اسلام هرگز امتیاز و ترجیح حقوقى براى مردان نسبت به زنان قائل نیست (دیدگاه شهید مطهری(ره))
شک نیست که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانى و برابرى آنها از لحاظ انسانیت، برابرى آنها در حقوق انسانى است اما تشابه آنها در حقوق چطور؟. اگر بنا بشود تقلید و تبعیت کورکورانه از فلسفه غرب را کنار بگذاریم و در افکار و آراء فلسفى که از ناحیه آنها مىرسد به خود اجازه فکر و اندیشه بدهیم، اول باید ببینیم آیا لازمه تساوى حقوق تشابه حقوق هم هست یا نه؟ تساوى غیر از تشابه است؛ تساوى برابرى است و تشابه یکنواختى. ممکن است پدرى ثروت خود را به طور متساوى میان فرزندان خود تقسیم کند اما به طور متشابه تقسیم نکند. مثلًا ممکن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد: هم تجارتخانه داشته باشد و هم ملک مزروعى و هم مستغلات اجارى، ولى نظر به اینکه قبلًا فرزندان خود را استعدادیابى کرده است، در یکى ذوق و سلیقه تجارت دیده است و در دیگرى علاقه به کشاورزى و در سومى مستغل دارى، هنگامى که مىخواهد ثروت خود را در حیات خود میان فرزندان تقسیم کند، با در نظر گرفتن اینکه آنچه به همه فرزندان مىدهد از لحاظ ارزش مساوى با یکدیگر باشد و ترجیح و امتیازى ازاین جهت در کار نباشد، به هر کدام از فرزندان خود همان سرمایه را مىدهد که قبلًا در آزمایش استعدادیابى آن را مناسب یافته است. کمیت غیر از کیفیت است، برابرى غیر از یکنواختى است. آنچه مسلّم است این است که اسلام حقوق یکجور و یکنواختى براى زن و مرد قائل نشده است، ولى اسلام هرگز امتیاز و ترجیح حقوقى براى مردان نسبت به زنان قائل نیست. اسلام اصل مساوات انسانها را در باره زن و مرد نیز رعایت کرده است. اسلام با تساوى حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه حقوق آنها مخالف است. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (نظام حقوق زن در اسلام)، 1377ش، ج19، ص 129).
آنچه از نظر اسلام مطرح است این است که زن و مرد به دلیل اینکه یکى زن است و دیگرى مرد، در جهات زیادى مشابه یکدیگر نیستند
از نظر اسلام این مسأله هرگز مطرح نیست که آیا زن و مرد دو انسان متساوى در انسانیت هستند یا نه؟ و آیا حقوق خانوادگى آنها باید ارزش مساوى با یکدیگر داشته باشند یا نه؟ از نظر اسلام زن و مرد هر دو انسانند و از حقوق انسانى متساوى بهره مندند. آنچه از نظر اسلام مطرح است این است که زن و مرد به دلیل اینکه یکى زن است و دیگرى مرد، در جهات زیادى مشابه یکدیگر نیستند، جهان براى آنها یک جور نیست، خلقت و طبیعت، در دنیاى غرب، اکنون سعى مىشود میان زن و مرد از لحاظ قوانین و مقررات و حقوق و وظایف وضع واحد و مشابهى به وجود آورند و تفاوتهاى غریزى و طبیعى زن و مرد را نادیده بگیرند. تفاوتى که میان نظر اسلام و سیستمهاى غربى وجود دارد در اینجاستآنها را یکنواخت نخواسته است، و همین جهت ایجاب مىکند که از لحاظ بسیارى از حقوق و تکالیف و مجازاتها وضع مشابهى نداشته باشند.
در دنیاى غرب، اکنون سعى مىشود میان زن و مرد از لحاظ قوانین و مقررات و حقوق و وظایف وضع واحد و مشابهى به وجود آورند و تفاوتهاى غریزى و طبیعى زن و مرد را نادیده بگیرند. تفاوتى که میان نظر اسلام و سیستمهاى غربى وجود دارد در اینجاست. (همان، ص 137).
محدودیتى که زن در اسلام دارد، در سه موضوع تعقلى «حکومت و قضا و جهاد» است (دیدگاه مرحوم علامه طباطبائی (ره))
چنان که از بحثهاى گذشته دستگیر شد، در اسلام زن در شئون مختلف زندگى و امتیازات اجتماعى از مرد عقبتر نبوده و در همه احوال استقلال اراده و عمل خود را از دست نداده و تحت ولایت و قیمومت مرد نرفته است. آنچه مى توان به طور مسلم درین باب اسم برد، لزوم اطاعت شوهر است در موضوع فراش. محدودیتى که زن سر تا پا مهر و عاطفت در اسلام دارد، در سه موضوع تعقلى است که اسلام زمام آنها را به دست تعقل سپرده است که از محیط عاطفه و احساس باید جدا شود و موضوعات سه گانه نامبرده، «حکومت و قضا و جهاد» مىباشند. به حسب آنچه از بیانات دینى و سیرت پیغمبر اکرم (ص) استفاده مىشود، زن نمىتواند در جامعه اسلامى زمام حکومت و ولایت امر را به دست گیرد، زن نمىتواند به مسند قضاوت و حکم تکیه بدهد، زن نمىتواند مستقیماً در جهاد شرکت جسته و قتال را مباشرت نماید. (علامه طباطبائی، سید محمد حسین، بررسی های اسلامی، 1388ش، ج1، ص 289).
حیات زن، حیاتى احساسى است، هم چنان که حیات مرد، حیاتى تعقلى است
زن از برکت اسلام مستقل به نفس و متکى بر خویش گشت، اراده و عمل او که تا ظهور اسلام گره خورده به اراده مرد بود، از اراده و عمل مرد جدا شد، و از تحت ولایت و قیمومت مرد در آمد، و به مقامى رسید که دنیاى قبل از اسلام با همه قدمت خود و در همه ادوارش، چنین مقامى به زن نداده بود، مقامى به زن داد که در هیچ گوشه از هیچ صفحه تاریخ گذشته بشر چنین مقامى براى زن نخواهید یافت، و اعلامیهاى در حقوق زن همانند اعلامیه قرآن که مىفرماید:" فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما فَعَلْنَ فِی أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ..."، [1] نخواهید جست. لیکن این به آن معنا نیست که هر چه از مرد خواسته اند از او هم خواسته باشند، در عین اینکه در زنان عواملى هست که در مردان نیز هست، زنان از جهتى دیگر با مردان اختلاف دارند. (البته این جهت که مىگوییم جهت نوعى است نه شخصى، به این معنا که متوسط از زنان در خصوصیات کمالى، و ابزار تکامل بدنى عقبتر از متوسط مردان هستند). سخن ساده تر اینکه: هر چند ممکن است، یک یا دو نفر زن فوق العاده و همچنین یک یا دو نفر مرد عقب افتاده پیدا شود، ولى به شهادت علم فیزیولوژى، زنان متوسط از نظر دماغ (مغز) و قلب و شریانها و اعصاب و عضلات بدنى و وزن، با مردان متوسط الحال تفاوت دارند، یعنى ضعیفتر هستند. و همین باعث شده است که جسم زن لطیفتر و نرمتر، و جسم مرد خشن تر و محکمتر باشد و احساسات لطیف از قبیل دوستى و رقت قلب و میل به جمال و زینت بر زن غالبتر و بیشتر از مرد باشد و در مقابل، نیروى تعقل بر مرد، غالبتر از زن باشد، پس حیات زن، حیاتى احساسى است، هم چنان که حیات مرد، حیاتى تعقلى است. (طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، 1378ش، ج2، صص 414-415).
تفاوت در خلقت مرد و زن، ایجاب مىکند که در بعضى از حقوق و وظایف نیز با یکدیگر تفاوت داشته باشند
ممکن است کسى بگوید: زن و طرفداران او، خواستار مساوات در حقوق و وظایف هستند، نه خواستار مساوات از تمام جهات، حتّى- مثلا- در باردارى و شیر دادن. در جواب باید گفت: تفاوت در خلقت مرد و زن، ایجاب مىکند کهکسى که خواستار برابرى میان زن و مرد در تمام حقوق و وظایف مىباشد، کاملا از حقیقت دور است؛ همانند کسى که تفاوت میان آن دو را در تمام جهات جستجو مىکند. درست آن است که این دو در بیشتر حقوق یا در بسیارى از حقوق با یکدیگر برابرند که مهمترین آنها، برابرى در پیشگاه خدا و قانون، آزادى تصرّف در مال و گزینش شریک زندگى است در بعضى از حقوق و وظایف نیز با یکدیگر تفاوت داشته باشند، بلکه حتّى در بعضى از غرایز روحى. بنابراین کسى که خواستار برابرى میان زن و مرد در تمام حقوق و وظایف مىباشد، کاملا از حقیقت دور است؛ همانند کسى که تفاوت میان آن دو را در تمام جهات جستجو مىکند. درست آن است که این دو در بیشتر حقوق یا در بسیارى از حقوق با یکدیگر برابرند که مهمترین آنها، برابرى در پیشگاه خدا و قانون، آزادى تصرّف در مال و گزینش شریک زندگى است. (مغنیه، محمد جواد، دانش، ترجمه تفسیر کاشف، 1386ش، ج2، ص 497).
منابع:
1- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (نظام حقوق زن در اسلام)، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
2- علامه طباطبائی، سید محمد حسین، بررسی های اسلامی، ایران، قم، انتشارات بوستان کتاب قم، چاپ دوم، 1388ش.
3- طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،چاپ یازدهم، 1378ش.
4- مغنیه، محمد جواد، دانش، ترجمه تفسیر کاشف، ایران، قم، مؤسسه بوستان کتاب، چاپ دوم،1386ش.
[1]. البقره: 234.