مذهب و ملیت ابوعلی سینا چه بود؟

ابن سینا بزرگترین دانشمند ایران و مقدم حکماء و اطباء در دوران اسلامی و از متفکران و دانشمندان عالیقدر دنیاست که سهمی به سزا در ترقی و تکامل علوم در جهان داشته است.
دوشنبه، 22 مهر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مذهب و ملیت ابوعلی سینا چه بود؟

شیعه یا سنی بودن ابوعلی سینا

اگر چه اهمیت شیخ ابو علی سینا از جهات مذهبی او نیست، چه این که دین او اسلام است و از مفاخر مسلمانان بلکه همة جهانیان و انسانیت است اما می توان گفت که مدارک موجود شیعی بودن او را تأیید می کنند. دلایل عمده بر شیعی بودن وی عبارتند از:

1. در برخی منابع اهل سنت صریحا گفته شده است که پدر ابن سینا به اسماعیلیان علاقه مند بوده و در محافل و مجالس آنها حضور می یافت و پسرش را نیز با خود می برد.[1]

و بعید می نماید که پدر و پسری شیعی نباشد ولی به طور مداوم به مجالس شیعیان رفت و آمد داشته باشند.

2. اینکه علاوه بر مقالات و نوشته های فردی در مورد ابو علی سینا و مذهب وی، شیخ علی بن فضل الله جیلانی فومنی در تشیع اثنا عشری ابو علی سینا کتابی نوشته و اسم آن را «فی اثبات ان الشیخ الرئیس من المسلمین و من اکابر علماء الامامیه الاثنی عشریه» گذاشته است. که در تاریخ 1062 هجری قمری تألیف شده و نسخه خطی آن در کتابخانه ملک به شماره 46555 موجود است.

3. خود شیخ در کتاب شفاء می نویسد: جانشین برگزیدن این مدبر (پیامبر) (ص) یا به نص است یا به اجماع و لیکن این کار به نص صواب تر است.[2] واضح است که این قول با عقیده شیعه و موقعیت مذهبی و سیاسی تشیع سازگار است؛زیرا اهل سنت در این باب، به بیعت و اختیار و انتخاب رفته اند.اما ابن سینا به نظرامامیه تاکید دارد ؛این دلیل خوبی به شیعه ی امامی بودن وی است بنابراین در شیعه بودن ابن سینا تردیدی نیست بلکه بحث در این است که آیا وی شیعه ی اسماعیلی یا امامی و یا زیدی بوده است؟

4. آنچه در منابع رجالی وتاریخی شیعه واهل سنت گزارش شده ، حاکی ازاین است که ابن سینا را به عنوان یک دانشمند شیعی اسماعیلی شناخته اند ؛ چنانچه علامه سید محسن امین، ابن سینا را به عنوان شیعی اسماعیلی شناخته است.[3] اما در جای دیگر بامولف مجالس المومنین ،قاضی نورالله شوشتری هم رأی شده و ابن سینا را یک عالم شیعی امامی معرفی کرده است به این دلیل که : ابن سینا در مباحث امامت و خلافت و جانشینی پیامبر (ص) قائل به انتخاب از سوی پیامبر(نص) است.[4]

5. نتیجه اینکه ،علی بن فضل الله جیلانی درباره عقیده ابن سینا کتابی نوشته و در آن کوشیده با توجه و تامل درآثارش به عقاید و تفکرات ابن سینا ابن سینا یک شیعی داوزده امامی است نه اسماعیلی و....، دلیل عمده او نیزهمان نظر ابن سینا در باب نص در امامت امام علی ـ علیه السلام ـ می باشد.[5]

جیلانی پس از تحقیقات به ذکر شواهدی از کلمات ابن سینا دست می یازد تا خواننده را آگاه کند.[6] که عقیده شیخ الرئیس موافق عقیده امامیه است،هم در نص و انتخاب توسط پیامبر (ص) و هم در عصمت امام. که هیچ یک از فرقه های اسلامی از این نظر موافق شیعه نیستند؛ و چون ابن سینا به این امور اعتقاد دارد و آنها را در آثار خود منعکس داده است؛ پس حکم به شیعه بودن قطعی وامامی بودنش احتمالی است.[7]
 

ایرانی یا افغانی بودن ابوعلی سینا

در طول تاریخ برخی از انسان‌ها از لحاظ نبوغ علمی و خدمت به بشریت به جایی رسیده‌اند که به تمام ملتها تعلق دارند. چنین شخصیتهایی در واقع فراملیتی محسوب می شوند.‌ اکثر دانشمندان خدمتگزار و مخترعین از چنین جایگاهی برخوردارند، لذا وابستگی به سرزمین خاصی چندان نقشی در درخشندگی آنها ندارد، فرهیختگان جهان، چونان خورشیدند که از نور آنها همه بهره‌مند هستند. لذا هرگز نمی‌شود این گونه انسانها را در یک نقطه خاص محدود کرد، بلکه برای تمام بشریت تعلق دارند. ابوعلی سینا نیز یکی از فرهیختگان بشری است که از لحاظ علمی در تمام دنیا شهرت دارد و از علم او تمام دنیا بهره جسته‌اند.

ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا در روستای افشنه واقع در حوالی بخارا در حدود ماه صفر 370 هجری مطابق اوت 980 میلادی به دنیا آمد، پدرش از کارمندان عالی رتبة حکومت ساسانیان بود.

او طفلی بود که به طور خارق العاده زودرس شد و مجموعه کامل علوم و فنون زمان را که عبارت بود از صرف و نحو و هندسه و طبیعیات و طب و قضا و علوم دینی فراگرفت. در هفده سالگی به اندازه‌ای شهرت داشت که از طرف شاهزاده سامانی، نوح بن منصور فراخوانده شد. در سن هجده سالگی تقریبا به همه علوم زمان آشنا شده بود و در تمام آنها مهارت داشت و مطالعات عمیق می‌نمود. مسافرت می‌کرد، امّا هیچ وقت این ایرانی ماوراء النهری از حدود اقلیم ایران پای بیرون ننهاد، در اوایل عمر مدتی در گرگان اقامت گزید و در آن دیار با همکاری و دوستی شاهزاده ابومحمد شیرازی قانون را نوشت، مدتی در ری اقامت گزید.

سپس به قزوین، همدان و اصفهان رفت و از آنجا دوباره به همدان بازگشت و به سال 428، در 58 سالگی و در حوالی همدان درگذشت.[8]

چنان که گذشت محل تولد ابن سینا روستای افشنه در نزدیکی بخارا بوده است، مادرش از اهالی آن روستا بوده و پدرش از بلخ به بخارا آمده بود. شهر بخارا یکی از شهرهای مهم ماوراء النهر قدیم و سرزمین بزرگ سغذ بوده[9] که قسمتی از خاک ایران محسوب می‌شد. شهر بلخ مرکز برخی از حکومت‌های ایران و مرکز نشر علوم و معارف ایرانی و اسلامی و پایتخت دولت سامانی به شمار می‌رفت، در عصر حاضر این شهر قسمتی از خاک جمهوری ازبکستان محسوب می‌شود.[10]

بنابراین هرگز نمی‌توان گفت ابن سینا افغانی بوده است، بلکه ابن سینا بر اساس تصریح و اجماع مورخین، ایرانی می‌باشد، اگر چه آن روز افغانستانی وجود نداشت که ما او را افغانی بدانیم، بلکه تمام این مناطق و اغلب جمهوری‌های آسیای میانه قسمتی از خاک ایران محسوب می‌شدند که اکثر آنها در دوره ی قاجار از ایران به زور استعمارگران جدا شدند[11] و مدت زمان زیادی نمی‌شود که ایران تجزیه شده است.

لذا هرگز نمی‌توان ابن سینا را غیر ایرانی دانست، خصوصاً افغانی، چون بخارا فعلا قسمتی از خاک ازبکستان است نه افغانستان، و ابن سینا در دوره‌ای زندگی می‌کرد که ایران بزرگ، شامل تمام این جمهوری‌ها می‌شد.

‌چه از نگاه عقلی و عرفی و چه از نظر منابع تاریخی و نیز از نظر دانشمندان و فلاسفه بزرگ، ایرانی بودن او امری مسلم و بدون تردید است. مدفن ابوعلی سینا نیز در مرکز ایران و در شهر همدان واقع شده است.

پینوشت:
[1]. دایرة المعارف تشیع، ج1،مدخل ابن سینا؛ ذهبی، سیراعلام النبلاء، بیروت، موسسه الرسالة،1413ق، ج17، ص531.
[2]. ابوعلی سینا، کتاب الشفاء، الالهیات، تهران، 1303ق، ص454.
[3]. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، 1406ق، ج1، ص124.
[4]. همان، ج1، ص159 و ج6، ص72.
[5]. حسینی، جلالی، سید محمد حسین،فهرس التراث، قم، دلیل ما، 1422هـ ج1، ص488.
[6]. ر.ک جیلانی، علی بن فضل الله، توفیق التطبیق، داراحیاء الکتب العربیه، 1373ش، ص53 ـ 58.
[7]. همان، ص96 و 97.
[8] . کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه اسدالله بشیری، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، 1371، ص 228.
[9] . لستریخ، جغرافیای تاریخی، ترجمه محمود عرفان، تهران، علمی فرهنگی، چاپ چهارم، 1373، ص489، و فرهنگ معین، بخش اعلام؛ و رزاقی، ابوالقاسم، شناسایی علمای اسلام، تهران، انتشارات اوج، 63، ص 264.
[10] . محمدی، مینا، جغرافیای کامل کشورهای جهان، تهران، چاپ اول، 1372، ص8.
[11] . چنان که می‌دانید در دوره قاجار و پهلوی عهدنامه‌های ننگین بین ایران و کشورهای استعماری بسته شد مانند عهدنامه گلستان و ترکمانچای که طی آن قسمت‌هایی از خاک ایران جدا شد و در قلمرو خاک روسیه در آمد و هم چنین افغانستان نیز قسمتی از خاک ایران بود که در این دوره از ایران جدا شد. همچنان که در زمان رضاشاه بخشی از بلوچستان و.....از ایران جدا شد.


منبع: مرکز مطالعات شیعه


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط