تروریسم از دیدگاه اسلام و غرب(2)
بر اساس روایتى که مورد استناد فقها نیز واقع شده است،33 ابو صباح کنانى خدمت امام صادق(علیه السلام) عرض کرد: همسایهاى به نام جعدبن عبداللّه دارد که به امیرالمؤمنین(علیه السلام) بدگویى مىکند و از امام خواست که به او اجازه دهد تا در کمین او بنشیند و هنگامى که او را به دام انداخت، به قتل رساند. حضرت، ابوصباح را از این کار بازداشتند و فرمودند: «یا أبا الصباح! هذا الفتک وقد نهى رسول اللّه(صلى الله علیه وآله)عن الفتک. یا أبا الصباح! إن الاسلام قیّد الفتک ولکن دعه فستکفى بغیرک»;34 اى ابوصباح! این عمل فتک است و رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از فتک نهى فرمود. اى ابوصباح! اسلام فتک را زنجیر نموده است. او را به حال خود واگذار; چرا که غیر تو براى او کافى است.
در روایت دیگرى آمده است: هنگامى که حضرت مسلم بن عقیل(علیه السلام)وارد کوفه گردید، توانست کوفه را براى ورود امام حسین(علیه السلام) آماده کند، اما با ورود ابن زیاد به کوفه و در دست گرفتن کنترل آن شهر، حکومت ارعاب و زور بر آنجا حاکم گردید. در آن هنگامه، ابن زیاد تصمیم گرفت به دیدار شریک بن اعور، که از سران قوم بود، برود و از او عیادت نماید. اما شریک، که از مریدان و شیعیان حضرت على(علیه السلام) بود، مسلم(علیه السلام) را در خانه خود مخفى کرد تا به محض ورود ابن زیاد، غافلگیرانه او را به قتل برساند. ولى مسلم(علیه السلام) از این کار سر باز زد و با شنیدن اعتراض شریک به این اقدام، دو دلیل آورد که بر اساس یکى از ادلّه او پیامبر(صلى الله علیه وآله)چنین فرمود: «إنّ الایمانَ قیّد الفتک، فلا یفتک مؤمنٌ بمؤمن»;35 همانا ایمان فتک را در زنجیر مىکند، از اینرو، نباید مؤمنى در برابر مؤمنى فتک نماید.
عباراتى نظیر عبارت مزبور، که از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل گردید، به طرق دیگر و در کتب دیگر روایى نقل شده است.36
در روایت دیگرى نیز پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: «لیس فى الاسلام إیماء ولا فتک، إنّ الایمان قیّد الفتک»;37 در اسلام ایماء و فتک جایى ندارد. همانا ایمان فتک را در زنجیر کرده است.
در برخى روایات، حکم ترویستها نیز مشخص گردیده است و این امر حکایت از اهمیت جان و مال انسانها در پیشگاه عدل الهى دارد. بر اساس برخى روایات، اگر کسى غافلگیرانه بر مؤمنى وارد شود تا او را به قتل رساند و یا اموال او را به غارت ببرد، در این حالت خون آن مهاجم بر مؤمن حلال است و مىتواند او را به قتل رساند: «و مَن فتک بمؤمن یرید ماله و نفسه فدمه مباحٌ للمؤمنِ فى تلکَ الحال»;38 کسى که غافلگیرانه بر مؤمنى وارد شود به گونهاى که اراده جان یا مال او را نماید، خون او در آن حال، بر مؤمن مباح است.
البته برخى بر این اعتقادند که احادیث حرمت مطلق فتک از روایات مجعول هستند و تنها داستان حضرت مسلم(علیه السلام)صحیح است، اما این داستان نیز نمىتواند حرمت مطلق فتک را ثابت کند.39 ولى به نظر مىرسد اثبات مجعول بودن روایات مذکور، به ویژه آنکه به شیوههاى گوناگون و با شکلهاى متفاوت به کار رفتهاند، مشکل مىنماید و این عده نیز دلیلى بر مجعول بودن این روایات ذکر نکردهاند.
اما ذکر این نکته نیز لازم است که ظاهراً در این احادیث، فتک حرام تنها فتکى است که در برابر شخص مؤمن باشد و هیچیک از این روایات دلالت ندارند بر اینکه فتک در برابر غیر مؤمن و کفّار نیز جایز نیست، هرچند برخى روایات مذکور در این زمینه مطلق است و مىتوان آن حکم را به کفّار نیز سرایت داد.
قابل ذکر است که بر اساس شواهد تاریخى، دشمنان اسلام، به ویژه یهود، تصمیم داشتند تا از طریق دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله)، او را به میان خود بکشانند و با غافلگیرى، آن حضرت را به قتل برسانند. اما خداوند متعال آن حضرت را از این نقشه آگاه ساخت و آن حضرت در آن جلسه حاضر نشد.40 این امر حاکى از آن است که پیامبر اکرمو ائمّه اطهار(علیهم السلام) نیز درگیر حرکات تروریستى بودهاند و حتى برخى از امامان شیعه(علیهم السلام) نیز بر اثر حرکات تروریستى به شهادت رسیدهاند.
2. غیله: در زمینه معناى لغوى این واژه، لسانالعرب و صحاح آورده: «والغیلة، بالکسر: و هو أن یخدعه فیذهب به إلى موضع، فإذا صار إلیه قتله»;41 غیله به کسرِ غَین، عبارت از این است که کسى دیگرى را فریب دهد و او را به موضعى رهنمون سازد و هنگامى که به آن مکان رسید، او را به قتل برساند. در برخى از معاجم نیز آمده است: «الغیلةُ الخدعة: الاغتیال، و هو القتل على غفلة من القتیل»;42 غیله یعنى خدعه و آن قتل کسى است در حالى که آن شخص غافل است. بنابراین، «قتل غیله آن است که کسى دیگرى را فریب دهد و در موضعى مخفیانه او را به قتل برساند.»43
از آنچه گذشت، مىتوان به تفاوت میان «فتک» و «غیله» پى برد. برخى به تفاوتهاى میان این دو واژه تصریح کردهاند. صاحب کتاب غریبالحدیث در بیان تفاوت میان «فتک» و «غیله» مىنویسد: «غیلة، هو أن یغتال الانسان فیخدع بالشىء حتى یصیر إلى موضع یستخفى له فإذا صار إلیه قتله ... و أما الفتکُ فى القتلِ فأن یأتى الرجلُ الرجل وهو غار مطمئن لا یعلم بمکان الذى یرید قتله حتى یفتک به فیقتله. وکذلک لو کمن له فى موضع لیلا أو نهاراً فإذا وجد غرّة قتله»;44 غیله آن است که شخصى خدعهاى به کار گیرد تا انسانى را به موضعى بکشاند که براى او پنهان است و هنگامى که بدان جا رسید، او را به قتل رساند... و اما فتک در قتل آن است که شخصى نزد شخص دیگر آید، و حال آنکه غافل مطمئن است و نمىداند که آن شخص اراده قتل او را کرده است. لذا، بدانجا رود و به قتل برسد. و همینطور اگر کسى، چه در شب و چه در روز، در جایى در کمین کسى دیگر بنشیند و زمانى که او را دید، ناگهانى به قتل رساند.
ابن اثیر نیز در بیان تفاوت این دو واژه مىنویسد: «الفتک: أن یأتى الرجل صاحبه و هو غار غافل فیشدّ علیه فیقتله. والغیلة: أن یخدعه ثُمَّ یقتله فى موضع خفى»;45 فتک آن است که شخصى بر کسى وارد شود، در حالى که او ]نسبت به توطئه نسبت به او[ غافل است، دیگرى او را به دام اندازد و به قتلش برساند و غیله آن است که کسى بر علیه شخصى خدعه نماید و آن شخص را در مکان پنهانى به قتل رساند.
پس از ذکر عباراتى در توضیح این واژه، اکنون باید روایاتى که در آنها این واژه و یا کلمات همخانواده آن به کار رفتهاند بررسى گردند:
در روایتى از امام جواد(علیه السلام) نقل شده است: «و إیّاکَ والفتک! فإنّ الاسلام قد قیّد الفتک، و أشفق إن قتلته ظاهرا أن تسأل لم قتلته ولا تجد السبیل إلى تثبیت حجة، ولا یمکنک إدلاء الحجة، فتدفع ذلک عن نفسک، فیسفک دم مؤمن من أولیائنا بدم کافر، علیکم بالاغتیال.»46 از فتک بر حذر باش! چرا که اسلام فتک را در زنجیر کرده است. من مىترسم که اگر در ظاهر مرتکب قتلى گردى، مورد سؤال قرار گیرى و نتوانى راهى براى اقامه حجت و آوردن دلیل قانعکننده بیابى تا این سؤال را از خود برگردانى. در نتیجه، خون مؤمنى از اولیاى ما در مقابل خون کافر ریخته شود. از اغتیال بر حذر باشید!
در روایتى آمده است که شخصى از امام صادق(علیه السلام)سؤال کرد: الناصب یحلُّ لى اغتیاله؟ آیا در حق ناصبى اغتیال رواست؟ امام(علیه السلام) در پاسخ او فرمود: «أدِّ الامانةَ إلى من ائتمنک و أرادَ مِنکَ النصیحةَ ولو إلى قاتلِ الحسینِ(علیه السلام)»;47 امانت را به همان کسى برگردان که تو را امین خود قرار داده و از تو طلب نصیحت کرده است، اگرچه قاتل حسین(علیه السلام)باشد. از روایت استفاده مىشود که اگرچه شخص مقابل، ناصبى باشد، اغتیال در حق او روا نیست.
در روایات شیعه، همچنین به عباراتى برخورد مىکنیم که نشان مىدهد دشمنان اسلام همواره در صدد بودند تا از این طریق (اغتیال)، ائمّه اطهار(علیهم السلام)را مورد تعرّض قرار دهند. همچنان که امام رضا(علیه السلام) نیز فرمود: «و إنّى واللّه، لمقتولٌ بالسمِّ باغتیال مِن یغتالنى، اعرف ذلک بعهد معهود إلى من رسولالله(صلى الله علیه وآله)أخبره به جبرئیل عن رب العالمین ـ عزّ وجلّ»;48 به خداوند سوگند! من به وسیله سم و از طریق اغتیال کشته خواهم شد. این امر، عهد معهودى است که پیامبر آن را از زبان جبرئیل و او از پروردگار جهانیان اطلاع داده است.
البته در روایات به عباراتى نیز برمىخوریم که شیوه برخورد با اغتیال را نشان داده است. براى نمونه، در روایتى از امام صادق(علیه السلام)آمده است: «إنّما جعلت القسامة احتیاطاً للناس لکیما إذا أراد الفاسق أن یقتل رجلا أو یغتال رجلا حیث لا یراه أحدٌ خاف ذلک فامتنع من القتل»;49 قسامه در اسلام جعل گردید تا از جان انسانها محافظت نماید; چون اگر فاسقى اراده کرد تا کسى را بکشد و یا در حق کسى که او را نمىبیند اغتیال روا دارد، ترس بر او چیره شود و از قتل امتناع ورزد.
حاصل آنکه غیله و یا اغتیال نیز یکى از واژگانى است که مفهومى نزدیک به تروریسم دارد و در روایات، نه تنها از آن نهى شده، بلکه تدابیرى اندیشیده شده است تا این عمل از جامعه اسلامى رخت بربندد.
ج. تروریسم در کلمات فقها
بر اساس این تعریف، برخى نویسندگان تصریح کردهاند: «تروریسم عبارت از هر گروه، اعم از شخص واحد، حکومت، حزب، جمعیت و سازمان مىباشد که قیام مسلّحانه و ایجاد رعب و هراس کنند و امنیت را در جامعه سلب کنند، در نظام اسلامى محارب خوانده مىشود و ما به آن تروریسم مىگوییم.»52
ولى به نظر مىرسد که اصطلاح «محاربه» در مقایسه با اصطلاح «تروریسم»، مفهومى بسیار کلى است و نمىتوان به هر شخص محاربى عنوان تروریست داد. البته سخن از آن مفهومى خاص از تروریسم است که در مباحث پیشین به آن اشاره شد. ولى اگر در صدد برآییم تا بدون توجه به تعاریف موجود تروریسم، تعریف جدیدى از تروریسم ارائه دهیم که تمام زوایاى احکام اسلامى را در بر گیرد، آنگاه خواهیم توانست با توجه به مفاهیمى همچون «محاربه»، «فساد فىالارض»، «فتک» و «غیله»، به تعریفى دست یابیم که هرچند با تعریف غربیان از تروریسم فاصله دارد، اما مشترکات زیادى با تعریف آنان دارد.
«فتک» و «غیله» نیز از واژگانى است که در استعمال فقها مکرّر مشاهده مىشود و در مباحث گوناگون این دو واژه مورد استفاده قرار گرفتهاند. براى نمونه، در بحث «امان به کفّار»، برخى از فقها تصریح نمودهاند که هرگاه به هر دلیلى عقد امان یا عقد ذمّه منتفى شود، نمىتوان متعرض کافر کتابى و یا حتى حربى گردید، بلکه باید او را به مأمن خود رساند. پیش از رساندن او به مأمن خود، کسى حق ندارد از طریق اغتیال، جان او را به خطر اندازد.53
همچنین عبارات فقها در بحث معاهدات نیز مىتواند در تبیین بحث تروریسم مفید باشد; چرا که بر اساس ادلّه محکم از قرآن، سنّت و عقل، نقض پیمان از سوى کشور اسلامى روا نیست و اگر دولت اسلامى به عقد قرارداد ضد تروریستى اقدام ورزید، بر اساس حقوق اسلامى، متعهد به محترم شمردن آن قرارداد است. این امر به قدرى روشن است که حتى نویسندگان غیر مسلمان نیز به این مسئله توجه داشتهاند.54 بحث از معاهدات بحثى کاملا گسترده و فراگیر است که در این مقوله، جاى پرداختن به آن نیست، اما تردیدى وجود ندارد که با عقد قرادادهاى بینالمللى و انعقاد معاهدات، بر دولت اسلامىِ امضا کننده آنها واجب است که به تعهد خود پایبند باشد و در جهت کاهش اقدامات ضد تروریستى ثابت قدم بماند.
ارزیابى و نتیجهگیرى
بىتردید، براى تمرکز یافتن بر بحث «تروریسم»، ناچار باید تعریفى از آن ارائه داد تا ماهیت آن به خوبى مشخص گردد، اما به دلایل متعدد، تاکنون نه تنها کشورها و اندیشمندان گوناگون نتوانستهاند به تعریف مشترکى دست یابند، بلکه حتى سازمان ملل متحد نیز با این مشکل مواجه گردیده و بارها تلاش کرده است تا براى ارائه تعریف مشترکى از «تروریسم»، که مورد قبول تمام کشورها باشد، به نتیجه مطلوبى دست یابد. اما این تلاشها راه به جایى نبرده است; چرا که منافع قدرتهاى بزرگ اقتضا مىکند تا مفاهیمى همچون «جنبشهاى آزادىبخش» تحت عنوان تروریسم قرار گیرند، اما سایر کشورها از این جنبشها حمایت نموده و خواهان تقویت آنها هستند.
علىرغم چنین حقیقتى، اندیشمندان و سیاستمداران کشورهاى گوناگون تلاش کردهاند تا براى نزدیکى اذهان جهت مقابله با این پدیده، تعاریفى از خود ارائه دهند. این تعاریف نیز غالباً در حیطه ذهنى نویسندگان آنها مطرح گردیده است و از اینرو، نزد برخى معتبر و در نزد برخى دیگر تعریف بىارزش محسوب مىگردد و شخصى ممکن است بر اساس یک تعریف، تروریست محسوب گردد و بر اساس تعریفى دیگر، آزادمردى به شمار رود که براى نجات مردم خود، جان خویش را به خطر مىاندازد.
اما باید توجه داشت که علىرغم چنین مشکلاتى در ارائه تعاریف مختلف و متنوّع، مىتوان نقاط مشترکى در میان این تعاریف یافت که در شناخت ماهیت تروریسم ما را یارى مىرساند. پدیدهاى تروریسم به شمار مىآید که دستکم حاوى این ویژگىها باشد: «به قصد ایجاد خوف و وحشت صورت پذیرد، قابل پیشبینى نباشد، حرکتى غیر قانونى قلمداد شود و نیز هدفى سیاسى دنبال نماید.»
در این نوشتار، پس از ارائه تعریف «تروریسم»، این پدیده از دیدگاه اسلام مورد توجه قرار گرفت و به کمک آیات قرآن کریم، روایات و عباراتى از فقها، این نتیجه به دست آمد که هرچند در متون اسلامى، کلمه «تروریسم» به چشم نمىخورد، اما در همان زمان صدر اسلام، احکام متعالى این دین، مسلمانان را از هرگونه عمل تروریستى بر حذر داشته و حتى تدابیرى براى کاهش حملات تروریستى اتخاذ نموده است.
