تاریخ جنون

در کتاب «تاریخ جنون»، فوکو سعی می کند معانی و ابعاد متعارض جنون را نیز بررسی کند. وی از یک سو، جذابیت جنون را معطوف به حیوانیت نهفته در آن می داند.
دوشنبه، 29 مهر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاریخ جنون
فوکو مبتنی بر اسناد تاریخی، در فصلی از کتاب "تاریخ جنون" می گوید تا پیش از این نیز دیوانگان در شهرها حضور داشتند اما طرد نمیشدند. البته به تدریج اماکن زیارتی به مکان‌های نگهداری دیوانگان بومی تبدیل می شدند.
 
وی در اینجا بار دیگر با بررسی کارکردهای "ضد زیارتی" زیارتگاه‌ها، تناقض مفهومها را مد نظر قرار میدهد. این امر بدان دلیل است که فوکو، در اساس به ماهیت ازلی و ابدی برای امور معتقد نیست: «شاید این هدف "ضد زیارتی" گاه در همان جاهایی تحقق یافته باشد که دیوانگان را برای زیارت می بردند» (فوکو، ترجمه ولیانی، ۱۳۸۷ الف، ص ۱۵ و ۱۶). در اینجا (ص ۱۶) دوباره، مفاهیم متضاد در یک عملکرد واحد به یکدیگر پیوند می خورند: «فکر درمان و فکر طرد دیوانگان به هم می پیوست و دیوانه در عرصه مقدس معجزه محبوس می شد».
 
نکته قابل توجه، واژگون سازی معنا از سوی پژوهشگر است. به سخن دیگر، معنای واژگونه توسط پژوهشگر کشف یا ابداع مبتنی بر واقعیت می شود. یعنی در هنگام واژگون سازی معنا، پژوهشگر ابتدا معنای مفهومی واژه را بیان میدارد؛ این معنا که برآمده از روابط منطقی و زبانی درون واژه است، تن به تغییر و تحولات تاریخی نمیسپارد. اما در مقابل، معنای دیگری که در تعامل های اجتماعی قدرت - سوژه و دانش ساخته می شود، می تواند با معنای نخست فرسنگها فاصله داشته و حتی در نگاه فوکوس واژگون گشته آن باشد- ظهور نام گرایی فوکوس. در اینجاست که ناقص بودن تحلیل های منطقی و اهمیت بررسی کردارهای گفتمانی اجتماعی در کنار تحلیل های منطقی روشن میشود.
 
 
 پرداختن به جنبه‌های  متعارض جنون: در همین کتاب «تاریخ جنون»، فوکو  سعی می کند معانی و ابعاد متعارض جنون را نیز بررسی کند. وی از یک سو، جذابیت جنون را معطوف به حیوانیت نهفته در آن می داند. در نظر وی، یکی از جذابیت های جنون برای افراد، با سرباز زدن از اطاعت ارزشها و نمادهای انسانی، و حضور این حیوانیت در درون جنون همراه بود. دنیای دیوانگان، بهشت مستمر خالی از معصومیت بود. از سوی دیگر، فوکو با پرداختن به روی دیگر سکه جنون، ماهیت دوگانه آن را نیز مطالعه می کند. از نظر وی (ترجمه ولیانی، ۱۳۸۷ الف، ص ۲۸)، وجه دیگر جذابیت جنون بدان سبب بود که «جنون معرفت انگاشته میشد». دیوانه با سادگی معصومانه خویش، حامل معرفت غیرقابل دسترس، خوفناک و ممنوعه بود.
 
در این حالت نیز معانی واژگونه، در طول تاریخ کشف و ردیابی می شوند. این معانی واژگون و متعارض، فرد را متقاعد میسازند که مسائل، دارای ریشه های یکتا اصل نیستند بلکه مانند طناب فربهی اند که از تکه های منقطع ریسمان های باریک تشکیل شده اند و برای پی جویی آنها به جای یافتن آن اصل و خاستگا؛ خیالی باید در جستجوی همین ریسمان های نازک و منقطع در طول تاریخ بود. امری که تبارشناسی بر آن پای میورزد.
 
بررسی کارکردهای متضاد مراکز اقامت اجباری: در «تاریخ جنون»، فوکو مراکز اقامت اجباری مجنونین را نیز مورد ملاحظه قرار میدهد. از نظر وی، یکی از وجوه تشکیل دهنده ذهنیت خاص دوران کلاسیک نسبت به جنون، نگاه این دوره به رسوایی بود. نگاه این دوره به نسبت میان رسوایی و شر تغییر یافته بود و رسوایی شر را بر خلاف دوره رنسانس (که عامل اعتراف را مجازات شر محسوب می کرد، مایه تکثیر شر می دانست. به همین دلیل تمایل داشت تا شرور را در پشت درهای اقامت اجباری محدود کند. بنابراین اعتراف تبدیل به سکوت شد تا شر از یادها برود. اما در عین حال، مراکز اقامت اجباری، به تدریج کارکرد دیگری نیز یافتند. کارکردی که متضاد کارکرد اولیه آنها بود. رسمی در میان مردم رواج یافت و آن بازدید از مراکز نگهداری دیوانگان در مراکز اقامت اجباری بود. در این حالت، این مراکز به جای آنکه شر ناشی از جنون را پنهان سازند، آن را به عینه به نمایش می نهادند.
 
