چرا انسان‌شناس، تنهاست؟

مشاهده حین مشارکت به خاطر وجود فاصله، جز با تنها بودنِ انسان‌شناسان در میدان پژوهش ممکن نیست. اگر دو یا چند نفر باشند، در ابهام قرار می‌گیرد، تجربه‌ی شخصی از جامعه‌ی دیگر به هم می‌ریزد. بنابراین، انسان‌شناس تنهاست و می‌خواهد تنها بماند.
جمعه، 18 آبان 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چرا انسان‌شناس، تنهاست؟
انسان‌شناس همه کاره است او باید هر کاری انجام دهد، زیرا در میدان پژوهش تنهاست
 
چکیده
مشاهده حین مشارکت به خاطر وجود فاصله، جز با تنها بودنِ انسان‌شناسان در میدان پژوهش ممکن نیست. اگر دو یا چند نفر باشند، در ابهام قرار می‌گیرد، تجربه‌ی شخصی از جامعه‌ی دیگر به هم می‌ریزد. بنابراین، انسان‌شناس تنهاست و می‌خواهد تنها بماند.
 
تعداد کلمات: 1017 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
چرا انسان‌شناس، تنهاست؟
نویسنده: ژان کوپانس
برگردان: حسین میرزایی
 
انسان‌شناس، انسانی همه کاره است. او باید هر کاری انجام دهد، زیرا در میدان پژوهش تنهاست. این تنهایی هم از روی ناچاری و هم یک انتخاب است. نخستین کاوش‌های بزرگ میدانی در پایان قرن نوزدهم، سفرهای اکتشافی واقعی و دسته جمعی بوده‌اند، اما گوناگونی مردمان در دست مطالعه و سنت دانشگاهی متفکرِ (انسان‌شناس) منفرد خیلی زود به تنوع و پراکندگی میدان‌های پژوهشی انجامید. این وضعیت تاریخی انتخابی روش‌شناختی را ایجاب کرد: مشاهده حین مشارکت به خاطر وجود فاصله، جز با تنها بودنِ انسان‌شناسان در میدان پژوهش ممکن نیست. اگر دو یا چند نفر باشند، در ابهام قرار می‌گیرد، تجربه‌ی شخصی از جامعه‌ی دیگر به هم می‌ریزد. بنابراین، انسان‌شناس تنهاست و می‌خواهد تنها بماند. می‌توان افزود که انسان‌شناس سفیدپوست با تظاهر به برتری رنگ پوست خود (چون سلاح دیگری در اختیار ندارد) نسبت به «توده‌ی مردمان ابتدایی» زیر سلطه، در عین تنهایی از آن‌ها امتیاز می‌گیرد. اگر دقیق‌تر بنگریم، این رنگ و رنگ استعماری، رازآلودگی این تنهایی را برملا می‌سازد: انسان‌شناس اغلب از پرسنل زیردست چه بومی و چه غیربومی، بهره می‌گیرد. پرسنل خدمات خانگی یا علمی، نشان می‌دهد که مشاهده حین مشارکت توانسته است با استخدام، راهنماها، باربرها (امروزه رانندگان)، مترجم‌ها، کاوش گران، مستخدمین زن، باغبان‌ها و غیره آغاز شود. به این ترتیب برقراری ارتباط با میدان پژوهش تقریباً همیشه از خلال پرسنل بومی حقوق بگیر صورت می‌گیرد.
 
ویژگی دوگانه‌ی خبر، شفاهی بودن رابطه و زبان که اغلب برای پژوهشگر بیگانه است، توجه انسان‌شناسان را کم و بیش به امر زبان‌شناختی جلب کرده است. این توجه، توانسته است به صورت‌های مختلف برحسب سنت‌های ملی جلوه کند: مثلاً، در ایالات متحد، زبان‌شناسی جزو آموزش انسان‌شناسی محسوب می‌شود. در بریتانیای کبیر، یادگیری زبان در میدان پژوهش به فعالیتی اجباری تبدیل شده است. در مورد فرانسوی‌ها، که بیش‌تر روشنفکرمآب هستند، از نظر دغدغه‌ی موضوعی (برداشت‌های مختلف از جهان) و طراحی نظری (ساختارگرایی) است که دِین آن‌ها به زبان‌شناسی پرداخته شده است.