در قرآن کریم، واژهاى که برخى تصور نمودهاند با مفهوم «تروریسم» مرتبط است، واژه «إرهاب» است. اما با ذکر آیاتى که واژههاى همخانواده آن در آنها به کار رفته است، به اثبات رسید که این واژه در قرآن کریم، کاملا متمایز از اصطلاح «تروریسم» است و تنها باید در تفسیر این آیات، به معانى لغوى آنها توجه داشت. از اینرو، نه به بهانه آیات قرآن کریم مىتوان به حرکات تروریستى دست یازید و نه مىتوان دین مبین اسلام را به بهانه وجود چنین آیاتى در قرآن کریم، متهم به تروریستپرورى کرد.
حتى تأمّل در برخى از آیات قرآن کریم نشان از آن دارد که خون، مال و آبروى انسانها از ارزش والایى برخوردار است و هرگز نمىتوان به بهانههاى واهى، اگرچه به بهانه دفاع از دین باشد، به این حرکات دست زد. تنها در همان محدودهاى مىتوان جان، مال و آبروى دیگران را مورد تعرّض قرار داد که شارع مقدس اجازه داده است، البته در همین صورت نیز باید تمام جوانب مسئله را مورد توجه قرار داد و برخى از حقوق دشمنان اسلام را، که اسلام به رسمیت شناخته است، محترم شمرد. برخورد با محارب و مفسد فى الارض، که در قرآن کریم، در آیات فراوانى به آنها اشاره شده، حاکى از آن است که این کتاب آسمانى اهمیت فراوانى براى حفظ امنیت و نیز حفظ جان انسانها قایل است و با کسانى که جان و مال دیگران را مورد تعرّض قرار مىدهند، برخورد شدیدى صورت مىگیرد. روشن است که این آیات مىتواند در کاهش حملات تروریستى مؤثر واقع شود.
اما در روایات، واژگانى مترادف و یا قریب المعنا با واژه «تروریسم» وجود دارد. «فتک»، «غیله»، «محاربه» و واژگانى از این قبیل، که در روایات به شدت از آنها منع شده، از واژگانى هستند که مفهوم «تروریسم» را در ذهن تداعى مىکنند. «فتک» آن است که بر کسى از روى غفلت یورش ببرند و او را بکشند. اما «غیله» آن است که کسى دیگرى را فریب دهد و در موضعى مخفیانه او را به قتل برساند.
علاوه بر آیات و روایات، در کلمات فقها نیز مىتوان به کلماتى برخورد که معناى نزدیکى با «تروریسم» دارند. براى نمونه، واژه «محاربه» و «إفساد فى الارض» را برخى همان تروریسم دانستهاند، هرچند بین این واژگان، رابطه عموم و خصوص وجود دارد. «فتک» و «غیله» از واژگانى هستند که به وفور در عبارات فقها یافت مىشوند و جا دارد تا براى شناخت هر چه بهتر نظر اسلام راجع به تروریسم، هر یک از این مفاهیم، در عبارات فقها مورد تأمّل قرار گیرد تا نظر فقها نیز در این زمینه منقّح گردد.
حاصل آنکه دین مبین اسلام داراى آموزههایى است که نه تنها حرکات تروریستى را غیر مشروع مىداند، بلکه توجه به احکام متعالى این دین مىتواند منشأ ایجاد قوانینى در نظام روابط بینالملل باشد که ریشه تروریسم را در جهان مىخشکاند. از اینرو، کشورهاى اسلامى باید کنفرانس سران اسلامى را محلى براى تنقیح این مباحث قرار دهند و پس از جمعبندى، قوانین کشورهاى خود را بر این اساس هماهنگ نمایند. مطمئناً مجامع بینالمللى نیز خواهند توانست تا از این قوانین الگو بگیرند و احکام متعالى اسلام ابعاد جهانى به خود بگیرد.
پیشنهادها
از اینرو، بر محققان اسلامى است که با توجه به حقوق خداوند بر انسان و نیز حقوق انسانها بر انسانهاى دیگر، به سمت تعریف جدیدى از «تروریسم» حرکت کنند که این دو را مورد عنایت قرار داده باشد. در این مسیر، باید ذهن را از تعریف غربیان از «تروریسم» تهى ساخت و نظرگاه نهایى اسلام را در خصوص ماهیت تروریسم مشخص ساخت. در غیر این صورت، نه تعریفى اسلامى مىتوان از تروریسم ارائه داد و نه براى مبارزه با این پدیده، به راهکار اساسى دست یافت.
نمایندگان کشورهاى اسلامى در «سازمان کنفرانس اسلامى» هم، که پیش از این نیز پدیده «تروریسم» را در کانون توجهات خود قرار دادهاند، باید با طرح نظریه سیاسى اسلام در این زمینه، راهى براى جهانیان بگشایند تا آنان را از درگیر شدن با این پدیده برهانند. بدینگونه خواهند توانست نظرات دیگر کشورها را به سمت نظریه خود جلب نمایند و در واقع، مبارزه با تروریسم را جهت دهند. در غیر این صورت، جهان اسلام همواره در نوک حمله تهاجمات قرار خواهد داشت و متهم به تروریسم خواهد گردید.
سازمان ملل متحد نیز تنها در صورتى خواهد توانست به تعریفى جامع و مورد قبول کشورهاى مختلف دست یابد که به آموزههاى دینى نیز توجه خود را معطوف دارد و حقوق الهى را نیز در کنار حقوق انسان مطمح نظر قرار دهد. در غیر این صورت، تلاشهاى این سازمان براى مبارزه با تروریسم راه به جایى نخواهد برد.
پي نوشت :
1ـ جیمز دردریان و دیگران، تروریسم، گردآورى و ویرایش علیرضا طیب، ترجمه وحید بزرگى و دیگران، تهران، نشر نى، 1382، ص 328 / الهام امینزاده، «تفاوت تروریسم و تلاش براى دستیابى به حق تعیین سرنوشت»، فصلنامه راهبرد، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک، ش 21 (پاییز 1380)، ص 85 / یعقوبعلى برجى، «تروریسم از نگاه فقه»، فصلنامه طلوع، قم، مدرسه امام خمینى(قدس سره)، ش 3 و 4 (پاییز و زمستان 1381)، ص 4.
2ـ علىاکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، 1343، ج 15، ص 636.
3ـ همان، ص 636.
4ـ حسن واعظى، تروریسم; ریشهیابى تروریسم و اهداف آمریکا از لشکرکشى به جهان اسلام، تهران، سروش، 1380، ص 27 / جیمز دردریان و دیگران، پیشین، ص 20 / احمد حسین یعقوب، حکمالنبى و اهلالبیته(علیهم السلام) على الارهاب و الارهابیین، لبنان، الدار الاسلامیه، 1423 ق، ص 57 / کمال حمّاد، الارهاب و المقاومة فى ضوء القانون الدولى العام، بیروت، مجد، 1423، ص 23 / سالم البهنساوى، التطرف و الارهاب فى منظور الاسلامى و الدولى، دارالوفاء، 1423 ق، ص 46 / حسین عبدالحمید احمد رشوان، التطرّف و الارهاب من منظور علم الاجتماع، دارالمعرفة الجامعیة، 1997م، ص 41 / أمل یازجى و محمّد عزیز شکرى، الارهاب الدولى و النظام العالمى الراهن، دمشق، دارالفکر / بیروت، دارالفکر المعاصر، 1423 ق، ص 61.
5. Lenard Weinberg and Ami pedahzur, Political Parties and Terrorist Groups (New York and London: Routledge, 2003), p 3.
6. Jack C. Plano & Roy Olton, The International Relations Dictionary (USA: Longman, 1988), p 201.
7ـ ابراهیم انیس و دیگران، المعجمالوسیط، چ دوم، بیروت، دارالامواج، 1410 ق، ج 1، ص 376.
8. David Robertson, A Dictionary of Modern Politics(London: British Library Cataloguing in Publication Data, 1993), p 458.
9. Kush Satyendra, Dictionary of Political Science, (New Delhi: K.S. PAPERBACKS), P 674.
10ـ غلامحسین هادویان، «مفهوم تروریسم و موضع حقوق اسلامى نسب به آن»، فصلنامه مصباح، تهران، دانشکده و پژوهشکده علوم انسانى دانشگاه امام حسین(علیه السلام)، ش 45 (بهار 1382)، ص 33.
11ـ محمّدجعفر جعفرى لنگرودى، ترمینولوژى حقوق، چ دهم، تهران، کتابخانه گنج دانش، 1378، فراز 1209، ص 150.
12ـ غلامرضا على بابایى، فرهنگ روابط بینالملل، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1375، ص 55.
13ـ غلامحسین هادویان، پیشین، ص 38.
14ـ على آقابخشى و مینو افشارى راد، فرهنگ علوم سیاسى، تهران، چاپار، 1379، فراز 2949، ص 583.
15ـ حسن علیزاده، فرهنگ خاص علوم سیاسى، چ دوم، تهران، روزنه، 1381، ص 271.
16ـ جک سى. پلینو و روى آلتون، فرهنگ روابط بینالملل، ترجمه و تحقیق: حسن پستا، تهران، فرهنگ معاصر، 1375، فراز 231، ص 243.
17ـ الهام امینزاده، پیشین، ص 84.
18ـ تروریسم و دفاع مشروع از منظر اسلام و حقوق بینالملل، مرکز مطالعات توسعه قضائى و دانشکده علوم قضائى و خدامات ادارى، محمّدجواد شریعت باقرى، «نگاهى اجمالى به کنوانسیونهاى بینالمللى منطقهاى مقابله با تروریسم»، تهران، مؤلّف، 1381، ص 44 / کامرن هاشمى، «حقوق اسلامى در تقابل با تروریسم بینالمللى»، فصلنامه راهبرد، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک، ش 21، ص 138.
19. IAIN McLEAN, Concise Dictionary of Politics (New York, Oxford University Press, 1996), p 492.
20ـ غلامحسین هادویان، پیشین، ص 28.
21ـ الهام امینزاده، پیشین، ص 84.
22ـ رضا سیمبر، «تروریسم در روابط بینالملل; چالشها و امیدها»، فصلنامه راهبرد، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک، ش 21، ص 69.
23. IAIN McLEAN, op.Cit, p 492.
24. Kush Satyendra, Dictionary of Political Science (New Delhi: K.S. PAPERBACKS), P 674.
25ـ الهام امینزاده، پیشین، ص 85.
26ـ جیمز دردریان و دیگران، پیشین، ص 22.
27ـ داریوش آشورى، فرهنگ سیاسى، چ دوم، مروارید، 1358، ص 64.
28. John Richard Thackrah, Dictionary of Terrorism (New York and London: Routledge, second ed, 2004), p 264.
29. Joel Krieger, The Oxford Companion to Politics of The World (New York: Oxford University Press, 1993), p 902.
30ـ احمدحسین یعقوب، حکمالنبى و اهلالبیته(علیهم السلام) على الارهاب و الارهابیین، لبنان، الدار الاسلامیه، 1423 ق، ص 15.
31ـ اسماعیل بن حمّادالجوهرى، الصحاح تاجاللغة و صحاح العربیة، تحقیق احمدبن عبدالغفور عطّار، ط. الرابعه، بیروت: دارالعلم للملایین، 1407 ق، ج 4، ص 1602.
32ـ تروریسم و دفاع مشروع از منظر اسلام و حقوق بینالملل، مرکز مطالعات توسعه قضائى و دانشکده علوم قضائى و خدامات ادارى، سید محمّدحسن مرعشى، «مبانى فقهى محکومیت تروریسم در اسلام»، تهران، مؤلّف، 1381، ص 28.
33ـ محقق اردبیلى، مجمعالفائدة و البرهان، تحقیق اشتهاردى، عراقى و یزدى، قم، جامعةالمدرسین، ج 13، ص 172.
34ـ محمّدین یعقوب کلینى، الکافى، تحقیق علىاکبر غفارى، چ سوم، دارالکتب الاسلامیه، 1367، ج 7، ص 357، باب النوادر، حدیث 16 / شیخ طوسى، تهذیبالاحکام، تحقیق السید حسن الخرسان، چ چهارم، دارالکتب الاسلامیه، 1365، ص 214، حدیث 50 / شیخ حرّ عاملى، وسائلالشیعه، تحقیق عبدالرحیم الربّانى الشیرازى، بیروت، دارإحیاء التراثالعربى، ج 19، ص 169 باب «دیةالناصب إذا قتل بغیر اذن الامام»، حدیث 1.
35ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، چ دوم، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق، ج 44، ص 344.
36ـ سلیمانبن الاشعث السجستانى، سنن أبى داود، تحقیق سعید محمّد اللحام، بیروت، دارالفکر، 1410 ق، ج 1، ص 631، حدیث 2769.
37ـ محمّد محمّدى رىشهرى، میزانالحکمه، قم، دارالحدیث، 1375، ج 3، ص 2249.
38ـ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، تحقیق علىاکبر غفّارى، چ دوم، قم، مؤسسة نشر الاسلامى، 1404 ق، ج 4، ص 104، حدیث 5192 / شیخ حرّ عاملى، پیشین، ص 544، أبواب «حد المرتد»، حدیث 1 / محدّث نورى، مستدرکالوسائل و مستنبط المسایل، چ دوم، بیروت، مؤسسة آلالبیت لاحیاء التراث، 1409 ق، ص 161، باب «جواز دفاع المحارب و قتاله وقتله، إذا لم یندفع بدونه»، حدیث 2، ج 18.
39ـ محمّد محمدى رىشهرى، پیشین، حدیث 1، ص 2359.
40ـ شیخ طوسى، التبیان فى تفسیرالقرآن، تحقیق احمد حبیب قصیرالعاملى، مکتب الاعلامالاسلامى، 1409 ق، ج 3، ص 464 / فضلبن حسن طبرسى، مجمعالبیان فى تفسیرالقرآن، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1415 ق، ج 3، ص 293.
41ـ ابن منظور، لسانالعرب، قم، ادبالحوزه، 1405 ق، ج 11، ص 512 / اسماعیل بن حمّادالجوهرى، پیشین، ج 5، ص 1787.
42ـ أحمد فتحالله، معجم ألفاظ الفقه الجعفرى، 1415 ق، ص 2 / محمّد قلعهجى و حامد صادق قنیبى، معجم لغةالفقهاء، چ دوم، بیروت، دارالنفائس، 1408 ق، ص 78.
43ـ سید محمّدحسن مرعشى، پیشین، ص 28.
44ـ القاسم بن سلام الهروى ابوعبید، غریبالحدیث، تحقیق محمّد عبدالمعید خان، بیروت، دارالکتاب العربى، 1396 ق، ج 3، ص 301.
45ـ مجدالدین ابنالاثیر الجزوى، النهایة فى غریبالحدیث، تحقیق طاهر احمد الزاوى و محمود محمود الطناحى، ط. الرابعة، قم، اسماعیلیان، 1364، ص 409.
46ـ اللجنة العلمیة فى مؤسسة ولىالعصر (عج) للدراسات الاسلامیة بإشراف سماحة الشیخ أبى القاسم الخزعلى، موسوعة الامام الجواد(علیه السلام)، قم، مؤسسة ولىعصر (عج) للدراسات الاسلامیة، 1419 ق، ج 1، ص 481 و ج 2، ص 124 و 350 / شیخ طوسى، اختیار معرفةالرجال، تحقیق میرداماد الاسترآبادى، محمدباقر الحسینى و السید مهدىالرجائى، قم، مؤسسة آلالبیت، 1404 ق، ص 811 / السید ابوالقاسم الموسوى الخوئى، معجم رجالالحدیث، ط. الخامسة، 1413 ق، ج 22، ص 195.
47ـ شیخ حرّ عاملى، پیشین، ج 13، ص 222، باب «وجوب أداء الامانة إلى البرّ والفاجر»، حدیث 4 / محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 8، ص 293، ح 448.
48ـ شیخ صدوق، عیون أخبارالرضا(علیه السلام)، تحقیق الشیخ حسین الاعلمى، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1404 ق، ص 219، ج 1، حدیث 5 / محمّدباقر مجلسى، پیشین، ص 285.
49ـ شیخ حرّ عاملى، پیشین، ج 19، ص 114، باب «ثبوت القسامة فى القتل مع التهمة واللوث إذا لم یکن للمدعى بیّنة فیقیم خمسین قسامة أنّ المدّعى علیه قتله، فتثبت القصاص فى العمد والدیة فى الخطأ الا أن یقیم المدعى علیه خمسین قسامة فیسقط وتؤدى الدیة من بیتالمال»، ح 1.
50ـ احمدحسین یعقوب، پیشین، ص 47.
51ـ محمّدحسن نجفى، جواهرالکلام، تحقیق عباس القوچانى، ط. الثالثه، دارالکتب الاسلامیه، 1362، ج 4، ص 564.
52ـ تروریسم و دفاع مشروع از منظر اسلام و حقوق بینالملل، مرکز مطالعات توسعه قضائى و دانشکده علوم قضائى و خدامات ادارى، سیدمحمّد موسوى بجنوردى، «مسئله ترور و تروریسم از منظر اسلام»، تهران، مؤلّف، 1381، ص 183.
53ـ علّامه حلّى، قواعد الاحکام، قم، مؤسسة النشرالاسلامى، 1413ق، ج 1، ص 504 و 509 / همو، تذکرةالفقهاء، قم، مؤسسة آلالبیت لاحیاء التراث، 1417ق، ج 9، ص 381.
54ـ جیمز دردریان و دیگران، پیشین، ص 377.
منبع:http://www.porsojoo.com /س