ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما کردي

تو بمان و دگران واي به حال دگران ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما کردي هر چه آفاق بجويند کران تا به کران رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند محرم ما نبود ديده‌ي کوته نظران ميروم تا که به صاحبنظري بازرسم
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما کردي
ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما کردي
ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما کردي

شاعر : شهريار

تو بمان و دگران واي به حال دگران ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما کردي
هر چه آفاق بجويند کران تا به کران رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
محرم ما نبود ديده‌ي کوته نظران ميروم تا که به صاحبنظري بازرسم
که ز خود بي‌خبرند اين ز خدا بيخبران دل چون آينه‌ي اهل صفا مي‌شکنند
يادگاريست ز سر حلقه‌ي شوريده سران دل من دار که در زلف شکن در شکنت
لاله رويا تو ببخشاي به خونين جگران گل اين باغ بجز حسرت و داغم نفزود
ورنه دانم تو کجا و ره بيداد گران ره بيداد گران بخت من آموخت ترا
کاين بود عاقبت کار جهان گذران سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
شورها در دلم انگيخته چون نوسفران شهريارا غم آوارگي و دربدري
رفتم از کوي تو ليکن عقب سرنگران از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط