فلسفه علت و معلول

در بحث علل و معلولات مباحث زیادی مطرح است، و از جمله آن مباحث این است که آیا سلسله علل و معلولات که بصورت زنجیره ای و با ترتیب ویژه پشت سر هم چیده شده اند..
يکشنبه، 10 آذر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فلسفه علت و معلول
ادله تسلسل از جمله مسائل بسیار مهم و اساسی که در فلسفه مطرح است مسئله علت و معلول و در واقع مسئله علیت و معلولیت می باشد. حتی بعضی فلسفه را همان بحث از علل اشیا و معلولات دانسته اند. و در بحث علل و معلولات مباحث زیادی مطرح است، و از جمله آن مباحث این است که آیا سلسله علل و معلولات که بصورت زنجیره ای و با ترتیب ویژه پشت سر هم چیده شده اند طوری که هر معلولی پس از علتی قرار دارد و مجموعه‌ای را تشکیل داده اند آیا همین طور میتواند بصورتی ادامه یابد که هر کدام از این زنجیره معلول زنجیره قبل از آن باشد و آنهم همین طور ادامه یابد و به صورت بی نهایت جریان ادامه پیدا کند و در میان آنها هیچگونه علت بالذات وجود نداشته باشد و بالاخره تسلسل بوجود آید ؟
 
 یکی از آن صاحب نظرهای دقیق همین شهید عزیز سید مصطفی خمینی رحمه الله . ایشان براهین و ادله ای که فیلسوفان برای امتناع تسلسل اقامه کرده اند همه را با دقت مورد بررسی و تعمق قرار داده و ایرادات جدی بر آنها وارد ساخته و مواردی را که در آنها مغالطه رخ داده است مشخص فرموده است و در عین حال به داوری عادلانه بین آنها برخواسته و راه حل درست و نهائی را ارائه نموده است. ما بطور فشرده آن ادله را بررسی می کنیم و ایرادات ایشان را نیز بیان می کنیم و راه حل ارائه شده توسط ایشان را هم توضیح می دهیم:
 
1. برهان تطبیق و بیان آن و ایرادی که بر آن گرفته شده است اما بیان اصل برهان به این ترتیب است: فرض این است این زنجیره در دو سلسله همین طور ادامه دارد و آن دو سلسله عبارت اند از سلسله علتها و سلسله معلولها; طوری که هر معلولی علتی دارد و آنهم علتی دارد و این دو سلسله از یک طرف بی نهایت و بی پایان است. فرض کنید آن نامش طرف مغرب میباشد پس سلسله از طرف مغرب بی پایان و نامتناهی میباشد و از طرف دیگر که طرف ما است و فرض کنید نامش مشرق میباشد، متناهی است. و در طرف مشرق که طرف متناهی است در اینصورت اگر تطبیقی صورت گیرد و این دو زنجیره با هم مطابق شوند و درست از این طرف که طرف مشرق است کشیده شوند و با هم برابر و مساوی باشند قاعدتا از طرف مغرب که طرف بی نهایت است از دو حال خارج نیست یا هیچ فرقی پیدا نمیکند که لازم میاید زاید و ناقص برابر باشد و این محال است و یا اینکه فرق پیدا میکنند و چون تفاوت میان آن دو به اندازه محدود و متناهی میباشد قهرا مجموعه آنها نیز متناهی خواهد بود چون نامتناهی که فاصله اش با آن دیگری به اندازه متناهی است خود نیز متناهی خواهد بود پس هر دو متناهی خواهند بود. ایرادی که بر آن وارد شده است: این بود اجمال برهان تطبیق که از طرف فیلسوفان برای ابطال تسلسل اقامه شده است. اما ایرادی که از طرف سید بر آن گرفته شده است و در آن مغالطه روشن گردیده است این است: بله درست است این دو سلسله از یک طرف متناهی است و از طرف دیگر نامتناهی و در طرف متناهی یک طرف بر آن دیگری بمقدار متناهی زیاده دارد نه بمقدار نامتناهی. و در صورت تطبیق آنچه که برای ما روشن میشود و تطبیق آن را مشخص میسازد در همین طرف متناهی میباشد و اما چون آن طرف مغرب مثلا نامتناهی میباشد قابل تطبیق نبوده و مطابقه طرف محدود و متناهی وضعیت طرف دیگر را که نامحدود و نامتناهی است روشن و مشخص نمی سازد و بعبارت دیگر اساسا تطبیق در امر نامتناهی نامعقول و قابل طرح نمیباشد.
 
۲- برهان تضایف و ایرادی که بر آن وارد شده است از جمله براهین که از طرف فلاسفه برای ابطال تسلسل اقامه شده است برهان تضایف است. برای روشن شدن این برهان لازم است به چند نکته بطور اجمال توجه شود: الف - متضایفان از اقسام متقابلان هستند که در فلسفه مورد تحلیل واقع شده است. بطور کلی دو شیئی متقابل، هر دو امر وجودی هستند و یا یکی امر وجودی و دومی امر عدمی. چون دو امر عدمی از این نظر که امر عدمی هستند نمیتوانند تمایز داشته باشند تا داخل در اقسام تقابل باشند در آن مواردی که هر دو امر وجودی هستند یا این است که میان آن دو ضدیت وجود دارد طوری که اجتماع آنها در محل واحد و در زمان واحد از یک جهت امتناع داشته و ممکن نباشد مانند سیاهی و سفیدی، این نوع تقابل و مقابله را ضدان مینامند.
 
و یا اینکه آن دو امر وجودی طوری هستند که اگر یکی از آنها مورد تصور و لحاظ قرار گیرد همراه آن دیگری و با ملاحظه آن دیگری قابل تصور است مانند فوقیت و تحیت و عاقلیت و معقولیت و امثال اینها. این نوع تقابل را تضایف، و متقابلین را متضایفین مینامند. و اگر یک طرف امر وجودی و طرف دیگر امر عدمی باشد در این صورت یکدفعه این است که آن طرف عدم، عدم مطلق در برابر وجود مطلق دیده میشود طوری که نه امکان جمع دارند و نه امکان رفع این را نقیضین مینامند. و اگر یک طرف وجود خاص و طرف دیگر عدم شانی باشد طوری که آن عدم بالحاظ شان و امکانی که در موضوع وجود دارد دیده شده و لحاظ میگردد، این نوع تقابل را تقابل عدم و ملکه مینامند و مانند تقابل قدرت و عجز و علم و جهل و کوری و بینائی. و بحث ما درباره متضایفان میباشد.
 
در باب تضایف بیان شده است دو چیزی که با هم نسبت تضایف دارند نوعی با هم تکافو و همسانی و برابری دارند. اگر یکی از دو طرف بالفعل باشد طرف دیگر هم بالفعل خواهد بود و اگر یک طرف بالقوه باشد طرف دیگر هم بالقوه خواهد بود. و نیز اگر یک طرف فرد و واحد باشد طرف دیگر نمیتواند متکثر و غیر فرد باشد، چون هر متضایفی در برابر خودش قرار دارد و نمیتواند یک طرف متضایف در برابر دو چیز متضایف قرار گیرد.
 
پس از آنکه این نکات روشن شد بیان برهان تضایف چنین است: نظام عالم نظامی علی و معلولی است و هیچ موجودی از تحت این قانون خارج نمیباشد. و از طرف دیگر میان علت و معلول تقابل تضایف وجود دارد پس هر معلولی علتی میخواهد وهر علتی معلولی لازم دارد و اگر این سلسله همین طور بطور نامتناهی ادامه یابد و هر معلولی علتی و همان معلول علت بالاتر باشد و در میان آنها علت بالذات نباشد لازم میاید از این طرف که طرف متناهی است و معلول بالذات است یک طرف معلول بالذات وجود داشته باشد و از آن طرف علت بالذات وجود نداشته باشد. و این بر خلاف مقتضای قانون تضایف است. و گفته شد هر جا تضایف هست تکافو و یکسانی در قوه و فعل و وحدت و کثرت حکمفرما است. این بود اجمال و فشرده برهان تضایف .
 
و اما ایرادی که شهید بر این برهان وارد کرده است: درست است که متضایفان تکافو و برابری با هم دارند اما آنچه که وجدان و برهان بر آن گواهی میدهد این تکافو و برابری متمرکز در مفهوم است و در ذات آنها این نوع تکافو و برابری وجود ندارد. بعبارت دیگر اگر میان علت و معلول تضایف و تکافو وجود دارد در میان مفهوم علیت و معلولیت است، و در واقع مفهوم علیت متقوم با مفهوم معلولیت است و عکس آن هم درست است. و مفهوم عاقلیت و ابویت با مفهوم معقولیت و نبویت متقوم است اما این تقوم در ذات آنها موجود نیست. و لذا اگر ذات علت مجرد است و دارای تجرد کامل است. مستدعی تجرد معلول بدان جهت نمیباشد. و اگر ذات علت دارای بساطت باشد مستدعی بساطت معلول نمیشود. پس بنابراین، علت از آن نظر که محض است و صرف است مقتضی محض بودن و صرافت معلول نمیباشد. پس میان علت و معلول تضایف نیست بلکه تضایف میان علیت و معلولیت است.
 
منبع: امید اسلام، معاونت پژوهشی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، چاپ اول، تهران، 1390


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.