| ردیف |
اسم |
معنی |
| 1 |
چرمه |
اسب به ویژه اسب سفیدرنگ |
| 2 |
چالی |
پرنده‌ای شبیه گنجشک اما بزرگ‌تر از آن |
| 3 |
چامه |
شعر، شعری که با آواز خوانده می‌شود |
| 4 |
چشمه |
مکانی که آب زیرزمینی در آنجا به طور طبیعی در سطح زمین ظاهر می‌شود |
| 5 |
چکامه |
شعر به ویژه قصیده |
| 6 |
چکاوک |
پرنده‌ای خوش آواز و کمی بزرگ‌تر از گنجشک که تاج بر سر دارد |
| 7 |
چکاوه |
چکاوک |
| 8 |
چلچله |
پرستو |
| 9 |
چمان |
آن که می‌خرامد و با ناز حرکت می‌کند، خرامان، رونده، راهوار، آن که یا آنچه با ناز حرکت می‌کند، خرامان |
| 10 |
چمانه |
پیاله شراب |
| 11 |
چمن |
زمین سبز و خرم، باغ و بوستان مرغزار؛ نام گیاهی از تیره‌ی غلات |
| 12 |
چمن آرا |
زینت دهنده باغ، باغبان، آنچه موجب زیبایی و آراستگی باغ و بوستان است |
| 13 |
چمن افروز |
آن که یا آنچه زینت دهنده چمن است، نام چند نوع گیاه علفی که گل آذین قرمزرنگ آنها به شکل تاج خروس است، تاج خروس |
| 14 |
چمن چهر |
آن که چهره‌ای زیبا چون باغ و بوستان دارد |
| 15 |
چمن ناز |
زیبارویی که دارای ناز و عشوه و کرشمه است |
| 16 |
چهرآذر |
آذرچهر، دارای چهره‌ای چون آتش |
| 17 |
چهرآرا |
آراینده چهره |
| 18 |
چهرآزاد |
(دخترانه و پسرانه) نام جد اسپهبد بختیار پسر پادشاه فیروز ساسانی، از نژاد آزادگان |
| 19 |
چهرزاد |
نژاد و اصیل، لقب هما، دختر بهمن در شاهنامه |
| 20 |
چهرمینو |
آن که چهره‌ای زیبا چون بهشت دارد |
| 21 |
چهره |
روی، صورت |
| 22 |
چهره گل |
آن که چهره‌ای زیبا چون گل دارد |
| 23 |
چیترا |
نژاد |
| 24 |
چیستا |
نام فرشته دانش و معرفت |
| 25 |
چیلانه |
درخت عناب |
