بررسی مفاهیم عمده فلسفی در قلمرو تعلیم و تربیت (قسمت اول)

تمایز بین «دانستن چگونه» و «دانستن این که»، که گیلبرت رایل آورده، نقطه آغاز بحث در این مقاله است.
پنجشنبه، 17 بهمن 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی مفاهیم عمده فلسفی در قلمرو تعلیم و تربیت (قسمت اول)
جین. آر. مارتین، مربی معاصر نشان می دهد که چگونه می توان تکنیک‌های فلسفه تحلیلی را برای بررسی مفاهیم عمده فلسفی در قلمرو تعلیم و تربیت به کار برد. او بین چند نوع دانستن تمایز قائل می شود و از این که انواع دانستن چگونه در فرایند تدریس نقش دارد، سخن می گوید. مارتین بدون پیشنهاد این که چه چیزی باید تدریس شود یا چه کسی باید آن را تدریس کند، خاطر نشان می سازد که چندین نوع «دانستن این که» و «دانستن چگونه» وجود دارد و معانی ضمنی دیگری از تمایز رایل برای نظریه و عمل را بررسی می کند.
 
تمایز بین «دانستن چگونه» و «دانستن این که»، که گیلبرت رایل آورده، نقطه آغاز بحث در این مقاله است. هدف رایل از نوشتن کتاب مفهوم ذهن این بوده که دوگانه انگاری دکارتی با آنچه را که او «اسطوره روح در ماشین» می نامد، یک باره و به طور کامل رد کند. هدف ویژه او در فصل دوم آن است که نشان دهد فعالیتهای بسیاری وجود دارد که مستقیم خصوصیات ذهن را آشکار می کند اما این فعالیتها نه عملکردهای عقلانی است نه نتایج عملکردهای عقلانی. ما وقتی این فعالیت‌ها را توصیف می کنیم، به «مجموعه دیگری از عملکردهای مبهم» اشاره نمی کنیم. به گفته رایل، عمل هوشمندانه یعنی «دانستن چگونه فرزند ناتنی نظریه» نیست. برعکس، نظریه پردازی یعنی دانستن این که «عملی است در بین اعمال دیگر و خود به طور هوشمندانه یا احمقانه انجام می شود». رایل با ایجاد تمایز بین «دانستن این که» و «دانستن چگونه» امیدوار است آیین عقل گرایان را که می کوشید همه انواع دانستن را به «دانستن این که به محدود سازد، تصحیح کند. او قویا مخالف این دیدگاه است که شناخت عقلانی قواعد یا معیارها باید بر عمل عقلانی مقدم باشد، همان قواعد یا معیارهایی که شخص باید قبل از این که بتواند عمل کند به خود بیاموزد».
 
تمایز رایل به وضوح با مسائل تدریس و یادگیری ارتباط دارد. مثلا یادگیری مهارت نیازی به دانستن قبلی قواعد ندارد: انسانها قبل از این که ارسطو قواعد استدلال صحیح را تدوین کند، می دانستند چگونه به درستی استدلال کنند. دانستن قواعد برای انجام یک مهارت کافی نیست. در مورد پسری که قواعد بازی شطرنج را از حفظ است اما نمی تواند حرکات لازم را انجام دهد، نمی گوییم بازی شطرنج بلد است، در ارزیابی یک عملکرد باید «لاحقه» آن را نگاه کرد، نه «سابقه» آن را. این سخن به معنای آن نیست که ما طالب یک سبب نامرئی برای انجام ماهرانه یک فعالیت هستیم، بلکه به بیان دقیقتر این است که تنها یک نمونه رفتار کافی نیست تا «دانستن چگونه» را به یک فاعل نسبت دهیم؛ باید فعالیتهای قبلی و بعدی آن را نیز در نظر بگیریم.
 
تمایز بین «دانستن این که» و «دانستن چگونه به علت وضوح آشکار و سادگی آن جاذبه زیادی دارد، اما نظیر هر دوگانگی دیگر به بحث و اختلاف نظر منجر می شود. هارتلند سووانا اظهار کرده است که دانستن این که می تواند به دانستن چگونه تبدیل شود. بیایید بپذیریم که این تبدیل در صورتی معتبر است که «دانستن این که» و «دانستن چگونه برای دلالت بر طیف نسبتا محدودی از گرایشها به کار رود. اما به محض تبدیل «دانستن این که» به «دانستن چگونه»، باید بین دو نوع گرایش که تحت دانستن چگونه وجود دارد، تمایز ایجاد شود.
 
