تعلیم و تربیت و رفتار

تعلیم و تربیت از سازماندهی منابع در هستی انسان و توانایی هایی که او را با جهان اجتماعی و فیزیکی اش هماهنگ میکند، ناشی می شود.
شنبه، 28 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تعلیم و تربیت و رفتار
در طبیعت خودمان ، مبانی زیست شناختی هوشیاری مان بدون آن که از لحاظ ظاهری تغییر یا تقلیل یابد باقی می ماند. ادراکات حسی، ما را جذب یا دلسرد می کند، حافظه ها ما را بر حذر داشته با تشویق می کند، احساسات وادارمان می کند، و تفکرات رفتارمان را کنترل می کند؛ پس شاید در مجموع کامروا شده روزگارمان در زمین طولانی گردد...
 
هیچ کس جدی تر از من معتقد نیست که آنچه حواس ما از این عالم درک می کند، تنها یک بخش از مجموع محیط و عین ذهن ماست. با این وجود، چون این بخش جزیی اساسی است، شرط لازم بقیه است. اگر شما قاطعانه این واقعیت را در مورد این بخش بفهمید، شاید رهسپار مناطق عالی بدون اضطراب شوید. چون زمان ما در مجموع بسیار کوتاه است، من پایه و مبنایی بودن را بر کامل بودن ترجیح می دهم و بنابراین به شما پیشنهاد میکنم به سرعت دیدگاه فوق - ساده را مد نظر قرار دهید. دلایل این که چرا این بخش را بسیار بنیادی نامیده ام، به سادگی قابل تبیین است.
 
 اولا، روان شناسی انسان و حیوان بدین وسیله کمتر ناپیوسته می شود. می دانم که برای بعضی از شما این دلیل به سختی جذاب به نظر می رسد، اما دیگرانی هستند که این دلیل آنها را تحت تأثیر قرار دهد:
 
ثانیة، فعالیت ذهنی مشروط به فعالیت مغزی بوده به موازات آن حرکت می کند. اما مغز، تا آن جا که آن را شناخته ایم، برای رفتار عملی به ما عطا شده است. هر جریانی که از طریق پوست یا چشم و گوش به آن وارد می شود، دوباره وارد عضلات، غدد یا احشا شده، به سازگاری حیوان با محیطی که جریان از آن جا آمده کمک می کند. لذا، این مطلب دیدگاه ما را برای مواجهه با زندگی مغزی و زندگی ذهنی به عنوان دارا بودن نوعی مقصود بنیادی تعمیم داده، آسان می سازد.
 
ثالثا، آن کارکردهای زیاد ذهن که مستقیمة به این محیط جهانی بر نمی گردد، مانند آرمان- شهرهای اخلاقی، تصورات زیبایی شناختی، بصیرتهایی به حقایق ابدی، و ترکیبهای تخیلی منطقی، هرگز نمی تواند از سوی یک فرد انسانی دنبال شود، مگر آن که ذهنی که آنها را در خود ایجاد می کند، قادر باشد محصولات عملی تر مفیدی را نیز تولید کند. پس مورد اخیر نتایج ضروری تر، یا لااقل جاودانه تر می باشد.
 
رابعا، فعالیتهای غیرلازم و غیر عملی و به خودی خود، نسبت به آنچه که در نگاه اول به نظر می رسد، از ارتباط بسیار کمتری محیط برخوردار است. اما خلاصه یا هیچ حقیقتی مشاهده نشده که احتمالا زمانی بر رفتار خاکی ما تأثیر نگذاشته باشد.
 
شما باید به خاطر داشته باشید که این جا هر گاه از فعالیت سخن می گویم، فعالیت به گسترده ترین مفهوم را قصد کرده ام. منظورم گفتار، نوشتار، بلی ها و خیرها، أعراضها «از» امور و گرایش «به سوی» چیزها و اراده‌های عاطفی است؛ و همانطور که آنها را در حال حاضر قصد کرده ام، آنها را در آینده نیز مد نظر دارم...
 