بنابراین کارکردهای متضاد مراکز اقامت اجباری عبارت بودند از: یک) پوشاندن بی خردی و جنون دو) نمایش جنون با انگشت: «تناقض عجیبی است: عصر کلاسیک که جنون را در برداشتی عام از بی خردی قرار داد، سبب شد ویژگی های آن در تصوری عام محو شود و جنون بی هیچ تمایزی در کنار صورتهای مختلف بی خردی قرار گیرد، اما در عین حال به جنون وجه تمایزی عطا کرد (چون اجازة نمایش آن را میداد)» (فوکو، ترجمه ولیانی، ۱۳۸۷ الف، ص ۸۳)
 
بررسی اثرات متضاد مراسم مجازات علنی مجرمان: در کتاب "مراقبت و تنبیه" (۱۹۷۹) نیز واژگون سازیدر مورد مسائل مختلف به کار می رود. از جمله، فوکو، معتقد است، کارکرد اولیه نمایش های مجازات مجرمان، ترساندن مردم از ارتکاب به جرم و نیز به رخ کشیدن قدرت عدالت و مالک آن، شاه بود. اما به تدریج در قرن هجدهم، برپایی این نوع نمایش ها متوقف شد. به اعتقاد فوکو، توقف نمایش تنبیه از آن رو صورت می گرفت که عواقبی منفی در پی داشت. این عواقب عبارت بودند از: یک- خویشاوندی مراسم تنبیه با جرم در درنده خویی و وحشی گری. دو- عادت تماشاگران به درنده خویی(امری که این نمایش می خواست آنها را از آن باز دارد). سه- به نمایش نهادن فراوانی جرمها برای تماشاگران. چهار- تبدیل جلاد به مجرم و قاضی به جنایتکار. پنج- وارونه سازی نقشها در واپسین لحظات زندگی محکوم و تبدیل محکوم تعذیب شده به فردی مورد ترحم. در اینجا فوکو، به ماهیتهای متضاد یک امر با اهداف اولیه اش می پردازد و به همین دلیل کار کردهای متضاد تعذیب را بررسی می کند. همه این کار کردها، سبب شد تا تنبیه و مجازات به پنهانی ترین بخش فرایند کیفری تبدیل شوند.
 
فوکو در ادامه تحلیل انتقادهای معطوف به این نمایشهای تنبیه، نتیجه می گیرد که در این زمان، تنبیه، دیگر مؤلفه ای از عدالت نیست که بتواند موجب تجلیل از عدالت شود، بلکه مؤلفه ای است که عدالت، مجبور به تحمل آن و معذور از توجیه آن است. تنبیه علنی، امری است که هویتی دوگانه دارد؛ از یک سو لازم و خواستنی است و از سوی دیگر بد و ناخواستنی! در واقع، مراسم تنبیه و تعذیب، همواره آماده بود تا هویت دیگر خود را نشان دهد و «ننگ تحمیل شده به محکوم را وارونه کند و به ترحم با شکوه بدل سازد» (فوکو، ۱۹۷۹، ص ۱۹).
 
فوکو معتقد است از یک سو محکومیت، ننگ نخستی است که بر بزهکار روا داشته می شود و از سوی دیگر، اعدام و تعذیب ننگی اضافی است که در عین حال، عدالت از تحمیل آن به بزهکار شرمسار است. همین امکان لغزش تنبیه به هویت دوم و نیز شرمساری ناشی از اعمال آن، سبب شد تا رفته رفته عدالت، آن را از دوش خویش بردارد و برای آن سازوکاری مستقل در نظر گرفته شود. نمونه این تفکیک وظیفه را در فرانسه می توان ملاحظه کرد که در آن، اداره زندانها را وزارت کشور و اداره زندان های محکومان به اعمال شاقه را نیروی دریایی بر عهده داشت (فوکو، ۱۹۷۹). این کار، قضات را از "حرفه پست مجازات کردن" رهایی می بخشید. در این واژگون سازی نیز هویت دوگانه مراسم تنبیه و حتی مفهوم تنبیه مورد بررسی قرار می گیرد و عدم تعین و لغزش آن در میان این هویتهای متعارض به نمایش نهاده میشود.
 
پرداختن به هویت دوگانه اعتراف: یکی از نمونه‌های بارز دیگر که نحوه واژگون سازی معنا را به خوبی نشان میدهد، نوع رویکرد فوکو به موضوع اعتراف است. وی (۱۹۷۸، صص ۲۲-۲۳) در کتاب مجلد نخست "تاریخ جنسیت" با پرداختن به هویت دوگانه اعتراف معتقد است، اعتراف که در ظاهر برای پاک شدن از گناه و به ویژه گناه جنسی مطرح میشد، خود به تجسم و اشاعه آن کمک می کرد و بدین ترتیب گفتمان های معطوف به جنسیت را تکثیر می ساخت. اما این تکثیر در زیر چشمان تیزبین قدرت و در حوزه وی روی می داد و از این رو چندان خطرناک نبود. هدایت جریان اعتراف بدین گونه توسط جریان سنتی کلیسا که ضد اصلاح دینی بود، صورت می گرفت و در آن تلاش می شد تا همه ابعاد و تا دقیق ترین جزئیات حکایت شوند. این حکایت از یک سو، همه درون فرد را در عرصه کنترل قرار می داد اما از سوی دیگر، خود، منجر به تکثیر این امیال و ابعاد می گشت.
 
منبع: تبارشناسی و تعلیم و تربیت، نرگس سجادیه، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، تهران، 1394


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.