تحلیل انواع مختلف جملات مربوط به «دانستن این که» و «دانستن چگونه» در محاوره‌های معمولی و ایجاد چنین تفاوت‌هایی بر طبق ضرورت، حتی اگر از این طریق سادگی موجود در دوگانگی مورد نظر رایل و تبدیل مورد نظر هارتلند سووان از دست برود، از بعد عملی مهم است. درست همان طور که رابل توجه ما را به خطرات موجود در تبدیل «دانستن چگونه» به دانستن این که نسبت به تعلیم و تربیت جلب می کند، می توان خاطر نشان ساخت که اگر تحلیل صورت نگیرد، در تبدیل «دانستن این که» به دانستن چگونه خطراتی وجود دارد. به نظر می رسد تدریس ریاضیات با تاریخ چنانکه گویی اینها مهارتهایی مانند شنا است، از تدریس شنا چنانکه گویی درس زبان لاتین یا هندسه است، مطلوبتر نیست. نیز، تدریس قضاوتهای اخلاقی و قواعد سلوک به طوری که گویی یا درس لاتین است یا مهارت شنا، اشتباهی به همان اندازه بزرگ است.
 
تمایز مورد نظر رایل: برای این که تمایز مورد نظر رایل بین «دانستن چگونه» و «دانستن» این که تا حد ممکن به روشنی تدوین شود، لازم است مفاهیم اصطلاحات «دانستن چگونه» و دانستن این که معلوم گردد. رایل «دانستن» را یک فعل مربوط به استعداد می داند و از این رو می توان نتیجه گرفت که او «دانستن چگونه» و «دانستن این که» را نیز استعداد به حساب می آورد. اگر چه استعدادها و تمایلات هر دو از مقوله آمادگی است، اما رایل آنها را از هم جدا می کند. یک تمایل نشان می دهد که نه تنها چیزی می تواند مورد نظر باشد، بلکه قاعدتا وقتی شرایط مناسب تحقق یابد مورد نظر خواهد بود؛ یک استعداد بر توانایی انجام کاری در شرایط معین دلالت دارد، اما تکرار یا ضابطه مندی را نشان نمی دهد. او هیچ گاه منظور خود را از این دو نوع دانستن به طور دقیق بیان نمی کند، اما از مثالهایی که می آورد، و با توجه به تعدادی از جملات او، می توان تشخیص داد که «دانستن چگونه» به مهارتها یا اقدامات اشاره دارد مثل دانستن این که: بازی شطرنج چگونه است، نظریه پردازی چگونه است، تکلم به زبان روسی چگونه است؛ ولى «دانستن این که به «ذخیره شناختی» فرد اشاره دارد، یعنی به دانشی درباره امور واقعی، مثل دانستن این که ساسکس استانی در انگلستان است، یا دانستن این که مسیر در زبان آلمانی به معنای چاقو است.
 
باید به این مهم توجه داشت که رایل همه انسواع «دانستن چگونه» را به «دانستن چگونگی انجام یک کاره و همه انواع دانستن این که» را به «دانستن این که فلان چیز چنین است» تبدیل می کند، زیرا در این صورت می فهمیم که تمایز مورد نظر او طبیعتی محدودتر از آنچه در ابتدا فکر می کردیم، دارد. در زبان معمولی عبارت دانستن چگونه » غالبأ وقتی به کار می رود که انجام کار مطرح نیست، و عبارت «دانستن این که در جملاتی معنا می دهد که به دانستن امور واقعی اشاره ندارد. برای مثال میگوییم: «جانی می داند که یک موتور چگونه کار می کند»، «من می دانم که آیزنهاور در شب انتخابات چه احساسی داشت»، و جونز می داند که حادثه چگونه اتفاق افتاد».
 
همچنین می گوییم «اسمیت می داند که باید مؤدب باشد»، «آن کودک می داند که وقتی کسی صحبت می کند، باید ساکت باشد»، جانی می داند که دزدی بد است». هیچ یک از این مثال‌ها با پارادایم های رایل برای دانستن چگونه» یا «دانستن این که» تطبیق نمی کند.
 
به طور خلاصه، تمایز مورد نظر رایل بین دانستن چگونه» و «دانستن این که در واقع تمایزی است بین «دانستن چگونگی مهارتها» و «دانستن اموری درباره یک طبیعت خارجی». وقتی هارتلند - سوران درباره پرسش مربوط به قابلیت تبدیل دانستن این که به «دانستن چگونه» بحث می کند، به گمان من، او نیز «دانستن چگونه و «دانستن این که» را همینطور می بیند. از این رو، در بحث از تبدیل مورد نظر او نباید تصور کرد که این مطلب درباره همه موارد دانستن این که صادق است. در حقیقت، به گمان من، ما درک می کنیم که جملاتی مانند جانی می داند که باید ساکت باشد» و «جونز می داند که باید مؤدب باشد» را نمی توان به «دانستن چگونه» طبق نظر رایل و هارتلند سووان تبدیل کرد. در این جا نخست جملاتی که به تبدیل مورد نظر هارتلند سووان مربوط است، تحلیل خواهد شد.
ادامه دارد..
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص 480-477، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما