روزهاي سرنوشت

‏مراسم تنفيذ حکم رئيس‌‌جمهوري اسلامي ايران سيد ابوالحسن بني‌صدر به دست امام امت و با حضور شخصيت‌هاي برجسته سياسي اعضاي شوراي انقلاب، ميهمانان خارجي، در سالگرد انقلاب و با حضور خبرنگاران در اقامتگاه امام بيمارستان قلب تهران برگزار شد. براي همه کساني که از نزديک اين مراسم را مي‌ديدند، در طول مراسم گرفتگي در چهره امام که چند روز پيش وقتي همه را به حضور در انتخابات فرا مي‌خواند آن همه آرام بود و مهربان، کاملاً مشهود بود و در آن سخنان کوتاه امام
يکشنبه، 28 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روزهاي سرنوشت
روزهاي سرنوشت
روزهاي سرنوشت

نویسنده : فرزاد زادمحسن



سيري در پيدايش جريان نفاق تا معراج بهشتيان انقلاب

‏16بهمن 58:

‏مراسم تنفيذ حکم رئيس‌‌جمهوري اسلامي ايران سيد ابوالحسن بني‌صدر به دست امام امت و با حضور شخصيت‌هاي برجسته سياسي اعضاي شوراي انقلاب، ميهمانان خارجي، در سالگرد انقلاب و با حضور خبرنگاران در اقامتگاه امام بيمارستان قلب تهران برگزار شد. براي همه کساني که از نزديک اين مراسم را مي‌ديدند، در طول مراسم گرفتگي در چهره امام که چند روز پيش وقتي همه را به حضور در انتخابات فرا مي‌خواند آن همه آرام بود و مهربان، کاملاً مشهود بود و در آن سخنان کوتاه امام که از همين اول کار نشان از اخطار و هشدار داشت و آن حديث «حب‌الدنيا رأس کل خطيئه» که در آغاز سخن آورد، همگي سرشار از معنا بود.‏

‏17 شهريور 59:

سخنراني امروز بني‌صدر به مناسبت سالگرد فاجعه جمعه خونين در ميدان شهداي تهران، روند بحران و تشنج را به طور علني و آشکار پي گرفت. روندي که از ابتداي تابستان امسال با جنجال و جريان‌سازي موسوم به «نوار آيت» و افزايش تهاجم به شخصيت‌هاي محوري حزب جمهوري ‌اسلامي و متهم کردن آيت به طرح توطئه براندازي رئيس‌جمهور و نسبت دادن اين ماجرا به حزب‌ جمهوري اسلامي و مانع‌تراشي در کار معرفي نخست‌وزير و پافشاري در ممانعت از نخست‌وزيري «محمدعلي رجايي» تا سرحد امکان و انتشار مطالب تحريک‌آميز و جوسازي و پرونده‌بازي و افشاگري‌هاي بي‌امان در روزنامه «انقلاب‌اسلامي» شتاب و شدت گرفت.
امروز، بني‌صدر جبهه‌گيري و صف‌آرايي علني خود را در مقابل مجلس، دولت، حزب جمهوري اسلامي و در يک کلمه خط امام، به ميان توده مردم کشاند و همه را دشمن خود قلمداد کرد و از باند چند نفره‌اي سخن گفت که قصد برانداختن رئيس‌جمهور يازده ميليوني را کرده‌‌اند.‏

‏19شهريور 59:

‏سخنراني دو روز پيش رئيس‌جمهور که اختلافات را علني و تضادها را عمده کرده، بازتاب گسترده‌اي در پي داشته است. براي اولين بار آيت‌الله دکتر بهشتي بر خلاف هميشه که لحن آرام و چهره متبسم داشت، خيلي جدي مقابل دوربين تلويزيون ظاهر شد و گفت، «ايشان [رئيس‌جمهور] کراراً در سخنان خود از گروه اقليتي که مانع کارشان مي‌شوند، ياد کرده‌اند. اگر منظورشان حزب جمهوري‌اسلامي است که بايد گفت مواضع حزب در قبال رئيس‌جمهور، دولت و مجلس مشخص و لذا تکليف، روشن است.» ‏

