فعالیت سینمایی و مستندسازی در جنگ
فعالیت سینمایی و مستندسازی در جنگ، آن هم از سوی کسانی که پیش از آن تجربهی نزدیکی از جنگ واقعی نداشتند و در واقع، سینماگر حرفهای نیز به شمار نمیآمدند، سرگذشت مستندسازی جنگ را در سینما، سرگذشتی خواندنی کرده است. این مقاله به برشمردن نهادها و سازمانهایی میپردازد که سینمای جنگ را در ایران مدیریت میکردهاند. برای هر نهاد یا سازمان، شرح کوتاهی از فعالیتها داده شده است.
تعداد کلمات: 3907 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 20 دقیقه
نویسنده: محمد تهامینژاد
سازمانها
با شروع جنگ تحمیلی، هیچ سازمانی در مملکت آمادگی ادارهی خبری و تبلیغاتی جنگ را نداشت، در حالی که یکی از ضرورتهای جنگ، اطلاعرسانی مناسب دربارهی آن و نیز اتفاقات پیرامون آن بود. در آن مقطع، منسجمترین سازمان خبری در کشور، خبرگزاری «پارس» بود؛ لذا این خبرگزاری در این زمینه پیشقدم شد و دکتر کمال خرازی که سرپرستی خبرگزاری پارس را، که بعدها به خبرگزاری جمهوری اسلامی تغییر نام داد، عهدهدار بود، از چند نفر از فعالان فرهنگی دعوت کرد تا در این زمینه به فعالیت بپردازند. ابتدا دفتری با عنوان اتاق جنگ در خبرگزاری پارس تأسیس شد. هدف از تأسیس این دفتر، پوشش اخبار جبهه و جنگ بود. (1) ستاد تبلیغات جنگ (ایرنای بعدی) نیز در همین خبرگزاری پارس تأسیس شد.
چهل شاهد
در شرح حال اسدالله نیکنژاد تجربهای ذکر شده که میتواند مقدمهای بر چهل شاهد فرض شود. در اوایل جنگ «محرم در محرم» را ساخت «او برای ساخت این فیلم برای اولین بار از سربازان خط مقدم به عنوان فیلمبرداران استفاده نمود و تعداد زیادی دوربین در اختیار آنها قرار داد» (2). متأسفانه این فیلم را ندیدهام. اما فکر تشکیل گروه چهل شاهد در همان ستاد تبلیغات جنگ به وجود آمد و با فراخوان سپاه اهواز تحقق یافت. این گروه با هستهی اولیه چهل نفر از جوانان اهواز از دو مسجد جوادالائمه به سرپرستی ناصر محتشم و مسجد جامع علوان به سرپرستی مسعود معینپور که مسئولیت انتخاب، گزینش و معرفی اعضای گروه به ستاد تبلیغات جنگ را بر عهده داشتند شکل گرفت.
آموزشهای اولیه در محل بسیج سپاه اهواز و بعدها در خبرگزاری ایرنا دفتر اهواز و با هدایت و سرپرستی اکبر اورعی انجام شد. آموزشهای اولیه، ساده و سطحی در حد روشن کردن دوربین و تصویربرداری است. محمد حداد از اعضای چهل شاهد که با پانزده سال سن به عضویت گروه درآمده بود با توصیف آن روزها میگوید: «دوربینها را دادند و گفتند این دکمهها را بزنید بالا اتوماتیک میشود و فیلم بگیرید و به همین سادگی گروه چهل شاهد فعالیت خود را آغاز کرد» (3).
با ادامهی روند جنگ، امکانات حرفهایتری از جمله دوربینهای شانزده میلیمتری در اختیار اعضای گروه قرار گرفته و آموزشهای تکمیلیتری برای اعضا در نظر گرفته میشود. به همین منظور گروهی هجده نفر از بچههای چهل شاهد انتخاب و طی دو هفته در محل دفتر ستاد در خیابان توانیر، زیر نظر سیفالله صمدیان، دبیر وقت عکس ایرنا، و دکتر حسیننژاد، فارغالتحصیل روان شناسی تصویر از امریکا، به فراگیری امور مربوط به کادربندی، زیباشناسی تصویر و مسائل تخصصی میپردازند. آقای داودی به من گفت: «گروه اول از اسفندیار شهیدی، فرهاد صبا و یک جلسه از من آموزش دیدند».
از فعالیت فیلمسازیِ گروه چهل شاهد در عملیات بیتالمقدس 1362، مقدار ده هزار دقیقه، «جنگ تصویری» در بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس نگهداری میشود. «گروه چه شاهد که به مرور زمان از چهل نفر به 120 نفر رسید نوزده شهید و شمار زیادی جانباز و شیمیایی داشت» (4) تصویری از اورعی دوربین سوپر هشت به دست در فیلم فتح خونینشهر- خرمشهر وجود دارد که مجروح شده است. آقای موسوی یکی از افراد گروه چهل شاهد را روز 22 اسفند سال 1388 در منزل باوی ساجد در اهواز دیدم و صحبتمان خیلی زود به روزهای جنگ و جبهه کشید از او پرسیدم: «چگونه وارد جبهه میشدید؟ کسی شما را میبرد؟»
گفت: «اوایل بله، ولی بعداً ما کارت تردد داشتیم همان کارتی که با خودمان داشتیم با آن وارد جبهه میشدیم. با یک دوربین هشت میلیمتری و یا عکاسی وقتی به گروهها و تیپها میرسیدم میپرسیدم که په گردان و تیپی هستن؟ میگفتند و از آنها فیلم میگرفتم. البته یک بار گفتند که بروم و از تجهیزات عراقیها فیلم بگیریم و ما رفته بودیم جلو و از خود عراقیها فیلم گرفتیم که مورد اعتراض قرار گرفتیم که چرا این قدر رفته بودید جلو. من چون خودم فیلمها را سر هم میکردم خیلی از فیلمها را دیدم. فیلمهای هشت میلیمتری را آن روزها میفرستادند آلمان چاپ میشد. در اوایل اصلاً نمیدانستم فیلم مستند چیست. کادر چیست فقط میگرفتم، حتی خیلی وقتها تصویر ما تار میشد. تصویری هست که دو تا از بچهها محاصره شدهاند با گروهشان که دارن صحبت میکنن که چی میشه، بعد معلومه که دوربین میافته و روشن فیلم میگیره که معلوم میشه تیر خوردن».
من پیش از این شنیده بودم که گروه چهل شاهد اسلحه هم داشتند پرسیدم: «گروه چهل شاهد چطور تشکیل شد و چه ترکیبی داشت؟ شما اسلحه هم داشتید؟»
آقای موسوی گفت: «گروه از عملیات بیتالمقدس درس شده بود و اسلحه نداشتیم. فقط دوربین فیلمبرداری و عکاسی همراه داشتیم. اورعی، معینپور و سیدعلی شیخالاسلام مسئول گروه بودن. چهل شاهد البته هیچوقت کامل با هم نبودند. آنها بچههای دبیرستانهای اهواز بودن. میگفتند" کلاس اولِ دبیرستان" باشند، به این دلیل که تجربهشان مورد استفاده قرار بگیره، چون دیپلمه باشن میرن. البته من سال به آنها پیوستم. به عشق دوربین رفتم. یک دوربین هشتمیلیمتری دادن با شش تا باطری قلمی از عملیات مجنون به آنها پیوستم. قرار بود سه عملیات دستیار باشیم تا بعداً فیلمبردار بشویم. بعد از عملیات بدر و والفجر و تصرف فاو، دوربین به دستم آمد. بین آنها تنها یک عرب بود و آن هم بودم. بیشتر بچهها شوشتری بودن هفت یا هشت نفر هم بختیاری بودن. امیزاده، حسنزاده، شلتوکی، شالباف و عباباف شهید شدند. جالشی هم از سینمای جوان اصفهان آمده بود. شب قبل قرار بود صبح من را بیدار کند که با هم برویم جبهه، ولی من بیدار نشده بودم و خودش به همراه یک دانشجوی زبان فرانسه رفت و (در کربلای 5) شهید شدندو شاهدان ایثار هم از بین همین گروه چهل شاهد به وجود آمد».
گروه جهاد (1358)
روایت فتح (1365 تا 67)
از واحد تلویزیونی جهاد سازندگی تا مؤسسهای خصوصی
بلافاصله پس از صدور فرمان تأسیس جهاد سازندگی از سوی امام خمینی (رحمه الله) در تیرماه 1358 واحد تلویزیونی جهاد پا به عرصهی وجود گذاشت. رستوران تلویزیون ساختمانی دوطبقه بود که طبقهی دومش (رستوران مدیران) در اختیار جهاد قرار گرفت. مهندس سیاوش سمیعی نخستین سرپرست «ستاد جهاد سازندگی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» (5) بود. کارمندان تلویزیون، محمدرضا اسلاملو (کارگردان)، بهروز افخمی (تدوینگر)، حسین جعفریان، فرهاد صبا و منوچهر مشیری (کارگردان- فیلمبردار)، آلداود، (فیلمبردار) و خسرو دانهپاش به واحد جهاد پیوستند. (6)
