شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم

به جلد رهگذر اما در انتظار تو بودم شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم خمار و سست ولي سخت بي‌قرار تو بودم نسيم زلف تو پيچيده بود در سر و مغزم همه به فکر و خيال تو و به کار تو بودم همه به کاري و من دست شسته از همه کاري
سه‌شنبه، 8 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم
شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم
شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم

شاعر : شهريار

به جلد رهگذر اما در انتظار تو بودم شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم
خمار و سست ولي سخت بي‌قرار تو بودم نسيم زلف تو پيچيده بود در سر و مغزم
همه به فکر و خيال تو و به کار تو بودم همه به کاري و من دست شسته از همه کاري
در آرزوي شکوفائي و بهار تو بودم خزان عشق نبيني که من به هر دمي اي گل
تو يار من که نبودي منم که يار تو بودم اگر که دل بگشايد زبان به دعوي ياري
ولي به باغ تو دور از تو داغدار تو بودم چو لاله بود چراغم به جستجوي تو در دست
اگر چه شهره به هر شهر و شهريار تو بودم به کوي عشق تو راضي شدم به نقش گدائي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما