
شهید بزرگوار سید مصطفی خمینی یکی از آن فلاسفه که با تعمق کامل در اطراف قضیه و با توجه به تمامی زوایا، وارد شده و اظهار نظر کرده است، در عین اینکه مانند حکمای اسلامی حقیقت علم و آگاهی را نسبت به اشیا خارجی حصول و حضور ماهیت شیئ خارجی در ذهن می داند و علت اینکه پس از پیدایش صورت یک شیئ معین در ذهن آدمی، وی علم بخارج پیدا می کند و این صورت مانند آیینه خارج را بر وی مکشوف می سازد این است که صورت ذهنی ظهور ماهیت و ذات شیئ خارجی است و در واقع همان ماهیت در مرحله ذهن وجود دیگری پیدا کرده است و در واقع نفس که فاقد همه نوع کمالات و فعلیات است و در قوه صرف بسر می برد و بعلت همین فقدان عمومی و بالقوه بودن نمی تواند کمالاتی را که موجب فعلیت صور نفسانی می شود ایجاد کند. زیرا که موجودی است که کمال بالفعل ندارد، و بالقوه توان ایجاد امر بالفعل را ندارد. و نفس مادامیکه در مسیر صعود واشتداد قرار دارد و در قوس صعودی جایگاه گزیده است بجهت بالقوه بودن و فاقد کمالات بودن نمی تواند نه مظهر معقولات قضیلیه باشد و نه خلاق آنها. و اگر ایشان از صور جزئی نام نبرده است ولی چون از مظهریت و خلاقیت از هر دو نام برده است و خلاقیت درباره صور جزئی و مظهریت درباره صور کلی و معقولات است بنابراین طبق نظر ایشان: نفس در مرتبه قوس صعودی نه خلاق است و نه مظهر. بله پس از آنکه متسکمل شد و از مرحله قوس صعودی گذشت و با صور علمیه ایکه مانند غذا است بر نفوس بشری نوعی، متحد گشت و یکی شد در این صورت، که مرحله متاخر از قوس صعودی است و مرحله قوس نزولی شروع می شود، نفس می تواند هم برای صور جزئی مصدر و خلاق باشد و هم برای صور کلی و عقلانی، و معقولات تفصیلی مظهر و مجلی. پس علم و آگاهی پس از اتحاد نفس با صور علمیه در عالم خودشان صورت می گیرد و در این صورت نفس آن قدر اشتداد و تکامل پیدا کرده است که هم صلاحیت خلاقیت و هم صلاحیت مظهریت را یافته است. : و بعد ایشان اصرار می ورزند: آنانکه به آخوند ایراد گرفته اند و نظر وی را برای حل مسئله علم مخدوش معرفی کرده اند به مغز سخن وی نرسیده اند و بیراهه رفته اند.
اشکالات ایشان بر ادله تسلسل: از جمله مسائل بسیار مهم و اساسی که در فلسفه مطرح است مسئله علت و معلول و در واقع مسئله علیت و معلولیت می باشد. حتی بعضی فلسفه را همان بحث از علل اشیا و معلولات دانسته اند. و در بحث علل و معلولات مباحث زیادی مطرح است، و از جمله آن مباحث این است که آیا سلسله علل و معلولات که بصورت زنجیره ای و با ترتیب ویژه پشت سر هم چیده شده اند طوری که هر معلولی پس از علتی قرار دارد و مجموعهای را تشکیل داده اند آیا همین طور میتواند بصورتی ادامه یابد که هر کدام از این زنجیره معلول زنجیره قبل از آن باشد و آنهم همین طور ادامه یابد و به صورت بی نهایت جریان ادامه پیدا کند و در میان آنها هیچگونه علت بالذات وجود نداشته باشد و بالاخره تسلسل بوجود آید ؟ اگر چنین تصویری لباس عمل بپوشد و این جریان علت و معلول بصورت تسلسل تحقق خارجی پیدا کند لازم می آید تسلسل بوجود آید، و جایز باشد. ولی اگر درست دقت شود معلوم می شود که ممکن نیست این زنجیره متسلسل همین طور بصورت بی پایان وجود پیدا کند و در میان آن سلسله یک علت با لذات وجود نداشته باشد. چون هرکدام از آن سلسله معلول علت قبلی و سلسله جلوتر است و در میان آنها - على الفرض - اگر علت بالذات موجود نباشد در این صورت لازم میاید هیچکدام از آن سلسله ها وجود پیدا نکرده و موجود نباشد. و چون فیلسوفان طبق این تحلیل تسلسل را جایز نشمرده و آن را امری ممتنع میدانند و معتقدند تسلسل امری محال است، برای امتناع تسلسل و عدم امکان آن استدلالهایی را اقامه کرده اند و روی آن استدلالها به موشکافیهای فلسفی پرداخته اند و در آن موشکافیها دقت نظر و باریک بینیهای بسیار از خود نشان داده اند.
منبع: امید اسلام، معاونت پژوهشی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، چاپ اول، تهران، 1390