نگاهی به مهمترین اندرزنامه به زبانهای دورهی ساسانی
چکیده
کتاب ششم دینکرد، مهمترین اندرزنامه به زبان پهلوی، احتمالاً در اصل ترجمه و شرح برش نسک، یکی از بخشهای گمشدهی اوستای دورهی ساسانی بوده که خلاصهی آن در کتاب هشتم دینکرد آمده است. مهشید میرفخرایی در این مقاله، فرازهایی از این اندرزنامه را با منابع کهن دیگر سنجیده است.
تعداد کلمات: 1804 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه
کتاب ششم دینکرد، مهمترین اندرزنامه به زبان پهلوی، احتمالاً در اصل ترجمه و شرح برش نسک، یکی از بخشهای گمشدهی اوستای دورهی ساسانی بوده که خلاصهی آن در کتاب هشتم دینکرد آمده است. مهشید میرفخرایی در این مقاله، فرازهایی از این اندرزنامه را با منابع کهن دیگر سنجیده است.
تعداد کلمات: 1804 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه
نویسنده: مهشید میرفخرایی
مهمترین بخش ادبیات دورهی میانه را مجموعهی اندرزهای پهلوی تشکیل میدهد که برخی از آنها ادامه دهنده و برگرفته از آثار اوستایی و در حکم ترجمه و تفسیر آنها است و پارهای دیگر حاصل اندیشهی فرهیختگان و دینورانی است که از دانش گستردهی آنان مایه گرفته و با حکمت دینی آنان درآمیخته و بنابر شرایط زمان و مکان و در موقعیتهای خاص به پیروان و شنوندگان منتقل شده است. مهمترین اثر اندرزی پهلوی را کتاب ششم دینکرد (1) تشکیل میدهد که احتمالاً در اصل ترجمه و شرح یکی از بخشهای گمشدهی اوستای دورهی ساسانی، به نام برش نسک (bariš nask) است که خلاصهی مطالب آن در کتاب هشتم دینکرد (مدن 685) آمده است.
هر چند نمیتوان از دید محتوایی، مرز مشخصی میان اندرزها قائل شد، اما در یک نگاه کلی میتوان آنها را در دو گروه طبقه بندی کرد. در بخشی از اندرزها بیشتر جنبهی عملی و تجربی زندگی به چشم میخورد و در گروه دیگر ویژگیهای دینی برجستهتر است. از جهت کمی، حجم اندرزهای دینی بیشتر است و گروه نخست، اگر هم در دورهی ساسانی و اوایل دوران اسلامی وجود داشته است، به دست ما نرسیده و نشان آنها را از روی قطعات پراکندهی نقل شده در آثاری مانند جاویدان خرد، عهد اردشیر، نامهی تنسر (2) و تواریخی مانند مسعودی، ثعالبی و بلعمی میتوان یافت.
بیشتر بخوانید :زبان چگونه رشد میکند؟
شاید بتوان اندرزهای دینکرد ششم را مهمترین اندرزهای پهلوی دانست، چه بنابر اشارههای کتاب، غالباً به دانایان پیشین نسبت داده شدهاند و منظور از دانایان پیشین، پوریوتکیشان (3) هستند و این اصطلاح که لفظاً به معنی «آموزگاران نخستین» است، در سنت دینی بر صحابهی پیامآور اطلاق شده که آموزههای زردشت را بدون واسطه از او شنیده و به دینداران منتقل کردهاند و از این رو، این سخنان هم ردیف گاهان (4)، سرودههای خود زردشت، شمرده میشوند.
اما اندرزهای دینکرد همیشه منتسب به پوریوتکیشان نیستند بلکه برخی از آنها، بنابر شواهد متون، برگرفته از خودآگاهان هستند که به دورهی میانه و نو نیز رسیدهاند. از این دسته است اندرزی که به کنایه در کتاب شایست ناشایست (فصل 13، بند 29) از آن سخن رفته است:
«[یسن 45 که] آت فروخشیا (5) at frauuaxšiia)) [آغاز میشود] یازده بیت شعر است که بنابر دین از شش ردی (6) (= سروری) و پنج فرهنگ (7) ساخته شده است: یکی [این]" که هر آنچه بر خود نیک نه [دانی] بر کسان نباید کردن»
هر چند نمیتوان از دید محتوایی، مرز مشخصی میان اندرزها قائل شد، اما در یک نگاه کلی میتوان آنها را در دو گروه طبقه بندی کرد. در بخشی از اندرزها بیشتر جنبهی عملی و تجربی زندگی به چشم میخورد و در گروه دیگر ویژگیهای دینی برجستهتر است. از جهت کمی، حجم اندرزهای دینی بیشتر است و گروه نخست، اگر هم در دورهی ساسانی و اوایل دوران اسلامی وجود داشته است، به دست ما نرسیده و نشان آنها را از روی قطعات پراکندهی نقل شده در آثاری مانند جاویدان خرد، عهد اردشیر، نامهی تنسر (2) و تواریخی مانند مسعودی، ثعالبی و بلعمی میتوان یافت.
که همین مفهوم در دینکرد ششم (مدن 474) نیز بیان شده است:
«ایشان این را نیز اینگونه میپنداشتند که: آن خیمی (8) بهتر است که کسی آنچه را که بر خویشتن نیک نه [داند] بر دیگری نکند»
و اندرزی منسوب به آذرباد مهرسپندان (متنهای پهلوی 58/5):
«هرچه بر تو نیک نیست، تو نیز بر دیگری مکن»
نیز (148/39):
«هر چه که بر خویشتن نمیپسندید، با دیگر کس مکنید»
و روایت پهلوی (199/25) که در تعریف «مردم دوستی» آورده است:
«مردم دوستی آن باشد که سود و نیکی همهی نیکان را همانگونه باید که ان خود را؛ که به خویشتن نیک نپندارد، به کس نکند»
همانند این اندرز در جاویدان خرد (ص 120) در «عهدنامهی ملکی از ملوک فرس که مر پسر خود را وصیت نموده بود» آمده است که
«... و مپسند و راضی شو از برای مردم مگر به آنچه از برای خود میپسندی و راضی میشود»
و سرانجام در این بیت مثل گونهی فارسی که:
هر بد که به خود نمیپسندی *** با کس مکن ای برادر من در دینکرد ششم در ادامهی این اندرز آمده است:
«و آن خردی بهتر است که کسی بر و میوهی نیکیای را که رسیده است، خوردن داند و بر آن بدی که نرسیده است، باک نبرد و آن ویر (9) (= درک و فهم)ی بهتر است که کس آنچه را که نمیداند، بداند که: نمیدانم»
که باز در مواعظ آذرباد در جاویدان خرد (ص 48) آمده است.
«غم نیامده مخور و هر چه گذشته بر تو از گفتنی و کردنی به یاد خود میار و نام آن مبر»
و در «این لفظی چند است از بعضی از ملوک فضلا و بعضی سلاطین عاقل دانا» (ص 254):
«و گفتند که بیاموز «نمیدانم» گفتن را، چه اگر تو گفتی «نمیدانم» تعلیم تو میکنند تا بدانی و اگر گفتی که «می دانم» آن قدر از تو بپرسند تا وقتی که ندانی»
و در «این وصیتی دیگر است از فارسیان» (ص 148):«و از جمله [علم] «است اینکه بدانی که چیزی نمیدانی»
و در این بیت که:
تا بدان جا رسید دانش من *** که بدانم همی که نادانم همانند این سخن به سقراط نیز منسوب است که در اثبات وحی معبد دلفی که او را فرزانهترین مردم یونان دانسته بود، خود گفت که «این ستایش و تمجید، تصدیق این اعتراف به جهل است... من تنها یک چیز میدانم و آن اینکه هیچ چیز نمیدانم.»(تاریخ فلسفه، صص 15-16)
در میان اندرزها، به ویژه در گروه نخست، اندرزهایی وجود دارد که نه تنها در متنهای دینی زردشتی، که در نصوص و متون دیگر ادیان نیز مانند آنها را میتوان یافت و این شباهت و همسانی، پژوهنده را در تعیین خاستگاه اولیهی اندرز به تردید وامیدارد، از آن جمله است؛
دینکرد ششم (مدن 483):
«ایشان این را نیز اینگونه میپنداشتند که: اگر زبان راستگو باشد، اگر به کوهی گوید «فراز رو»، پس فراز رود»
که یادآور ناقهی صالح و زاده شدن او از کوه است و آن زمانی بود که «قوم صالح از او معجزهای خواستند که از سنگ خارا شتری بیرون آورد ماده با بچه و سرخموی و گربه چشم و خداوند به درخواست او از میان کوه شتری بر آن صفت که گفته بود بیرون آورد و فرمود:
هذه ناقة لها شربُ و لکم شرب یوم معلوم (تاریخ بلعمی، صص 119-120)
و مولوی با استفاده از این نکته غزل زیبایی سروده به مطلع:
هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود *** وا رهد از حد جهان بی حد و اندازه شود
تا آنجا که میگوید:
آب چه دانست که او گوهر گوینده شود *** خاک چه دانست که او غمزهی غمازه شود
روی کسی سرخ نشد بی مدد لعل لبت *** بی تو اگر سرخ بود از اثر غازه شود
ناقهی صالح چو ز که زاد یقین گشت مرا *** کوه پی مژدهی دتو اشتر جمازه شود (دیوان کبیر، غزل 546)
از اشارهای از تفسیر قرآن پاک (صص 18-19) میتوان استنباط کرد که این نکته در زبان جنبهی مثل گرفته و در موارد متعدد کاربرد یافته است و آن به سخن آمدن گاوی است در بیابان که معجزهآسا بر جوانی که حق مادر نگاه داشته است ظاهر شده و میگوید: «... اکنون که امر مادر نگاه داشتی رو که اگر تو این کوهها را فرمان دهی از جای برخیزید همه از جای برخیزند به برکت آن فرمانی که تو مادر خود را داشتی»
و مشابه همین نکته در انجیل متی (17/20) نیز امده است و آن زمانی که مردی نزد حضرت عیسی میآید و برای بهبود پسر غشی خود از کمک میخواهد و عیسی بر روح ناپاکی که در وجود پسر بود نهیب میزند و بیمار بهبود مییابد. مریدان به حضرتش میگویند که چگونه است که ما هر چه کوشیدیم نتوانستیم بیمار را بهبود بخشیم، اما شما روح ناپاک را از بدن او خارج ساختید و عیسی میگوید:
«اگر ایمان به قدر دانهی خردل میداشتید بدین کوه میگفتید از این جا بدان جا منتقل شو البته منتقل میشد».
موارد یاد شده گویای آن است که اندرزهای پهلوی گنجینهای پرارجی است که هم در زمینهی زبان و حکمت ایران باستان آگاهیهای ارزنده دارد و هم برای مطالعه و بررسی همگانی های فرهنگی میان ادیان و ملتها منبع مهمی برای پژوهندگان به شمار میآید.
پی نوشتها:
1- دینکرد به معنی تألیف دینی است و دین در این واژه و موارد بسیار دیگری به مفهوم روایات و کتاب دینی (اوستا و زند) است و بدین ترتیب دینکرد بر پایهی اوستا و ترجمههای آن تألیف و تدوین یافته و به سبب دربرداشتن مطالب گوناگون «دانشنامهی مزدیسنی» نامیده شده است. دینکرد در اصل شامل نه کتاب بوده که کتاب اول و دوم و بخشی از آغاز کتاب سوم از میان رفته است. مطالب بیشتر اندرزهای کتاب ششم دربارهی خرد، دانایی، فرهنگ، ایمان، راستی و درستی، مشورت با نیکانت، افراط، تفریط و پیمان و ... است.
2- برای آگاهی بیشتر دربارهی این آثارـــ تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، صص 202- 238.
3-پوریوتکیش (pōryōtkēš) برگردان ترکیب اوستایی- paoiriiō tkaēša است. جزء اول ترکیب paoiriiō از paoiriia صفت و به معنی نخست و پیش و جزء دوم از-tkaēša اسم و به معنی آموزگار است. این اصطلاح در متن پهلوی دادستان دینی (38/13) با عبارت pēšēnīg dēn-āgāhān: «دین آگاهان پیشین» و در متنهای پهلوی (41/1) با عبارت pōryōtkēš ī fradom dānišnān: «دارندگان دانش نخستین» بیان شده است.
4- گاهان، جمع گاه (اوستا-gāθā: سرود)، قدیمترین بخش اوستا و کهنترین اثر ادبی ایرانی است که برجای مانده است. سرایندهی این سرودها زردشت است. گاهان نه تنها از نظر ادبی بلکه از جهت دربرداشتن تفکرات آن دوران اهمیت بسیار دارد و نشان دهندهی عقاید اصلی زردشت است.
گاهان را به پنج بخش تقسیم کردهاند که مشتمل بر هفده گاه یا سرود است. هر یک از گاهها دارای فصلهایی است که به فارسی «ها» (اوستا-hāiti ) نامیده میشود.
5- دومین گاه از پنج گاه گاهان-uštauuaitī نام دارد که شامل چهارها است.های سوم که یازده بند دارد، با دو واژهی آغازی آن یعنی – at frauuaxšiiā (همانا اعلام خواهم کرد) نامیده میشود. برای آگاهی بیشتر ــــ
Humbach, The Gāthās of Zarathustra, part I,Introduction, pp. 3-6
6- شش ردی را، شش رد یا سرور در شش کشور از کشورهای هفتگانه، به جز خونیره، کشور میانی، دانستهاند. در مورد این شش کشور (+ خونیره)، شش فرشگردکردار یا نو سازندهی جهان (+ سوشیانس) و شش امشاسپند (+ اورمزد) که در اندیشهی این فرشگردکرداران جای دارند وزیدگیهای زادسپرم 13-35/18.
7- پنج فرهنگ یا پنج حکمت، ظاهراً اشاره به اندرزی است که زیر نام «پنج خیم آسرونان»، یعنی پنج صفت نیک برای روحانیان در کتاب متنهای پهلوی (ص 129) و وزیدگیهای زادسپرم (ص 497) آمده است.
8- خیم (اوستا-haiia ، پهلویxēm ) به معنی خوی، خصلت، سرشت، نهاد، شخصیت، نشان ویژه و... به کار رفته است.
9- ویر (اوستا- vēra، پهلوی wīr) در متنهای پهلوی به معنی نیروی تعقل، تفکر، هوش، درک، بینش و در واقع نیروی جست و جوگر و یابنده است؛ دینکرد (مدن 485) ویر را اینگونه معنی کرده است: «کار ویر این است: چیز خواستن»، و دادستان دینی (2/13): «ویر یابنده است».
منبع:
به یاد دکتر علی محمد حق شناس ، عنایت سمیعی وعباس مخبر ، نشر آگه ، چاپ اول 1390
اما اندرزهای دینکرد همیشه منتسب به پوریوتکیشان نیستند بلکه برخی از آنها، بنابر شواهد متون، برگرفته از خودآگاهان هستند که به دورهی میانه و نو نیز رسیدهاند. از این دسته است اندرزی که به کنایه در کتاب شایست ناشایست (فصل 13، بند 29) از آن سخن رفته است:
«[یسن 45 که] آت فروخشیا (5) at frauuaxšiia)) [آغاز میشود] یازده بیت شعر است که بنابر دین از شش ردی (6) (= سروری) و پنج فرهنگ (7) ساخته شده است: یکی [این]" که هر آنچه بر خود نیک نه [دانی] بر کسان نباید کردن»
هر چند نمیتوان از دید محتوایی، مرز مشخصی میان اندرزها قائل شد، اما در یک نگاه کلی میتوان آنها را در دو گروه طبقه بندی کرد. در بخشی از اندرزها بیشتر جنبهی عملی و تجربی زندگی به چشم میخورد و در گروه دیگر ویژگیهای دینی برجستهتر است. از جهت کمی، حجم اندرزهای دینی بیشتر است و گروه نخست، اگر هم در دورهی ساسانی و اوایل دوران اسلامی وجود داشته است، به دست ما نرسیده و نشان آنها را از روی قطعات پراکندهی نقل شده در آثاری مانند جاویدان خرد، عهد اردشیر، نامهی تنسر (2) و تواریخی مانند مسعودی، ثعالبی و بلعمی میتوان یافت.
که همین مفهوم در دینکرد ششم (مدن 474) نیز بیان شده است:
«ایشان این را نیز اینگونه میپنداشتند که: آن خیمی (8) بهتر است که کسی آنچه را که بر خویشتن نیک نه [داند] بر دیگری نکند»
و اندرزی منسوب به آذرباد مهرسپندان (متنهای پهلوی 58/5):
«هرچه بر تو نیک نیست، تو نیز بر دیگری مکن»
نیز (148/39):
«هر چه که بر خویشتن نمیپسندید، با دیگر کس مکنید»
و روایت پهلوی (199/25) که در تعریف «مردم دوستی» آورده است:
«مردم دوستی آن باشد که سود و نیکی همهی نیکان را همانگونه باید که ان خود را؛ که به خویشتن نیک نپندارد، به کس نکند»
همانند این اندرز در جاویدان خرد (ص 120) در «عهدنامهی ملکی از ملوک فرس که مر پسر خود را وصیت نموده بود» آمده است که
«... و مپسند و راضی شو از برای مردم مگر به آنچه از برای خود میپسندی و راضی میشود»
و سرانجام در این بیت مثل گونهی فارسی که:
هر بد که به خود نمیپسندی *** با کس مکن ای برادر من در دینکرد ششم در ادامهی این اندرز آمده است:
«و آن خردی بهتر است که کسی بر و میوهی نیکیای را که رسیده است، خوردن داند و بر آن بدی که نرسیده است، باک نبرد و آن ویر (9) (= درک و فهم)ی بهتر است که کس آنچه را که نمیداند، بداند که: نمیدانم»
که باز در مواعظ آذرباد در جاویدان خرد (ص 48) آمده است.
