الرد Alderd) ۱۹۸۳) مطالعهای جالب و در مقیاسی محدود در مورد مداخلههای درمانی انجام داد. وی در بخشی از این مطالعه از رویکرد سنجشی PRISM بهره گرفت. ۶ کودک این مطالعه بین ۳ تا 4 ساله بودند و به دو گروه جدا یعنی گروه مبتلا به مشکلات بیانی و گروه مبتلا به دشواری دریافت تقسیم شدند. ویژگی گروه زبان بیان عبارت بود از اتکا زیاد به ساختارهای شبه جملهای مانند "کتاب بخوان، ترن بازی کن" که از نظر محتوی معنایی غنی و دارای کلمات بسیاری بود و بار اطلاعاتی زیادی داشت. بر عکس مشخص شد گروه مبتلا به مشکلات دریافت، عملکردهای معنایی اندکی دارد. در مقایسه با گفتارهایی که در پاسخ به دیگری ابراز میشد گفتههای خودبخودی آنان بسیار بیشتر بود، و از ساختارهای همپایه coordination، پرسشهای کوتاه آخر جمله، و ساختارهای کلیشهای بسیار استفاده میکردند. برای مثال، خانه انجاست، آن پایین، بیرون. الدرد نتیجه گرفت در صورتی که PRISM همراه با دیگر سنجشهای کاربرد شناختی و ساختاری به کار گرفته شود. امکانات خوبی برای شرح و توصیف زیرگروههای اختلالهای زبان دارد. L – PRISM مورد ارزشیابی انتقادی قرار گرفته و روندی تعدیلی را پذیرا شده است (لانگ Long و هند Hand ، ۱۹۹۶). ارزشیابی راهکارهای تهیه نیمرخ به منظور مرتبط کردن آن با برنامههای درمانی زمینهای است که هنوز نیاز به تحقیق بیشتر دارد و این نیاز در قلمرو معناشناختی واژگانی بیشتر احساس میشود.
سنجش واژگان بیانی در مراحل اولیه رشد زبان، راهکاری است که مورد نظر و علاقه برخی پژوهشگران قرار گرفته است. به کارگیری این شیوه بی تردید آسان است، اما نتایج حاصل در سطح تحلیل معناشناختی که در بالا توضیح داده شده، از عمق لازم برخوردار نیست. لاک (۱۹۸۵) در برنامه زبان زنده خود بخشی را به سنجش اولین کلمات اختصاص داد. این بخش شامل فهرستی ۱۴۰ کلمهای است که به ترتیب شامل اسم، فعل، حرف اضافه، و صفت است. از آن جا که تفاوتهای بسیاری در زبان کودکان بهنجار وجود دارد، وی مبنای ۱۰ کلمه را که بطور شگفت آوری اندک است برای ۲ سالگی در نظر گرفته است. تأکید این بخش بر استفاده از کلمه است تا استفاده معنی دار از آن. وضعیتی که برای بسیاری از متخصصان بالینی آشناست، زمانی است که والدین علاقهمند فهرستی شامل چندین کلمه را به کودک آموزش میدهند. این فهرست در واقع مجموعه ای اسم است بدون آن که به معنای آن توجه چندانی بشود.
واج شناسی
یکی از پر استفادهترین نیمرخهای واج شناختی که در حال حاضر از آن استفاده میشود سنجش واجی گفتار کودکان PACS است که بوسیله گران ول (۱۹۸۵) تهیه شده است. مبنای تهیه آن استفاده از گفتار فراخوانده است که بصورت تقابلی مورد تحلیل قرار میگیرد، و گزینههای دیگری نیز برای انواع مختلف تحلیل دارد. سنجش واجی گفتار کودکان، بگونهای بالقوه، و با صرف وقت تقریبا فراوان مشکلات نظام واجی کودک را با جزئیات کامل توصیف میکند.در بررسی واقعیتهای مربوط به انجام چنین سنجشهای دقیقی، بنا نداریم به هیچ روی ارزشهای آنها را نادیده انگاریم. بر عکس این سنجشها از این نظر که مسیر مستقیمی را برای برنامههای درمانی مشخص میکند بسیار ارزشمندند. افزون بر آن، اطلاعاتی به دست میدهند که تقویت کننده شواهد لازم برای توصیف و تشریح زیرگروههای اختلالهای زبانی است. گرانول اعتقاد دارد میان رشد واجی و مراحل رشد نحو که توسط کریستال، فلچر، و گارمن پیشنهاد شد شباهتهایی وجود دارد. در عین حال، وی بدرستی، مانند بسیاری دیگر، درباره هنجارهای سئی خشک و انعطاف ناپذیر رشد زبان جانب احتیاط را میگیرد. نکته منفی بسیاری از سنجشهای واج شناختی این است که بر مبنای نمونههای تک کلمهای ساخته شدهاند. سنجش PROPH کریستال، امکان تحلیل گفتار پیوسته را دارد، گر چه انجام آن اجبای نیست. تحلیل بالینی جالبی که از این مسأله فاصله میگیرد کار ولز (۱۹۹۴) است. وی از محدوده واج شناسی تک کلمهای فراتر میرود و توجه خود را به واج شناسی بین کلمهای معطوف میکند و نشان میدهد این نکته تا چه اندازه در قابلیت فهم اهمیت دارد. چارچوب پیشنهادی او برای مسایل سنجش و درمان هر دو مفید است. نمونهای از محدودیتهای شیوه تک کلمهای در مطالعه موردی مورگان - بری (۱۹۸۸) بخوبی دیده میشود. در این مطالعه دادههای حاصل از به کارگیری سنجش واجی گفتار کودکان PACS و دادههای به دست آمده از گفتار خودبخودی، الگوهای متفاوتی را نشان دادند. احتمالا نمونه حاصل از گفتار پیوسته به همراه نمونه گردآوری شده از زبان فراخوان شده، بهترین و قابل اعتمادترین شواهد را در مورد مشکلات کودک به دست خواهد داد.
پس از پی بردن به الگوهای خطاهای واجی کودک میتوان با بررسی بیشتر زمینههای زیر بنایی کاستی های وی را مشخص کرد. به گفته استاک هاوس و ولز، ممکن است علت خطای کودک بازنمودهای واجی نادرست درونی باشد، یا آن که بازنمودهای ناصحیح در اختیار کودک باشد. از سوی دیگر ممکن است بازنمود درونی درست باشد، اما کودک آن را بگونهای نادرست درک کند. مقایسه تولید زبان خودبخودی و تقلیدی در کودک میتواند مسایل پردازشی برونداد را آشکار کند. سایر مهارتهای فرازبانی را که زیربنای اختلالهای زبانی و واجی هستند مانند قافیه، و تکرار و غیر کلمات مانند ام، آها، و غیره که توانایی تلفظ صداها را از بازنمودهای واژگانی جدا میکند، میتوان مورد ارزیابی قرار داد. ارزیابی این مهارتها میتواند اطلاعات خوبی برای گزینش بهترین و مؤثرترین راهکار درمانی در اختیار بگذارد و نیز به رشد خواندن کمک کند.
منبع: اختلالهای رشد زبان (ویرایش دوّم)، کاترین آدمز، بتی بایرز براون و مارگات ادواردز، ترجمه: دکتر محمدتقی منشی طوسی، دانشگاه امام رضا (علیه السلام)، صص206-204، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1385