فرضیه پژوهشی تبارشناختی

فرضیه پژوهشی پشتیبان فعالیت تربیتی یا ادعای نظری موجود در موضوع، همبسته با قدرت فرض می شود و بنابراین متهم به هم دستی با جریان سلطه میشود.
شنبه، 4 آبان 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فرضیه پژوهشی تبارشناختی
راهبرد اساسی در پژوهش تبارشناختی، از ترکیب اهداف تبارشناختی با مبانی روشی آغشتگی مسائل تربیتی با قدرت  و تفاوت و تعارض کنه و وجه در اکثر موضوعات تربیتی مبنای تکوین می یابد. در این راهبرد، فرضیه پژوهشی پشتیبان فعالیت تربیتی یا ادعای نظری موجود در موضوع، همبسته با قدرت فرض می شود  و بنابراین متهم به هم دستی با جریان سلطه میشود. از این رو، در یکی بودن کنه و وجه آن تردید روا داشته میشود  و تلاش خواهد شد تا با طعن ورزی نسبت به صدق آن، زمینه برای تحقق اصل واژگون سازیدر مورد آن فراهم شود.
 
همانگونه که در تبیین اصل واژگونی بیان شد، بر اساس این اصل، «تبارشناس تلاش می کند تا معنا را واژگون کند و از افقی ساخت شکنانه موضوع را مورد تحلیل اولیه قرار دهد. در این مرحله، تبارشناس باید سعی کند از چنته نگاه عرفی مثبت بدر آید و با رویکردی متفاوت از پدید آورنده اثر - موضوع -'، آن را مورد واکاوی قرار دهد» (باقری، سجادیه و توسلی، ۱۳۸۹، ص ۳۶۰). نخستین گام در این مرحله، تغییر جایگاه، نزدیک شدن به موضوع و رواداشتن تردید در معنای ظاهری آن است. این تردید با توجه به درون بودگی دانش و قدرت و در مظان اتهام قرار گرفتن ادعاهای دانشی روا داشته میشود.
 
رویکرد مولف محور، تلاش می کند تا با سوبژکتیو دانستن روابط قدرت، همواره این روابط را به سوژه های خاصی مربوط سازد. به اعتقاد فوکو، این نگاه منجر به غفلت از جنبه‌های ی از پیشروی تاکتیک ها و راهبردهای قدرت منتشر در جامعه خواهد شد. این مطلب در بخش پیش فرض‌ها در فصل سوم به تفصیل بیان شده است.
 
طعن ورزی فوکو نسبت به جنون در مقام بیماری روانی، می تواند نمونه ای از این راهبرد به شمار رود. فوکو (ترجمه ولیانی، ۱۳۸۷ الف، ص ۲) در ابتدای کتاب "تاریخ جنون" می نویسد: «انسان مدرن در قلمرو آرام و بی کشمکشی که در آن جنون بیماری روانی تلقی میشود، دیگر با دیوانه گفتگویی ندارد...». وی در این پیش درآمد، هدف خویش را بر ملا ساختن جنگ، تلاطم و کشمکش موجود در بطن این آرامش اعلام می کند و بیان میدارد که اینکار را از طریق جستجوی تاریخ و تحلیل نقاط تعارض و کشمکش منجر شده به این آرامش صورت خواهد داد. برخی از مثال های دیگر این راهبرد در فصل سوم مورد بررسی قرار گرفته اند.
 
پس از طی کردن مرحله قبل، تبارشناس به فرضهای مختلف متضادی در ذهن خویش میرسد که موضوع پژوهش را از موضوعی ساده و روشن، به موضوعی مبهم تبدیل می کند. در این مرحله، تبارشناس باید با تلاش برای صورت بندی اولیه این فرضهای مخالف، مستند کردن آنها و مرتبط ساختن آنها با موضوع، موضوع پژوهش را به موضوعی مناقشه آمیز و مسألهای نیازمند به تحلیل تبدیل کند.
 
راهبرد مذکور را می توان ادامه راهبرد پیشین و مبتنی بر همان اهداف و مبانی دانست. در واقع، در راهبرد حاضر، طعن ورزی پژوهشگر به بار می نشیند و فرض مخالف تولید میشود. اما تولد این فرض مخالف، منوط به ملاحظه شواهد و ارائه فرض مخالفی هماهنگ با شواهد است. بنابراین تفاوت راهبرد حاضر با طعن ورزی، در همین ملاحظه شواهد و سامان دهی فرض مخالف با توجه به آنهاست. در واقع این راهبرد حاصل ترکیب سه مبنای روشی آغشتگی مسائل تربیتی با قدرت، تفاوت و تعارض کنه و وجه در اکثر مسائل تربیتی و مبنای اصلاحی الحاقی، یعنی نمایندگی اسناد و شواهد از وضعیت واقعی با اهداف پنج گانه تبارشناسی است. در این راهبرد، حدس های راهبرد قبلی با شواهد سنجیده شده و در این میان، حدس هماهنگ با شواهد برگزیده می شود. البته هماهنگی با شواهد در این مرحله، به گونه‌ای ابتدایی است و در راهبردهای بعدی بسط مییابد.
 
باید توجه داشت این راهبرد نیز، به عنوان مراحل آغازین پژوهش تبارشناختی مطرح می شود و تناسب موضوع مورد بررسی با روش تبارشناسی از همین طریق مشخص می گردد. اگر پژوهشگر در این مرحله نتواند موضوع را مناقشه امیز سازد و اهداف پشت پرده و نگاه های پشت پرده متناقض با ظاهری در آن حدس نزند، موضوع مربوط را نمی توان با رویکرد تبارشناسی مورد پژوهش قرار داد. زیرا پیش فرض‌های تبارشناسی بر ظهور این باطن متناقض اصرار می ورزند و روش تبارشناسی در پی آشکار کردن آن است. حال اگر چنین باطنی در موضوع وجود نداشته باشد یا محقق قادر به حدس عالمانه در مورد آن نباشد، فرایند تبارشناسی نمی تواند آغاز شود. بنابراین می توان این راهبرد را نوعی راهبرد پیشینی نام نهاد که همراه با دو مرحله پیشین، تناسب موضوع پژوهش و روش تبارشناسی را محک می زند.
 
نوع برخورد فوکو با نحوه قضاوت و مجازات در سده های اخیر و چگونگی ابژه شدن انسان‌ها در آن و اعمال محدودیت و سلطه قدرت بر آنها که در فصل سوم به جنبه‌های ی از آن اشاره شد، نمونه دیگری از چگونگی ارائه فرض مخالف در فرضیه پژوهشی است.
 
در مقابل راهبردهای مقدماتی، راهبردهای اصلی پس از آغاز پژوهش تبارشناختی به کار انداخته میشوند. رابطه این راهبردها با یکدیگر معمولا بصورت دوری و مارپیچ فرارونده است. راهبردهای اصلی خود به دو دسته رویه ای و غیررویهای تقسیم میشوند. راهبردهای غیر رویه ای، راهبردهایی هستند که جهت کلی مطالعه را مشخص می نمایند و برای آن هدف گذاری می کنند و راهبردهای رویه ای، بیشتر ناظر به رویه‌های تحقق راهبردهای غیررویه ای هستند. سه راهبرد نخست که در ادامه مورد بحث قرار می گیرند در دسته راهبردهای غیر رویه ای قرار می گیرند و سه راهبرد بعدی، راهبردهای رویه‌ای هستند.
 
منبع: تبارشناسی و تعلیم و تربیت، نرگس سجادیه، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، تهران، 1394


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط