اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله در گسترش تشيع
ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه و سيد محسن امين در اعيان الشيعه و سيد حيدر آملي در « الكشكول فيما جري علي آل الرسول » ذكر كرده اند از جماعتي از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله كه به تشيع گرويده بودند و معتقد بودند كه پيامبر صلي الله عليه و آله نام علي عليه السلام را به عنوان خليفه بعد خود بر مسلمانان برده است و او را برتر و صاحب اختيار بر مردم بيش از خود آنان قرار داده است . سپس نام اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله را ذكر مي كنند . هيچ چيزي بهتر و تصديق كننده تر از سخنان اينان نيست چرا كه مقياس محبت و دوستي سخنان مورخان، واقعيتي است كه روي داده است و از انديشه و خرد بدور است كه بگوييم تمامي اصحاب و ياران پيامبر صلي الله عليه و آله پيمان وعهد خود را شكستند و كاملا همگي مخالفت كردند و همچنين دور از فكر است كه اصحابي كه تشيع علي عليه السلام را پذيرفتند هيچ اثري از آن به جاي نگذاشتند مخصوصا زماني كه زمام خلافت بدست اميرالمومنين عليه السلام قرار گرفت . سيد محسن أمين در اعيان الشيعه ذكر مي كند كه : « مردم بعد از وفات حضرت رسول صلي الله عليه و آله به پنج گروه تقسيم شدند:
1- گروه سعد بن عباده رئيس قبيله خزرج از انصار
2- گروه ابوبكر و عمر و بسياري از مهاجران
3- گروه علي عليه السلام و بني هاشم و بسياري از انصار وعده كمي از مهاجران
4- گروه عثمان بن عفان از بني اميه و پيروانش
5- گروه سعد بن ابي وقاص و عبدالرحمن از بني زهرة
بسياري از انصار به سمت گروه ابوبكر وعمر متمايل شدند و گروه آنان قوي گشت در نتيجه گروه عثمان و گروه ابن ابي وقاص به ناچار با ابوبكر بيعت كردند و تنها گروه علي عليه السلام باقي ماند كه تنها مخالف خلافت آنان به حساب مي آمدند . در اين زمان ابوسفيان كه تلاش مي كرد که اين جايگاه را بدست آورد به نزد اميرالمومنين عليه السلام آمد و وعده كمك و ياري براي بدست آوردن منصب خلافت داد . اميرالمومنين عليه السلام فرمودند : باز گرد اي ابوسفيان به خدا قسم تو آنچه را كه مي گوئي براي خدا نيست و همواره براي اسلام و مسلمانان حيله و نيرنگ مي انديشي هنگامي كه ابوبكر از تصميم ابوسفيان مطلع شد ، اداره بعضي از امور را به فرزندش معاويه سپرد و در اين حال ابوسفيان راضي شد و ساكت ماند و براي خليفه دعاي خير و پيروزي كرد .
دوازده نفر از ياران علي عليه السلام جمع شدند و با يكديگر رايزني كردند كه ابوبكر را از منبر رسول خدا به پايين بياورند . يكي از آنان گفت : قبل از اينكه كاري كنيد با علي عليه السلام مشورت كنيد . هنگامي كه به علي عليه السلام ارائه كردند ايشان فرمودند از چنين كرديد جنگي را به پا خواهيد نمود و قوم به نزد من مي آيند ومي گويند بيعت كن وگرنه تو را مي كشيم . در اين زمان گروه و ياران علي عليه السلام احساس نااميدي كردند و از اين كه حق از جايگاه خويش منحرف شده بود بسيار غمگين و ناراحت بودند . از طرفي از پرده دري در دين رنج مي بردند و هر لحظه آماده جهاد بودند و از طرف ديگر سخنان اميرالمؤمنين عليه السلام را شنيده بودند كه ايشان را از حمل سلاح و اعلام جهاد و سركشي بر حاكم نهي نموده بود . در نتيجه موظف گشتند تا هر جائي كه فرود مي آيند از فضائل و جايگاه اميرمومنان علي عليه السلام نزد خدا و رسولش و همچنين در حكومت اسلامي مطالبي را براي مردم ارائه كنند و تاكيد بر حقانيت خلافت او كنند . اين اصحاب شيعه در زمان خلافه ابوبكر عمر و عثمان در بيشتر سرزمينهاي اسلامي منتشر مي شدند و اكثر آنها سمت ها و مناصب ولايتي بر مناطق را در اختيار داشتند. سلمان فارسي با مردم صحبت مي كرد و سخنان پيامبر را در رابطه با علي عليه السلام به مردم ارائه مي داد كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند : اي علي تو وصي و جانشين من هستي و در نزد من همانند هارون نسبت به موسي هستي پس سلمان ادامه مي داد كه اي مردم به خدا اگر ولايت علي عليه السلام را بپذيريد از بالاي سر و زير پايتان روزي خواهيد خورد .
