عادت کردن به استرس

انقلاب سلامت باید سرعتی بیش از سرعت فن آوری داشته باشد، در غیر این صورت فن آوری همچنان ویرانگری میکند و سلامت شهری را در بعد جسمی و روحی به مخاطره می‌اندازد.
چهارشنبه، 9 بهمن 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عادت کردن به استرس
مواد افیونی در بسیاری از موارد به دلیل خاصیت تخدیری و تسلایی شان استفاده می شوند، اما از این نظر که انسان‌ها زود عادت میکنند و در عادت ها آستانه انتظاراتشان افزایش می یابد، بعد نمی توانند از این تولیدات تکنولوژیک دست بکشند. مسئله اساسی را آثار این عادت ها (اعتیاد) پدید می آورد. انسان متجدد امروز، از یک‌سو عادت به استرس کرده، و از سوی دیگر اعتیاد را در زندگی خود دامن زده است. بدبختانه دارندگان این اعتیاد، امروزه بیمار محسوب می شوند نه مجرم، حتی اگر برای تأمین هزینه‌های گزافشان توزیع کننده مواد مخدر باشند و این بیماری بیش از صورت های دیگر بیماری به مرگ نزدیک است. تأسف اصلی در تنش‌های روزانه و شبانه ای است که اینان به والدین، همسر، فرزندان خود تحمیل می کنند. این وابستگان، علاوه بر تحمل هزینه های گزاف، جابه جایی هزینه های زندگی، و آثار منفی روحی و روانی، مجبور به پذیرش بدنامی و بی احترامی در جامعه هستند.
 
تاسف دیگر در غفلت ارزشی، غفلت هنجاری، بی تفاوتی و بی دردی است. این آثار و بسیاری از آثار دیگر اعتیاد، درد جان‌کاهی به نام استرس مداوم را در اطرافیان و دلسوزان فرد پدید می آورد، به گونه ای که ممکن است وابستگان را در مدتی کوتاه به بدترین کارکرد استرس، یعنی سکته و سرطان دچار سازد. یک دلیل آن است که سیگارکش ها از سیگار تنفر دارند، اما برخی شان لجوج و سرکش‌اند.سیگار و نوشیدنی های الکلی حداقل و حداکثر عمر انسان را از فرد می گیرند، اما مواد افیونی صنعتی، یا در همان دفعه اول استعمال فرد را میکشد یا حداقل نیمی از عمرش را می گیرد. بنابراین، انسان مدرن امروز در صورت غفلت، دانسته، و به راحتی سلامت و عمر خود را از دست می دهد.
 
انقلاب سلامت، امروز نیاز مدیریت کلان اجتماعی برای رهایی انسان از شر تغذیه غلط، بی تحرکی و استرس های زمانه است. رشد فن آوری، تولیدات و آثار آن آهسته نبوده، و نمی توان با خونسردی و آرامش با آثار منفی آن روبه رو شد. بنابراین، انقلاب و تحرک گسترده برای مبارزه با کارکردهای منفی توسعه و تجدد، یک نیاز اساسی است. با فن آوری افسار گسیخته امروز، انسان‌ها: تسلطی بر تغذیه خود ندارند؛ سرعت و کار را جانشین سلامت و آرامش کرده اند؛ از زندگی لذت نمی برند، خودخواه و عبوس شده اند؛ آستانه تحملشان کاهش یافته است و تصمیماتشان منطقی نیست (عدم مهارت در کنترل عصبانیت)؛ تفاوتی بین احساس عصبانیت و عصبانیت افراطی قائل نیستند؛ اسیر شادی های کاذب و غصه های حقیقی هستند؛ گرفتار دردهای بی درمان، مدرن و گسترده شده اند؛ از مداوای دردها، و مدیریت بحران و سلامت شهری ناامید گشته اند؛  در عین حال دغدغه سلامت و طول عمر دارند، اما در این راه نیز سردرگم و دچار دوگانگی شناختی هستند.
 