«غم نیامده مخور و هر چه گذشته بر تو از گفتنی و کردنی به یاد خود میار و نام آن مبر»
و در «این لفظی چند است از بعضی از ملوک فضلا و بعضی سلاطین عاقل دانا» (ص 254):
«و گفتند که بیاموز «نمیدانم» گفتن را، چه اگر تو گفتی «نمیدانم» تعلیم تو میکنند تا بدانی و اگر گفتی که «می دانم» آن قدر از تو بپرسند تا وقتی که ندانی»
و در «این وصیتی دیگر است از فارسیان» (ص 148):«و از جمله [علم] «است اینکه بدانی که چیزی نمیدانی»
و در این بیت که:
تا بدان جا رسید دانش من *** که بدانم همی که نادانم همانند این سخن به سقراط نیز منسوب است که در اثبات وحی معبد دلفی که او را فرزانهترین مردم یونان دانسته بود، خود گفت که «این ستایش و تمجید، تصدیق این اعتراف به جهل است... من تنها یک چیز میدانم و آن اینکه هیچ چیز نمیدانم.»(تاریخ فلسفه، صص 15-16)
در میان اندرزها، به ویژه در گروه نخست، اندرزهایی وجود دارد که نه تنها در متنهای دینی زردشتی، که در نصوص و متون دیگر ادیان نیز مانند آنها را میتوان یافت و این شباهت و همسانی، پژوهنده را در تعیین خاستگاه اولیهی اندرز به تردید وامیدارد، از آن جمله است؛
دینکرد ششم (مدن 483):
«ایشان این را نیز اینگونه میپنداشتند که: اگر زبان راستگو باشد، اگر به کوهی گوید «فراز رو»، پس فراز رود»
که یادآور ناقهی صالح و زاده شدن او از کوه است و آن زمانی بود که «قوم صالح از او معجزهای خواستند که از سنگ خارا شتری بیرون آورد ماده با بچه و سرخموی و گربه چشم و خداوند به درخواست او از میان کوه شتری بر آن صفت که گفته بود بیرون آورد و فرمود:
هذه ناقة لها شربُ و لکم شرب یوم معلوم (تاریخ بلعمی، صص 119-120)
و مولوی با استفاده از این نکته غزل زیبایی سروده به مطلع:
هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود *** وا رهد از حد جهان بی حد و اندازه شود
تا آنجا که میگوید:
آب چه دانست که او گوهر گوینده شود *** خاک چه دانست که او غمزهی غمازه شود
روی کسی سرخ نشد بی مدد لعل لبت *** بی تو اگر سرخ بود از اثر غازه شود
ناقهی صالح چو ز که زاد یقین گشت مرا *** کوه پی مژدهی دتو اشتر جمازه شود (دیوان کبیر، غزل 546)
از اشارهای از تفسیر قرآن پاک (صص 18-19) میتوان استنباط کرد که این نکته در زبان جنبهی مثل گرفته و در موارد متعدد کاربرد یافته است و آن به سخن آمدن گاوی است در بیابان که معجزهآسا بر جوانی که حق مادر نگاه داشته است ظاهر شده و میگوید: «... اکنون که امر مادر نگاه داشتی رو که اگر تو این کوهها را فرمان دهی از جای برخیزید همه از جای برخیزند به برکت آن فرمانی که تو مادر خود را داشتی»
و مشابه همین نکته در انجیل متی (17/20) نیز امده است و آن زمانی که مردی نزد حضرت عیسی میآید و برای بهبود پسر غشی خود از کمک میخواهد و عیسی بر روح ناپاکی که در وجود پسر بود نهیب میزند و بیمار بهبود مییابد. مریدان به حضرتش میگویند که چگونه است که ما هر چه کوشیدیم نتوانستیم بیمار را بهبود بخشیم، اما شما روح ناپاک را از بدن او خارج ساختید و عیسی میگوید:
«اگر ایمان به قدر دانهی خردل میداشتید بدین کوه میگفتید از این جا بدان جا منتقل شو البته منتقل میشد».
موارد یاد شده گویای آن است که اندرزهای پهلوی گنجینهای پرارجی است که هم در زمینهی زبان و حکمت ایران باستان آگاهیهای ارزنده دارد و هم برای مطالعه و بررسی همگانی های فرهنگی میان ادیان و ملتها منبع مهمی برای پژوهندگان به شمار میآید.
پی نوشتها:
1- دینکرد به معنی تألیف دینی است و دین در این واژه و موارد بسیار دیگری به مفهوم روایات و کتاب دینی (اوستا و زند) است و بدین ترتیب دینکرد بر پایهی اوستا و ترجمههای آن تألیف و تدوین یافته و به سبب دربرداشتن مطالب گوناگون «دانشنامهی مزدیسنی» نامیده شده است. دینکرد در اصل شامل نه کتاب بوده که کتاب اول و دوم و بخشی از آغاز کتاب سوم از میان رفته است. مطالب بیشتر اندرزهای کتاب ششم دربارهی خرد، دانایی، فرهنگ، ایمان، راستی و درستی، مشورت با نیکانت، افراط، تفریط و پیمان و ... است.
2- برای آگاهی بیشتر دربارهی این آثارـــ تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، صص 202- 238.
3-پوریوتکیش (pōryōtkēš) برگردان ترکیب اوستایی- paoiriiō tkaēša است. جزء اول ترکیب paoiriiō از paoiriia صفت و به معنی نخست و پیش و جزء دوم از-tkaēša اسم و به معنی آموزگار است. این اصطلاح در متن پهلوی دادستان دینی (38/13) با عبارت pēšēnīg dēn-āgāhān: «دین آگاهان پیشین» و در متنهای پهلوی (41/1) با عبارت pōryōtkēš ī fradom dānišnān: «دارندگان دانش نخستین» بیان شده است.
4- گاهان، جمع گاه (اوستا-gāθā: سرود)، قدیمترین بخش اوستا و کهنترین اثر ادبی ایرانی است که برجای مانده است. سرایندهی این سرودها زردشت است. گاهان نه تنها از نظر ادبی بلکه از جهت دربرداشتن تفکرات آن دوران اهمیت بسیار دارد و نشان دهندهی عقاید اصلی زردشت است.
گاهان را به پنج بخش تقسیم کردهاند که مشتمل بر هفده گاه یا سرود است. هر یک از گاهها دارای فصلهایی است که به فارسی «ها» (اوستا-hāiti ) نامیده میشود.
5- دومین گاه از پنج گاه گاهان-uštauuaitī نام دارد که شامل چهارها است.های سوم که یازده بند دارد، با دو واژهی آغازی آن یعنی – at frauuaxšiiā (همانا اعلام خواهم کرد) نامیده میشود. برای آگاهی بیشتر ــــ
Humbach, The Gāthās of Zarathustra, part I,Introduction, pp. 3-6
6- شش ردی را، شش رد یا سرور در شش کشور از کشورهای هفتگانه، به جز خونیره، کشور میانی، دانستهاند. در مورد این شش کشور (+ خونیره)، شش فرشگردکردار یا نو سازندهی جهان (+ سوشیانس) و شش امشاسپند (+ اورمزد) که در اندیشهی این فرشگردکرداران جای دارند وزیدگیهای زادسپرم 13-35/18.
7- پنج فرهنگ یا پنج حکمت، ظاهراً اشاره به اندرزی است که زیر نام «پنج خیم آسرونان»، یعنی پنج صفت نیک برای روحانیان در کتاب متنهای پهلوی (ص 129) و وزیدگیهای زادسپرم (ص 497) آمده است.
8- خیم (اوستا-haiia ، پهلویxēm ) به معنی خوی، خصلت، سرشت، نهاد، شخصیت، نشان ویژه و... به کار رفته است.
9- ویر (اوستا- vēra، پهلوی wīr) در متنهای پهلوی به معنی نیروی تعقل، تفکر، هوش، درک، بینش و در واقع نیروی جست و جوگر و یابنده است؛ دینکرد (مدن 485) ویر را اینگونه معنی کرده است: «کار ویر این است: چیز خواستن»، و دادستان دینی (2/13): «ویر یابنده است».
منبع:
به یاد دکتر علی محمد حق شناس ، عنایت سمیعی وعباس مخبر ، نشر آگه ، چاپ اول 1390
بیشتر بخوانید :
زبان ؛ کلید ارتباط اجتماعی
خصوصیات یک زبان خوب
زبان فارسی در اینترنت