شما باید وظیفه حرفه ای خود را چنان در نظر بگیرید که گویی به طور اساسی و ضروری به پرورش کودک برای رفتار کردن یا تسخیر رفتار وابسته است، البته نه به مفهوم تنگ شیوه های رفتار، بلکه به گسترده ترین مفهوم ممکن، چنان که هر نوع واکنش درست به محیطی را که شاید در آن خود را در فراز و نشیب زندگی بیابد، در برگیرد.
 
تعلیم و تربیت از سازماندهی منابع در هستی انسان و توانایی هایی که او را با جهان اجتماعی و فیزیکی اش هماهنگ میکند، ناشی می شود. شخص بی سواد کسی است که مبهوت همه امور غیر از معمولی ترین موقعیتها می شود. برعکس، فرد تحصیلکرده عملا قادر است با استفاده از مثالهایی که حافظه اش ذخیره کرده و مفاهیم ذهنی که به دست آورده، خود را از موقعیتهایی که تا کنون اتفاق نیفتاده رها سازد. به طور خلاصه، نمی توان تعلیم و تربیت را به گونه ای بهتر از سازماندهی عادات کسب شده اخلاقی و انواع گرایش به رفتار کردن نامید .
 
بنابراین، این کار با برداشتهایی که شما... بر شاگردتان اعمال می کنید، توأم است. شما باید با عادت نگریستن به آنان به منظور هدایتشان در جهت کسب توانایی های عاطفی، اجتماعی، جسمی، صوتی و تکنیکی برای رفتار توسط خودشان خو بگیرید. و شما باید به شکلی عام و بدون موشکافی زیاد یا جنجال، احساس اشتیاق کرده، به مقصودهای این سخنرانیها با مفهوم زیست شناختی ذهن به عنوان چیزی که برای استفاده عملی به ما داده شده، علاقه مند شوید. این مفهوم مطمئنا بخش بزرگتر کار تربیتی شما را تحت پوشش قرار می دهد.
 
قوانین عادت: این که معلمان باید اهمیت عادت را درک کنند بسیار مهم بوده، روانشناسی در این جهت کمک بزرگی به ما می کند. این صحیح است که ما از عادتهای خوب و بد سخن میگوییم؛ اما، هر گاه مردم کلمه «عادت» را به کار می برند، در اکثر موارد این عادت بد است که مد نظر دارند. آنان در مورد عادت استعمال دخانیات، عادت ناسزاگویی و عادت شرابخوری و نه در مورد عادت.
 
خویشتن داری، اعتدال و یا عادت شجاعت صحبت می کنند. ولی واقعیت آن است که فضایل ما نیز همچون رذایلمان عادت به شمار می رود. همه زندگی ما تا جایی که شکل مشخصی دارد، جز توده ای از عادتهایی - عملی، عاطفی، و عقلانی، که به گونهای نظام دار ما را برای درد و غم سازماندهی کرده، به شدت به سوی سرنوشتمان (هر چه باشد) می برد، نیست.
 
من معتقدم که در نتیجه این واقعیت که ما دارای بدن هستیم، در معرض قانون عادت قرار داریم. به طور خلاصه، انعطاف پذیری ماده حیات نظام عصبی ما، دلیل آن است که چرا کاری را برای اولین بار به سختی انجام میدهیم ولی به زودی آن را آسان تر و آسان تر و سرانجام باعمل کافی، آن را به طور نیمه مکانیکی یا تقریبا بدون هیچ آگاهی انجام می دهیم. نظامهای عصبی ما به شیوه ای که ترکیب شده رشد یافته، درست مانند یک برگه کاغذ یایک کت، که هر گاه چروک خورده یا تا شود، می خواهد الى الابد به همان شکل بماند، ولی بعدا به چروکهای مشابه می گراید.
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص255-253، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.