انقلاب سلامت باید سرعتی بیش از سرعت فن آوری داشته باشد، در غیر این صورت فن آوری همچنان ویرانگری میکند و سلامت شهری را در بعد جسمی و روحی به مخاطره می اندازد. آفات جسمی و روحی در جوامع آسیب خورده بیداد می کند، و به مثابه هجوم وبا جوامع اطراف را نیز آلوده می سازد. از یک سو تفریط فقر و افراط ثروت، تغذیه را اسیر تفریط و افراط کرده، و از سوی دیگر این مسائل روح و روان را به شدت آزرده است. گر چه شهرداری برای سلامت شهری تلاش می کند، و آموزش و پرورش اصرار بر تصحیح ساختار اقتصادی دارد، اما این نهادها و نهادهای دیگر شهری در اقدام ها و برنامه های خود کمتر موفق بوده اند. علت آن این است که به نظر می رسد به منظور تعدیل سلامت، سیاست های اجرایی مرسوم و گام به گام دیگر کارایی ندارد و باید اقدام های عاجل به عمل آورد.
 
تفکر مدیریتی؛ تعیین خط مشی ها؛ تحرک و تلاش مضاعف و فراگیر؛ تقویت انگیزه ها؛ مداومت و پیگیری؛ تدوین عاجل و همه جانبه قوانین و مقررات سیاست های اصولی انقلاب سلامت در گستره اجتماعی هستند.افراد به مثابه مهره های جامعه، اجزای تغییر و تحول اساسی در انقلاب سلامت هستند. لذا قبل از اینکه افراد در فرآیند زندگی، نیاز به سلامت را احساس کنند، وظیفه مدیران اجتماعی بخش سلامت، مثل سیاستگذاران، روانشناسان، جامعه شناسان، پزشکان، معلمان، اقتصاددانان، شوراها، شهرداری ها، والدین است که افراد را برای ایجاد سلامت قانع سازند، یا انگیزه های طول عمر را در آن‌ها تقویت کنند.
 
فرد، هدف و در عین حال بازیگر انقلاب سلامت است. افراد اگر خواهان سلامت و طول عمر باشند که به رغم تعارفات معمول، خواستار بقا و تداوم حیات هستند - در شرایط امروز راهی جز همپایی با انقلاب فراگیر سلامت ندارند. این همپایگی در شرایط ذکر شده امکان پذیر است: شناخت حسش نیاز فردی به مقوله سلامت؛ تکرار و تداوم حتی نیاز از طریق مطالعه و آموزش؛ آشنایی هر چه بیشتر با مشاغل و تخصص هایی مثل روانشناسی، تغذیه، طب، کاردرمانی، مددکاری اجتماعی؛ تفکر و تدبر در احوال و کردار مردمان سالم و دراز عمر؛ -رعایت حساب گرانه، مجدانه و انگیزه مند اصول و ضوابط سلامت؛ رجوع مداوم به تلقین، به مثابه یک اصل اساسی در پرهیز از بیماری (فرار از مریض نمایی)؛ روابط متقابل با جامعه به منظور بهره برداری از سیاست ها و کنش های اجتماعی سلامت، زیرا افزایش حمایت اجتماعی پتانسیل ایجاد استرس را کاهش، و ایمنی بیشتری به فرد میدهد.
 
 تصمیم قاطع و آگاهانه، نه قربانی بودن؛ ایمان به عملکردها و اعتماد به آینده سالم؛ تمایل مداوم به شادی و خوشبختی، و نه تقلید از شادها و خوشبخت‌ها؛ تلاش برای کسب قدرت بیشتر در درک پی آمدهای بیماری،  باور به دیدگاه فراخنای زندگی؛ باور به سادگی عرفی - اجتماعی و پرهیز از زرق و برق های استرس آور. خلاصه اینکه: امروزه سلامت، اسیر اختاپوس تجددی شده است که نه چندان عقلانی و نه عاطفی است، اما به شدت نیازمند بازسازی شناختی است. در این بازسازی، انگیزه و تلاش، از مصادق بارز و مؤثر کام یابی است.
 
تلاش و تمرین کردن به معنای این است که فرد دامنه اقدام هایش فراگیر است و انگیزه‌ای قوی برای سلامت و طول عمر دارد. زندگی ساده با یک خواب آرام به معنای تلاش برای سلامت و طول عمر است.
 
منبع: رمز سلامت و طول عمر، حسین حسنی، صص94-89، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ اول، 1391


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط