اشاراتی از مفسرین بزرگ، عارفان و محققان بلندمرتبه در خصوص آیهی چهارم «سوره فتح» در مورد مبحث «سکینه»، «ایمان» و «مراتب ایمان»
چکیده
حالت «اطمینان قلبی» و «ایمان ویژه» که هر گونه شک، دودلى، ترس و وحشت را از انسان دور مىسازد و او را در برابر حوادث سخت و پیچیده، ثابت قدم مىگرداند. در قرآن سورهی مبارکهی فتح، با عنوان خاص «سکینه» از آن یاد شده است. در قرآن مجید مىخوانیم: «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ»؛ او کسى است که «سکینه» را در دلهاى «مؤمنان» فرو فرستاد، تا ایمانى بر «ایمان» آنها افزوده شود. موهبتى الهى و آسمانى که در سایه آن، انسان توانایی دارد که مشکلترین حوادث را در خود هضم نماید و یک دنیا آرامش و ثبات قدم در باطن خود احساس کند. اشاره قرآن به اینکه نزول این آرامش و سکینه در قلبهای مؤمنان و اینکه برای افزایش «ایمان» آنهاست و منافقان و آنها که طالبان دنیا هستند سهمى از این «سکینه» و «آرامش» ندارند، نمایانگر این است که تنها این موهبت، نصیب افراد با ایمان مىشود. در مقاله حاضر، به اشاراتی از مفسرین بزرگ، عارفان و محققان بلند مرتبه در خصوص آیهی چهارم «سوره فتح» در مورد مبحث «سکینه»، «ایمان» و «مراتب ایمان» میپردازم.
تعداد کلمات 1538/ تخمین زمان مطالعه 8 دقیقه
حالت «اطمینان قلبی» و «ایمان ویژه» که هر گونه شک، دودلى، ترس و وحشت را از انسان دور مىسازد و او را در برابر حوادث سخت و پیچیده، ثابت قدم مىگرداند. در قرآن سورهی مبارکهی فتح، با عنوان خاص «سکینه» از آن یاد شده است. در قرآن مجید مىخوانیم: «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ»؛ او کسى است که «سکینه» را در دلهاى «مؤمنان» فرو فرستاد، تا ایمانى بر «ایمان» آنها افزوده شود. موهبتى الهى و آسمانى که در سایه آن، انسان توانایی دارد که مشکلترین حوادث را در خود هضم نماید و یک دنیا آرامش و ثبات قدم در باطن خود احساس کند. اشاره قرآن به اینکه نزول این آرامش و سکینه در قلبهای مؤمنان و اینکه برای افزایش «ایمان» آنهاست و منافقان و آنها که طالبان دنیا هستند سهمى از این «سکینه» و «آرامش» ندارند، نمایانگر این است که تنها این موهبت، نصیب افراد با ایمان مىشود. در مقاله حاضر، به اشاراتی از مفسرین بزرگ، عارفان و محققان بلند مرتبه در خصوص آیهی چهارم «سوره فتح» در مورد مبحث «سکینه»، «ایمان» و «مراتب ایمان» میپردازم.
