تبیین نظریه اسکاچ پل درباره دلایل و اهداف بروز انقلاب در یک جامعه
اسکاچ پل انقلاب را به دو دسته انقلاب سیاسی و انقلاب اجتماعی تقسیم می کند. در انقلاب سیاسی ساختار اجتماعی تغییر نمی کند. ولی در انقلاب اجتماعی قیلم از پایین دسته جامعه اغاز و با وروز نخبگان حاشیه ای این انقلاب هدایت می شود. وی در نظریه خود انقلاب ها را به 4 گروه تقسیم می کند. اسکاچ پل ذهنیت هدفمند در انقلاب ها را نفی می کند.
تعداد کلمات 1437/ تخمین زمان مطالعه 8 دقیقه
مقدمه
اشراف به دلیل این نارضایتی، کنترل خود را بر جامعه زیردست خویش، یعنی دهقانان کاهش می دهند. در این شرایط دهقانان زمینه را برای شکل دهی یک شورش مناسب می بینند و به اقدام علیه دولت خواهند پرداخت. شرایط حاضر زمینه را برای حضور نخبگان حاشیه ای فراهم خواهد نمود تا رهبری توده ها را بر عهده گیرند و جزء انقلاب سازان آینده گردند؛ از این رو دولت با سه بحران، یعنی بحران سیاسی دولت، شورش از پایین و مشارکت نخبگان حاشیه ای مواجه خواهد شد. وجود این سه بحران به تعبیر اسکاچ پل خبر از وقوع انقلاب می دهد. به نظر می رسد بر اساس نظر اسکاچ پل آنچه می تواند چنین بحرانی را کنترل کند یا در شرایط به وجود آمده اعمال قدرت نماید، یک نظام سیاسی مقتدر است؛ در غیر این صورت دولت موجود با شرایط انقلاب مواجه خواهد بود؛ از این رو شاید بتوان گفت یکی از مولفه های اساسی در چینش ساختاری اسکاچ پل، عامل قدرت است.
نتیجه ای که اسکاچ پل از این چینش می گیرد، نفی حضور رهبری از ابتدای انقلاب، نفی ایدئولوژی انقلابی و نفی ذهنیت هدفمند است و بر این جمله تاکید می کند که «انقلاب ها ساخته نمی شوند؛ آنها می آیند.»
انقلاب های اجتماعی
اسکاچ پل با تفکیک «انقلاب سیاسی» و «انقلاب اجتماعی»، بیان می دارد: یک انقلاب سیاسی با تغییر حکومت، بدون تغییر در ساختارهای اجتماعی همراه است؛ همچنین منازعات طبقاتی و دهقانی نقشی در آن ندارد. انقلاب های سیاسی ساختار حکومت را تغییر می دهند؛ ولی ساختار اجتماعی را تغییر نمی دهند و ضرورتا ناشی از تعارضات طبقاتی نیستند. اسکاچ پل با تفکیک «انقلاب سیاسی» و «انقلاب اجتماعی»، بیان می دارد: یک انقلاب سیاسی با تغییر حکومت، بدون تغییر در ساختارهای اجتماعی همراه است؛ همچنین منازعات طبقاتی و دهقانی نقشی در آن ندارد. انقلاب های سیاسی ساختار حکومت را تغییر می دهند؛ ولی ساختار اجتماعی را تغییر نمی دهند و ضرورتا ناشی از تعارضات طبقاتی نیستند. اما انقلاب های اجتماعی که با شورش های طبقات پایین شروع می شوند، بسیار سریع بوده، باعث دگرگونی های ریشه ای در ساختار طبقاتی و اجتماعی می شوند. ایشان معتقد است: این انقلاب ها به دلیل دارا بودن دو ویژگی مهم، یعنی انطباق تغییر ساختار اجتماعی با شورش های طبقاتی و همزمانی تغییرات سیاسی و اجتماعی با سایر تغییرات و تحولات، متمایز هستند.[3]
وی انقلاب های اجتماعی موفق را انقلاب هایی می داند که از ساختارهای کلان و زمینه های تاریخی گوناگون به وجود می آیند و بیشتر انقلاب های ناموفق باید با تغییر و تحولات موفق به عنوان یکی از عوامل مهم انقلاب همراه باشند.[4]
تقسیم بندی نظریه های انقلاب به چهار گروه
گروه دوم نظریه های روانشناختی توده ای است که سعی دارند انقلاب ها را از نظر انگیزه روانشناسانه مردم و نقش آنان را در خشونت های سیاسی و پیوستن به جنبش های مخالف تبیین کنند.
گروه سوم نظریه های ارزشی است که سعی دارند انقلاب ها را به عنوان پاسخ خشونت بار جنبش های عقیدتی به نابرابری های اجتماعی تبیین کنند،
گروه چهارم نظریه های تنازع سیاسی است که درباره تعارضات حکومت و گروه های سازمان یافته مختلف بحث می کنند. در این نظریه ها رقابت برای کسب قدرت در مرکز توجه قرار دارد.[5]
اسکاچ پل بر اساس مشترکات این نظریات در جمع بندی به این نتیجه می رسد که ابتدا تغییرات در نظام های اجتماعی یا جوامع باعث پیدایش نارضایتی اجتماعی و بسیج عمومی می شود؛ سپس جنبش توده ای به کمک ایدئولوژی سازمان های وابسته به صورت آگاهانه، به سرنگونی رژیم حاکم اقدام می کند و پس از درگیری و پیروزی، برنامه های خود را به مرحله اجرا می گذارد.[6]
نفی ذهنیت هدفمند
اسکاچ پل انقلاب ها را محصول اراده و فکر انسان ها نمی داند، بلکه به صورتی جبرگرایانه آنها را معلول ساختارهای عمدتا بیرون از تحت قدرت انسان به شمار می آورد. وی می گوید: «به نظر من انقلاب های اجتماعی توسط نهضت های انقلابی حقیقی که در آنها یک رهبری ایدئولوژی حمایت توده ای را برای خلع ید از یک نظام موجود تحت عنوان یک جانشین جدید جلب کند، به نتیجه نرسیده اند. به خوبی روشن است که رهبران انقلابی معمولا تا هنگام فروپاشی یا اصلا حضور نداشته اند و یا شخصیت سیاسی حاشیه ای بوده اند و گروه های مردمی به ویژه دهقانان از طریق شورش در دگرگونی های انقلابی برای رسیدن به آرمان های خاص و اهداف خود که مورد حمایت رهبران انقلابی قرار گرفته، مشارکت نموده اند.[8]
به هر حال اسکاچ پل با نفی ذهنیت هدفمند و بیان این جمله وندل فیلیپس[9] که «انقلاب ها ساخته نمی شوند، آنها می آیند»، بر دقیق بودن و صحت آن تاکید کرده، می نویسد: «ذهنیت هدفمند تنها یک بدفهمی درباره فرآیند و پیامدهای انقلاب های تاریخی و بروز آنهاست.»[10]
نمایش پی نوشت ها:
[1] تدا اسکاچ پل متولد 1347 میشگان آمریکاست. او دکتری خود را در سال 1976 از دانشگاه هاروارد گرفته است. وی هم اکنون از استادان برجسته دانشگاه کمبریج انگلستان است. اسکاچ پل در تحلیل جوامع و انقلاب ها در زمره ساختارگرایان قرار دارد. مطالعه بسیار جدی و عمیق سه انقلاب روسیه، چین و فرانسه و مقایسه آنها با یکدیگر و انتشار کتاب ها و مقالات متعدد در این حوزه، او را در شمار نظریه پردازان مطرح در این زمینه قرار داده است. نظریات خانم اسکاچ پل در این نوشتار برگرفته از کتاب وی، دولت ها و انقلاب های اجتماعی و مقاله ای از وی با نام «حکومت تحصیل دار و اسلام شیعی در انقلاب ایران» است.
[2] States and Social Revolutions.
[3]تدا اسکاچ پل؛ دولت ها و انقلاب های اجتماعی؛ ص21.
[4] همان، ص22.
[5] همان، ص25-26.
[6] همان، ص32.
[7] همان، ص35.
[8] همان، ص187.
[9] Wendel Philips.
[10] همان، ص35.
منبع: خسروپناه، عبدالحسین، در جستجوی علوم انسانی اسلامی، تحلیل نظریه های علم دینی و آزمون الگوی حکمی - اجتهادی در تولید علوم انسانی اسلامی، قم، دفتر نشر معارف 1393 ش.
بیشتر بخوانیم:
پیشفرض توسعه و نوسازی در اندیشه انقلاب اسکاچ پل
تبیین انقلاب های اجتماعی از نظر اسکاچ پل
مقایسه مبانی دین شناختی و فلسفه اجتماعی و روش شناسی انقلاب ایران و نظریه انقلاب اسکاچ پل
مقایسه مبانی هستی شناسی و انسان شناسی انقلاب ایران با نظریه اسکاچ پل
نشانه های شکل گیری انقلاب در اندیشه انقلاب اسکاچ پل
نظریه اسکاچ پل و انقلاب اسلامی ایران
تحلیل اسکاچ پل از پدیده ی انقلاب