ابوذر نيز فريادگر همين موضوع بود و مي فرمود : از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم كه مي فرمود : مثل اهل بيت من در نزد امت مسلمان مانند كشتي نوح است در وسط دريا ، هر كس بر آن سوار شود نجات مي يابد و آن كس كه سرباز زند غرق مي شود . ابوذر علي عليه السلام را در خلافت ابوبكر وي و عثمان به اسم اميرالمومنين معرفي مي كرد و در وقت حج ايستاد و فرمود : اي مردم من صحابه رسول خدا هستم از ايشان شنيدم كه در اين مكان به علي عليه السلام فرمود :
تو اي علي اولين كسي هستي كه به من ايمان آوردي و اولين كسي كه روز قيامت با من مصافحه مي كند و تو صديق أكبر و فاروق هستي كه حق را از باطل جدا مي كني و تو ولي مؤمنان وبرادر و وزير من مي باشي . عمار بن ياسر در اين زمان نيز ساكت نبود و خطاب به قريش مي فرمود : اي جماعت قريش به كدام سمت رويگردان شده ايد ، اينان اهل بيت پيامبر شما هستند ولي شما خلافت را در غير اهل آن قرار داديد . بسياري از اصحاب نيز همين راه را پيمودند . و در دفاع از علي عليه السلام كوشيدند و بذرهاي تشيع را در سراسر جاهائي كه اسلام قدم گذاشته بود پاشيدند و با سلاح قرآن و سنة مردم را به تشيع دعوت مي كردند . آنان اين ويژگي را داشتند كه از اصحاب خاص پيامبر محسوب مي شدند در نتيجه مورد احترام و توجه مردم بودند و دلهاي مردم به سمت آنان گرايش پيدا مي كرد .
تشيع در مصر با سفر عمار آغاز شد و در شام و جبل عامل به سبب ابوذر هنگامي که او را به آن جا تبعيد کردند و در مدائن به سبب سلمان فارسي و در حجاز به سبب حذيفه اليمان و جابر بن عبدالله انصاري و أبي بن كعب ، و سيد حيدر آملي در كتاب ( الكشكول فيما جري علي آل الرسول ) بيش از صد نفر از اصحاب پيامبر را ذكر مي كند كه شيعه اميرالمومنين بودند و سخنان پيامبر راجع به ولايت ايشان را حفظ مي كردند و آن را ارائه مي دادند .
منابع :
بحارالانوار ج 6
الاحتجاج طبرسي -
اعيان الشيعه ج 2 و 16
كشكول سيد حيدر آملي
منبع: مقاله ي اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله در گسترش تشيع
/خ
1- گروه سعد بن عباده رئيس قبيله خزرج از انصار
2- گروه ابوبكر و عمر و بسياري از مهاجران
3- گروه علي عليه السلام و بني هاشم و بسياري از انصار وعده كمي از مهاجران
4- گروه عثمان بن عفان از بني اميه و پيروانش
5- گروه سعد بن ابي وقاص و عبدالرحمن از بني زهرة
بسياري از انصار به سمت گروه ابوبكر وعمر متمايل شدند و گروه آنان قوي گشت در نتيجه گروه عثمان و گروه ابن ابي وقاص به ناچار با ابوبكر بيعت كردند و تنها گروه علي عليه السلام باقي ماند كه تنها مخالف خلافت آنان به حساب مي آمدند . در اين زمان ابوسفيان كه تلاش مي كرد که اين جايگاه را بدست آورد به نزد اميرالمومنين عليه السلام آمد و وعده كمك و ياري براي بدست آوردن منصب خلافت داد . اميرالمومنين عليه السلام فرمودند : باز گرد اي ابوسفيان به خدا قسم تو آنچه را كه مي گوئي براي خدا نيست و همواره براي اسلام و مسلمانان حيله و نيرنگ مي انديشي هنگامي كه ابوبكر از تصميم ابوسفيان مطلع شد ، اداره بعضي از امور را به فرزندش معاويه سپرد و در اين حال ابوسفيان راضي شد و ساكت ماند و براي خليفه دعاي خير و پيروزي كرد .
دوازده نفر از ياران علي عليه السلام جمع شدند و با يكديگر رايزني كردند كه ابوبكر را از منبر رسول خدا به پايين بياورند . يكي از آنان گفت : قبل از اينكه كاري كنيد با علي عليه السلام مشورت كنيد . هنگامي كه به علي عليه السلام ارائه كردند ايشان فرمودند از چنين كرديد جنگي را به پا خواهيد نمود و قوم به نزد من مي آيند ومي گويند بيعت كن وگرنه تو را مي كشيم . در اين زمان گروه و ياران علي عليه السلام احساس نااميدي كردند و از اين كه حق از جايگاه خويش منحرف شده بود بسيار غمگين و ناراحت بودند . از طرفي از پرده دري در دين رنج مي بردند و هر لحظه آماده جهاد بودند و از طرف ديگر سخنان اميرالمؤمنين عليه السلام را شنيده بودند كه ايشان را از حمل سلاح و اعلام جهاد و سركشي بر حاكم نهي نموده بود . در نتيجه موظف گشتند تا هر جائي كه فرود مي آيند از فضائل و جايگاه اميرمومنان علي عليه السلام نزد خدا و رسولش و همچنين در حكومت اسلامي مطالبي را براي مردم ارائه كنند و تاكيد بر حقانيت خلافت او كنند . اين اصحاب شيعه در زمان خلافه ابوبكر عمر و عثمان در بيشتر سرزمينهاي اسلامي منتشر مي شدند و اكثر آنها سمت ها و مناصب ولايتي بر مناطق را در اختيار داشتند. سلمان فارسي با مردم صحبت مي كرد و سخنان پيامبر را در رابطه با علي عليه السلام به مردم ارائه مي داد كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند : اي علي تو وصي و جانشين من هستي و در نزد من همانند هارون نسبت به موسي هستي پس سلمان ادامه مي داد كه اي مردم به خدا اگر ولايت علي عليه السلام را بپذيريد از بالاي سر و زير پايتان روزي خواهيد خورد .
ابوذر نيز فريادگر همين موضوع بود و مي فرمود : از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم كه مي فرمود : مثل اهل بيت من در نزد امت مسلمان مانند كشتي نوح است در وسط دريا ، هر كس بر آن سوار شود نجات مي يابد و آن كس كه سرباز زند غرق مي شود . ابوذر علي عليه السلام را در خلافت ابوبكر وي و عثمان به اسم اميرالمومنين معرفي مي كرد و در وقت حج ايستاد و فرمود : اي مردم من صحابه رسول خدا هستم از ايشان شنيدم كه در اين مكان به علي عليه السلام فرمود :
تو اي علي اولين كسي هستي كه به من ايمان آوردي و اولين كسي كه روز قيامت با من مصافحه مي كند و تو صديق أكبر و فاروق هستي كه حق را از باطل جدا مي كني و تو ولي مؤمنان وبرادر و وزير من مي باشي . عمار بن ياسر در اين زمان نيز ساكت نبود و خطاب به قريش مي فرمود : اي جماعت قريش به كدام سمت رويگردان شده ايد ، اينان اهل بيت پيامبر شما هستند ولي شما خلافت را در غير اهل آن قرار داديد . بسياري از اصحاب نيز همين راه را پيمودند . و در دفاع از علي عليه السلام كوشيدند و بذرهاي تشيع را در سراسر جاهائي كه اسلام قدم گذاشته بود پاشيدند و با سلاح قرآن و سنة مردم را به تشيع دعوت مي كردند . آنان اين ويژگي را داشتند كه از اصحاب خاص پيامبر محسوب مي شدند در نتيجه مورد احترام و توجه مردم بودند و دلهاي مردم به سمت آنان گرايش پيدا مي كرد .
تشيع در مصر با سفر عمار آغاز شد و در شام و جبل عامل به سبب ابوذر هنگامي که او را به آن جا تبعيد کردند و در مدائن به سبب سلمان فارسي و در حجاز به سبب حذيفه اليمان و جابر بن عبدالله انصاري و أبي بن كعب ، و سيد حيدر آملي در كتاب ( الكشكول فيما جري علي آل الرسول ) بيش از صد نفر از اصحاب پيامبر را ذكر مي كند كه شيعه اميرالمومنين بودند و سخنان پيامبر راجع به ولايت ايشان را حفظ مي كردند و آن را ارائه مي دادند .
منابع :
بحارالانوار ج 6
الاحتجاج طبرسي -
اعيان الشيعه ج 2 و 16
كشكول سيد حيدر آملي
منبع: مقاله ي اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله در گسترش تشيع
/خ