تربيتى، مصون سازى متربى از انحراف است. يكى از عوامل عمده بزهكارى نوجوانان و جوانان، عقده حقارت و احساس كمبود محبت است.كودكى كه در محيط سرشار از محبت و صفا و يكرنگى و عواطف انسانى، رشد كند وببالد، آز اين عقده تباه كننده مصون و در امان است. (8)اسلام با توجه به نقش كليدى والدين در رشد فرزندان، بر روابط مهرآميز و سالم آنان با يكديگر تأكيد مى ورزد و توصيه مي کند كه زندگى خانوادگى بر پايه ي مهر و محبت بنانهاده شود. قرآن كريم، يكى از فوايد ممتاز حاصل از ازدواج را ايجاد مهر الفت و محبت بين زن و شوهر دانسته و فرموده است:و من آياته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا لتسکنوا اليها و جعل بينکم مودة و رحمة ان في ذلک لآيات لقوم يتفکرون (روم / 21)و از نشانه هاى او اينكه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد، و ميانتان دوستى و رحمت نهاد. آرى، در اين [نعمت] براى مردمى كه مى انديشند قطعاً نشانه هايي است.برخى از روايات به اهميت محبت والدين نسبت به فرزندان اشاره دارند و آن رااساس تربيت كودك و رشد وى مى دانند. دسته اى به برخورد كودكانه با كودك و بازي بااو اشاره دارند. (9)اينك پاره اى از آنها را ر مى كنيم :
1-عن ابي عبدالله (عليه السلام) قال : قال رسول الله صلي الله عليه و اله و سلم:أحبوا الصبيان و ارحموهم و اذا وعدتموهم شيئاً ففوالهم فانهم لا يرون الا انکم ترزقونهم (10)به كودكانتان محبت كنيد و بر آنان رحمت آوريد و هر گاه به آنان چيزى وعده داديد، به وعده خود وفا كنيد؛ زيرا به گمان آنان شما به آنان روزى مى رسانيد.
2-عن ابي عبدالله عليه السالم قال:ان الله ليرحم العبد لشدة حبه لولده (11)براستى خداوند بنده را به خاطر شدت محبت او نسبت به فرزندش مورد رحمت قرار مى دهد.از اين دو روايت مستحب بودن نيكى به فرزند، محبت به او، رحم كردن بر او و وفاي به وعده اى كه به او داده شده است، استفاده مى شود.از برخى از روايات، بر مى آيد كه مستحب است آدمى فرزند خود را مورد محبت ورحمت قرار داده، وي را ببوسد.
1-از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است كه فرمود:مردي نزد رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و گفت: من هرگز هيچ يك از فرزندانم را نبوسيده ام. وقتى از محضر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) خارج شد، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اين مرد به نظر من اهل آتش است.(12)
2-از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است كه فرمود:رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: کسى كه فرزند خود را ببوسد، براى او حسنه نوشته مى شود. (13)
3-در روايت ديگر نقل شده:فرزندان را زياد ببوسيد؛ زيرا به ازاى هر بوسه اى، براي شما در بهشت، درجه اي هست كه ميان هر درجه با درجه ديگر پانصد سال راه است. (14)
4-رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در حال بوسيدن امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) بود. اقرع بن حابس گفت: من داراي ده فرزندم ولى تا كنون هيچ كدامشان را نبوسيده ام ! رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: كسى كه رحم نكند، مورد رحمت قرار نمي گيرد. (15)اما نكته اي كه نبايد مورد غفلت قرارگيرد اين است كه محبت بايد متعادل و به اندازه باشد. و اساسأ يكى از مبانى مهم رفتاري انسانى از نظر آيين حياتبخش اسلام، رعايت اعتدال در تمام كنش ها و واكنش ها به ويژه در امر تربيت است از اين رو افراط و تفريط در ابراز محبت، رفتارى نامطلوب به شمار مى آيد. امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد: «شر الآباء مَن دعاه البر الي الافراط.» (16) بدترين پدران، كسى است كه در نيكى به فرزند زياده روى كند.محبت بيش از اندازه، كودک را به قانون شكنى و بى قيدى تشويق مى كند. امام سجاد عليه السلام هنگامى كه مشاهده كردند نوجوانى در حال حركت به پدرش تكيه كرده است، به خشم آمدند و نارضايتى خود را نسبت به رفتار او- كه بيانگر از خود راضى بودن و اتكاي بيش از حد او به پدر بود- ابراز داشتند. (17)افراط در ابراز محبت، موجب لوس شدن و جرأت و جسارت ك در مقابل والدين مى شود و اگر جلوى آن گرفته نشود در بزرگى باعث نارضايتى و عاق والدين مى شود.امام عسكرى (عليه السلام) مى فرمايد:«جرأة الولد علي والده في صغره، تدعوا الي العقوق في کبره» (18)جرأت و جسارت فرزند در دوران كودكى نسبت به پدر، نارضايتى پدر را دربزرگسالى به دنبال خواهد داشت. » (19)

2-تكريم شخصيت

يكى از شيوه هاى تربيتى اسلام، تكريم شخصيت است. مكتب تربيتى اسلام، مكتب كرامت است. خداى متعال خود تاج كرامت بر سر بنى آدم نهاده فرموده است: «و لقد کرمنا بني آدم»برخى از انديشمندان اسلامى مانند استاد شهيد مرتضى مطهرى، محور اخلاق اسلامى را كرامت مى دانند. تكريم و احترام به شخصيت، از جمله نيازهاى طبيعى واساسى هر انسانى است. حب ذات، غريزى آدميان است. از اين رو، آدمى خود را دوست دارد و ميل دارد که ديگران به او هم احترام بگذارند و شخصيت او را بپذيرند.اگر اين نياز طبيعى برآورده شود، آدمى احساس آرامش مي کند و اعتماد به نفس اوتقويت مى شود. علاوه بر اين، اگر شخصيت متربى، مورد تكريم قرار گيرد، متقابلاً به شخصيت ديگران احترام مي گذارد و آنان را مورد تكريم قرار مى دهد.تكريم متربى، خصال نيك را در او پرورش مى دهد و هنگامى كه شخصيت او مورد تكريم قرار گرفت، كمتر به رذائل اخلاقى و شرور دست مى يازد. از امام على (عليه السلام) نقل شده است كه:«من کرمت عليه نفسه لم يهنها بالمعصية» (20)كسى كه نفس او در نظرش كرامت داشته باشد، آن را با معصيت مورد اهانت و ذلت قرار نمى دهد.اگر جان آدمى در نظرش گرامى باشد و براي خود احساس شخصيت كند، به ذل ري معصيت تن در نمى دهد. به عبارت ديگر، آدم بى شخصيت گناه مي کند.در بيان ديگري از آن بزرگوار چنين آمده است:«من کرمت عليه نفسه هانت عليه شهوته» (21)كسى كه احساس شخصيت و كرامت نفس داشته باشد، ترك شهوت و تمايلات حيوانى براى او آسان خواهد بود.به آدم بى شخصيت اميد نمى توان بست و از شر او ايمن نمى توان بود. از اميرمومنان عليه السلام نقل شده است که:«من هانت عليه نفسه فلا ترج خيره» (22)كسي كه كرامت شخصيت ندارد، به خير او اميد مدار.و در همين راستا امام هادي (عليه السلام) فرمود:«من هانت عليه نفسه فلا تأمن شره» (23)كسى كه كرامت شخصيت ندارد، از شر او در امان مباش.اساسا تكبر و خود بزرگ بينى، بازتاب روانى احساس كمبود شخصيت است. امام صادق (عليه السلام) فرمود:«ما من رجل تکبر الا لذلة وجدها في نفسه» (24)هيچ كسى تكبر نمى كند مگر به خاطر ذلت و كمبود كرامت شخصيتى كه در خود مى يابد.همه افراد به ويژه كودكان نيازمند تکريم و احترام به شخصيتند؛ از اين رو، اسلام نسبت به تكريم شخصيت آنان تأكيد فراوان كرده است. از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده است که: «اکرموا اولادکم و احسنوا آدابهم يغفر لکم» (25)فرزندانتان را گرامى بدي آداب نيکو به آنان بياموزيد تا گناهانتان آمرزيده شود.

روش هاى تكريم

الف-نام نيكو بر روى فرزندان گذاشتن: يكى از حقوق مسلم كودكان بر والدين اين است كه نام خوب براى آنان انتخاب كنند: (أن يحسن اسمه)؛ نكته اي كه از نظر تعدادى از خانواده هاىمسلمان مورد غفلت قرار گرفته و تحت تأئير افكار غلط غربزدگان، نام هاي نامناسب با فرهنگ اسلامى بر روي فرزندانشان مى گذارند. گراميداشت كودك به ويژه در صورتى که نام او محمد باشد، مورد تاكيد پيامبر گرامى اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) است. رسول گرامى اسلام مى فرمايد:«اذا سميتم الولد محمدا فاکرموه و وسعوا له المجالس و لا تقبحوا له وجها» (26)وقتى نام فرزند را محمد گذاشتيد، او را گرامى بداريد و در مجالس برايش جا باز كنيد و براى او چهره در هم نكشيد.از حضرت ابوالحسن (عليه السلام) نقل شده است كه:«اول ما يبر الرجل ولده أن يسميه باسم حسن فليحسن احدکم اسم ولده» (27)نخستين نيكى مرد نسبت به فرزندش اين است كه بر او نامى نيكو نهد. پس هر يك ازشما بايد نام نيكو بر فرزند خود نهد.علاوه بر اين كه والدين بايد نام زيبا براى فرزندان خود انتخاب كنند بايد آن ها را بااحترام مورد خطاب قرار دهند و پيش يا پس از نام آنها كلمه ي آقا يا خانم را اضافه كنند ياآنها را به كنيه و فال صدا بزنند.
ب-سلام كردن به كودكان: راه ديگر تكريم كودكان و به طور كلى متربيان، اين است كه مربى به آنها سلام كند. سلام کردن به كودكان، سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. از آن بزرگوار نقل شده است كه:«خمس لا ادعهنّ حتي الممات... و التّسليم علي الصّبيان لتکون سنّة من بعدي» (28)پنج چيز است كه تا هنگام مرگ، آن ها را ترك نخواهم كرد... و سلام كردن بركودكان تا سنتى باشد پس از من.

3-پند و اندرز

يكى از راه ها و روش هاى تربيت اسلامى، موعظه و پند و اندرز است. موعظه سخنى داست كه از دل بر مى خيزد و بر دل مى نشيند و آن را متحول و دگرگون مي کند. قرآن كريم،موعظه ي پروردگار و مايه ي شفاى دل هاى مومنان، و هدايت و رحمت آنان است:يا أيها الناس قد جاءتکم موعظة من ربکم و شفاء لما في الصدور و هدي و رحمة للمومنين (يونس/ 57)اى مردم، اندرزى از سوى خدا براى شما آمده است، و درمانى براى آنچه در سينه هاست؛ وهدايت و رحمتى است براى مومنان.اساساً شيوه اى كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مأموريت داشته مردم را با آن به راه خدا دعوت كند، شيوه حكمت و موعظه ي حسنه است:ادع الي سبيل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتي هي أحسن(نحل/125)مردم را با حكمت و موعظه ي حسنه به راه پروردگارت فراخوان و با آنان جدال احسن كن.براي آنكه موعظه تأثير گذار باشد، بايد شرايط ذيل تحقق يابد:الف-واعظ به آنچه مي گويد خود عامل باشد: امام صادق (عليه السلام) فرمود:«ان العالم اذا لم يعمل بعلمه زلّت موعظته عن القلوب کما يزلّ المطر عن الصّفا» (29)وقتى عالم به علم خود عامل نباشد، موعظه و پند او از دل ها زايل مى شود؛ چنان كه باران از روى سنگ صاف يل مى شود.و امام علي (عليه السلام) نيز مي فرمايد:ان الوعظ الذي لا يمجّه سمع و لا يعدله نفع ما سکت عنه لسان القول و نطق به لسان الفعل.موعظه اى كه هيچ گوشى آن را بيرون نمى افكند و هيچ نفعى با آن برابرى نمي کند، آن است كه زبان گفتار از آن خاموش، و زبان كردار به آن گويا باشد.
ب-در خفا وبه طور خصوصى انجام گيرد: اميرمومنان على (عليه السلام) مى فرمايد:«نصحک بين الملا تفريع» (30)نصيحت در ملأ عام، كوبيدن شخصيت فرد است.
ج-كوتاه و گويا، و بليغ و رسا و با رعايت اصل مدارا باشد: على (عليه السلام) فرمود:«الرِّفق مفتاح النَّجاح»(31)رفق و مدارا ، کليد پيروزي و موفقيت است.(32)

پي نوشتها:

1-Scientific Method
2-روانشناسى تربيتى، على شريعتمدارى، ص 16.
3-ر.ك: همان، ص 16 تا 31.
4-الميزان فى تفسير القرآن، ج 2، ص 59.
5-تحف العقول، ص 379 به نقل «مبانى تربيت و اخلاق اسلامى» ص 237.
6-غررالحكم، ترجمه ي انصارى، ج 1، ص 93.
7-مثنوى معنوى. دفتر دوم؛ ص 271، ابيات 1542- 1545.
8-ر. ك: اسلام و تعليم و تربيت، ابراهيم امينى، ص 193.
9-دفتر همكارى حوزه و دانشگاه. روان شناسى رشد 2 ، ص 856.
10-وسائل الشيعه، ج 15، ص 201.
11-همان.
12-همان.
13-همان.
14-همان.
15-همان. ص 203.
16-كودک، محمد تقى فلسفى، ج 2، ص 247.
17-همان، ص 268.
18-بحارالانوار، ج 78. ص 374.
19-ر.ک: روانشناسى رشد 2، ص 872.
20-غررالحکم، فصل 77، شماره ي 1076.
21-همان، شماره ي 1117.
22-همان ، شماره 1433.
23-تحف العقول؛ ص 512.
24-اصول كافى، ج 2، ص 312.
25-وسائل الشيعه ، ج 21، ص 394، به نقل از مکارم الاخلاق ، ص 255.
26-مستدرك الوسائل. محدث نورى، ج 2، ص 618.
27-وسائل الشيعه، ج 21، ص 389.
28-همان، ج 8، ص 441.
29-بحار الانوار، ج 3، ص 39.
30-غرر الحكم، فصل 82، شماره 17.
31-همان.فصل اول، شماره 347.
32-ر.ك:اسلام و تعليم و تربيت، ج 2، ص 126-129.

منبع:تعليم و تربيت اسلامي

 


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط