نوجوان و بزه کاری (1)
نويسنده: زهره قاسمخانی
بزهكاري به مجموعه تخلفات جزايي كه افراد در يك جامعه مرتكب ميشوند اطلاق ميشود و بزهكاري كودك و نوجوان مربوط به سنيني است كه توسط قوانين حدود آن مشخص شده است.بزهكاري كودك و نوجوان دير زماني است كه مورد توجه و اقبال صاحبنظران علوم تربيتي، روانشناسان و مربيان بوده است و آنان تلاش وسيعي را در اين حيطه به كار بردهاند. قوانيني كه بزهكاري را تعريف ميكنند، بر حسب دولتها و شرايط اجتماعي و اقليمي، هر كشوري متفاوتاند (تراكم جمعيت، وضع سكونت، وضعيت اقتصادي و...).
وجود ناهنجاريهاي اجتماعي متخصصان علوم اجتماعي را بر آن داشته تا كاوشهاي وسيعي را در زمينه، علل وقوع بزه و جرم در جامعه انجام دهند.
نتايج اين تحقيقات نشاندهنده اين واقعيت است كه عوامل متعددي در بزهكاري كودكان و نوجوانان دخالت دارد كه به مواردي از آن اشاره ميشود:
1ـ تحول بهنجار و سازگاري اجتماعي
2ـ عوامل اجتماعي
3ـ عوامل بدني و سرشتي
4ـ اختلالات تحول شخصيت
5 ـ عوامل اجتماعي ثانوي
آسيبشناسي عبارت است از «مطالعه و شناخت ريشه بينظميها در ارگانيسم». در پزشكي به فرايند و علتيابي بيماريها، آسيبشناسي گويند.
2ـ پيشگيري از وقوع انحرافات اجتماعي و جرم در جامعه به منظور بهسازي محيط زندگي جمعي و خانوادگي.
3ـ درمان كجروان اجتماعي با بهكارگيري روشهاي علمي و استفاده از شيوههاي مناسب براي قطع ريشهها و انگيزههاي اين كجرويها.
4ـ تداوم درمان براي پيشگيري و جلوگيري از بازگشت مجدد انحرافات اجتماعي و بررسي شيوههاي بازپذيري اجتماعي كجروان.
در واقع آسيبشناسي اجتماعي مطالعه خاستگاه اختلالها، بينظميها و نابسامانيهاي اجتماعي است. اگر در جامعهاي هنجارها مراعات نشود، كجروي پديد ميآيد و رفتار آسيب ميبيند.
در اصطلاح جامعهشناسي هنجارها را «الگوي استاندارد شده رفتار و كردار» ميگويند؛ اين الگوها نشاندهنده رفتار ايدهآل يا مطلوب افراد جامعه است.
مقررات رسمي، قوانين، احكام فقهي و شرعي، آداب و رسوم، شيوههاي قومي و نظاير آن از جمله هنجارهاي جامعه بهشمار ميروند.
پارهاي از مهمترين هنجارهاي اجتماعي را ميتوان به شرح زير گروهبندي كرد:
1ـ هنجارهاي ديني، هنجارهاي ديني معلول آموزش ديني هر جامعه مفروض است. براي مثال، فقه و شرع مقدس اسلام كه از تعاليم ديني اسلام سرچشمه گرفته است، در طول قرنها به وسيله مجتهدان و انديشمندان ديني تنظيم و تدوين شده و تنها مرجع داوري در كارها و مهمترين هنجارها در ايران است.
2ـ هنجارهاي رسمي؛ هنجارهاي رسمي مشتمل بر قوانين تشكيلاتي، اداري و مالي كشور و واحدها و موسسههاي تابعه است. مانند قانون اساسي، قانون مدني و قوانين حقوقي و جزايي.
هنجارهاي رسمي به وسيله نمايندگان مجلس وضع ميشود و بخش اعظم كارهاي اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي و اداري و سازماني براساس آن انجام ميگيرد و سازمانهاي قضايي و نيروهاي انتظامي براي نظارت بر اجراي آنها به وجود آمدهاند.
3ـ هنجارهاي سنتي (غيررسمي): هنجارهاي سنتي هنجارهايي است كه به وسيله فرد يا افرادي وضع نشده، بلكه خود به خود و به صورت تدريجي از اتفاقات روزمره زندگي سرچشمه گرفته و خاستگاهي جز كل جامعه ندارد. اين هنجارها جزيي از فرهنگ عامه (فولكلور) است كه آنها را با عنوان سنتها، رسمها و آداب و رسوم ميشناسيم.
1ـ كجروي نخستين؛ كجروي نخستين به انحرافي گفته ميشود كه فرد هنجار شكن هنوز «برچسب» نخورده و خود را منحرف نميداند.
اين گونه كجرويها گاه و بيگاه پيش ميآيد، موقتي است، هميشه تكرار نميشود و مردم هنوز به فرد خاطي برحسب انحراف ندادهاند و براي او احترام قايلند. مثل عبور از چراغ قرمز و...
2ـ كجروي دومين؛ كجروي دومين به رفتار انحرافآميزي گفته ميشود كه فرد متجاوز «برچسب» خورده باشد و او نيز خود را «كجروي» بداند.
در واقع، اولياي امور بر او برچسب انحراف زده باشند و فرد نيز «پايگاه منحرف بودن» را پذيرفته باشد. مثل آدمكشان حرفهاي و...
3ـ كجروي فردي؛ شخصي كه به تنهايي از هنجارهاي اجتماعي منحرف شود و آنها را نپذيرد و اجرا نكند، كجروي فردي ناميده ميشود يك منحرف فردي، تنها از معيارها و مقررات مطلوب خودش پيروي ميكند و به تنهايي دست به رفتار انحرافآميز ميزند.
4ـ كجروي گروهي؛ گروهي از افراد كه به صورت دستهجمعي، برخلاف هنجارهاي پذيرفته شده فرهنگي جامعه عمل ميكنند، «كجروي گروهي» را مرتكب ميشوند.
كجروي گروهي معمولاً در داخل «خرده فرهنگ كجرو» جامعه انجام ميگيرد. مثل دستههاي تبهكار و...
5 ـ كجروي ناآگاهانه؛ اگر رفتاري ندانسته و از روي ناآگاهي از فردي سر زند كه با هنجارهاي جامعه منافات داشته باشد، كجروي ناآگاهانه رخ داده است. مثل ارتكاب خلاف از سوي ديوانگان و كودكان.
6ـ كجروي آگاهانه؛ هرگاه فردي يا افرادي دانسته و از روي آگاهي و براساس نظام ارزشي ويژه خود به اعمالي بر خلاف ارزشها و هنجارهاي جامعه دست بزنند، چنين كجروي را آگاهانه نامند.
7ـ كجروي طبيعي؛ هنجارهاي اجتماعي و فرهنگي هيچگاه بهطور كامل و موبهمو مراعات نميشوند و همواره مقداري انحراف از الگوي ايدهآل فرهنگي وجود دارد كه چنين انحرافي را «كجروي طبيعي» ميگويند.
8 ـ كجروي سازنده؛ چنانچه فرد يا گروهي با اطلاع و آگاهي كامل از ارزشها و هنجارهاي جامعه خودي، ارزشها و هنجارهاي نو بيافريند كه برتر از قبلي باشد و جامعه را به سوي پيشرفت و تعالي سوق دهد، چنين انحرافي را «كجروي سازنده» ميگويند؛ زيرا اگر جامعهاي همواره الگوهاي فرهنگي خود را مو به مو اجرا ميكرد، فرهنگ و تمدن بشري ايستا ميماند. كجرويهاي سازنده يا مثبت ممكن است در تمام جنبههاي زندگي اجتماعي اعم از سياسي، نظامي، فرهنگي، ديني، اقتصادي و... پديد آيند.
مثل مقدسان در نظام ارزشهاي ديني، قهرمانان در نظام جنگي، رهبران در نظام سياسي، هنرمندان در نظام هنري و...
غالباً جرم را به بيماري اجتماعي تشبيه كردهاند ولي نزديك كردن اين دو مفهوم دقيقاً درست نيست، زيرا بيماري، در عالم واقع، با نشانهها و علايم و نمودارهايي مشخص ميشود كه جنبه محسوس و ملموس دارد و ممكن است به خودي خود جرم باشد.
اميل دوركيم، جامعهشناس فرانسوي، ميگويد: «هر عملي كه درخور مجازات باشد، جرم است. به بيان ديگر هر فعل يا ترك فعلي كه نظم، صلح و آرامش اجتماعي را مختل سازد و قانون نيز براي آن مجازاتي تعيين كرده باشد، «جرم» محسوب ميشود.
تعريف عملي و حقوقي جرم و مجرم چنين است: «جرم عملي است كه برخلاف يكي از موارد قانون مجازات عمومي هر كشور باشد و مجرم كسي است كه در زمان معيني عمل او برخلاف مقررات قانون رسمي كشور باشد.
بررسيهاي جرمشناسي نشان ميدهد كه هر معلولي، علتي دارد و هيچ چيز به خودي خود به وجود نميآيد. بنابراين، هر جرمي هم داراي علل سازندهاي است كه بر روي فرد اثر ميگذارد و او را به سوي ناسازگاري و نابهنجاري سوق ميدهد. پي آمد اين سوق دادنها، ارتكاب خطا است و خاطي را به يك تعبير «بزهكار» مينامند.
ژامبومرلن مينويسد: «بزهكاري پديدهاي است كه بدون توجه به بزهكار، ميتوان آن را مورد بررسي قرار داد». در ايران بزهكاري به كل جرايمي گفته ميشود كه درصورت ارتكاب، به موجب قوانين قصاص، ديات، حدود و تعزيرات داراي مجازات هستند.
پس ميتوان گفت كه بزهكاري نوجوانان به هيچ وجه مخصوص نسل امروز نيست و اين مساله انحصاري هيچ كشور يا فرهنگي نيست.امروزه تقريباً در هر يك از زبانهاي دنيا براي جوانان و نوجواناني كه رفتار و يا سليقههايشان در ميان ملتها آن چنان متفاوت است كه افكار عامه مردم را برميانگيزند، اصطلاح مخصوصي به كار ميرود. مثلاً در انگلستان Teddy boys، در هلند Nozems، در سودان Raggare، در فرانسه Blousons، در آفريقاي جنوبي Tsotsis، در استراليا Bodgies، در آلمان و اتريش Halbstarken، در تايوان TaiPau، در ژاپن Nambo boys و يا Taiyozuku، در يوگسلاوي Tapkaroschi، درايتاليا Vitelloni، در لهستان Hooligans و... ولي ما حق نداريم تصور كنيم هر Teddy boy به طور فعال مشغول بزهكاري است.
اين نامها اغلب مردم را گمراه ميكنند، در حالي كه غير عادلانه است اگر تصور شود هر نوجوان يا جواني كه آهنگ Rock'n roll و يا فلان لباس عجيب را دوست دارد، با وجودي كه اكنون بزهكار نيست، در راه بزهكار شدن است. بزرگسالان غالباً اصطلاح بزهكار را براي بيان خشم خود و يا سليقههاي گمراهكننده اين عصيانگران به كار ميبرند.
دومين كنگره سازمان ملل درباره «پيشگيري از جرم و رفتار با خلافكاران» توصيه ميكند كه در هر كشوري بدون اقدام به تعيين يك استاندارد از آن چه كه بايد بزهكاري جوانان تلقي شود، بايد اصطلاح بزهكاري نوجوانان تا حدممكن به عصيان عليه قوانين جنايي محدود شود، لذا ما اصطلاح «بزهكاري نوجوانان» را بدون دليل و قيد احتياط به كار نميبريم. هر كودكي كه خلاف قانون عمل كند و يا رفتار تعرضآميز داشته باشد، نبايد بزهكار محسوب شود.
عدم تجانس در ميان كشورها خود نشان ميدهد كه ديدگاه كشورهاي مختلف در مورد آن كسي كه بزهكار است و آن كس كه بزهكار نيست و آنچه كه بايد در اين مورد انجام شود متفاوت است. به عنوان مثال يك شكل وسيع از بزهكاري جمع كردن ته سيگار از خيابانها در قاهره است. در صورتي كه اين عمل در كشورهاي ديگر خلاف محسوب نميشود.
به طور كلي، هر چند بين كودكي كه درخيابانهاي قاهره ته سيگار جمع ميكند، كودك نيجريهاي كه به خانوادهاش بيحرمتي ميكند، نوجوان يا جوان آمريكايي كه چاقوي ضامندار ميكشد و يا كودك اروپايي كه دزدي ميكند، شباهت زيادي موجود است ولي تفاوتهاي فاحشي نيز بين آنها وجود دارد. با وجود اين، همه آنها بزهكار محسوب ميشوند. فقط ميتوان گفت كه رفتار بزهكاران در تمام جهان چنان وسعتي دارد كه از يك حد جزئي تا يك حد كاملاً خشونتبار گسترش مييابد. بنابراين به دشواري ميتوان انواع رفتارها و خلافكارها را از هم تميز داد.
در فرانسه اصطلاح Jackets of Gold نامي است كه به بزهكاران متعلق به خانواده ثروتمندتر از Blousons noirs داده ميشود.
اعمالي مانند كش رفتن از مغازهها در موارد نسبتاً همگاني توسط كودكان تقريباً 12 ساله صورت ميگيرد كه نود درصدشان پسران هستند. اين اعمال غالباً توسط گروههايي صورت ميگيرد كه اعضاي آنها همديگر را براي دزدي تحريك ميكنند تا سبب خنده و تفريح شوند.
اين دزدها از تمام طبقات هستند و تقريباً اشياء ارزان قيمت را ميدزدند. آنها بيشتر از خانوادههاي مرفه هستند تا طبقات ديگر.
يك بررسي تازه كه در ايالات متحده به عمل آمده است نشان ميدهد كه عده نسبتاً زيادي از پسران 13 تا 19 ساله به اعمالي بدتر از بزهكاري دست ميزنند كه هرگز در دادگاه ثبت نشدهاند. اينان فرزندان خانوادههايي هستند كه درآمد متوسط و يا خوب دارند. مطالعات بيشتر بر روي منابعي كه از قسمتهاي مختلف دنيا به دست آمده است نشان ميدهد كه تعدادي از بزهكاران پنهان و يا نامشخص وجود دارند كه اعمال آنها خيلي بدتر يا عمدهتر از آنهايي است كه قبلاً حدس زده ميشده است. تعداد روز افزون آنها را كودكان خانوادههايي تشكيل ميدهند كه وضع اقتصادي خوبي دارند. البته بزهكاري در گروههايي كه وضع اقتصادي بد دارند هم ديده ميشود. هر چند كه ممكن است وجه اشتراك به ظاهر زياد باشد، ولي بزهكاري جوانان در هر منطقه و در هر كشور ويژگيهاي مخصوص به خود را نشان ميدهد.
در ايران بزهكار به كسي گفته ميشود كه مرتكب عملي گردد كه قانون يا شرع ارتكاب آن را منع كرده است و يا ترك عملي كه انجام آن را واجب و لازم دانسته است. چنين كسي در اسلام گنهكار و مجرم شناخته ميشود و اگر توبه نكند بايد مجازات شود، چه براي جرمش حد و حكم مشخص تعيين شده يا نشده باشد و در صورت دوم به دستور حاكم شرع و مجتهد جامعالشرايط و مرجع صلاحيتدار تأديب و تعزير ميشود.
اولين دادگاه اطفال بزهكار در سال 1899در ايالت متحده آمريكا تاسيس گرديد. ديگر كشورهاي جهان براي پيشگيري از بزهكاري اطفال و اصلاح و تربيت يا درمان آن با اقتباس از قوانين آمريكا به تدوين قوانين اطفال بزهكار و تشكيل دادگاه اطفال اقدام نمودند. مهمترين هدف تشكيل دادگاه اطفال بزهكار لزوم شناسايي علل بزهكاري و شخصيت طفل و اتخاذ روشهاي خاص جهت اصلاح و تربيت و بازسازي اطفال بزهكار و پيشگيري ارتكاب بزه است.
پس از آشنايي با بزهكاري پنهان اکنون به مطالعه مراحل جزايي و جرم شناسي مي پردازيم:
اولين بار قانونگذار ايراني مسأله اطفال بزهكار را از نظر علمي و واقعي در سال 1338 مورد توجه قرار داده و در آن سال قانوني تحت عنوان «قانون تشكيل دادگاه اطفال بزهكار» از تصويب گذرانيد و اولين كانون اصلاح و تربيت پس از 9سال گذشتن از تصويب قانون تشكيل دادگاه اطفال بزهكار، در سال 1347 در تهران تشكيل شد و در سالهاي بعد در مشهد و اهواز نيز كانون اصلاح و تربيت با امكانات كم تشكيل شده است.
حداقل سني كه در آن كودك مسئول اعمال خود است و ميتوان او را در دادگاه محاكمه كرد در كشورهاي مختلف متفاوت است. براي نمونه در ايالات متحده 7 سال، در اسرائيل9 سال، در انگلستان10 سال، در يونان 12سال، در فرانسه و لهستان 13سال، در اتريش، بلژيك، چك و اسلواكي، آلمان، ايتاليا، نروژ، سوئيس و يوگسلاوي 14 سال و در ايران 16 سالگي است.
همچنين تنبيههاي مقرر به وسيله قوانين و شيوه اعمال آنها در كشورهاي مختلف فرق ميكند. در گذشته طبقهبندي از سوابق بزهكاران نشانگر اين بود كه اين كودكان در شرايط زندگي فقيرانهاي بزرگ شدهاند.
اما قسمت دوم نتيجه گزارش سازمان ملل تغييري شديد در اين گرايش را نشان ميدهد زيرا در حال حاضر نميتوان گفت كه بزهكاري نوجوانان به يك دسته اقتصادي اجتماعي خاصي محدود است.
شواهد زياد نشان ميدهند كه كودكان با داشتن درآمد زياد از راه اخاذي با تهديد، بزهكار ميشوند. در فرانسه اصطلاح Jackets of Gold ناشي است كه به بزهكاران متعلق به خانوادههاي ثروتمندتر اطلاق ميشود.
مرحله اول: دوران طفوليت و نداشتن تميز مطلق
در اين دوره طفل اصولاً داراي شعور و تشخيص خوب از بد نبوده و قدرت درك اعمال اجرايي ندارد و اعمال وي در صورتي كه مجرمانه باشد قابل انتساب به او نيست.
مرحله دوم: دوران كودكي و تميز نسبي
در اين دوره طفل هنوز به مرحله رشد و كبر قانوني نرسيده ولي به طور نسبي ميتواند بد و خوب را از هم تشخيص داده و تا حدودي نتيجه اعمال خود را پيشبيني كند.
مرحله سوم: دوران بلوغ و سن كبر قانوني
در اين مرحله اصل براين است كه همه افراد بشر در سن بهخصوصي داراي رشد جسمي و عقلي كافي شده و قوه تميز و تشخيص خوب و بد را به نحو كامل دارا هستند و چنانچه مرتكب جرمي شوند قابل انتساب به آنان است مگر آن كه برحسب اتفاق و حادثه قدرت تميز را از دست داده باشند.
منبع: روزنامه اطلاعات
/خ
وجود ناهنجاريهاي اجتماعي متخصصان علوم اجتماعي را بر آن داشته تا كاوشهاي وسيعي را در زمينه، علل وقوع بزه و جرم در جامعه انجام دهند.
نتايج اين تحقيقات نشاندهنده اين واقعيت است كه عوامل متعددي در بزهكاري كودكان و نوجوانان دخالت دارد كه به مواردي از آن اشاره ميشود:
1ـ تحول بهنجار و سازگاري اجتماعي
2ـ عوامل اجتماعي
3ـ عوامل بدني و سرشتي
4ـ اختلالات تحول شخصيت
5 ـ عوامل اجتماعي ثانوي
آسيبشناسي اجتماعي
آسيبشناسي عبارت است از «مطالعه و شناخت ريشه بينظميها در ارگانيسم». در پزشكي به فرايند و علتيابي بيماريها، آسيبشناسي گويند.
هدفها و مقاصد آسيبشناسي
2ـ پيشگيري از وقوع انحرافات اجتماعي و جرم در جامعه به منظور بهسازي محيط زندگي جمعي و خانوادگي.
3ـ درمان كجروان اجتماعي با بهكارگيري روشهاي علمي و استفاده از شيوههاي مناسب براي قطع ريشهها و انگيزههاي اين كجرويها.
4ـ تداوم درمان براي پيشگيري و جلوگيري از بازگشت مجدد انحرافات اجتماعي و بررسي شيوههاي بازپذيري اجتماعي كجروان.
در واقع آسيبشناسي اجتماعي مطالعه خاستگاه اختلالها، بينظميها و نابسامانيهاي اجتماعي است. اگر در جامعهاي هنجارها مراعات نشود، كجروي پديد ميآيد و رفتار آسيب ميبيند.
هنجارهاي اجتماعي
در اصطلاح جامعهشناسي هنجارها را «الگوي استاندارد شده رفتار و كردار» ميگويند؛ اين الگوها نشاندهنده رفتار ايدهآل يا مطلوب افراد جامعه است.
مقررات رسمي، قوانين، احكام فقهي و شرعي، آداب و رسوم، شيوههاي قومي و نظاير آن از جمله هنجارهاي جامعه بهشمار ميروند.
پارهاي از مهمترين هنجارهاي اجتماعي را ميتوان به شرح زير گروهبندي كرد:
1ـ هنجارهاي ديني، هنجارهاي ديني معلول آموزش ديني هر جامعه مفروض است. براي مثال، فقه و شرع مقدس اسلام كه از تعاليم ديني اسلام سرچشمه گرفته است، در طول قرنها به وسيله مجتهدان و انديشمندان ديني تنظيم و تدوين شده و تنها مرجع داوري در كارها و مهمترين هنجارها در ايران است.
2ـ هنجارهاي رسمي؛ هنجارهاي رسمي مشتمل بر قوانين تشكيلاتي، اداري و مالي كشور و واحدها و موسسههاي تابعه است. مانند قانون اساسي، قانون مدني و قوانين حقوقي و جزايي.
هنجارهاي رسمي به وسيله نمايندگان مجلس وضع ميشود و بخش اعظم كارهاي اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي و اداري و سازماني براساس آن انجام ميگيرد و سازمانهاي قضايي و نيروهاي انتظامي براي نظارت بر اجراي آنها به وجود آمدهاند.
3ـ هنجارهاي سنتي (غيررسمي): هنجارهاي سنتي هنجارهايي است كه به وسيله فرد يا افرادي وضع نشده، بلكه خود به خود و به صورت تدريجي از اتفاقات روزمره زندگي سرچشمه گرفته و خاستگاهي جز كل جامعه ندارد. اين هنجارها جزيي از فرهنگ عامه (فولكلور) است كه آنها را با عنوان سنتها، رسمها و آداب و رسوم ميشناسيم.
انواع كجرويهاي اجتماعي
1ـ كجروي نخستين؛ كجروي نخستين به انحرافي گفته ميشود كه فرد هنجار شكن هنوز «برچسب» نخورده و خود را منحرف نميداند.
اين گونه كجرويها گاه و بيگاه پيش ميآيد، موقتي است، هميشه تكرار نميشود و مردم هنوز به فرد خاطي برحسب انحراف ندادهاند و براي او احترام قايلند. مثل عبور از چراغ قرمز و...
2ـ كجروي دومين؛ كجروي دومين به رفتار انحرافآميزي گفته ميشود كه فرد متجاوز «برچسب» خورده باشد و او نيز خود را «كجروي» بداند.
در واقع، اولياي امور بر او برچسب انحراف زده باشند و فرد نيز «پايگاه منحرف بودن» را پذيرفته باشد. مثل آدمكشان حرفهاي و...
3ـ كجروي فردي؛ شخصي كه به تنهايي از هنجارهاي اجتماعي منحرف شود و آنها را نپذيرد و اجرا نكند، كجروي فردي ناميده ميشود يك منحرف فردي، تنها از معيارها و مقررات مطلوب خودش پيروي ميكند و به تنهايي دست به رفتار انحرافآميز ميزند.
4ـ كجروي گروهي؛ گروهي از افراد كه به صورت دستهجمعي، برخلاف هنجارهاي پذيرفته شده فرهنگي جامعه عمل ميكنند، «كجروي گروهي» را مرتكب ميشوند.
كجروي گروهي معمولاً در داخل «خرده فرهنگ كجرو» جامعه انجام ميگيرد. مثل دستههاي تبهكار و...
5 ـ كجروي ناآگاهانه؛ اگر رفتاري ندانسته و از روي ناآگاهي از فردي سر زند كه با هنجارهاي جامعه منافات داشته باشد، كجروي ناآگاهانه رخ داده است. مثل ارتكاب خلاف از سوي ديوانگان و كودكان.
6ـ كجروي آگاهانه؛ هرگاه فردي يا افرادي دانسته و از روي آگاهي و براساس نظام ارزشي ويژه خود به اعمالي بر خلاف ارزشها و هنجارهاي جامعه دست بزنند، چنين كجروي را آگاهانه نامند.
7ـ كجروي طبيعي؛ هنجارهاي اجتماعي و فرهنگي هيچگاه بهطور كامل و موبهمو مراعات نميشوند و همواره مقداري انحراف از الگوي ايدهآل فرهنگي وجود دارد كه چنين انحرافي را «كجروي طبيعي» ميگويند.
8 ـ كجروي سازنده؛ چنانچه فرد يا گروهي با اطلاع و آگاهي كامل از ارزشها و هنجارهاي جامعه خودي، ارزشها و هنجارهاي نو بيافريند كه برتر از قبلي باشد و جامعه را به سوي پيشرفت و تعالي سوق دهد، چنين انحرافي را «كجروي سازنده» ميگويند؛ زيرا اگر جامعهاي همواره الگوهاي فرهنگي خود را مو به مو اجرا ميكرد، فرهنگ و تمدن بشري ايستا ميماند. كجرويهاي سازنده يا مثبت ممكن است در تمام جنبههاي زندگي اجتماعي اعم از سياسي، نظامي، فرهنگي، ديني، اقتصادي و... پديد آيند.
مثل مقدسان در نظام ارزشهاي ديني، قهرمانان در نظام جنگي، رهبران در نظام سياسي، هنرمندان در نظام هنري و...
جرم چيست؟ مجرم كيست؟
غالباً جرم را به بيماري اجتماعي تشبيه كردهاند ولي نزديك كردن اين دو مفهوم دقيقاً درست نيست، زيرا بيماري، در عالم واقع، با نشانهها و علايم و نمودارهايي مشخص ميشود كه جنبه محسوس و ملموس دارد و ممكن است به خودي خود جرم باشد.
بررسی و معرفی ناهنجاری های اجتماعی :
اميل دوركيم، جامعهشناس فرانسوي، ميگويد: «هر عملي كه درخور مجازات باشد، جرم است. به بيان ديگر هر فعل يا ترك فعلي كه نظم، صلح و آرامش اجتماعي را مختل سازد و قانون نيز براي آن مجازاتي تعيين كرده باشد، «جرم» محسوب ميشود.
تعريف عملي و حقوقي جرم و مجرم چنين است: «جرم عملي است كه برخلاف يكي از موارد قانون مجازات عمومي هر كشور باشد و مجرم كسي است كه در زمان معيني عمل او برخلاف مقررات قانون رسمي كشور باشد.
اركان جرمشناسي
بزه
بررسيهاي جرمشناسي نشان ميدهد كه هر معلولي، علتي دارد و هيچ چيز به خودي خود به وجود نميآيد. بنابراين، هر جرمي هم داراي علل سازندهاي است كه بر روي فرد اثر ميگذارد و او را به سوي ناسازگاري و نابهنجاري سوق ميدهد. پي آمد اين سوق دادنها، ارتكاب خطا است و خاطي را به يك تعبير «بزهكار» مينامند.
بزهكاري
ژامبومرلن مينويسد: «بزهكاري پديدهاي است كه بدون توجه به بزهكار، ميتوان آن را مورد بررسي قرار داد». در ايران بزهكاري به كل جرايمي گفته ميشود كه درصورت ارتكاب، به موجب قوانين قصاص، ديات، حدود و تعزيرات داراي مجازات هستند.
بزهكار كيست؟
پس ميتوان گفت كه بزهكاري نوجوانان به هيچ وجه مخصوص نسل امروز نيست و اين مساله انحصاري هيچ كشور يا فرهنگي نيست.امروزه تقريباً در هر يك از زبانهاي دنيا براي جوانان و نوجواناني كه رفتار و يا سليقههايشان در ميان ملتها آن چنان متفاوت است كه افكار عامه مردم را برميانگيزند، اصطلاح مخصوصي به كار ميرود. مثلاً در انگلستان Teddy boys، در هلند Nozems، در سودان Raggare، در فرانسه Blousons، در آفريقاي جنوبي Tsotsis، در استراليا Bodgies، در آلمان و اتريش Halbstarken، در تايوان TaiPau، در ژاپن Nambo boys و يا Taiyozuku، در يوگسلاوي Tapkaroschi، درايتاليا Vitelloni، در لهستان Hooligans و... ولي ما حق نداريم تصور كنيم هر Teddy boy به طور فعال مشغول بزهكاري است.
اين نامها اغلب مردم را گمراه ميكنند، در حالي كه غير عادلانه است اگر تصور شود هر نوجوان يا جواني كه آهنگ Rock'n roll و يا فلان لباس عجيب را دوست دارد، با وجودي كه اكنون بزهكار نيست، در راه بزهكار شدن است. بزرگسالان غالباً اصطلاح بزهكار را براي بيان خشم خود و يا سليقههاي گمراهكننده اين عصيانگران به كار ميبرند.
دومين كنگره سازمان ملل درباره «پيشگيري از جرم و رفتار با خلافكاران» توصيه ميكند كه در هر كشوري بدون اقدام به تعيين يك استاندارد از آن چه كه بايد بزهكاري جوانان تلقي شود، بايد اصطلاح بزهكاري نوجوانان تا حدممكن به عصيان عليه قوانين جنايي محدود شود، لذا ما اصطلاح «بزهكاري نوجوانان» را بدون دليل و قيد احتياط به كار نميبريم. هر كودكي كه خلاف قانون عمل كند و يا رفتار تعرضآميز داشته باشد، نبايد بزهكار محسوب شود.
عدم تجانس در ميان كشورها خود نشان ميدهد كه ديدگاه كشورهاي مختلف در مورد آن كسي كه بزهكار است و آن كس كه بزهكار نيست و آنچه كه بايد در اين مورد انجام شود متفاوت است. به عنوان مثال يك شكل وسيع از بزهكاري جمع كردن ته سيگار از خيابانها در قاهره است. در صورتي كه اين عمل در كشورهاي ديگر خلاف محسوب نميشود.
به طور كلي، هر چند بين كودكي كه درخيابانهاي قاهره ته سيگار جمع ميكند، كودك نيجريهاي كه به خانوادهاش بيحرمتي ميكند، نوجوان يا جوان آمريكايي كه چاقوي ضامندار ميكشد و يا كودك اروپايي كه دزدي ميكند، شباهت زيادي موجود است ولي تفاوتهاي فاحشي نيز بين آنها وجود دارد. با وجود اين، همه آنها بزهكار محسوب ميشوند. فقط ميتوان گفت كه رفتار بزهكاران در تمام جهان چنان وسعتي دارد كه از يك حد جزئي تا يك حد كاملاً خشونتبار گسترش مييابد. بنابراين به دشواري ميتوان انواع رفتارها و خلافكارها را از هم تميز داد.
بزهكاري پنهان
در فرانسه اصطلاح Jackets of Gold نامي است كه به بزهكاران متعلق به خانواده ثروتمندتر از Blousons noirs داده ميشود.
اعمالي مانند كش رفتن از مغازهها در موارد نسبتاً همگاني توسط كودكان تقريباً 12 ساله صورت ميگيرد كه نود درصدشان پسران هستند. اين اعمال غالباً توسط گروههايي صورت ميگيرد كه اعضاي آنها همديگر را براي دزدي تحريك ميكنند تا سبب خنده و تفريح شوند.
اين دزدها از تمام طبقات هستند و تقريباً اشياء ارزان قيمت را ميدزدند. آنها بيشتر از خانوادههاي مرفه هستند تا طبقات ديگر.
يك بررسي تازه كه در ايالات متحده به عمل آمده است نشان ميدهد كه عده نسبتاً زيادي از پسران 13 تا 19 ساله به اعمالي بدتر از بزهكاري دست ميزنند كه هرگز در دادگاه ثبت نشدهاند. اينان فرزندان خانوادههايي هستند كه درآمد متوسط و يا خوب دارند. مطالعات بيشتر بر روي منابعي كه از قسمتهاي مختلف دنيا به دست آمده است نشان ميدهد كه تعدادي از بزهكاران پنهان و يا نامشخص وجود دارند كه اعمال آنها خيلي بدتر يا عمدهتر از آنهايي است كه قبلاً حدس زده ميشده است. تعداد روز افزون آنها را كودكان خانوادههايي تشكيل ميدهند كه وضع اقتصادي خوبي دارند. البته بزهكاري در گروههايي كه وضع اقتصادي بد دارند هم ديده ميشود. هر چند كه ممكن است وجه اشتراك به ظاهر زياد باشد، ولي بزهكاري جوانان در هر منطقه و در هر كشور ويژگيهاي مخصوص به خود را نشان ميدهد.
در ايران بزهكار به كسي گفته ميشود كه مرتكب عملي گردد كه قانون يا شرع ارتكاب آن را منع كرده است و يا ترك عملي كه انجام آن را واجب و لازم دانسته است. چنين كسي در اسلام گنهكار و مجرم شناخته ميشود و اگر توبه نكند بايد مجازات شود، چه براي جرمش حد و حكم مشخص تعيين شده يا نشده باشد و در صورت دوم به دستور حاكم شرع و مجتهد جامعالشرايط و مرجع صلاحيتدار تأديب و تعزير ميشود.
اولين دادگاه اطفال بزهكار در سال 1899در ايالت متحده آمريكا تاسيس گرديد. ديگر كشورهاي جهان براي پيشگيري از بزهكاري اطفال و اصلاح و تربيت يا درمان آن با اقتباس از قوانين آمريكا به تدوين قوانين اطفال بزهكار و تشكيل دادگاه اطفال اقدام نمودند. مهمترين هدف تشكيل دادگاه اطفال بزهكار لزوم شناسايي علل بزهكاري و شخصيت طفل و اتخاذ روشهاي خاص جهت اصلاح و تربيت و بازسازي اطفال بزهكار و پيشگيري ارتكاب بزه است.
پس از آشنايي با بزهكاري پنهان اکنون به مطالعه مراحل جزايي و جرم شناسي مي پردازيم:
اولين بار قانونگذار ايراني مسأله اطفال بزهكار را از نظر علمي و واقعي در سال 1338 مورد توجه قرار داده و در آن سال قانوني تحت عنوان «قانون تشكيل دادگاه اطفال بزهكار» از تصويب گذرانيد و اولين كانون اصلاح و تربيت پس از 9سال گذشتن از تصويب قانون تشكيل دادگاه اطفال بزهكار، در سال 1347 در تهران تشكيل شد و در سالهاي بعد در مشهد و اهواز نيز كانون اصلاح و تربيت با امكانات كم تشكيل شده است.
حداقل سني كه در آن كودك مسئول اعمال خود است و ميتوان او را در دادگاه محاكمه كرد در كشورهاي مختلف متفاوت است. براي نمونه در ايالات متحده 7 سال، در اسرائيل9 سال، در انگلستان10 سال، در يونان 12سال، در فرانسه و لهستان 13سال، در اتريش، بلژيك، چك و اسلواكي، آلمان، ايتاليا، نروژ، سوئيس و يوگسلاوي 14 سال و در ايران 16 سالگي است.
همچنين تنبيههاي مقرر به وسيله قوانين و شيوه اعمال آنها در كشورهاي مختلف فرق ميكند. در گذشته طبقهبندي از سوابق بزهكاران نشانگر اين بود كه اين كودكان در شرايط زندگي فقيرانهاي بزرگ شدهاند.
اما قسمت دوم نتيجه گزارش سازمان ملل تغييري شديد در اين گرايش را نشان ميدهد زيرا در حال حاضر نميتوان گفت كه بزهكاري نوجوانان به يك دسته اقتصادي اجتماعي خاصي محدود است.
شواهد زياد نشان ميدهند كه كودكان با داشتن درآمد زياد از راه اخاذي با تهديد، بزهكار ميشوند. در فرانسه اصطلاح Jackets of Gold ناشي است كه به بزهكاران متعلق به خانوادههاي ثروتمندتر اطلاق ميشود.
طبقهبندي مراحل زندگي از نظر جزايي و جرمشناسي
مرحله اول: دوران طفوليت و نداشتن تميز مطلق
در اين دوره طفل اصولاً داراي شعور و تشخيص خوب از بد نبوده و قدرت درك اعمال اجرايي ندارد و اعمال وي در صورتي كه مجرمانه باشد قابل انتساب به او نيست.
مرحله دوم: دوران كودكي و تميز نسبي
در اين دوره طفل هنوز به مرحله رشد و كبر قانوني نرسيده ولي به طور نسبي ميتواند بد و خوب را از هم تشخيص داده و تا حدودي نتيجه اعمال خود را پيشبيني كند.
مرحله سوم: دوران بلوغ و سن كبر قانوني
در اين مرحله اصل براين است كه همه افراد بشر در سن بهخصوصي داراي رشد جسمي و عقلي كافي شده و قوه تميز و تشخيص خوب و بد را به نحو كامل دارا هستند و چنانچه مرتكب جرمي شوند قابل انتساب به آنان است مگر آن كه برحسب اتفاق و حادثه قدرت تميز را از دست داده باشند.
منبع: روزنامه اطلاعات
/خ