1. ناتوانی در تقلید کلمات و سطوح مختلف صدا
٢. ناتوانی در تولید آهنگ کلام
3. ناتوانی در برنامه ریزی حرکتی و زمان بندی حرکت اندام های صوتی
۴. اشکال در نظارت و کنترل تولید صدا
5. ناتوانی در تولید توالی حرکت بویژه بصورت سریع
6. استفاده نکردن از حروف تعریف، حروف اضافه، و ضمایر
7. حذف قسمتهای انتهایی کلمات
8. تلفظ ناصحیح
9. دشواری بیشتر درک زبان در مقایسه با عملکرد پیشنهادی اولیه
احتمال میرود که تغییر آشکار از نوعی اختلال زبان به نوع دیگر در کودک بطور عمده به تغییر سازمان کورتکس مربوط بوده باشد، اما تقاضاهای زبانی فراوان از او و حمایتهای محیطی، استفاده از زبان را در او تقویت کرد. ترکیب این شرایط همراه با آموزش ماهرانه و تخصصی موجب شد او تسلط بیشتری بر زبان بیاید. یک شیوه بسیار مهم درمانی برقراری حلقه تولیدی در او بود. ثابت شده است که این نظام فرعی در تمرین گفتار ناملفوظ نقش دارد و با فراخنای حافظه در ارتباط است (هیچ Hitch و هالیدی Halliday ).
[بررسی اختلال زبانی در یک دختر جوان]
دومین بررسی موردی نیز نشانگر تغییر ویژگیهای عمده اختلال زبان در یک دختر جوان است. او در یک زایمان طبیعی به دنیا آمده و مادرش در حین بارداری به علت استفراغهای شدید (هایپرامی سیس) ۶ ماه در بیمارستان بستری شده بود. هنگام تولد، 2/800 کیلوگرم وزن داشت. در مراحل بعد او دچار اسپاسم عضله پای راست و تاخیر استفاده از زبان شد. گفتار نامفهوم نیز در او پدید آمد که بواسطه اختلال گفتار فلجی شدت آن بیشتر شد. همچنین ناتوانی در تولید توالی کلمات و صداها در او بروز کرد. در ۳ سالگی گفتار درمانی و فیزیوتراپی با او شروع شد. گفتار او در ۷ سالگی قابل فهم بود. اما از آن زمان بطور جدی دشواری خواندن در او ظاهر شد. در ۱۷ سالگی او دارای شخصیتی محکم و استوار بود و در هوش کلی او مشکلی وجود نداشت. در آن ایام، او به این نتیجه رسیده بود که احساس میکنم نمیتوانم بخوانم، و هرگز قادر به انجام آن نخواهم بود.با این حال، پس از بررسی کامل و تدارک برنامه خاص خواندن، موفقیتهایی به دست آمد. این بررسی را یک متخصص روانشناس انجام داد و آسیب شناس زبان و گفتار درمان نیز پی بردند که او در تحلیل و ترکیب الگوهای صدا دچار مشکل است. این مساله در توانایی او در گفتار و هجی کردن کلمات تاثیر گذاشته بود، اما مشکل دوم بطور چشمگیری نابهنجارتر مینمود. برای مثال کلمه alphabetically به told ،alphubatilly به plod ، tal به plood و dyslexia به dislects تبدیل شد. گزارش آسیب شناسان زبان و گفتار درمان توجه را به سوی مشکلات دیگری چون جایگزینیهای گاه به گاه کلمات و دشواری در به خاطر آوردن واژهها جلب کرد. روان شناسان شواهد روشنی از اختلال خواندن / هجی کردن در وی یافتند که تصور میشد بواسطه دشواریهای آموزشی شدت یافته بود.
۱۵ سال بعد، وی در مورد زندگی خود چنین مینویسد: من ذهن جستجوگری که تکه کاغذی را بردارد و ببیند روی آن چه نوشته شده است ندارم. کتاب برای من تنها انباشتی از کلمات چاپ شده است. او تصمیم گرفته بود تا حد امکان همیشه از خواندن دوری کند. بطور کلی او این سیاست را در پیش گرفته بود که من میکوشم در موقعیتهایی قرار گیرم که بتوانم بخوبی از عهده آن برآیم و بدین ترتیب از دیگران دوری میکنم، اما خوب میدانم بسیار به دیگران وابسته هستم. در مجموع ویژگیهای زبانی او نشان میداد که اختلال او در گروه اختلالهای واجی - نحوی جای میگیرد. با این حال، گرفتگی عضلانی و مشکلات تولید زبان، وی را به سوی انتهای طیف حرکتی اختلالهای زبانی سوق میداد.
او میتواند یکی از کودکانی باشد که دچار مشکلات بیانی همراه با فلج مغزی هستند. این اختلال در ابتدا بوسیله مورلی Morley توضیح داده شد. درمان اولیه برای چنین کودکانی بیشتر بر کنترل حرکتی استوار است. برای پیش بینی و تا حد امکان جلوگیری از ناتوانیهای ثانوی جدی باید توانایی درک و تحلیل توالیهای صدا بطور همزمان در وی بهبود مییافت. حالتی که درب پدید آمد عبارت بود از تغییر از شرایط فلج مغزی خفیف که بر سازماندهی حرکتی اندامهای تولید زبان در او تاثیر گذارده و او را بسوی اختلال گستردهتر کاستی ادراکی - زبان شناختی رانده بود. برنامه مداخله درمانی او بحد کافی جامع نبود تا از مشکل زبانی جدی، که بر چندین مهارت در او تاثیر می گذاشت، جلوگیری کند.
گرچه او بطور فزایندهای نشان میداد که برای مقابله با مشکلات خود تواناییها و استعدادهایی در اختیار دارد که میتواند زندگی خود را، خواه در حکم یک کودک خردسال، یا در مراحل بعد، اداره کند، او بطور طبیعی و خود انگیخته به راهبردهایی دست نیافت تا به وی در فراگیری الگوهای صدا کمک کند. نمونههایی از چنین راهبردهایی را میتوان در ویکز Weeks ۱۹۸۴ یافت. ناتوانی او در انجام این کار در درجه نخست تا آگاهی او از مشکلاتش بود و در درجه بعد یأس او در مورد ناتوانی در غلبه بر آنها. گرچه نمیتوان مطمئن بود، اما این امکان وجود داشت که او بتواند با استفاده از برنامههای منسجم و جامع راهبردهای خودیاری مفیدی در خود ایجاد کند.
با این حال، با توجه به نبود چنین برنامههایی در گذشته، باید از وجود مواردی آگاه باشیم که در عین بستری شدن در موسسهای هنوز نتوانستهاند در برابر تغییر شرایط اختلال یا تنوع عوارض آن در امان باشند و با شرایط جدید کنار بیایند. مشاهده برخی موارد مشابه، متاسفانه تاثیرهای عمیقی بر جای گذارده که نشان میدهد ممکن است گفتار درمانی و زبان درمانی در مراحل اولیه، تنها روی مسائل ظاهری پاره گفتارهای کودک متمرکز شود و از خطاهای تولید غافل بماند. مورد گزارش دامیکو با این برداشت ها کاملا مغایر است.
منبع: اختلالهای رشد زبان (ویرایش دوّم)، کاترین آدمز، بتی بایرز براون و مارگات ادواردز، ترجمه: دکتر محمدتقی منشی طوسی، دانشگاه امام رضا (علیه السلام)، صص231-228، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1385