بعضی چیزها را نباید حتی برای یک بار هم تجربه کرد؛ چراکه بار اول، شروع راهی بیبازگشت است. پس استارت را کلیک نکن!
-
داستان فیلیپ شیطانصفت
یکی میگفت: «آدم ضعیف خودکشی میکنه!»
یکی میگفت: «آدم احمق همون بهتر که خودشو بکشه!»
یکی دیگر اعتقاد داشت: «احتمالاً آدم بازنده و بیارادهای باشه که دست به این کار میزنه!»
کسی که چالش نهنگ آبی را نشناسد، مطمئناً نمیتواند بفهمد غیر از دلایلی که مردم تصور میکنند یک دلیل دیگری هم وجود دارد و آن هم ترس و تهدید است. وقتی تو را تهدید میکنند که غیر از انتشار فیلم و عکسهای شخصیات، در فضای مجازی و مخاطبهای تلفن همراهت، به زودی به سراغ خواهر یا برادر کوچکت میروند و با دادن چند نشانه ثابت میکنند تو را تحت نظر دارند و قضیه جدی است؛ مثلاً به تو میگویند کجا هستی و نام مکانهای نزدیکت را میگویند یا پیامهای خاصی را برای کسانی که برای تو مهم هستند میفرستند تا به تو ثابت کنند اوضاع را تحت کنترل دارند؛ آن وقت است که بعضیها به خاطر کمتجربگی یا مشکلات روحی خاصی که از قبل دارند و همچنین ترس از بیآبرو شدن یا کشته شدن عزیزانشان، به فرمان مدیر چالش نهنگ آبی، دست به خودکشی میزنند.
فکر میکنم خیلی احتیاج به معرفی نداشته باشد؛ چالش مرگباری که به اسم «بازی» تا اکنون جان صدها نوجوان را در سراسر جهان گرفته است.
فیلیپ بودکین سازنده این چالش پنجاه مرحلهای، دانشجوی اخراجی رشتهی روانشناسی و اهل کشور روسیه است. او پس از دستگیری، دلیل ساختن این چالش را پاک کردن جامعه از آدمهای ابله و احمق عنوان کرده و جای تعجب دارد چطور با وجود اینکه همه از قصد فیلیپ شیطانصفت خبر دارند باز هم خود را ابله و احمق فرض نموده، در چالش شرکت میکنند و نهایتاً با از بین بردن خود، سازنده را به هدفش میرسانند.
-
داستان کنجکاوی و پشیمانی بیفایده
معمولاً ابتدا کسی تهدیدات را جدی نمیگیرد؛ ولی هنگامی که هکرهای بخش مدیریت به کاربر ثابت کردند میتوانند او را از سرپیچی کردن خود پشیمان کنند، قضیه فرق میکند؛ مثلاً حساب بانکی پدر و مادر کاربر را هک میکنند و تمام دارایی آنها را به حساب شخص دیگری انتقال میدهند و از کاربر میخواهند پیگیری کند و از درستی حرف آنها مطمئن شود و در صورت ادامه دادن چالش مبلغ حساب را برمیگردانند.
متأسفانه بیشتر کسانی که در این چالش شیطانی و خطرناک شرکت میکنند، نوجوانان زیر شانزده سال هستند که در دوران بلوغ قرار دارند و دوست دارند به همه ثابت کنند بزرگ شدهاند و توانمندیهای زیادی دارند. حالا تصور کنید این نوجوان از قبل، مشکلات روحی داشته و به افسردگی دچار باشد؛ مثلاً افسردگی به دلیل طلاق پدر و مادر، اعتیاد والدین یا نداشتن اعتماد به نفس به دلیل تربیت بد والدین یا حتی معلمان و... .
شکی نیست این نوجوان به سمت این چالش کشیده میشود و پایان غمانگیزی برای او و خانوادهاش رقم خواهد خورد.
این چالش خطرناک که از روسیه شروع شد به اکراین و هند رسید و حالا به اکثر کشورهای دنیا از جمله ایران سرایت کرده و روز به روز جان نوجوانان بیشتری را میگیرد. وزارت ارتباطات تلاش زیادی کرده که جلوی این چالش را بگیرد تا در ایران قربانی نگیرد؛ ولی با تأسف باید اعتراف کنیم که نتوانسته و نمیتواند به طور کامل از شیوع این ویروس مرگبار در بدنهی جامعه جلوگیری کند؛ پس این وظیفهی خود ماست که اولاً فریب وسوسههای شیطانی این چالش را نخوریم و سپس با اطلاع دادن به اطرافیان خود و آگاه کردن آنها از قربانی شدن اطرافیان خود جلوگیری کنیم.
-
داستان حیلههای موجود در مراحل چالش
در مدت پنجاه روز و پنجاه مرحلهی چالش، آنقدر باید فیلم و آهنگ ترسناک ببینید و بشنوید و آنقدر باید بدن خود را با تیغ و به شکلهای مختلف زخم کنید و آنقدر بیخوابی بکشید و در ارتفاعهای بلند بایستید که حتی آدم سالم هم کمکم دیوانه میشود و تصمیمات بدی میگیرد چه برسد به نوجوانهایی که اندکی مشکلات هم دارند یا به اقتضای سنشان دوست دارند بین اطرافیان خودی نشان دهند و جلب توجه کنند.
در چالش نهنگ آبی یک یا چند راهنما و مدیر با کاربر ارتباط اینترنتی دارند و هر روز تکلیف جدیدی به او میدهند؛ مثلاً در مرحلهی اول پس از سوگند وفاداری و تعهد توسط کاربر، او را نهنگ مینامند و از او میخواهند عبارت f57 را به وسیلهی تیغ روی بدن خود حک کنند و عکس آن را برای راهنما بفرستند.
کاربر هر روز باید ساعت 4:20 دقیقه صبح بیدار شود و مدام فیلمهای ترسناک تماشا کند و در مکانهایی با ارتفاع بسیار بلند بایستد. این تکالیف همه برنامهریزی شدهاند؛ مثلاً بیدار شدن به آن زودی به دلیل این است که کاربر میزان خواب کمتری داشته باشد و این در دراز مدت باعث میشود مغز نتواند تصمیمات درستی بگیرد. زخم زدن به بدن خود و خودآزاری یک نوع بیماری روانی است که راهنما سعی میکند شما را به آن عادت دهد و این باعث میشود انسان عزت نفس و اعتماد به نفسش را از دست دهد و برای انجام بزرگترین خودآزاری در روز آخر آماده شود. فیلمها و آهنگهای وحشتناک هم که ناگفته پیداست در یک دورهی طولانی حدود دو ماهه و پشت سر هم چقدر میتوانند مضر و خطرناک باشند. ایستادن در ارتفاعات هم به کاربر کمک میکند ترس از بلندی نداشته باشد و به راحتی بعد از 49 روز بر بلندای مرتفعترین برج، پل یا جرثقیل نزدیک محل زندگیاش بایستد و خود را پرت کند.
در پایان باید دوباره تکرار کنم مواظب خودتان باشید این بازی بیشتر از هرکس، کنجکاوها و افسردهها را قربانی میکند.
باور کنید این یک نصیحت نیست؛ یک پند یا اندرز حکیمانه هم نیست و حتی یک پیشنهاد دلسوزانه... این یک واقعیت است؛ واقعیتی که میتواند تلخ باشد مثل پشیمانی میان ارتفاع یک پل بلند تا کف آسفالت خیابان:
بعضی چیزها را نباید حتی برای یک بار هم تجربه کرد؛ چراکه بار اول، شروع راهی بیبازگشت است. پس استارت را کلیک نکن!
منبع: مجله باران