  بیشتر بخوانید :  شاخه‌های انسان شناسی

اما قبل از این که ما به این صورت‌بندی برسیم، کاوش میدان گردآوری «اسناد شفاهی» است، خواه وجود اجتماعی رسمی داشته باشند یا نه. سنت‌ها، مناسک، گفتمان‌های سیاسی، گفت و شنودها، همه‌ی اشکال فرهنگی از راه زبان خود را نشان می‌دهند. از این رو، ثبت و ترجمه‌ی دقیق این اسناد در کاوش میدانی، مکان و زمان زیادی را به خود اختصاص می‌دهند. مطمئناً، مصاحبه‌ها از هر نوعی که باشند، تفاوت زیادی با مصاحبه‌هایی که در جامعه‌ی اصلی پژوهش گر انجام می‌شوند، ندارند؛ اما بیم آن می‌رود که بار جامعه‌شناختی آن‌ها سنگین‌تر باشد، زیرا با وجود حالات و حرکات بدنی وسیله‌ی بهینه‌ی ارتباطی‌اند. پس ما شاهد همه‌ی پیامدهای فاجعه بازی هستیم که اسناد به هر نحو (زیر فشار یا تهدید) گردآوری شده به بار می‌آورند و به شیوه‌های نادقیق هم ترجمه می‌شوند. وانگهی، اهمیت شفاهی بودن ارتباط، این نتیجه را داشته است که نقد جامعه‌شناختی منابع و پردازش اطلاعات را صرف نظر از اصلیت اجتماعی پاسخگو، محدود می‌کند. به دلایل مسلم، انسان‌شناس به خصوص با مردان، سالخوردگان و افراد مهم همکاری دارد. کاوش میدانی، به رغم همه‌ی مزایایی که دربردارد، اغلب در مورد کلام زنان، جوانان و گروه‌های فرودست و حاشیه‌ای کاملاً سکوت اختیار می‌کند.
  چندین حالت برای گزارش کردن میدان پژوهش و استخراج کردن شرایط ملموس، روان‌شناختی و فکری کاوش وجود دارد. برونیسلا مالینوفسکی نیز با مقدمه‌ی مشهور خود بر کتاب آرگُنُت‌های اقیانوس آرام غربی  در 1922 تکلیف را مشخص کرده است، اما پژوهش‌های انتقادی اخیر توانسته‌اند جنبه‌ی ادبی و ساخته شدگی این متن مشهور را نشان بدهند.  از 25 سال پیش تاکنون، روحیه‌ی تحلیلی مردم‌شناس بیش از پیش به خود او برمی‌گردد.
چندین حالت برای گزارش کردن میدان پژوهش و استخراج کردن شرایط ملموس، روان‌شناختی و فکری کاوش وجود دارد. برونیسلا مالینوفسکی نیز با مقدمه‌ی مشهور خود بر کتاب آرگُنُت‌های اقیانوس آرام غربی (1) در 1922 تکلیف را مشخص کرده است، اما پژوهش‌های انتقادی اخیر توانسته‌اند جنبه‌ی ادبی و ساخته شدگی این متن مشهور را نشان بدهند. (2) از 25 سال پیش تاکنون، روحیه‌ی تحلیلی مردم‌شناس بیش از پیش به خود او برمی‌گردد. خاطراتِ تا حدودی ادبی، مانند ساکنان غمگین مناطق حاره (3) در 1955 و افریقای دوپهلو (4) در 1957، جای خود را به تجربیات انسان‌شناسی یا جامعه‌شناسی شناخت و فعالیت‌های کاوشی داده‌اند. این بازخوانی‌ها به تدریج به چشم اندازهای موسوم به پسامدرن منتهی می‌شوند، که در آن‌ها مردم‌نگاری دیگر چیزی جز یک نوعِ نوشتاری و «آوردن چیزها روی کاغذ» نیست. (5) متن به جایی تبدیل می‌گردد که در آن اقتدار مؤلف (یعنی پژوهش‌گر) ثابت می‌شود، پژوهش‌گری که تغییر می‌دهد، حتی صدای اطلاع‌رسان‌هایش را حذف می‌کند. (6) اما کاوش از دور تا دورِ ظرف متن بیرون می‌ریزد. ژان پُل اولویه دُ سَردان (7) در پایان یک بررسی موشکافانه‌ی روال‌های تولید داده‌ها در انسان‌شناسی، ضرورت داشتن یک سیاست میدانی را از کار خود نتیجه می‌گیرد. (8)

چند سالی است که مجموعه پژوهش‌هایی پدیدار شده‌اند که تاریخ اجتماعی پندارها و نهادها، جامعه‌شناسی شناخت انسان‌شناختی و در نهایت مردم‌نگاری فعالیت‌های پژوهش میدانی را با همی درمی‌آمیزند. (9) بی‌تردید، ترغیب متنی و اندیشه‌ای پسامدرن بخشی ازاین پژوهش‌ها را ایجاد کرده است، اما اغلب آن‌ها خواسته‌اند فقط به روشن کردن شرایط ملموس ساخت رشته کمک کنند. می‌توان نتیجه‌ی مطالعه‌ی استثنایی ال. شوماکر (10) (2002) را که عادات کار پژوهش گران بریتانیاییِ مؤسسه‌ی رودز-لیوینگستون (11) در رُدزیای شمالی (12) را در سال‌های 1940-1960 اصلاح کرد، مورد توجه قرار داد (ام. گلاکمن (13)، جیمز کلاید میشل (14) و غیره). همین طور می‌توان تحلیل موشکافانه‌ی نقش یادداشت‌ها در میدان پژوهش را چنان که آر. سَنجِک (15) و همکارانش (1990) نشان داده‌اند، در نظر گرفت.
 
پی‌نوشت‌ها:
1. Argonautes du Pacifique occidental
2. رجوع کنید به:
G. W. Stoching Jr., 'La magie de l'ethnographie, L'invention du travail de terrain de Tylor à Malinowski' in D. Céfai )متون گردآوری و تفسیرشده) L'Enquete de terrain, La Découverte, 2003. pp. 89-138.
3. Tristes Tropiques
4. Afrique ambigue
5. Geerta, 1986.
6. Clifford, 1996.
7. Jean-Paul Olivier de Sardan
8. 1995 b.
9. این موضوع را در کار دقیق ژان کوپانس L'enquete echnologique de terrain (1998) می‌توان مشاهده کرد. همین طور رجوع کنید به برخی متون ارائه شده توسط دی. سفه (OP. cit. note page 21) [D. Cefai].
10. L. Schumaker
11. Rhodesie du Nord
12. Rhodesie du Nord
13. M. Gluckman
14. James Clyde Mitchell
15. R. Sanjek
 
منبع:
در آمدی بر مردم‌شناسی و انسان‌شناسی ، ژان کوپانس ، برگردان: حسین میرزایی ، طهران نشر ثالث، چاپ دوم1394

  بیشتر بخوانید :
  انسان شناسی و فرهنگ گرایی
  کتابشناسی انسان شناسی عمومی
  شاخه‌های انسان شناسی

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط