اي ماه شب دريا اي چشمهي زيبائي اي ماه شب دريا اي چشمهي زيبائي شاعر : شهريار يک چشمه و صد دريا فري و فريبائي اي ماه شب دريا اي چشمهي زيبائي در پرده نه زيبنده است با آنهمه زيبائي من زشتم و زنداني اما مه رخشنده غوغاي شبابست و آشوب تماشائي افلاک چراغان کن کفاق همه چشمند ارزاني دريا باد اين آينه سيمائي سيماي تو روحاني در آينهي درياست بنگار چو ميناگر اين صفحهي مينائي زرکوب کواکب راخال رخ دريا کن اي زهرهي شهر آشوب اي شهره به شيدائي با چنگ خدايان خيز آشفته و شورانگيز گو در نوسان آيد ناقوس کليسائي چنگ ابديت را بر ساز مسيحا زن اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي چون خواجه تن تنها با سوز تو دمسازم