تلاش برای کاهش تهدید یا خلاص شدن از افکار مزاحم از طریق پاسخ های خنثی سازی بخشی از سندرم شناختی- توجهی است و مانع چالش با باورهای مربوط به اهمیت افکار مزاحم می شود. بنابراین، چنین پاسخ هایی باید تحت کنترل در آید. این کار از طریق به تعویق انداختن یا متوقف کردن هر گونه خنثی سازی یا پردازش مفهومی (مانند نگرانی / نشخوار فکری) در بافت آزمایش رفتاری انجام می شود.
درمانگر پاسخهای آشکار و نا آشکار بیمار را به دقت بررسی می کند. سپس به بیمار پیشنهاد می کند که پس از وقوع فکر وسواسی، همه ی این پاسخ ها را به تعویق انداخته و در عوض از ذهن آگاهی گسلیده استفاده کند. پاسخ های خنثی سازی باید تا آن جایی که امکان دارد به تعویق انداخته شوند (در صورت نیاز می توان از رویکرد مدرج برای تسهیل همکاری بیمار استفاده کرد)، ترجیحا تا زمان فرا رسیدن دورهی ۱۰ دقیقه ای در پایان هر روز که به عنوان دوره ی مخصوص آیین مندی تعیین می شود. درمانگر باید تأکید کند که استفاده از دورهی آیین مندی الزامی نیست و غالبا بیماران از آن استفاده نمی کنند.
در درمان فراشناختی، جلوگیری از آیین مندی، راهی برای حذف سندرم شناختی- توجهی قلمداد می شود، زیرا آیین مندیها بخشی از رفتارهای مقابله ای ناسازگارانه محسوب می شوند. هم چنین در درمان فراشناختی، جلوگیری از آیین مندی های وسواسی برای بررسی استفاده بیمار از پردازش های مفهومی و پایش تهدید که ممنوع می باشند، به کار برده می شود. حذف سندرم شناختی- توجهی، وسیله ای برای کاهش بیش برآورد بیمار از تهدید محسوب می شود. برای مثال، بیماری می ترسید که در اثر میکروب های ناحیه تناسلی خود آلوده شده باشد، به همین دلیل به شوهرش اجازه نمی داد آن قسمت از بدنش را لمس کند، پس از رفتن به توالت بیش از حد به شست و شوی خود می پرداخت و هر چیزی را که ممکن است لمس کرده باشد، تمیز می کرد. درمانگر دریافت که فکر وسواسی که رفتار نظافت و اجتناب را در او برمی انگیخت، فکر «ناحیه ی تناسلی من میکروبهای مضری دارد» بود. درمانگر و بیمار با کمک هم به بررسی این واقعیت پرداختند که بسیاری از افراد ممکن است چنین باوری داشته باشند ولی این فکر در بسیاری از آنها اضطراب شدیدی ایجاد نمی کند. بعد درمانگر از بیمار پرسید که چگونه به این فکر پاسخ می دهد که باعث نسبت دادن اهمیت فزاینده به آن می شود. بیمار توضیح داد که همیشه به آن توجه می کند و به تحلیل این موضوع می پردازد که آیا ممکن است موجب انتشار آلودگی شده باشد (توجه داشته باشید که این یک واکنش نگرانی نشخوار فکری است که قسمتی از سندرم شناختی- توجهی می باشد). بحث فوق به این سؤال منجر شد که آیا این نوع تحلیل کردن و تفکر درباره آلودگی احتمالی، موجب احساس تهدید واقع بینانه یا افراطی می شود؟ در نتیجه، بیمار متوجه شد که فرایند شستن، اجتناب و تحلیل کردن در پاسخ به فکر آلودگی، باعث می شود که تهدید زیادی را به موقعیت نسبت دهد. درمانگر برای نشان دادن عدم وجود تهدید یا وجود تهدید اندک، از بیمار خواست که در پاسخ به افکار مزاحم خود، شستن دستش را کاهش دهد، از تمیز کردن دستگیره ها و شیرهای آب خودداری کند و تحلیل این موضوع را که آیا ممکن است باعث انتشار آلودگی شده باشد، متوقف کند. این کار به طور مشخص، به عنوان آزمایشی برای بررسی این موضوع که آیا امتناع از این پاسخها موجب افزایش بیماری در خانواده طی دورهی سه روزه می شود یا خیر، تعریف شد.
هنگام استفاده از رویارویی همراه با جلوگیری از پاسخ به عنوان آزمایش رفتاری، از بیمار خواسته می شود که بر اساس باورهای فراشناختی خود دربارهی افکار مزاحم، پیش بینی خاصی به عمل آورد و با نگه داشتن افکار وسواسی در ذهنش و خودداری از انجام پاسخهای خنثی سازی، آن را امتحان کند. برای مثال، بیماری در مورد داشتن افکار هم جنس خواهانه نگران بود، چون بر این باور بود که این افکار او را به یک هم جنس باز مبدل خواهند ساخت آمیختگی فکر - رویداد). برای جلوگیری از این دگرگونی، او معمولا از طریق تصور کردن خود در حال بوسیدن دوست پسرش و تلاش برای حفظ تصویر ذهنی روشن از بوسیدن هم دیگر، به «افکار مربوط به هم جنس بازی» پاسخ می داد. درمانگر با کمک بیمار، آزمایشی را طراحی کرد که در آن از بیمار خواسته شد، در پاسخ به «افکار مربوط به همجنس بازی» سعی کند خود را در حال بوسیدن زنی تصور کند تا ببیند آیا این کار موجب کاهش جذابیت دوست پسرش برای او می شود یا خیر.
افزایش همکاری بیمار با روشهای ERP و ERC
برای بسیاری از بیماران متوقف کردن و به تعویق انداختن آیین مندی های وسواسی، معادل کنار گذاشتن وسیلهی ایمنی خود است. بنابراین، معمولا در مقابل کنار گذاشتن آیین مندیها مقاومت می کنند. با ارایهی منطق روشن برای این راهبردها بر اساس این توضیح که رفتارهای فعلی باعث نسبت دادن اهمیت بیش از حد به افکار مزاحم شده و معنای ویژه ای به آنها می بخشند، می توان مقاومت فرد را کاهش داد. ابتدا درمانگر باید با نگاهی دوباره به فرمول بندی موردی و بحث در مورد نقش رفتارها در تداوم مشکل، با مقاومت بیمار مقابله کند.چالش با باورهای فراشناختی خاص دربارهی افکار
پس از آن که بیمار با موفقیت افکار وسواسی را به شیوه ای که در ذهن آگاهی گسلیده توصیف شده است، تجربه کرد، درمان به تغییر باورهای بیمار دربارهی اهمیت و قدرت افکار معطوف می شود. بنابراین کانون تمرکز درمان از تأکید بر تجربهی فراشناختی به تغییر ارزیابی ها و دانش فراشناختی تغییر می کند.معمولا توصیه می شود که فقط دو یا سه جلسه ی درمان بر ذهن آگاهی گسلیده متمرکز شود، چون ذهن آگاهی گسلیده پیش نیاز تغییر باورها می باشد. بسیار مهم است که ذهن آگاهی گسلیده به یک رفتار خنثی سازی (آیین هندی جدید) مبدل نشود. مرحلهی بعدی درمان بر باورهای مربوط به آمیختگی فکر- رویداد، آمیختگی فکر - عمل و آمیختگی فکر- شیء متمرکز می شود. ابتدا روشهای اسناد مجدد کلامی به کار برده می شوند. به دنبال آن از آزمایش های رفتاری استفاده می شود.
منبع: راهنمای علمی درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی،آدریان ولز، دکتر شهرام محمد خانی، انتشارات ورای دانش، چاپ دوم، طهران 1390