تعداد کلمات 1538/ تخمین زمان مطالعه 8 دقیقه
نویسنده: حمید حنائینژاد
«سکینة» از ماده سکون است که خلاف حرکت است و این کلمه در مورد سکون و آرامش قلب استعمال مىشود
کلمه «سکینه» از ماده سکون است که خلاف حرکت است و این کلمه در مورد سکون و آرامش قلب استعمال مىشود و معنایش قرار گرفتن دل و نداشتن اضطراب باطنى در تصمیم و اراده است؛ هم چنان که حال انسان حکیم این چنین است (البته منظور ما از حکیم، دارنده حکمت اخلاقى است) که هر کارى مىکند با عزم مىکند و خداى سبحان، این حالت را از خواص ایمان کامل قرار داده و آن را از مواهب بزرگ خوانده است. (طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، 1378ش، ج2، ص 438)
مراد از «انزال سکینه و آرامش در قلوب مؤمنین»، ایجاد آن است بعد از آنکه فاقد آن بودند
ظاهراً مراد از «سکینت»، آرامش و سکون نفس و ثبات و اطمینان آن به عقائدى است که به آن ایمان آورده؛ لذا علت نزول سکینت را این دانسته که: «لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ»؛ تا ایمانى جدید به ایمان سابق خود بیفزایند... . بعضىگفتهاند: سکینت به معناى رحمت است. بعضى دیگر گفتهاند: عقل است. بعضى آن را به وقار و عصمتى معنا کردهاند که در خدا و رسولش هست. بعضى آن را به تمایل به سوى دینى که رسول خدا(ص) آورده، معنا کردهاند. بعضىگفتهاند: سکینت نام فرشتهاى است که در قلب مؤمن منزل مىکند. بعضىگفتهاند: چیزى است که سرى مانند سر گربه دارد! و همه اینها اقاویلى است بدون دلیل. مراد از «انزال سکینت در قلوب مؤمنین» ایجاد آن است بعد از آنکه فاقد آن بودند؛ چون بسیار مىشود که قرآن کریم خلقت و ایجاد را انزال مىخواند. (همان، ج 18، صص 386-387 با تلخیص)
گفتارى در باره ایمان و زیاد شدن آن
صرف علم به چیزى و یقین به اینکه حق است، در حصول ایمان کافى نیست و صاحب آن علم را نمىشود مؤمن به آن چیز دانست، بلکه باید ملتزم به مقتضاى علم خود نیز باشد؛ به طورى که آثار عملى علم - هر چند فى الجمله - از وى بروز کند. پس کسى که علم دارد به اینکه خداى تعالى، الهى است که جز او الهى نیست و التزام به مقتضاى علمش نیز دارد؛ یعنى در مقام انجام مراسم عبودیت خود و الوهیت خدا بر مىآید، چنین کسى مؤمن است؛ اما اگر علم مزبور را دارد، ولى التزام به آن را ندارد و علمى که علمش را بروز دهد و از عبودیتش خبر دهد ندارد، چنین کسى عالم هست و مؤمن نیست و از اینجا بطلان گفتار بعضىکه ایمان را صرف علم دانستهاند، روشن مىشود و نیز بطلان گفتار بعضى که گفتهاند: ایمان همان عمل است؛ چون عمل با نفاق هم جمع مىشود و ما مىبینیم منافقین که حق برایشان ظهورى علمى یافته، عمل هم مىکنند؛ اما در عین حال ایمان ندارند و چون ایمان عبارت شد از علم به چیزى به التزام به مقتضاى آن، و نیز از آنجایى که علم و التزام هر دو از امورى است که شدت و ضعف و زیادت و نقصان مىپذیرد، ایمان هم که از آن دو تالیف شده، قابل زیادت و نقصان و شدت و ضعف است. پس اختلاف مراتب و تفاوت درجات آن از ضروریاتى است که به هیچ وجه نباید در آن تردید کرد، دلیل نقلى هم همان را مىگوید، مانند آیه مورد بحث که مىفرماید: «لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ.» (همان، ج18، صص 388-389 با تلخیص)
مراد از «سکینه» درجه قویه ایمان است که اطمینان قلبى باشد
«هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ»، در اخبار بسیار تفسیر فرمودهاند «سکینه» را به ایمان و البته مراد درجه قویه ایمان است که اطمینان قلبى باشد، به این که شک، تزلزل، اضطراب و شبهه، در قلوب آنها راه نداشته باشد... «لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ»؛ یعنى مرتبه قوى ایمان پیدا کنند که ثابت قدم باشد و تزلزل و اضطراب پیدا نکنند. (طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، 1378ش، ج12، صص 198-199 با تلخیص)
بیشتر بخوانید: آرامش روحی در پرتو ایمان به خدا
حقیقت «ایمان» چیست و «مؤمنین» چه کسانی هستند؟
«ایمان» همان اعتقاد جازم مطابق واقع است و «مؤمنین» کسانى میباشند که تصدیق یقینى دارند به وجود مبدأ عالم که تمام خیرات ناشى از او است و او دانا و تواناى مطلق است و بازگشت تمام موجودات بهسوى او است. آنان تصدیق به معاد دارند و اساس ایمان و حقیقت دیانت، روى این دو پایه از اصول دیانت استوار گردیده. ایمان به این معنى عمومیّت پیدا میکند و شامل تمام ادیانى میگردد که هر یک در موقع خود صحیح بوده، چنانچه در سوره بقره آیه 62 فرموده: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» و باقى معارف مندرج در این دو اصل است، زیرا که عدل، نبوّت و امامت از فروع توحید بهشمار میرود؛ چنانچه عمل صالح در بسیارى از مردم، از معاد و اعتقاد به یوم جزا ناشى میگردد و همان طورى که ایمان چنانچه در محل خود مبرهن گردیده، مراتب و درجاتى دارد که معصوم(علیهالسّلام) تشبیه به نردبان هفت پلّه نموده. خسران نمودن عمر نیز مراتبى دارد که توزیع بر مراتب ایمان میگردد. (امین (بانوی اصفهانی)، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، 1361ش، ج15، ص 271).
مراتب ایمان در سه درجه و مرتبه میباشد
اول، مرتبه عوامالنّاس است که آنان فقط میتوانند از راه گوش، اوصاف و صفات الهى را از دانشمندان و علماء بشنوند و کورکورانه تصدیق مینمایند و طریق شرعى و احکام و مقررات دینى خود را نیز از آنان اخذ نموده و بر طبق آن عمل مینمایند. لکن اگر همین ایمان ظاهرى آنها با خلوص نیّت و اخلاق نیکو و اعمال نیک توأم گردد، «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ»، در اخبار بسیار تفسیر فرمودهاند «سکینه» را به ایمان و البته مراد درجه قویه ایمان است که اطمینان قلبى باشد، به این که شک، تزلزل، اضطراب و شبهه، در قلوب آنها راه نداشته باشد... «لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ»؛ یعنى مرتبه قوى ایمان پیدا کنند که ثابت قدم باشد و تزلزل و اضطراب پیدا نکنند.امید است در قیامت از اهل نجات باشند؛ لکن چون عقل خود را به کار نینداخته و به نظر تدبّر آیات خدا را نمینگرند، ظاهرا مقام و مرتبهاى را احراز ننمودهاند؛ زیرا چشم و دل خود را به کار نینداختهاند. دوّم، کسانى که قدرى قلبشان باز شده و موجودات را بهنظر عبرت و تدبّر مینگرند و علم و قدرت و اوصاف کمال خدایى را در موجودات می بینند و آثار رحمت الهى را در آنان مشاهده می نمایند، آنها متوسطین از عرفاء و موحّدین میباشند. سوم، کسانى که از ظاهر موجودات به باطن منتقل گردیده و در مشاهده اوصاف ربوبى دیگر محتاج به نظر و فکر نمیباشند و معرفت و محبّت ایشان نسبت به مقام ربوبى به مرتبه فؤاد رسیده و اهل دل شدهاند و به وجدان سرّى، راهى به سوى مبدأ خود یافتهاند و براى اثبات مبدأ، محتاج به دلیل و برهان نیستند. خدا را به خدا میشناسند، نه به خلق؛ بلکه خلق را به خدا میشناسند و چنین اشخاص را بایستى حقیقتاً موحّد نامید. (همان، ج14، صص 27-28 با تلخیص و اندکی تصرّف)
