هر علیتی معلولیت لازم دارد (قسمت اول)

برای اینکه همه حکما اتفاق نظر دارند که در مواردی که علت واحده دارای دو معلول است در این فرض، عدد علت فرد و وحدت است ولی عدد در ناحیه معلول کثیر است.
يکشنبه، 10 آذر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هر علیتی معلولیت لازم دارد (قسمت اول)
هر علیتی معلولیت لازم دارد ولو اینکه صفات دیگری هم مانند محض بودن و صرافت و بساطت بر آن افزوده شود. بعبارت دیگر که تعبیر سومی بحساب میاید . اگر چه در لسان عوام (از حکما) مشهور است که متضایفین در عدد و یا عددا متکافئینند و روی همین جهت با برهان تضایف استدلال کرده اند که تسلسل ممتنع است ولی این سخن نادرست است و باطل میباشد. برای اینکه همه حکما اتفاق نظر دارند که در مواردی که علت واحده دارای دو معلول است در این فرض، عدد علت فرد و وحدت است ولی عدد در ناحیه معلول کثیر است. پس با برهان تضایف نمیتوان بر بطلان تسلسل استدلال کرد.
 
اگر چه ممکن است در بعضی از این مطالب بحث کرد و در بعضی از مقدمات آن سئوالاتی را مطرح ساخت لیکن آنچه که برای ما مهم است این است که سید در مسائل فلسفی هم فردی حر و آزاد اندیش بوده و آنچه که استدلال درست و منطبق با معیارها و ضوابط آن را می طلبید از آن پیروی می نموده و حمایت می کرده است. و هرجا هم که استدلال و برهان با آن مخالفت می کرده و ایشان آنرا خلاف عقل و استدلال تشخیص میداده، در برابرش می ایستاده و رد می کرده است. و این نوع حریت در رای را در موارد زیادی ما مشاهده می کنیم و می بینیم که هیچ وقت عظمت گوینده سخن، اگر خود سخن نادرست بوده و قابل دفاع نباشد، وی را مرعوب قرار نداده و از اظهار سخن حق مانع نمی شده است. کما اینکه این مطلب به روشنی از مکتوبات و حواشی ایشان در موارد مختلف اسفار و یا کتابهای دیگری که ایشان نوشته اند و یا حاشیه زده اند بدست نمی آید. و ضمنا نباید مخفی بماند که ایراداتی که ایشان بر این براهین وارد کرده اند اگر چه آنها را زیر سئوال برده و از استحکام می اندازد لیکن اصل بطلان تسلسل در سرجای خودش ثابت است. چرا که همه آن ادله اینها نیستند، در این باره میتوان از ادله دیگری که مورد ایراد نمی باشد استفاده کرد از قبیل برهان وجوب غیری و وجود ذاتی. و آن اینکه نظام هستی نظام علت و معلول است و طبعا هر معلولی بدلیل اینکه معلول است واجب بالغیر است چون محتاج به علت است. و چون هر واجب بالغیر ذاتا ممکن است و فاقد وجود و وجوب هر دو است پس ذاتا موجود نیست و وجود آن مثل وجود از ناحیه غیر است. و بالطبع اگر در میان مجموع سلسله واجب بالذات که همان علت بالذات است وجود نداشته باشد همه اجزا سلسله بالذات فاقد وجود و وجوب خواهند بود. یعنی هیچکدام از آنها موجود نخواهد شد. پس بطور طبیعی سلسله ممکنات به یک واجب الوجود بالذات. باید متکی باشد و این بیان هیچگونه ایرادی نداشته و بطلان تسلسل را آفتابی می سازد و اساس این استدلال اصل کلی: هر ما بالعرض باید به ما بالذات منتهی شود، می باشد.
 
آراء مخصوص سید درباره اعراض و جواهر و درباره همه مقولات بحث تحولات و جواهر و اعراض از مباحث کهن و موروث از زمان معلم اول است و درباره آنها هم در کتب منطق و هم در کتابهای فلسفی مباحث فراوانی مطرح شده است و در فلسفه اروپا نیز مورد توجه بوده و هست. در این باره از زوایای مختلف می توان بحث کرد و طبعا ورود به همه آنها از حوصله این رساله بیرون است. ولی چیزی که مهم است این است که ظاهرا تقسیم مقولات به  اصل بحث درباره جوهر و عرض نسبت به دوران گذشته از قوت و استحکام نیافتاده است. اگر چه ممکن است تفسیرها درباره هرکدام از این مباحث تغییرات جدی یافته باشند اما در اینکه میان فلاسفه اسلامی تقسیم مقوله به جوهر و عرض، و تغایر ماهوی این دو مقوله، و امتیاز ذاتی آنها امری مسلم است. و نیز در اینکه مقوله و یا مقولات عرضیه در درون خودش تفاوتهای ماهوی داشته و دارای تغایر ذاتی میباشند و بتمام الذات از همدیگر جدا هستند امری پذیرفته شده و مسلم است جای بحث نیست.
 
و با آن روش و شیوه ای که مقولات را تقسیم کرده اند و ماهیت جوهری را ماهیت مستقل و وجود جوهری را وجود مستقل و لنفسه معرفی کرده اند و ماهیت عرضی را ماهیت مستقل، ولى وجود عرضی را وجود غیر مستقل و لغیره دانسته اند، این نوع تقسیم یک امر روشن و ضروری خواهد بود و لازمه اثبات مقولات عرضی و وجودات لغیره اثبات ماهیت و یا ماهیات جوهری و وجودات لنفسه خواهد بود. لیکن در دو مرحله ممکن است بحث واقع شود و بلکه در آن دو مرحله بحث واقع شده است و آن دو مرحله این است که تقسیم مقوله به جوهر و عرض آیا از قبیل تقسیم مقوله به دو جنس عالی است، طوری که جوهر یک جنس عالی و عرض جنس عالی دیگر باشد؟ در این صورت مقوله به دو جنس عالی منقسم می گردد: یک جوهر و دو عرض، و هر کدام از دو مقوله در درون خودشان ممکن است انواع متعددی را داشته باشند و در واقع روی این محاسبه ما دو مقوله بیشتر نخواهیم داشت و اصل بحث مقوله و یا مقولات بقوت خودش باقی خواهد ماند اما داستان مقولات دهگانه پرونده اش بطور همیشه بسته خواهد شد و یا اینکه عنوان جوهر بودن مانند عنوان عرض بودن و عرضیت از نحوه و کیفیت وجودی اشیا انتزاع می شود و از عناوین ذاتی نمی باشد و تقسیم مقوله به این دو قسمت از قبیل تقسیم به دو جنس عالی نمی باشد و عنوان عرض از نحوه وجود ماهیات اعراض که وجودات بالغیرند انتزاع می شود. کما اینکه از کیفیت تحصل وجود ماهیات متاصله مستقله مفهوم جوهر انتزاع می شود. بنابراین، جوهر هم از اجناس عالیه نخواهد بود.
 
نوع فیلسوفان اسلامی درباره عنوان عرض این مطلب را تصریح کرده اند که عنوان ذاتی نبوده و از قبیل جنس عالی بر تحولات عرضی نمی باشد اما درباره جوهر این احتمال را نداده بودند، ولی سید با کمال صراحت روی این نکته تصریح دارند: اگر عنوان عرض از نحوه و کیفیت وجودات ماهیات عرضی انتزاع می شود و از قبیل عناوین انتزاعی بشمار رفته و ذاتی مقولات عرضی نمی باشد در مفهوم جوهر هم، چنین احتمالی وجود دارد. پس وزان مفهوم جوهر و عرض یکسان است و در هر دو این احتمال جریان داشته و قابل طرح است. و این نکته که وزان جوهر از نظر مفهوم، وزان مفهوم عرض است از نقطه نظرات مخصوص سید می باشد. و اما مرحله دومی که جای بحث دارد و سید در آن نیز نکات تازه ای را متذکر شده است: بنابر اینکه مفهوم جوهر را جنس عالی برای ماهیات جوهری بدانیم و از قبیل عناوین ذاتی برای انواع زیر مجموعه جوهری بشناسیم و عنوان عرض را از مفهوم عروض گرفته و از قبیل مفاهیم انتزاعی بدانیم، در تعداد مقولات بحث شده است.
ادامه دارد:
 
منبع: امید اسلام، معاونت پژوهشی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، چاپ اول، تهران، 1390


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.