اما گروه دیگری هم بود که خودش را مجزا میکرد و به تدریح به صورت یک گروه منسجم درآمد که بعدها در تولید برنامههای روایت فتح سهیم شد. مهدی همایونفر گفته است:
در سال 58، سید مرتضی آوینی پس از اینکه به جهاد پیوست، به تلویزیون آمد تا برای فیلمبرداری از فعالیتهایی که خودش در جهاد میکرد، امکانات بگیرد... و از همان شهریور 58 با ساخت [دورود]، سیل خوزستان و شش روز در ترکمن صحرا و خان گزیدهها، شروع به ساخت فیلم مستند کرد. تا اینکه در سال 59 جنگ شد و توجه مرتضی هم معطوف به جنگ شد. در مهر 59 با گروه دو سه نفره در بحبوحهی جنگِ تنبهتن در خرمشهر، به آنجا رفت و از آبانِ همان سال، شروع به ساخت فیلم مستند کرد. این مستندها به نام حقیقت نامگذاری شدند که اولین مجموعهی مستندهای جنگی هستند که مرتضی در جهاد تلویزیونی ساخت... . (7)
گروه جهادسازندگی از نخستین روزهای جنگ در اختیار جنگ قرار گرفت:
وقتی به خرمشهر رسیدیم هنوز خونین شهر نشده بود... یک دوربین مینیاکلیر داشتیم و یک ضبط صوت ناگرا... هم کارگردان هم صدابردار خودم بودم و جز فیلمبردار یک نفر دیگر همراه ما بود شهید غلامعباس ملکمکان که هم رانندگی میکرد هم محافظ گروه فیلمبرداری بود آن هم با یک تفنگ ام یک. (8)
بلافاصله پس از صدور فرمان تأسیس جهاد سازندگی از سوی امام خمینی (رحمه الله) در تیرماه 1358 واحد تلویزیونی جهاد پا به عرصهی وجود گذاشت. رستوران تلویزیون ساختمانی دوطبقه بود که طبقهی دومش (رستوران مدیران) در اختیار جهاد قرار گرفت. مهندس سیاوش سمیعی نخستین سرپرست «ستاد جهاد سازندگی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» بود. کارمندان تلویزیون، محمدرضا اسلاملو (کارگردان)، بهروز افخمی (تدوینگر)، حسین جعفریان، فرهاد صبا و منوچهر مشیری (کارگردان- فیلمبردار)، آلداود، (فیلمبردار) و خسرو دانهپاش به واحد جهاد پیوستند.
گفته میشود نام روایت فتح، در عملیات والفجر 8 (20 بهمن 1364) بر گروه و برنامهها نهاده شد و اولین مجموعه که پاتک روز چهارم (9) قسمت دوم آن است، در آن هنگام شکل گرفت.
ابراهیم کیهانی که سال 1358 در صداو سیما به طور همزمان مسئول لابراتوار فیلم و از اعضای شورای بازسازی نیروی انسانی سازمان صدا و سیما بود و در مصاحبه با کیهان به عنوان یکی از اعضای مؤسس روایت فتح معرفی شده، گفته است:
در زمان جنگ به طور معمول گزارشهایی از بچههای جهاد میگرفتیم. در ابتدای امر تعداد گروه پنج الی شش نفر بود، بعد از گذشت چهار سال از جنگ، اقدام به گرفتن نیروهای انسانی از بسیجیان و سپاه نیروی هوایی کردیم از جمله «پیرهادی» به عنوان فیلمبردار از سپاه نیروی هوایی. در ابتدای کارگروه جهاد افرادی به جز سهیل [نصیری فیلمبردار] و حسینهاشمی که به صورت تخصصی کار کرده باشند، نداشتیم و اکثراً افراد به صورت مبتدی بودند. به طور کلی از گروههای حرفهای مثل کارگردان، صدابردار، فیلمبردار و دستیار و ... خبری نبود. تا سال 1360 کل گروه از سه نفر فیلمبردار، صدابردار و دستیار تشکیل میشد. حاج حمید منزوی و غلامحسین لطفی فیلمبردار و صدابردار گروه بودند و بعدها علی طالبی از فیلمبرداران سازمان هم، به گروه جهاد پیوست... سال 64 -1365«بخشی» [قاسم] آلبومی در وزارت ارشاد با عنوان روایت فتح دیده بود که اسم برنامه به همین نام تغییر یافت. اولین تیتراژ برنامه به سفارش مرتضی آوینی و به وسیلهی من در گروه روایت فتح آماده شد که تیتراژ همراه با نوحهای از آهنگران و تصاویری از اعزام بچههای جهاد و ... بود و چون تخصص من کار فنی لابراتوار و صدا بود، یک سری بازسازیها بر روی تیتراژ انجام دادم که تا انتهای برنامهی روایت فتح استفاده شد... در گروه جهاد ما یک برآورد باز و گستردهای داشتیم و اول سال 26 برنامه چهل دقیقهای در نظر میگرفتیم و تا آخر به همین منوال میگذشت.
در این محدوده میتوانیم به فیلمهای عالی سال 1365 یوسفزادگان اشاره کنیم که در پلانی از فیلمهای او میبینیم که جمعی ایستادند و صدای تیر میآید و یک نفر جلوی دوربین روی زمین میافتد که یوسفزادگان با دوربین به سراغش میرود. این فیلم با نام عروج در برنامههای روایت فتح موجود است. همچنین از فیلمهای مصطفی دالایی میتوان به کربلای 5 و تصاویر و فیلمهای مصطفی دالایی میتوان به کربلای 5 و تصاویر و فیلمهای شیمیایی حلبچه و نیز فیلم پاتک روز چهارم که از فیلمهای ماندگار در گروه روایت فتح است، اشاره کنیم. (10)
کلاسهای آموزشی روایت فتح، تابستان 1365 در منظریه برگزار شد. مرتضی آوینی نوشته است:
مهدی فلاحتپور (11) را از سال 65 میشناختم، از اولیه دورهی آموزشی برنامه روایت فتح، از نخستین روز تشکیل کلاسها در منظریه او هم آمده بود، همراه با رضا خواجهتاج، قرار بود من برای آنها «بیان تصویری» درس بدهم. از میان آن جمع سی چهل نفری، چهرهی او و خواجهتاج بیش از همه مرا گرفته بود. فلاحت پور به آدمهای مبتدی نمیمانست. و بعد فهمیدم که از سالها پیش در تبلیغات لشکر 27، فیلمبردار است. (12)
این گروه دارای دو دورهی (نسل) فیلمبرداری و تصویربرداری بود. به گفتهی مصطفی دالایی:
ابتدای جنگ یازده قسمت از مجموعهی حقیقت تهیه شد که با همکاری سهیل نصیری، منزوی، آقای صراطی، حسینهاشمی تولید شد. در اسفند 59 بود که در عملیات امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) من به عنوان دستیار فیلمبردار در کنار سهیل نصیری و شهید آوینی به جبهه رفتم که همان تصاویر آخرین قسمت مستند حقیقت شد. مجموعهی حقیقت بیشتر با سبک ترکیب مرتضی آوینی و سهیل نصیری فیلمبرداری میشد و در مجموعهی حقیقت از سه پایه استفاده میشد و کادر فیکس است. نسل دوم مربوط به سال 59 و 60 تا اواخر جنگ بود که با تعدادی از دوستان ابتدا به عنوان دستیار ورود کردیم. از بچههای این دوره نادر حیدریان، مصطفی منتظری، همایونفر، آقای بخشی و آقای صدری، محمد حاج محمدباقر بودند که به گروه تلویزیونی جهاد سازندگی و تهیهی روایت فتح وارد شدند. (13)
پخش اولین مجموعهی فیلمهای روایت فتح (در شبکهی اول سیما) از فروردین 1365 و با نمایش عملیات بزرگ والفجر 8 (شب عاشورایی) که به فتح فاو در آن سوی اروند انجامیده بود آغاز شد و تا پایان جنگ در سال 1367 ادامه یافت. (14)
در کتاب سینمای مستند ایران عرصهی تفاوتها (1380) براساس دورههای فیلمبرداری و تصویربرداری، دورهبندی شده است. مهدی همایونفر (فیلمبردار و مسئول دفتر) (15)، حاج محمدباقر، علی طالبی، مصطفی دالایی (فیلمبردار) و بعد هم محمد بخشی (صدابردار) محمد صدری (فیلمبردار)، خواجهباشی، شهید یکهتاز (فیلمبردار) شهید قاسم دهقان (سرباز انقلابی، فرمانده و محقق)، احمد عباسی (دستیار فیلمبردار) محمد یوسفزادگان (فیلمبردار صدا و سیما)، محرم علی کلیج (فیلمبردار)، قاسم بخشی (فیلمبردار) سیدمحمد جعفری (عکاس). مهرزاد مینویی (تدوینگر) و بهروز افخمی بودند. محمدعلی فارسی هم بسیاری از کارهای روایت فتح را تدوین کرد. در دوره «ویدیو» هم یوسف صابری (دستیار تصویربردار)، فلاحتپور، مرتضی شعبانی (تصویربردار)، پرویز رمضانی (صدابردار) و اصغر بختیاری (عکاس) همکاری داشتند.
مصطفی دالایی فرایند دستیابی به سبک کار در روایت فتح (از روایت مستقیم تا مشارکتی) به عنوان یک دستاورد جمعی را تشریح کرده است: در هفت قصه از بلوچستان [1360] یک پیرمردی بود قوز کرده و با یک لنگی که به کمر بسته سرِ زمینش کار میکرد و من برای اینکه با این سوژه ارتباط برقرار کنم مجبور شدم آخر فیلمبرداری خودم به عنوان فیلمبردار با پیرمرد صحبت کنم (16) و از اینجا بود که سعی کردیم همین کاری که در هفت قصه ... کردیم را در روایت فتح انجام دهیم. یعنی اینکه خود فیلمبردار با سوژه ارتباط برقرار کند. در این حالت که سوژه به دوربین نگاه میکند انگار که مخاطب با سوژه بیواسطه است و رزمندگان انگار با همهی مردم ایران صحبت میکند.
در حقیقت اگر بخواهیم ریشهی این روش که در اکثر کارهای روایت فتح وجود دارد را پیدا کنیم به همان پیرمرد بلوچی در مستند هفت قصه ... برمیگردد که این را به ما تحمیل کرد. فیلمبردارهای روایت فتح هر کدام سبک خودشان را داشتند. مثلاً یوسفزادگان سبک خاص خودش را داشت و یا شهید فلاحتپور با خود نیروها دوست میشدند و تصویرهایی مثل دستهی ایمان یا همان افق روایت فتح را میگرفتند. در سبک فیلمبرداری سهیل نصیری، دوربین سوم شخص است و ناظر بی طرف کنار ایستاده است و سوژه صحبت میکند و تصاویر معروفی هم که از شهید جهانآرا باقی مانده از این جنس است. اما در دورهی ما دوربین دوم شخص است و ارتباط با مخاطب به کمک این روش بیشتر شد. قاسم بخشی و محمد صدری و پیرهادی هم این سبک را ادامه دادند. آقا مرتضی تئوری روایت فتح را بر اساس همین تجربهها تدوین کرد و نظم داد. (17)
روزنامهنگار مستندساز
محمدحسین قدمی نویسندهی کتاب جشن حنابندان که بعد از آشنایی با مرتضی آوینی به کار دعوت شد، گفته است:
قرار شد قبل از حضور در جبهه یک سفر مقدماتی برای آموزش سلاح و دوربین هتی فیلمبرداری دیجیتالی جدید راهی اندیمشک و شلمچه شویم. آن دوره بنده در روزنامهی صبح آزادگان [صفحهی جبهه و جنگ] قلم میزدم و هر ازگاهی که به جبهه میرفتم گزارش و خاطراتی را برای روزنامه ارسال میکردم که مستمر چاپ میشد. سید بزرگوار که نوشتهها را خوانده بود از طریق دوستان مرا به همکاری دعوت کرد. من که مدتها دنبال صاحب صدای جذاب و گیرای گویندهی برناه روایت فتح میگشتم و شیفتهی او بودم و از خدا میخواستم که مرا به او برساند، بلافاصله لبیک میگفتم و در محل جهاد تلویزیون خدمتشان رسیدم. (18)
بیشتر بخوانید: خیالی حقیقیتر از واقعیت
اول آذر 1366 در حال فراهم کردن مقدمات اعزام به جبهه بودم که شهید سیدمرتضی آوینی مرا خواستند و گفتند من نوشتههایت را خواندهام، قلمت مناسب نریشنهای ماست. بعد به من گفتند ما همین سبک و سیاقی که نوشته اید را نیاز داریم و تأکید کردند این بار که خواستید به جبهه بروید بیایید ما یک گروه فیلمبرداری هم در اختیار شما قرار میدهیم. بروید و گزارش را هم خودتان به هر شکل که تشخیص میدهید تهیه کنید؛ بعد هم شهید بهروز فلاحتپور را که یکی از بهترین فیلمبردارهای روایت فتح بود با من همراه کرد؛ بنابراین ما برای تهیهی گزارش دوم با یک برنامهی حساب شده، پس از تحقیق و بررسی، دستهی سه از گروهان سه گردان حمزهی سیدالشهداء (علیه السلام) را از لشکر 27 محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) انتخاب کردیم. (19)
سی چهل حلقهی فیلم عکاسی هم به من داد و راهی جبهه شدیم... دستهی خطشکن قرار بود به خط بزند حدود سه الی چهار ماه در خط پدافند درجا زد تا جایی که بچهها خسته شدند و خواستند به خانه برگردند. ما هم با ترفندها و وعده و وعید آنها را نگه میداشتیم. حتی گاهی تهدید میکردیم که اگر بروید ما هم فیلمها را دور میریزیم. تا این که بالاخره قرعه عملیات بیتالمقدس (20) به نام دسته و گردان حبیب افتاد که چند شهید و جانباز دادیم که ماجرای مفصلش در کتاب جشن حنابندان آمده است و نتیجهی این سفر پرخطر جنگی شد فیلم مستند دستهی ایمان از گردان عابس که آقامرتضی از این فیلم بی اندازه خوشحال و راضی بود. چون دلنوشتههای من کار او را بسیار آسان کرده بود و روال منطقی مستند داستانی آن هم به شیرینی و جذابیت کار افزوده بود که چهار قسمت از آن آماده و سه بار پخش شد. (21)
پس از جنگ
آوینی بعد از جنگ از جهاد خارج شد و چند مجموعهی تلویزیونی کار کرد. در سال 1371 گروه روایت فتح به صلاحدید رهبر انقلال دوباره شکل گرفت و آوینی شش قسمت مجموعهی شهری در آسمان را ساخت و در حال تصویربرداری از یک مجموعه برای ماه محرم بود که در فکه شهید شد. بعد از او روایت فتح به مؤسسهای خصوصی تبدیل شد.
اما روایت فتح باز به دلیل محدودیتهای سازمانی ناگزیر به سرسپردن به قواعد یکی از دو سازمان تلویزیون یا سپاه شد؛ سنخ کار و فعالیت روایت فتح بیشتر با سپاه همگرایی داشت تا تلویزیون. این شد که روایت فتح کمکم از نظر تشکیلاتی به طرف سپاه متمایل شد. (22)
واحد جنگ صدا و سیما
تولید شبکه اول تلویزیون و شهرستانها، مستندسازانشان را به جبهههای جنوب و غرب کشور میفرستادند. از جمله مرتضی شاملی در فیلم این سرزمین گرم (محصول گروه اقتصاد شبکهی اول، 1366)، پیرمردی 105 ساله به اسم حاج غلامعلی و یک بسیجی نوجوان و ترکش خورده را محور قرار داد تا اقدامات ستاد پشتیبانی جهاد سازندگی را مرور کند. (23) اما واحد جنگ دارای تمرکز بیشتری بود. آنها دارای اتاقی کوچک در زاویهی شرقی ساختمان 13 طبقهای صدا و سیما بودند. برنامه همگام با جنگ، بعداً به ایران در جنگ تبدیل شد و جعفر صانعیمقدم پنج سال به همراه پاکروان و فرزاد هاشمی کارگردان (سوئیچر) برنامه و شهرام اسدی، حمید رخشانی، مجید جوانمرد، مهدی صباغزاده، حسین حقیقی، گیتیپور، رجبعلی جهانبین و عبدالحسین اسکندری که شعر مینوشت در برنامهی ایران در جنگ کار کرد. بیژن نوباوه در اولین روز همراهیاش با ستاد جنگهای نامنظم شهید چمران به منطقه دب حردان در جادهی اهواز به سوسنگرد که بیشتر عربنشین هستند فرستاده شد. تصاویری که فیلمبردارش جواد قندی نژاد در همراهی با یک گروه چریکی از منطقه گرفت در برنامهی همگام با جنگ پخش شد. (24) حسین حقیقی دانشجوی نفت در آبادان بود و مرحوم رسول ملاقلیپور و منزه با دوربینهای هشت میلیمتری آمدند (ملاقلیپور از کمیته اعزام شده بود). حسن حسندوست و داود یوسفیان تدوینگران واحد جنگ بودند. مهرزاد مینویی هم در واحد خبر بود. گفته میشود هنگامی که مرحوم مینویی کار میکرد، فیلمهای رسیده از جبههها را (بعد از انتخاب چند دقیقه از بین آنها) نگه میداشت. در بسیاری موارد فیلمهای ریورسال نگهداری نشدند.
برنامهی ارتش
این نکته در مورد فیلمهایی که در برنامههای تلویزیونی ارتش استفاده میشد هم صادق است، که دوشنبهها ضبط و چهارشنبهها پخش میشد.
به گفته سیروس تسلیمی:
تو نیروها، چند تا فیلمبردار داشتیم که میفرستادیم جبهه و اونا با دوربینهای شانزده میلیمتری به مشت «راش» بی سر و ته میگرفتن و برمیگشتن (خدا بیامرزه شهید حسین مشکین رو که یکی از همین بر بسیاری از فیلمهای جنگ، نام فیلمساز نیست و یا آثارشان در آرشیوها پنهان مانده است. عباس تحویلدار مستندساز و گفتارنویس فیلم همسفر راهیان فتح، برخی از مستندسازان را مفقودالاثر مینامید. آنها را میتوان «مفقود اثر» نامید. فیلمساز مفقود اثر، کسی است که کارش را در اختیار ندارد و یا نمیداند در کجا نگهداری میشود. از جمله سهراب آذین جانباز و فیلمبردار جنگ به خبرگزاری فارس گفت: «اثر شانزده میلیمتری از امضای قرارداد مبادلهی اسرای ایران و عراق و آمدن نخستین گروه از اسرای ایرانی در مرز خسروی توسط من ضبط شده و تلاش زیادی کردم که یک نسخه از آن را دریافت کنم، اما متأسفانه موفق نشدم.»فیلمبردارها بود) اغلب هم ضبط صوت نداشتن و اگه داشتن سونی بود و مصاحبهها رو ناسینک میکرد. بعد من مینشستم این تصاویر بی ربط رو تدوین میکردم و یک باند موزیک و یک باند افکتم براشون میساختم و دوشنبهها میآوردم تلویزیون میدادم به «تله سینما» و همینطور که تصاویر پخش میشد روش متن میخوندم (بعدها روایت فتحیها همین سبک و به کار بردن) کل تیم تهیهی ما به چهار نفر میرسید؛ من و استوار رضایی که دستیارم بود، هوشنگ بختیاری که پلاتوها رو میخوند و یه کارمند به اسم اکبر جعفری که باند صداها رو تو اداره میکس میکرد، البته علیرغم سخن سیروس تسلیمی، تصاویر مهم و گفتار دلنشین و کمتر شعارزدهای را از همین برنامهی ارتش به یاد میآورم. برنامهی ارتش و رادیو جبهه در دزفول هم در زمینهی تبلیغات جنگ فعالیت داشت. (25)
ناصر بهرامی فیلمبردار اصفهانی نویسندهی کتاب هلی شات (خاطرات یک فیلمبردار) میگوید:
فیلمهای شانزده میلمیتری که مجموعههای آن در برنامهی مخصوص ارتش در تلویزیون بود از شبکهی اول پخش میشد، البته بعد از مدتی به دلیل تخصص و آشنایی به این گونه امور چند سال به تهران منتقل شدم تا کارهای بهتری ارائه بدهم که حدود 150 فیلم مستند ساختم... در بمباران حلبچه وقتی به دهکدهی عنب رسیدیم صحنهی عجیب و دلخراشی بود... (26)
صدا و سیمای مراکز
یوسف اکرمی فیلمبردار صدا و سیمای مرکز کرمانشاه، یک تنه، نهادی فعال در جنگ بود. به فیلمبرداری او از لحظهای پس از بمباران شهر کرمانشاه به تاریخ 1365/10/21 پیش از این اشاره شد. مرکز بندرعباس نیز در موقعیتهایی مثل واقعهی هواپیمای ایرباس 655 و عملیات جمع کردن مین در خلیج فارس بسیار فعال بود.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرکز گسترش سینمای مستند و نیمه حرفه ای، دانشکدهی صدا و سیما، حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی، کانون پرورش فکری، شرکت نفت، مرکزفیلمبرداری گروه مخابرات ستاد مشترک.
منوچهر حقانیپرست، بزرگمهر رفیعا، حجت الله سیفی و نصرالله نصر در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فیلم جنگی ساختند، توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی، مرکز گسترش سینمای مستند و نیمه حرفهای و مرکز فیلمبرداری گروه مخابرات ستاد مشترک، نیز مستندهایی در جنگ ساخته شد.
مفقود اثرها
بر بسیاری از فیلمهای جنگ، نام فیلمساز نیست و یا آثارشان در آرشیوها پنهان مانده است. عباس تحویلدار مستندساز و گفتارنویس فیلم همسفر راهیان فتح، برخی از مستندسازان را مفقودالاثر مینامید. آنها را میتوان «مفقود اثر» نامید. فیلمساز مفقود اثر، کسی است که کارش را در اختیار ندارد و یا نمیداند در کجا نگهداری میشود. از جمله سهراب آذین جانباز و فیلمبردار جنگ به خبرگزاری فارس گفت: «اثر شانزده میلیمتری از امضای قرارداد مبادلهی اسرای ایران و عراق و آمدن نخستین گروه از اسرای ایرانی در مرز خسروی توسط من ضبط شده و تلاش زیادی کردم که یک نسخه از آن را دریافت کنم، اما متأسفانه موفق نشدم.»
عباس تحویلدار نیز با وجود اینکه مدتی در «مرکز و قلب» تولید فیلم جنگی قرار داشت، جزو همین مفقوداثرهاست؛ به من گفت: «اولین نریشن را که نوشتم و خواندم روی فیلم حسین فهمیده ساختهی حسین حقیقی بود وقتی پخش شد انوار زنگ شده بود به فریدزاده «کسی که این مطلب را نوشته بچه مسلمون هست یا نه؟» فریدزاده گفته بود: "آره هست". و انوار گفته بود: "خدا را شکر بیاید او را ببینم". تحویلدار افزود «در آن روزها من عشق الله بودم».
مجتبی راعی، در آغاز جنگ با محمدرضا شرفالدین در جبهه فیلم میگرفت. آنها (ومحمدعلی فارسی) فیلمهای خود را در اختیار گروه تلویزیونی سپاه میگذاشتند که هفتهای یک برنامه داشت. ناصر باکیده نیز در عملیات بیتالمقدس فیلم گرفت. عکس و صدای شهید غلامرضا رهبر باقی مانده است، اما آثار شیخ عباس صالحی طلبهی مدرسهی رسالت، حمیدرضا عرب، آیتالله سیفی (دانشجوی فیزیک دانشگاه شهید بهشتی) در دسترس نیست (یا لااقل اینکه جستوجوهای من نتیجهای نداشته است). در وزارت ارشاد؛ سعید خدابندهلو، صدیق، بزرگمهر رفیعا، اصغر مبرهنی، کریم دوامی، منوچهر حقانیپرست، محمد امینی، محسن روشن، محمدرضا دلپاک، پرویز امیرافشاری از جنگ فیلم و صدا برداشتند.
پینوشتها:
1. داوود قاسمپور، ستاد تبلیغات جنگ، دانشنامههای انقلاب اسلامی و تاریخ ایران.
2. ویکی پدیا، اسدالله نیکنژاد.
3. امیر نریمانی، «روایت از سرنوشت فیلمهای مستند جنگ 8 ساله». روزنامهی وطن امروز به نقل از سایت عصر ایران (4 مهر 1390).
4. بیست شهید برای 12000 دقیقه فیلم. مصاحبه با محمد حداد: «یک سری از نگاتیوهای ما برای چاپ به آلمان رفت و نگاتیوهای اصلی برنگشت همان آقایی که عکسها را در سطل آشغال اتاقش انداخته بود، عکسها را به آلمان برده بود».
5. نام گروه بر اساس عنوانبندی فیلم حدیث درد منوچهر مشیری.
6. سینمای مستند ایران عرصه تفاوت هت، ص 130 (رضا بهزادیان، مهندس خاکبازان و مهندس بهشتی هم مسئولیت گروه را برعهده گرفتند.
7.سایت تحلیلی خبری و تحلیلی صدای ایران 20 فروردین 1394، ناگفتههای دیدار رهبر انقلاب با شهید آوینی و گروه روایت فتح، گفتوگو با مهدی همایونفر.
8. مرتضی آوینی، (بهار 1375)، «یک تجربه ماندگار». فصلنامهی سینمایی فارابی، ویژهی سینمای مستند.
9. پاتک روز چهارم، تاریخ 1365 را دارد.
10. مهدیه محمدی (5 مهرماه 1386) گفتوگو با ابراهیم کیهانی. روزنامه کیهان.
11. سال 1362 وارد گروه تبلیغات جنگ لشگر 27 محمد رسول الله شد، دورهی فشردهی فیلمبرداری را در مقر نجف دیده و در عملیات کربلای 5 نیز با دوربین هشت میلیمتری فیلمبرداری کرده بود. دانشجوی سینما دانشگاه هنر هم بود که در لبنان شهید شد (مرگ زیبا).
12. نوشتهای از سید مرتضی آوینی در رثای فلاحتپور است (به نقل از تابناک).
13. مصطفی دالایی، گفتوگو با تسنیم، 20 فروردین 1393.
14. به گفتهی مهدی همایونفر: «آخرین برنامهی مجموعهی حقیقت به نام و این است فتحالفتوح ساخته شد که به نظرم روایت فتح را از این نام کلید زد (به نقل از سایت الف. به گزارش ایسنا ناگفتههای دیدار رهبر انقلاب [رئیس جمهور وقت در سال 1365] و شهید آوینی با گروه روایت فتح از زبان مهدی همایونفر).
15.کلاس 120 نفرهای را گذرانده بود که توسط دفتر تحکیم وحدت و مرکز انجمنهای اسلامی دانشگاهها با یاری ارشاد و صدا و سیما در تل فیلم برای ادارهی تلویزیون تشکیل شده بود. کلاسهای باغ فردوس، بعدتر تشکیل شد (به نقل از سایت آوینی نوشتهی مهدی همایونفر).
16. از پیرمرد بلوچ که فارسی نمیداند میپرسد: «ارزنو خودت میخوری یا میفروشی؟»
17. مصطفی دالایی، گفتوگو با تسنیم، 20 فروردین 1393.
18. خاطرات محمدحسین قدمی از شهید آوینی (پایگاه خبری حوزهی هنری، 19 فروردین 1394).
19. احمد افشار، گفتوگو با نویسندهی کتاب جشن حنابندان: آوینی گفت قلمت مناسب روایت فتح است. روزنامهی همشهری، 17 اردیبهشت 1392.
20. منظور نویسنده عملیات بیتالمقدس 7 است که خرداد ماه 67 آغاز شد.
21. خاطرات محمدحسین قدمی از شهید آوینی (پایگاه خبری حوزه هنری، 19 فروردین 1394). گفته میشود برخی از رزمندگان شب عملیات، دست خود را حنا میبستند.
22. به نقل از آفتاب: روایت فتح رو به تعطیلی است (نامهی سرگشادهی اعضای تولید و انتشارات روایت فتح)، 20 شهریور 1387.
23. در کتاب فرهنگ فیلمهای مستند مسعود مهرابی، فیلک محصول گروه تلویزیونی سپاه کعرفی شده است.
24. به نقل از خبرنامهی دانشجویان ایران، گفتوگو با ب. نوباوه.
25. به نقل از روزنامهی شرق، چهارشنبه اول دی ماه 1389، ص 14، کافه میترا زیر سایهی میگ 29، نوشتهی سیروس تسلیمی (لازم به تذکر است که در آن سالها نام این مکان کافه میترا نبود، بلکه آن را به خاطر شکل خاصش به شوخی «بار» مینامیدند؛ «بار میترا» که البته حکایت از فرهنگی خاص نیز دارد).
26.ناصر بهرامی در مصاحبه با صاحب نیوز (شبکهی اطلاعرسانی استان اصفهان). کتاب به سفارش هوانیروز ارتش فراهم آمد.
منبعمقاله: نامورمطلق، بهمن، (1395)، نشانهشناسی فیلمهای مستند دفاع مقدس، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.