‏26 آبان 59:

‏ امام در يک سخنراني بسيار مهم براي اولين بار، صريح‌تر از پيش به مسائل داخلي، جنگهاي جناحي و صف‌بندي گروهها پرداخت و با زباني تلخ و شکوه‌آميز، ضرورت حياتي وحدت را در وضعيت خطير و پرالتهاب يادآور شد. جنگ و جدال اخير، امام را چنان آزرده است که او را به گفتن چنين کلماتي وا مي‌دارد: «اي سران! چرا اينقدر خوابيد؟ چرا چشمانتان را باز نمي‌کنيد؟ چرا بايد اين روزنامه‌ها به اختلافات دامن بزنند؟ هر کس هرجا صحبت مي‌کند، بر ضد هم صحبت مي‌کند، هرجا مي‌نويسد، برضد هم مي‌نويسد...» ‏

‏28 آبان 59:‏‏

عاشورا بود، سيل جمعيت به ميدان آزادي ريخته تا بشنود که اين بار بني‌صدر پس از سخنان دو روز پيش امام و تعيين دقيق مرزها و معيارها در آن چه مي‌گويد. امام هم گفته بود که در مراسم فقط نام امام حسين(ع) باشد و بس، اما ناگاه رئيس‌جمهور ضدانحصارطلبي و ارتجاع! پيدايش شد و هوادارانش هم از جلوي جايگاه سر و دست جنباندند و همچون پيش، سوت و کف زدند و حرمت اين روز را شکستند.‏

‏7 آذر 59:‏

نماز جمعه امروز زير رگبار تند باران برگزار شد. صحنه چترهاي بي‌شماري که خيل نمازگزاران گشوده بودند به ياد ماندني بود. آن هم در اين هنگامه پر تنش و تفرقه و خصومت. امام جمعه تهران سخنش اين روزها عطر و بوي جبهه‌هاي جنوب را مي‌دهد که از آنجا باز آمده و در اين شهر آلوده به سياست‌زدگي‌ها طراوات مي‌افشاند. اين بار او سکوت چند ماهه را شکست و دردمندانه از حقايق ناگفته سياسي، نظامي پرده برداشت. از اهمال کاريها و بي‌تدبيري‌هايي که سرانجام به سقوط خرمشهر منجر شد و رويه مشکوک و غيرقابل توجيه رئيس‌جمهور در جايگاه فرماندهي کل قوا و اداره و سازماندهي جنگ که به خطر عدم واگذاري سلاح به نيروهاي داوطلب سپاه و بسيج موجب رکود و توقف در کار جبهه جنگ شده و آن گاه در برابر انبوه نمازگزاران از استخوان در گلو گفت و صبري که شايد يک روز به انتها برسد. ‏

‏10 آذر 59:‏‏

بازار تهران امروز به حمايت از روحانيت مبارز تعطيل بود. خطبه‌هاي جمعه (3روز پيش) حجت‌الاسلام خامنه‌اي، يار و ياور هميشگي بهشتي و افشاگري‌هاي بي‌سابقه او درباره جريان نفاق داخلي، موثر بوده است. حرکت قشر متعهد و متعلق به خط حزب‌الله در بازار، خنثي‌کننده اقدام اخير بود که به حمايت از «صادق قطب‌زاده» و اعتراض به بازداشت او، بازار تعطيل شد و آن طومارها و نامه‌نگاري‌ها و... که سرانجام با دخالت امام و حکم به آزادي او، قضيه خاتمه يافت. ‏

‏15آذر 59:

لحن امام، تندي و قاطعيت بيشتري گرفته و پيداست که امام دوباره براي حفظ تماميت انقلاب احساس خطر مي‌کند که اين‌گونه سخن مي‌گويد: «خيال نکنيد در اين نسل مي‌شود کودتا کرد... مردم با کسي که مي‌خواهد قدرت خويش را تثبيت کند، مخالفت مي‌کنند و کسي که بخواهد چنين کند، آبروي خويش را مي‌برد.» ‏

‏18 اسفند 59:‏

ميتينگ نهضت آزادي را بايد به منزله يکي از نقاط عطف در آشکار شدن پيوند ليبرالها و منافقين پشت‌سر بني‌صدر در مقابل جريان اصيل خط امام ارزيابي کرد. اين تجمع در استاديوم امجديه و با سخنراني چهره‌هاي شاخص نهضت آزادي، مهندس بازرگان، دکتر يزدي، دکتر سحابي و مهندس صباغيان برگزار شد. اعتراض به عملکرد اکثريت خط امامي مجلس و انتقاد از عدم واگذاري فضا و فرصت به آنان جهت ايفاي نقش بيشتري در مجلس، يکي از محورهاي صحبت هر سه نماينده نهضت آزادي بود.‏

‏22 بهمن 59:‏‏

تهران و ديگر شهرها رفته رفته صحنه آشوب و درگيري‌هاي خياباني مي‌شود و عرصه سياسي رو به تشنج و بحران دارد. خشونت چماق به دستان ضد چماق داري و ارتجاع! در روز 18 بهمن در ميدان آزادي 1 کشته و 1مجروح به جا گذاشت. عناصر گروهک فدائيان اقليت با پنجه‌بکس و چماق و چاقو به جان انحصارطلبان افتادند. ‏

‏14 اسفند 59:

ميتينگ امروز دانشگاه تهران به مناسبت سالروز وفات دکترمصدق به صحنه بزرگ و بي‌سابقه‌اي از صف‌آرايي ورودرويي جبهه متحد ضد انقلاب، چپ‌هاي آمريکايي و گارد ميليشاي بني‌صدر با مردم و توده‌هاي انقلاب و مدافع خط امام تبديل شد. اين‌بار، ديگر همه آمده بودند. جمعيت سراسر دانشگاه، زمين چمن و خيابان‌هاي اطراف را در بيرون فرا گرفته بود. جمعيت مثل انبار باروتي بود هر دم امکان داشت با يک جرقه مشتعل شود و مثل حريفي دامن گستر، همه‌جا را به آتش بکشد.
در جلوي جايگاه سخنراني، جوانان دختر و پسري حضور داشتند که نظم و هماهنگي در شعارها و همه حرکات و به خصوص لباس‌هاي متحدالشکل‌شان نشانگر يک انسجام تشکيلاتي از پيش سازماندهي شده بود و به نظر مي‌آمد که غالب آنان از اعضاي ميليشاي مجاهدين هستند. در وسط زمين چمن پلاکاردهايي با اين نوشته‌ها به چشم مي‌خورد: «چوب، چماق، شکنجه، ديگر اثر ندارد.»، «مسلمان به پا خيز، حزب شده رستاخيز» ‏پوسترهايي از دکترمصدق در ميان جمعيت خودنمايي مي‌کرد. در خارج از دانشگاه و خيابان‌هاي جنوبي و شرقي زمين، گروه مخالف و معتقدان به خط امام شعارهايي با اين عناوين مي‌‌دادند، «ابوالحسن پينوشه، ايران شيلي نمي‌شه.»، «مرگ بر ليبرال»، «تا مرگ شاه دوم نهضت ادامه دارد.» و پلاکاردهايي از سخنان امام بر ضد ملي‌گرايان و تصاويري از ايشان به دست آنها بود. ناگهان جواني در ميان جمعيت به سوي چند دختر چادري که عکس‌هاي امام را به دست داشتند، يورش برد و آنها را پاره پاره و به هوا پرتاب کرد و جمعيتي که شاهد صحنه‌ بود، با کف زدن از عمل انقلابي او تجليل به عمل آورد. ديگر، کار از دشمني با حزب جمهوري و دکتر بهشتي و ياران امام گذشته بود و خفاش‌ها مستقيماً پنجه بر آفتاب کشيدند. ساعت 40/3 دقيقه، بني‌صدر در ميان سوت و کف زدن جمعيت به جايگاه آمد و خانمي يک حلقه گل به گردنش انداخت و شعارهاي ضد حزب به اوج رسيد. ناگاه با اصابت يک نارنجک و پرتاب سنگ، وضعيت بحراني شد و با هدايت ميليشياي مجاهدين، جمعيت داخل زمين چمن نيز به دادن شعارهاي جهت‌دار پرداختند: «اخلال تو ميتينگ‌ها کار حزبه» ‏«چماق‌‌دار! چماق‌‌دار! مرگت فرارسيده.»‏ «بني‌صدر افشا کن، بهشتي را رسوا کن.» ‏
‏امروز شعار مرگ بر بهشتي(!) ترجيع‌بند هياهوي منافقان بود. بني‌صدر در قسمتي از سخنانش در حالي که چند برگ و کارت شناسايي را به جمعيت نشان مي‌داد و آنها را متعلق به افرادي از کميته‌ انقلاب‌اسلامي و حزب جمهوري‌ اسلامي خواند که آنان را به عنوان چماق‌دار دستگير کرده بودند. پس از اعلام اين مطلب با شعار «سردسته چماق‌داران، بهشتي» مورد تشويق قرار گرفت. در اين هنگام از ضلع و جلوي جايگاه، جماعتي پا به زمين کوبيدند و فرياد مي‌زدند «بني‌صدر بني‌صدر حکم تهاجم بده» و «بني‌صدر اذن جهادم بده!» و سرانجام جواز حمله را از مجتهد اعلم خويش اين‌گونه دريافت کردند که، «مردم! اينها را از اينجا بيرون کنيد. اينان را بيرون کنيد.» و بعد پشت‌سرهم افرادي که صورتشان با ضربه‌هايي شکافته و خونين شده بود، در حالي که همچنان بر سر و صورتشان مشت و لگد کوفته مي‌شد، از ديوار شرقي به پايين پرتاب شدند. مهاجمين حالتي وحشيانه به خود گرفته بودند و با شعارهايي که به وسيله دوستانشان داده مي‌شد، بيشتر تحريک مي‌شدند و با حرص و ولع، هرازگاهي يکي از مرتجعان را صيد مي‌کردند و تا جا داشت مي‌زدند. حقيقتاً امروز ديوانگي و درنده‌خويي به اوج خود رسيد. هرکس ريش داشت و اورکت آبي و سبز، به نشانه مرتجع بودن به باد کتک ‌گرفته شد.‏

16 اسفند 59:‏‏

سرانجام از سوي امام امت در پاسخ به تلگرام بسيار مهم آيت‌الله العظمي گلپايگاني درباره حادثه پنج‌شنبه گذشته دانشگاه تهران که در آن خواستار اقدام فوري و سريع ايشان، قبل از بروز فتنه‌هاي خطرناک و حوادث غيرقابل پيش‌بيني «شده بودند، فرمان تاريخي شناسايي و مجازات عاملان حادثه پنج‌شنبه صادر شد. امام فرمودند: «بايد گروه‌ها و دسته‌هاي منحرف بدانند که من با احساس تکليف با آنان برخورد مي‌کنم و به شرارتهاي ضد‌ اسلامي خاتمه مي‌دهم.» ‏

‏24اسفند 59:

‏امروز ملاقات تاريخي سران کشور و چهره‌هاي اصلي دو گروه مخالف يکديگر در داخل نظام مرکب از: آيت‌الله دکتر بهشتي، بني‌صدر، آيت‌الله موسوي اردبيلي، نخست‌وزير محمدعلي رجايي، آيت‌الله خامنه‌اي، آيت‌الله‌هاشمي رفسنجاني و مهندس مهدي بازرگان با رهبر کبير انقلاب، با حضور در منزل ايشان انجام گرفت. در اين ديدار مهم و تعيين‌کننده، حاج سيداحمد خميني هم حضور داشت. اين جلسه با ابتکار و پيشنهاد امام و در راستاي همفکري مسئولان و حل اختلافات و گفتگو براي رسيدن به تفاهم صورت گرفته و تأثيرات و نتايج مهم و محسوسي در روند موضع‌گيري‌ها و برخوردهاي آينده به همراه خواهد داشت.
از مفاد گفت‌وگوها و مباحث طرح شده در اين جلسه اطلاعي در دست نيست. اما با توجه به حساسيت و اهميتي که داشته تا ساعت‌ها به طول انجاميد و امام براي اين ملاقات اهميت بسيار زيادي قائلند.‏

‏21 اردبيهشت 60:‏‏

امام در سخنراني بسيار مهم خود به تقاضاي سازمان مجاهدين خلق براي ديدار و گفتگو با ايشان پاسخ گفت و شرايط پذيرش آنان را اعلام کرد. امام هر گونه ديدار و مذاکره را مشروط به تبعيت از قانون و پذيرش مقررات کشور، تحويل سلاح‌ها و بازگشت به آغوش ملت از سوي آنان نمود و در عين حال مجاهدين را از کيفر اقدام مسلحانه عليه حکومت اسلامي از سوي همه مردم بيم داد. ‏‏7 خرداد 60:
‏سرانجام سکوت به پايان رسيد. امام در سخنراني سرنوشت‌ساز امروز در ديدار با نمايندگان مجلس به طور علني در برابر بني‌صدر و ائتلاف گروهک‌هاي ضدانقلاب به‌طور بي‌سابقه‌اي موضع قاطع گرفت و بر کژي‌هاي جريان منحرف از خط اصيل اسلام انگشت نهاد و آن را افشا کرد، امام اين بار بر قدرت و محوريت مجلس تأکيد کرد و آن را «مرکز همه قدرت‌ها و قانون‌ها» خواند و بدين ترتيب بر القائاتي که رئيس‌جمهور را تافته جدا بافته و همه کاره و مالک الرقاب مملکت و قطبي مستقل و مافوق همه نهادها و نظارت‌ها مي‌داند، خط بطلان کشيد: «غلط مي‌کني قانون را قبول نداري، قانون تو را قبول ندارد... اگر آقاي رئيس‌جمهور يک قدم از حدودش در قانون اساسي کنار برود، من با تمام قوا با او مخالفت مي‌کنم... ملت، شخص‌پرست نيست. اين‌قدر تبعيت از هواي نفس نکنيد... بترسيد از آن روزي که مردم بفهمند در باطن ذات شما چيست...» ‏ آيت‌الله دکتربهشتي امروز در مصاحبه مهمي به موارد تخلف بني‌صدر از قانون پرداخت و عدم همکاري او را با ساير قواي کشور اعلام کرد و در مورد ملاقات خود با امام گفت: «امام سخت تأکيد داشتند که:
1. هر مسئولي و نهادي به وظايفش در چهارچوب قانون اساسي عمل کند،
2. همه بکوشند از ايجاد جو تشنج و جوسازي دور بمانند.» ‏

‏9 خرداد 60:

‏بني‌صدر با سخنراني در پايگاه هوايي شيراز، رسماً آغاز گر تخلف از فرمان 10ماده‌اي امام در مورد خودداري سران سه قوه از سخنراني تا پايان جنگ شد.‏

‏15 خرداد 60:‏‏

امروز ملت با حضور سيل‌آساي خود، با امام عهدي دوباره بست و همه نقشه‌ها و نيرنگ‌ها را زير پا گذاشت. مردم اين بار احساس تکليف جدي کرده بودند و چنان آمدند که فقط در تهران، به گفته حاج‌احمدآقا که براي خواندن پيام امام به دانشگاه آمده بود، جمعيت از عاشوراي 57 هم بيشتر بود. امام در پيام امروز خود گفت: «اينان با نام آنکه در ايران قانون نيست و حکومت جنگل پا برجاست. مي‌‌خواهند راه را براي اربابان خود باز کنند و ايران عزيز را با اسم آزادي که مراد آنان بي‌بند و باري است، به لجن بکشند و امت مسلمان را از صحنه خارج کنند.» ‏

‏18خرداد 60:

‏در پي توقيف روزنامه «انقلاب‌اسلامي» به همراه چندين نشريه ديگر از سوي دادستان انقلاب به اتهام تشويق اذهان و مطالب کذب، بني‌صدر طي اظهاراتي شديداً تشنج‌آميز و در يک واکنش انتحاري، نقاب از چهره برداشت و علناً مردم را به قيام عليه غول استبداد تحريک کرد و بارها مردم را به مقاومت و استقامت فرا خواند، «اينها گمان مي‌کردند به مناسبت 15 خرداد مي‌توانند مردم را به خيابان‌ها بکشند و آنها را برانگيزند تا بر ضد رئيس‌جمهور منتخب خودشان شعار بدهند و چون مردم نيامدند و اين شکست آشکار را ديدند، اينک به راه ديگري رفتند، به راه پرونده‌سازي، توقيف روزنامه‌ها و اختناق...» ‏
امروز امام با سخنراني تاريخي‌شان، پشت ديکتاتور زمان و اذناب او را درهم شکسته و پرچم داد را بر بام حماسه برافراشتند.
به فاصله چند ساعت پس از اظهارات بني‌صدر در همدان، او را و تفکري را که او نماينده و سخنگوي آن شده است، افشا کردند و مقاومت قلابي بني‌صدريان را نقش برآب ساختند و با لحن قاطع تهديد کردند که با آنان همان مي‌کنند که با شاه کردند. طنين فرياد امروز امام آغاز شمارش معکوس محور جريان‌هاي منحرف و سقوط بني‌صدر از قدرت بود: «هر کسي برخلاف قانون عمل کند ديکتاتور است. ديکتاتورها از قانون بدشان مي‌آيد. ديکتاتوري همان است که نه به مجلس سر فرود مي‌آورد و نه به شوراي نگهبان و نه به قوه قضاييه و نه به دادستاني و نه به همه ارگان‌ها... با اشخاصي که در مقابل مجلس و دادستاني صف‌آرايي کنند، آن خواهم کرد که با شاه کرديم.» ‏

‏‏20خرداد 60:

‏«خميني روح خدا فرمانده کل قوا» اين شعاري بود که امروز در سراسر ايران يکباره طنين‌انداز شد. امام امت در اقدامي بي‌سابقه، ابوالحسن بني‌صدر را از مقام فرماندهي کل‌قوا عزل نمود و از اين پس قواي مسلح مأموريت خود را مستقيماً تحت نظارت امام و با قدرت کامل ادامه خواهد داد. بني‌صدر که براي بازديد از جبهه‌ها به ايلام و کرمانشاه رفته بود، به دنبال فرمان امام بر عزل وي برنامه سفر را لغو کرد و به تهران برگشت.‏

‏25 خرداد 60:‏‏

انقلابي ديگر به راه افتاد. با سخنراني امروز امام انقلاب چهارم به نقطه اوج خود رسيد و تهران، آتشفشاني بود که يکسره فوران خشم و التهاب و خروش و فرياد شد. امام، جبهه‌ ملي را در پي اعلام راهپيمايي عليه لايحه قصاص، رسماً محکوم به ارتداد کرد و يادآور شد که در تمام طول سلطنت‌ رضاخان و محمدرضا چنين جسارتي به اسلام و قرآن نشده است. امروز امام به بني‌صدر و نهضت آزادي مهلت توبه داد.‏

‏28 خرداد 60:‏‏

آيت‌الله خامنه‌اي، امام جمعه تهران در خطبه‌هاي امروز پرده از حقايق حادثه 14 اسفند و نقش بني‌صدر در اين توطئه و تخلفات متعدد او در رياست جمهوري برداشت. ميليون‌ها نمازگزار در تهران و سراسر ايران با راهپيماي‌هاي عظيم، خواستار عزل و محاکمه بني‌صدر شدند، از آن سو راديو آمريکا و اسرائيل خبر مي‌دهند فرانسه و ترکيه براي پناه دادن به بني‌صدر اعلام آمادگي کرده‌اند و بني‌صدر فعلاً متواري است.‏

‏30 خرداد 60:‏

جنگ مهيب و خونين منافقين خلق و گروهک‌هاي مسلح با انقلاب و مردم رسماً آغاز شد و سراسر کشور را فرا گرفت. سازمان مجاهدين (منافقين) خلق به رهبري مسعود رجوي با اطلاعيه سياسي نظامي شماره 28 عملاً وارد فاز عمليات مسلحانه عليه نظام و مردم شد.‏ تهران امروز تا پاسي از شب ساعاتي خونين و خشونت‌بار را که در سه سال اخير بي‌سابقه بود، پشت‌سر گذاشت.
منافقين امروز با آلات قتاله و پنجه‌بکس و دشنه و قداره و نارنجک چنان وحشيانه و جنون‌آسا حمله کردند که نفرت مردم را تا ابد براي خود خريدند. فرو رفتن دشنه 20سانتي در قلب يک کودک، بريدن سر يک پاسدار با کارد موکت‌بري، پاشيدن اسيد و انفجار نارنجک و همه چيز حکايت از سازماندهي همگاني و برنامه‌ريزي تشکيلاتي وسيع از پيش تعيين شده براي کودتاي مسلحانه و سرکوب مردم و ارعاب و به راه‌اندازي تسويه‌حساب خونين و در نهايت به دست گرفتن ابتکار عملي در برابر حاکميت دارد.‏

‏31 خرداد 60:

‏حوادث ديروز تهران که اوج خون‌خواري دشمنان بود، 14 شهيد و صدها مجروح داشت. پيکر شهدا امروز تشييع شد. تعداد زيادي از مردم جلوي مجلس تجمع کردند تا از نمايندگان، راي عدم کفايت سياسي رئيس‌جمهور را درخواست کنند. اين چيزي است که اين روزها همه ملت آن را با صداي بلند به گوش نمايندگان رسانده است. سرانجام عصر امروز عدم کفايت سياسي بني‌صدر با 177 رأي موافق و 1 رأي مخالف به تصويب رسيد و امام نيز آن را تأييد کرد و حيات سياسي او در اين کشور براي هميشه پايان گرفت.‏

‏6 تير 60:

‏خبر کوتاه بود و تکان دهنده، اما با همين خبر کوتاه، شهر يکپارچه نگران و بي‌قرار شد. دل‌ها بي‌تاب و دست‌ها به دعا، امام جمعه تهران آيت‌الله خامنه‌اي را ترور کرده‌اند، تقريباً همه مردم مطمئن شده‌اند که کار منافقين خلق است. آيت‌الله خامنه‌اي با سخنان اخيرش خود را در تيررس مستقيم منافقان قرار داده بود.

7 تير 60:

‏امروز عاشوراست. با اعلام خبر آن فاجعه بزرگ و به راستي باورنکردني، بوي عزا و بانگ ماتم در همه شهر و همه خانه‌ها پيچيده است. ديشب جمع ياران يکي يکي وضو گرفتند و براي آخرين بار پشت سر شهيد بهشتي به نماز ايستادند. پس از نماز، آن هنگام که بهشتي عزيز سخن مي‌گفت و دستور جلسه بحث تورم و رئيس‌جمهور آينده بود،‏ ناگاه در ميانه کلام با نگاهي که انگار به جايي خارج از زمان و مکان خيره شده و با چهره‌اي که در آن معنويت و صفاي ملکوتي موج مي‌زد به جمع رو کرد و گفت، «بچه‌ها! بوي بهشت مي‌آيد! نمي‌شنويد؟» ‏و چند لحظه بعد صداي انفجاري مهيب و شعله‌هاي عظيم آتش و دود و سيل‌آوار بر سرها و ديگر هيچ... ‏
ديشب «سرچشمه» و «دفتر حزب‌ جمهوري‌اسلامي» کربلاي ايران شده بود و معراج عشاق و ميعادگاه مهاجران الي‌الله.‏
منبع: روزنامه اطلاعات




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.