ز نو هر لحظه ایمان تازه گردان مسلمان شو مسلمان شو مسلمان
چون ایمان که تصدیق است به آنچه معلوم است که پیغمبر(ص) بر آن مبعوث شده است که روى تفصیل مراتب بسیار دارد و یک قسم از آن، ایمان به ذات و صفات الهى است و صفاتش نزد محققان غیرمتناهى و ذات را به اعتبار هر صفت و نسبت ظهور و تجلى خاص است؛ پس هرآینه، تجلیات الهى غیرمتناهى باشد و ایمان بر همه لازم و ثابت است. لاجرم مراتب ایمان تفصیلى بسیار دارد، بلکه بىنهایت باشد و در مرتبه هر یک از آن، افراد ایمان تفصیلى، شرکى مخفى است؛ بعضى در افعال، بعضى در صفات و بعضى در ذات. فلهذا فرمود که ز نو هر لحظه ایمان تازه گردان؛ یعنى سالک مىبایست که دو ساعت در یک مقام منزل نکند و چون معروف غیرمتناهى است، هرآینه معرفت نیز نهایت ندارد. پس هر لحظه که به مقام اعلى از آنکه داشت وصول مىبایست از نو، ایمان و تصدیق تازه گرداند و آنچه حضرت رسالت(ص) فرمود که «انه لیغان على قلبى و انى لاستغفر الله فى کل یوم و لیلة سبعین مرة» اشاره بر این معنى است: چون به سبب عرفان خاص که از هر تجلى از آن تجلیات بىغایت او را حاصل مىآید، ایمان تازه بر آن مترتب مىگردد. (لاهیجی، مفاتیح الإعجاز فی شرح گلشن راز، 1312ش، ص 212)
[1] . فتح: 4.
ز نو هر لحظه ایمان تازه گردان مسلمان شو مسلمان شو مسلمان
(شیخ محمود شبستری)
چون ایمان که تصدیق است به آنچه معلوم است که پیغمبر(ص) بر آن مبعوث شده است که روى تفصیل مراتب بسیار دارد و یک قسم از آن، ایمان به ذات و صفات الهى است و صفاتش نزد محققان غیرمتناهى و ذات را به اعتبار هر صفت و نسبت ظهور و تجلى خاص است؛ پس هرآینه، تجلیات الهى غیرمتناهى باشد و ایمان بر همه لازم و ثابت است. لاجرم مراتب ایمان تفصیلى بسیار دارد، بلکه بىنهایت باشد و در مرتبه هر یک از آن، افراد ایمان تفصیلى، شرکى مخفى است؛ بعضى در افعال، بعضى در صفات و بعضى در ذات. فلهذا فرمود که ز نو هر لحظه ایمان تازه گردان؛ یعنى سالک مىبایست که دو ساعت در یک مقام منزل نکند و چون معروف غیرمتناهى است، هرآینه معرفت نیز نهایت ندارد. پس هر لحظه که به مقام اعلى از آنکه داشت وصول مىبایست از نو، ایمان و تصدیق تازه گرداند و آنچه حضرت رسالت(ص) فرمود که «انه لیغان على قلبى و انى لاستغفر الله فى کل یوم و لیلة سبعین مرة» اشاره بر این معنى است: چون به سبب عرفان خاص که از هر تجلى از آن تجلیات بىغایت او را حاصل مىآید، ایمان تازه بر آن مترتب مىگردد. (لاهیجی، مفاتیح الإعجاز فی شرح گلشن راز، 1312ش، ص 212)
منابع:
1 - طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1378ش، چاپ یازدهم.
2 - طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ایران، تهران، انتشارات اسلام، 1378ش، چاپ دوم.
3 - امین (بانوی اصفهانی)، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ایران، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361ش، چاپ اول.
4 – اسیری لاهیجی، محمد، مفاتیح الإعجاز فی شرح گلشن راز، هندوستان، بمبئی، 1312ش.
[1] . فتح: 4.