سري به سينهي خود تا صفا تواني يافت سري به سينهي خود تا صفا تواني يافت شاعر : شهريار خلاف خواهش خود تا خدا تواني يافت سري به سينهي خود تا صفا تواني يافت کليد فتح به کنج فنا تواني يافت در حقايق و گنجينهي ادب قفل است کمال مطلق گيتي کجا تواني يافت به هوش باش که با عقل و حکمت محدود بجوي جوهر خود تا جلا تواني يافت جمال معرفت از خواب جهل بيداريست نه قصهاي که به چون و چرا تواني يافت تحولي است که از رنجها پديد آيد مگر که ره به حريم رضا تواني يافت تو حلقه بردر راز قضا نداني زد گر اين فنا بپذيري بقا تواني يافت ز قعر چاه توان ديد در ستاره و ماه تو پيش و پس کن لفظي کجا تواني يافت کمال ذوق و هنر شهريار در معني است