ایمان در وجود انسان

باید بین عواطف و ایمان مسلمانان هماهنگی وجود داشته باشد و ما موظفیم این حالت انسجام را به وجود بیاوریم.
شنبه، 23 آذر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ایمان در وجود انسان
امام تأکید می کند این است که ما باید ایمان را از مرحله عقلی، فکری، فلسفی منتقل کنیم به مرحله احساسی. باید احساسات این امت مسلمان با ایمانش هماهنگ باشد. اشتباه بزرگ بعضی از فلاسفه این بود که می گفتند اصلاح جهان فقط با فلسفه باید انجام بگیرد؛ در حالی که فلسفه می تواند عقل را تا حدی متقاعد کند؛ اما نمی تواند این ایده ذهنی مجرد را به کل وجود انسان سرایت بدهد. دین و احساس است که می تواند ایمان را از مرحله عقلی به کل وجود انسان منتقل کند. آیه قرآنی می فرماید: «الم یان للذین آمنوا أن تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق و لایکونوا کالذین أوتوا الکتاب من قبل فطال علیهم الأمد فقست قلوبهم و کثیر منهم فاسقون. قرآن یک هشدار انقلابی به مؤمنین می دهد، می گوید:
 
 مؤمنین تاریخ! آیا وقت آن نرسیده است که این ایمانی که شما پیدا کرده اید، به کل وجودتان سرایت کند، در قلبتان جا بگیرد و در نتیجه یک خشوع قلبی به دست بیاید؟ آیا شما تجربه بنی اسرائیل را ندارید؟ بنی اسرائیل وقتی که از منبع وحی دور شدند، از حضرت موسی و اشعاع حسی نبوت دور شدند، آن حرارت انقلابیشان از بین رفت و احساساتشان از بین رفت، دلشان مثل سنگ شد. دلی که سنگ باشد نمی تواند آن بدن فعال چابک را تغذیه کند. «فقست قلوبهم» قرآن می گوید مواظب باشید این حرارت انقلابی را دائما داشته باشید. دائما بدانید در حال انقلابید. بسم الله الرحمن الرحیم «والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات»؛ اگر یک ذره توقف کنیم عقب می افتیم. باید دائما حالت انقلابی و حرکت و عمل صالح داشته باشیم تا آن حالت تکاملی را به دست بیاوریم. تعبیر قرآن این بود. من یک تعبیر دیگر هم از حضرت زهرا (سلام الله علیها)ذکر می کنم  حضرت زهرا (سلام الله علیها)یک شخصیت عظیمی بود و روایات عظیمی درباره این بانو داریم؛ ولی یک روایت خیلی جالب که اخیرا خواندم این بود که پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در وصف حضرت زهرا می گوید «أن ابنتی فاطمه ملاء الله قلبها و جوارها ایمانة حتى مشاشعها»؛ خداوند متعال چنان مقرر کرده که ایمان، وجود دخترم فاطمه را فرا بگیرد به نحوی که قلبش، جوارحش، دست و پایش، و پوست و استخوانش هم مؤمن شوند. «حتى مشاشعه»؛ حتى مغز استخوانش هم مؤمن بشود. این یعنی چه؟ یعنی این که وجود کلا در خدمت ایمان و احساسات این زن شد. این روایت تفسیر می کند آن تعبیر را که «ان ابنتی رضی الله الرضاها»؛ آنچنان این زن به مقامات عالیه رسید که پیامبر فرمود: «اگر بخواهی بدانی خدا راضی است ببین فاطمه راضی است یا نه. اگر می خواهی بدانی خدا خشمناک است، ببین فاطمه خشمناک است یا نه. خشم و رضای فاطمه الهی است. عواطفش الهی است. خیلی مقامش رفیع است. خوب پیغمبر که این حرف را می زند آیا می خواهد بگوید که فقط حضرت زهرا می تواند به اینجا برسد. درست است که به آن مقام عالیه حضرت هیچکس نمی تواند برسد ولی این الگو که داده می شود دیگران باید سرمشق بگیرند و کم کم خودشان را رشد بدهند تا برسند به یک مماثلی از حضرت زهرا، حضرت زهرا الگوی یک انسان کامل است؛ نه فقط الگوی زنان.
 
مطلب دیگری که امام تأکید داشتند این است که باید بین عواطف و ایمان مسلمانان هماهنگی وجود داشته باشد و ما موظفیم این حالت انسجام را به وجود بیاوریم. نتیجه هم این است که هرچه ایمان و عواطف بالا برود انسان خودش را فراموش می کند و به خدا متوجه میشود. تعبیر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را ببینید. در مناجات حضرت آمده است:
 
«الهی کفی بی عزا آن آکون لک عبدا»؛ بالاترین عزت و افتخار من این است که بنده تو هستم «و کفی بی فخرا أن تکون لی ربا»؛ بالاترین افتخار من این است که تو خدای منی. بعد این تعبیر را دارد: «إلهی أنت کما أحب فجعلنی کما تحب»خدایا! هرچه از یک موجود کامل دوست داشتنی می توانم تصور کنم تو هستی و هر چه افق دیدم وسیعتر می شود، صفات کمال و جلال، و تمام ویژگیهایی که محبوبم باید داشته باشد، در تو می بینم. «فجعلنی گما »؛ خدایا! مرا طبق آنچه که تو دوست داری قرار بده. این تعبیر خیلی عظیم است. امام روی این قضیه تأکید دارد.
 
اینجا باید نکته ای را تذکر دهم: یکی از نقایص جامعه امام حسین (علیه السلام) این بود که عواطفش با ایمانش هماهنگ نبود. عقلش و اعضایش با ایمانش هماهنگ نبود. خیال نکنید که آنها مشکل آگاهی داشتند. اهل کوفه می دانستند که حسین مظهر پاکی و کرامت و عزت است و طرف مقابل مظهر انحراف و فساد. امام حسین(علیه السلام) از فرزدق سئوال می کند تو تازه از کوفه آمدی، اهل کوفه چطور بودند؟ عرض می کند: «یا أبا عبدالله ! قلوبهم معک و شوفهم علیک»؛ اندیشه آنها با شماست ولی شمشیرهایشان علیه شماست. ببینید آن جامعه، جامعه‌ای پاره پاره شده است. جامعه‌ای که جهت دست با مغز دو تاست، دست ضد مغز، و مغز ضد دست است. این جور جامعه، جامعه‌ای مرده است و شاید یکی از آثار عظیم انقلاب ابا عبدالله، با آن حماسه و با آن مظلومیت این بود که این حماسه منتهی به بیداری آن جامعه شد. احساسات نو انقلابی ایجاد کرد. این احساس را بیدار کرد که شما باید به خودتان برگردید و به سوی احقاق حق بروید. انقلابهایی هم که بعداز اباعبدالله شد، توابین که آمدند، ک نتیجه آن حالت انقلابی است که انقلاب اباعبدالله به وجود آورد. این نکته ای است که امام مکرر تأکید می کردند.
 
منبع: تمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی رحمه الله، نمایندگی ولی فقیه در نیروی دریایی سپاه،صص81-79، چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، تهران، 1393


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط